عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

به مهاجرت تیم وندار فکر می‌کنم

مهدی عبادی از زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش و فقدان رویکرد توسعه‌محوری در کشور می‌گوید

زمان مطالعه: 11 دقیقه

عصر تراکنش ۶۵ / مهدی عبادی، هم‌بنیان‌گذار و مدیرعامل وندار است که در زمستان ۱۳۵۷ در تهران به دنیا آمده و اولین درآمدش را در 12‌سالگی از طریق قصه‌گویی به دست آورده است. او معتقد است مأموریت آنها در وندار کمک به توسعه کسب‌وکار مشتریان است و با ارائه مجموعه‌ای از خدمات مالی و بانکی یکپارچه، آنها را از دریافت مستقیم خدمات از بانک‌ها بی‌نیاز می‌کنند. مدیرعامل وندار که استرایپ را الگوی توسعه کسب‌وکار خود قرار داده، به دیگران نیز توصیه می‌کند که برای پیشرفت به نمونه‌های مشابه خارجی توجه کنند و در وضعیت کنونی کشور به فکر راه‌اندازی کسب‌وکار فین‌تکی در ایران نباشند.

او به اهمیت چندبعدی‌بودن در زندگی اشاره می‌کند و می‌گوید که علاوه بر فعالیت در حوزه فین‌تک، عقبه‌ای هنری نیز دارد و مخاطب جدی موسیقی جاز، تئاتر و رمان‌های احمد محمود است. در این شماره از ماهنامه عصر تراکنش به سراغ او رفتیم تا درباره زندگی شخصی و شغلی‌‌اش، چالش‌های حوزه فین‌تک و چگونگی ورود او به این صنعت صحبت کنیم. در ادامه گزارشی از گفت‌وگوی ما با مهدی عبادی را می‌خوانید.


دوران کودکی و نوجوانی


مهدی عبادی که متولد 28 دی 1357 است، در خانواده‌ای پنج‌نفره در جنوب تهران به دنیا آمده و بچه وسط خانواده است؛ یک خواهر بزرگ‌تر از خودش و یک برادر کوچک‌تر دارد. اهل بازی‌کردن با بچه‌های دیگر در کوچه نبوده و همین گوشه‌گیری علایق متفاوتی را نسبت به همسن‌وسالانش در او به وجود آورده است: «عضو کتابخانه محله‌مان بودم و از کتاب‌خواندن لذت می‌بردم. اکثر اسباب‌بازی‌هایم را خودم می‌ساختم و به کمک والدینم یک آزمایشگاه شیمی-فیزیک در خانه درست کرده بودم که همه‌چیز‌تمام بود. علاوه بر این، قصه‌گوی خوبی نیز بودم و اولین درآمدم را در 12سالگی و با قصه‌گویی برای دیگران به دست آوردم؛ با جعبه بستنی قیفی چیزی شبیه به شهر فرنگ درست کردم و با قصه‌گویی توسط این شهر فرنگ پول درآوردم.»

همین مسائل باعث شده که او از پنجم ابتدایی تا سال اول دبیرستان در مدرسه خیلی فعال باشد: «مدرسه انگار بچه‌هایی را که در چیزی استعداد داشتند، گیر می‌آورد تا برایش کسب افتخار کنند. اگر مسابقات نمایشنامه‌نویسی بود، من می‌رفتم، اگر مسابقات آزمایشگاهی شیمی و فیزیک و ریاضی بود، من می‌رفتم و هر بار هم برای مدرسه مقام کسب می‌کردم و عملاً ابزار دست مدرسه شده بودم. اما در درس‌‌خواندنم یک چرخش عجیبی وجود داشت؛ ترم اول سال دوم دبیرستان تجدید آوردم؛ منی که همیشه شاگرد اول مدرسه و حتی منطقه بودم. همین امر باعث شد دیگر به درس‌‌خواندن اهمیت ندهم.»


رها کردن هنر و ورود به آی‌تی


طبق صحبت‌های او، به‌مرور که درس‌خواندن برایش بی‌اهمیت می‌شود، به هنر علاقه‌مند شده و به مدرسه کارگاهی فیلم‌نامه‌نویسی که در سازمان هنری تبلیغات اسلامی برگزار می‌شد و استادانی مانند ناصر تقوایی و بهرام بیضایی در آنجا تدریس می‌کردند، می‌رود: «این امر باعث شد وارد حوزه سینما شوم و در ساخت فیلم‌های کوتاه داستانی و مستند فعالیت کنم، اما در دوره‌ای به این نتیجه رسیدم که هنر حوزه‌ای نیست که من بتوانم در آن موفقیت کسب کنم. تعریفی از موفقیت در ذهن داشتم که برای تحقق آن باید وارد حوزه دیگری می‌شدم. عنصر کلیدی این تعریف «اثرگذاری» بود. مثلاً یکی از رؤیاهای دنیای کودکی من این بود که بازی تولید کنم؛ به نظرم بازی می‌توانست اثرگذار باشد. به پول هم فکر می‌کردم. برای من مهم بود که بتوانم به لحاظ اقتصادی تحرک صعودی داشته باشم، چون از خانواده پولداری نیامده بودم. دوست نداشتم آن روند ادامه پیدا کند و پول برایم مسئله شده بود. پس هنر را رها کردم و وارد دنیای آی‌تی شدم.»

عبادی در سال ۱۳۸۱ به‌صورت اتفاقی در شرکت کهکشان نور که آموزشگاه دوره‌های آی‌تی بود، استخدام می‌شود. آن زمان اوج مدارک سیسکو و مایکروسافت بود و افراد از آن استقبال می‌کردند و شرکت‌ها هم بر اساس این مدارک بین‌المللی، نیروی خود را استخدام می‌کردند: «من در کهکشان نور طراح گرافیک بودم و همزمان شروع به یادگیری آی‌تی در همان مؤسسه کردم و به یک مدیر شبکه تبدیل شدم. سپس از آن مؤسسه بیرون آمدم و خیلی اتفاقی با یک آگهی استخدام، نه در صفحات کاریابی همشهری که در صفحات اصلی آن روبه‌رو شدم که به زبان انگلیسی بود. با خودم گفتم حتماً شرکت خوبی است و با کشورهای دیگر هم در ارتباط است که آگهی استخدامش را به زبان انگلیسی منتشر کرده است. آن زمان این پلتفرم‌های کاریابی نبود و نوشتن آگهی استخدام انگلیسی آن هم در صفحات غیرکاریابی روزنامه مرسوم نبود. آن شرکت «اینفوتک» بود و دست بر قضا مدیر شبکه می‌خواست.»

عنوان پرداخت الکترونیک در آن سال‌ها جدید بود و اینفوتک شرکت تازه‌تأسیسی بود که در این حوزه با حدود ۲۰ نیروی کار فعالیت می‌کرد: «در خرداد ۱۳۸۳ مدیر شبکه این شرکت شدم، اما خیلی زود متوجه شدم که توسعه فردی من از طریق این سمت ممکن نمی‌شود و باید وارد کسب‌وکار اصلی آنها شوم. در نتیجه پس از گذشت شش ماه از همکاری‌ام در سمت مدیر شبکه به‌عنوان کارمند کسب‌وکار اصلی آنها مشغول به فعالیت شدم و این موضوع به نقطه ورود من به صنعت پرداخت منجر شد.»


شکست‌ها و پیروزی‌های شغلی


مهدی عبادی که اولین درآمد خود را از قصه‌گویی در 12سالگی به دست آورده،‌ به‌طور جدی و برای اولین تجربه کاری خود به سراغ یک کتاب‌فروشی می‌رود: «کتاب‌فروشی که در آن کار می‌کردم، مرجع کتاب‌های هنر بود و به جهاد دانشگاهی دانشگاه هنر در چهارراه ولی‌عصر تعلق داشت. بعد از آن در یک شرکت مخابراتی مشغول به کار شدم و در آنجا آچارفرانسه بودم و هر کاری را که متولی نداشت، انجام می‌دادم؛ از مدیریت شبکه گرفته تا نقد کردن چک در بانک. بعد از آن وارد کهکشان نور و اینفوتک شدم. من 10 سال در اینفوتک ماندم و کارمندشان بودم؛ در پروژه‌های بزرگی شرکت کردم و مدیر پروژه‌هایشان بودم. برای مثال در شکل‌گیری فن‌آواکارت، سایان‌کارت و ایران‌کیش دخالت داشتم و ارائه‌دهنده راهکارشان بودم. مبناکارت را هم اینفوتک تأسیس کرد که اکنون به پرداخت الکترونیک سپهر تبدیل شده است. من در به وجود آمدن یک پی‌اس‌پی برای آنها مشارکت داشتم تا روزی که مستقل شدند و به شاپرک پیوستند.»

عبادی بعد از 10 سال کار در اینفوتک از آنجا بیرون می‌آید و تصمیم می‌گیرد از تجربه 10ساله‌اش در حوزه پرداخت در راستای ارائه مشاوره‌ به دیگران به‌صورت فریلنسر استفاده کند. به نظر او 10 سال تجربه در حوزه‌ای که قدمتی 12ساله داشت، شرایطی را برای او به وجود آورد که می‌توانست فردی باتجربه به حساب بیاید. در نتیجه تا سال ۱۳۹۴ به کار ارائه مشاوره به دیگران ادامه می‌دهد تا اینکه در سال ۱۳۹۴ به همراه فرزاد مقدم که بنیان‌گذار «تسکا»ست، تصمیم جدیدی می‌گیرند؛ راه‌اندازی استارتاپ «پولام». او بیان می‌کند که پولام قرار بود یک PFM متفاوت باشد و نسبت به نمونه‌های مشابه خود مثل قیاس و محک و نیوُ برتری‌هایی داشته باشد، اما چون با کمبود شدید API بانکی روبه‌رو بودند، پولام به‌دلیل فقدان زیرساخت‌های بانکی بعد از یک سال و نیم شکست خورد: «همزمان با شکست پولام، تسکا نمایندگی شرکت BBPos را از یک شرکت هنگ‌کنگی که تولید‌کننده و مخترع ام‌پوز (موبایل‌پوز) بود، گرفته بود و این باعث شد ما به سمت تأسیس استارتاپ «بینگو» برویم. قرار بود بینگو مثل اسکوئر دستگاه کارت‌خوان موبایلی کسب‌وکارهای کوچک باشد که آن هم به دلایلی از جمله بالا رفتن قیمت دلار در ایران شکست خورد و در نهایت شکست‌خوردن این دو باعث شد من از تسکا خارج شوم. در نتیجه دوباره فریلنسر و مشاور شدم.»


تأسیس وندار


مشاور شدن دوباره عبادی به آشنایی او با شرکت همراه‌کارت منجر شد. بر اساس گفته‌های او، نیما نامداری از طرف شرکت ارتباط ‌فردا از او درخواست می‌کند که در رشد و توسعه همراه‌کارت مشاورشان باشد: «کل کار من در آنجا این بود که نقشه‌راه همراه‌کارت را تدوین می‌کردم؛ پروژه‌ای شش‌ماهه بود که من در آن به‌عنوان مشاور کنارشان بودم و سندی هم به‌عنوان نقشه‌راه همراه‌کارت تولید شد. این پروژه باعث شد نیما نامداری به من پیشنهاد استخدام در ارتباط فردا را دهد، اما من تصمیم گرفته بودم دیگر کارمند نباشم و کسب‌وکار شخصی خودم را راه‌اندازی کنم. نیما نامداری پرسید «قصد داری چه کار کنی؟» من برایش توضیح دادم که می‌خواهم شرکتی با این شکل و شمایل تأسیس کنم و اسمش را پیمنت‌کلاب بگذارم. نیما نامداری نیز پیشنهاد سرمایه‌گذاری داد و این شد که ارتباط ‌فردا سرمایه‌گذار وندار شد. مذاکرات ما تا بهمن ۱۳۹۷ هم ادامه پیدا کرد، ولی ما از شهریور همان سال شروع به راه‌اندازی وندار کرده بودیم. از شهریور تا بهمن، اسم پیمنت‌کلاب حذف و اسم وندار انتخاب شد که هم‌اکنون چهارساله است.»

عبادی می‌گوید که آنها در وندار به کسب‌وکارهای فین‌تکی راهکارهای جامع مالی در صنعت پرداخت الکترونیکی ارائه می‌دهند و سعی می‌کنند ابزارهای دریافت، پرداخت و مدیریت پول نیز عرضه کرده و کمک کنند که کسب‌وکارها بدانند به لحاظ مالی و پرداختی چه اتفاقی در شرکت‌شان می‌افتد. در واقع هدف غایی وندار این است که کسب‌وکارهایی که از آنها خدمت می‌گیرند، بزرگ و بزرگ‌تر شوند.


فعالیت در انجمن فین‌تک


عبادی، هم‌بنیا‌ن‌گذار و مدیرعامل وندار در سال ۱۳۹۷ به مدت دو سال و نیم دبیر انجمن فین‌تک ایران بوده و در دوره فعالیت خود در انجمن تمام تلاش خود را در راستای بهبود و توسعه وضعیت فین‌تک ایران به کار گرفته است: «همزمان با تأسیس بینگو نشستی بین استارتاپ‌های فعال حوزه فین‌تک رقم خورد که در آن پیشنهادی مبنی بر تأسیس انجمن فین‌تک ایران مطرح شد. در نتیجه انجمن فین‌تک ایران متولد و میلاد جهاندار نیز به‌عنوان دبیر آن انتخاب شد. من هم عضو انجمن شدم. دلیل شکل‌گیری انجمن فین‌تک چالش‌های بی‌شمار استارتاپ‌های فین‌تکی با نهادهای حاکمیتی بود. در آن جمع به این نتیجه رسیدیم که لازم است یک انجمن صنفی وجود داشته باشد تا با نهادهای حاکمیتی گفت‌وگو کند و این حوزه را به آنها بشناساند. ساختار انجمن آن سال‌ها به پیچیدگی امروز نبود؛ یک دبیر و تعدادی عضو داشت.»

او ادامه می‌دهد: «بعد از یک سال میلاد جهاندار استعفا داد و من دبیر شدم و حدود دو سال و نیم دبیر انجمن ماندم. در این دو سال و نیم مهم‌ترین هدف من ایجاد شناخت بیشتر نسبت به فین‌تک بود. با نهادهای حاکمیتی و رگولاتورها دیدار و سعی می‌کردم مشکلات این حوزه را برطرف کنم. به آنها می‌گفتم که در تمام دنیا یک اتفاق جدید افتاده که نامش فین‌تک است و حوزه کاری‌اش بورس، بانک، بیمه و پرداخت است و اینها قرار است به کسب‌وکارهای بزرگ دنیا تبدیل شوند. ما هم می‌خواهیم در ایران از روند توسعه در دنیا عقب نمانیم.»

عبادی معتقد است تمرکز روی یک نهاد صنفی می‌تواند مؤثرتر باشد و به همین دلیل فعالیت صنفی‌اش را محدود به انجمن فین‌تک نگه می‌دارد و حتی پیشنهاد کاندیداتوری هیئت‌مدیره سازمان نظام صنفی را نیز رد می‌کند. در نتیجه می‌تواند آن اثرگذاری را که باید، در بهبود وضعیت کسب‌وکارهای فین‌تکی داشته باشد: «دوره بسیار سختی بود و کم‌کم توانستیم فین‌تک را در ایران جا بیندازیم و به نهادهای حاکمیتی بفهمانیم که ما خلافکار نیستیم و قرار است از طریق فین‌تک به توسعه کسب‌وکارها و کشور کمک کنیم. برای مثال تعدادی استارتاپ فین‌تکی وجود داشت که فیلتر شده بود و یکی از اصلی‌ترین فعالیت‌های ما در انجمن تلاش برای رفع فیلتر آنها بود؛ مانند استارتاپ‌های رمزارزی که مدتی فیلتر شده بودند. بعدها ساختار انجمن فین‌تک اصولی‌تر شد و اکنون هیئت‌مدیره دارد و من هم عضو هیئت‌مدیره آن هستم و سمت اجرایی ندارم. گرچه ما این حوزه را به حاکمیت معرفی کردیم، اما آنها تغییر چندانی در سازوکارهای انضباطی خود ندادند و هم‌اکنون اوضاع صنعت فین‌تک در ایران بدتر هم شده است.»

بر اساس صحبت‌های عبادی، در حال حاضر رگولاتور در صنایع بانک، بورس، بیمه و پرداخت محدودیت‌های بسیاری را برای کسب‌وکارها ایجاد کرد‌ه‌ است. برای مثال در حوزه بانک و پرداخت این محدودیت‌ها با ورود عبدالناصر همتی به بانک مرکزی شروع شد و با اینکه فین‌تک را شناخته‌اند، روند ضدتوسعه رگولاتوری‌شان را تغییر نمی‌دهند. بانک ‌مرکزی حوزه و فعالان فین‌تک‌ها را شناخته، اما نوع رگولاتوری دنیا را نمی‌شناسد. عبادی می‌افزاید: «صنایع بورس و بیمه نیز همین‌گونه است. مثلاً در رگولاتوری اخیراً اتحادیه اروپا از سند PSD2 بیرون آمده و هم‌اکنون سند PSD3 در دست تدوین است که این اتفاق به‌دلیل رویکرد توسعه‌محور آنها و محدود کردن کنترل و نظارت است. این بدان معنی نیست که در اروپا ناظری وجود ندارد، بلکه نظارت و قانون‌گذاری‌شان روبه‌جلو و گرهگشاست.»

او معتقد است صنعت فین‌تک و کسب‌وکارهای این حوزه در ایران کوچک مانده‌اند، در حالی‌ که می‌توانستند مانند دیجی‌کالا، اسنپ، نماوا و فیلیمو پیشرفت کنند، زیرا این کسب‌وکارها در نبود یک رگولاتور کنترلگر پیشرفت کردند: «وجود بانک مرکزی، سازمان بورس و بیمه مرکزی و عدم تسلط آنها بر رگولاتوری متعارف دنیا باعث کوچک‌ماندن صنعت فین‌تک در ایران شده است.»


مهاجرت تیمی وندار


مهاجرت یکی از مسائل روز ایران است و تعداد قابل توجهی از افراد به آن فکر می‌کنند. عبادی نیز یکی از افرادی است که بارها و بارها به مهاجرت فکر کرده، اما تابه‌امروز در ایران مانده است: «به مهاجرت زیاد فکر کردم، خیلی زیاد، اما تابه‌امروز نرفتم، چون امید داشتم روزی وضعیت درست می‌شود. رویکرد مدیریتی کشور ما ساختارمحور نیست، فردمحور است و نفرات کنونی محدودیت ایجاد کرده‌اند. ما همیشه امیدوار بودیم که این نفرات با نفراتی که فضا را باز می‌کنند، جایگزین شوند، اما نشد. بارها به مهاجرت فکر کردم و هر بار پرونده‌اش را بستم و گذاشتم کنار. اما امروز بیشتر از هر زمان دیگری به آن فکر می‌کنم. این فقدان رویکرد توسعه‌محوری و برخورد سلبی با اینترنت چنان ضربه‌هایی به کسب‌وکارها زده که شاید من هم مجبور باشم مهاجرت کنم. قرار نیست چمدانم را ببندم و بروم در کشور دیگری از نو شروع کنم. به مهاجرت کل تیم فکر می‌کنم؛ اینکه وندار شانسش را در کشورهای دیگری مثل ارمنستان، امارات و ترکیه امتحان کند. این مهاجرت به کشورهایی خواهد بود که به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی به ایران نزدیک هستند.»


زندگی شخصی او


عبادی در سال ۱۳۸۵ ازدواج کرده و بر اساس صحبت‌های خودش تابه‌امروز نتوانسته به ایده تعادل بین کار و زندگی  (Work Life Balance) نزدیک شود و کارش تمام زندگی اوست. البته از این بابت گله‌ای ندارد و شغلش را با وجود تمام چالش‌هایش دوست دارد و از آن لذت می‌برد، اما وقت زیادی برای انجام‌دادن کارهای دیگر ندارد: «من از زمانی که وارد حوزه آی‌تی شدم، به‌عنوان یک سرگرمی هنر را دنبال کرده‌ام. هفته‌ای دو بار به‌صورت جدی به خیابان می‌رفتم و عکاسی می‌کردم تا روزی دزد به خانه‌ام زد و دوربین من را با خودش برد و دیگر هم توان مالی خرید دوربین و تجهیزات عکاسی را نداشتم. این مسئله باعث شد فعالیت هنری از زندگی من حذف شود.

اکنون هم گرفتاری‌های وندار اجازه انجام کار دیگری را به من نمی‌دهد. از این بابت ناراحت نیستم؛ اتفاقی است که افتاده. من از آن زمان به بعد به یک مخاطب جدی هنر تبدیل شدم. فیلم، تئاتر، موسیقی و ادبیات را به‌طور جدی پیگیری می‌کنم. موسیقی چیزی انضمامی یا در پس‌زمینه زندگی من نیست و به‌عنوان یک مخاطب جدی سبک مورد علاقه‌ خودم را گوش می‌دهم؛ سبک جاز را خیلی دوست دارم، موسیقی سنتی ایرانی را هم دوست دارم و تا حدی بلوز هم گوش می‌دهم. دوستان من عموماً هنرمند هستند. طبیعتاً این در زندگی من و حتی در دیزاین وندار هم تأثیرگذار بوده است.»

او که از کودکی عضو کتابخانه محله‌شان بوده و مدتی هم در یک کتاب‌فروشی کار می‌کرده، اهمیت زیادی برای کتاب قائل است: «من آدم کتاب‌خوانی هستم. کتاب‌خوانی را برای خودم به دو دسته کتاب‌خواندن در حوزه تخصصی کارم و حوزه غیرتخصصی تقسیم کرده‌ام. من خواندن رمان را مهم می‌دانم، چون به نظرم به انسان عمق می‌دهد. نویسنده ایرانی مورد علاقه‌ام احمد محمود است و کتاب مدار صفر درجه‌اش را خیلی دوست دارم. ادبیات مدرن آمریکا برایم جذاب است و ریموند کارور نویسنده محبوب من است.

کتابی که خیلی وقت است آن را شروع کرده‌ام، پیر پرنیان‌اندیش است که در واقع گفت‌وگو با سایه است. کتاب‌های راه پرداخت جزء منابع تخصصی است که هم خودم می‌خوانم و هم به سایر همکارانم توصیه می‌کنم. کتاب‌های انتشارات آریاناقلم را هم مطالعه می‌کنم. کتاب‌خواندن برای مدیر یک کسب‌وکار امری ضروری و مهم است. مطالعات غیرتخصصی به مدیر عمق می‌دهد و باعث می‌شود رویکردی انسانی به مسائل پیدا کند. زندگی آدمی با خواندن کتاب بُعد می‌یابد.»


افراد تأثیرگذار در زندگی


الگوی زندگی عبادی مردی است که در صنعتی غیرفین‌تکی فعالیت می‌کند؛ همایون صنعتی‌زاده: «الگوی زندگی من همایون صنعتی‌زاده است که بنیان‌گذار گلاب زهرا در کرمان است. یک فیلم مستند هم درباره او ساخته شده به نام «بانوی گل سرخ» که مجتبی میرطهماسب آن را ساخته است. این شرکت فروشنده روغن گل ارگانیک به معروف‌ترین برندهای لوازم آرایشی-بهداشتی است. بلوک‌های تفاله گل گلاب زهرا را در بزرگ‌ترین هتل‌های هفت‌ستاره به‌عنوان خوشبوکننده در شومینه می‌سوزانند. شخصیت او برای من خیلی جذاب است، اما از آدم‌های حاضر در این صنعت می‌توانم از حامد‌ قنادپور و نیما نامداری نام ببرم که چیزهای زیادی از آنها یاد گرفتم و همیشه به آنها رجوع می‌کنم. تأثیر این دو بر وندار زیاد بوده و اگر امروز وندار اینجاست، نمی‌شود از این دو فرد نام نبرد.»


الگو قرار دادن شرکت‌های خارجی


عبادی به‌عنوان بنیان‌گذار وندار و کسی که تجربه‌ای طولانی در ارائه مشاوره و توسعه کسب‌وکارهای فین‌تکی دارد، به دیگران توصیه می‌کند که اگر می‌خواهند وارد صنعت فین‌تک شوند، به فکر راه‌اندازی کسب‌وکار خود در ایران نباشند چراکه در ایران حداکثر انرژی فرد کارآفرین صرف مقابله با موانع حاکمیت می‌شود. علاوه بر این عبادی تأکید می‌کند که کسب‌وکارها حتماً شرکت‌های خارجی را الگوی خود قرار دهند و به نمونه‌های ایرانی نگاه نکنند. خود وندار نیز استرایپ را الگوی خود قرار داده است. او در نهایت می‌گوید که برای موفقیت در هر کاری باید تک‌بعدی‌بودن را کنار گذاشت و به ابعاد مختلف وجود خود توجه کرد و آنها را پرورش داد.

1 نظر
  1. شهاب می گوید

    شرکت گلاب زهرا در کرمان است نه کاشان. لطفاً تصحیح بفرمایید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

زمان مطالعه: 3 دقیقه

حامیان عصر تراکنش