هنوز دلسرد نشدهام
علیرضا عابدینژاد، مدیرعامل شرکت دادهپردازان دوران از زندگی شخصی و حرفهایاش و سختی کسبوکارداری در ایران میگوید
عصر تراکنش ۶۲ / علیرضا عابدینژاد، مؤسس و رئیس گروه شرکتهای دوران و مدیرعامل شرکت دادهپردازان دوران است؛ فردی که علاقه شدیدی به حوزه برنامهنویسی دارد و با وجود اینکه اکنون بهعنوان مدیر مجموعهای از شرکتهای کامپیوتری دغدغههای زیادی دارد، اما حداقل سالی دو ماه را به برنامهنویسی میگذراند و میگوید حیف است که با همه تجربیاتش در این حوزه، از برنامهنویسی فاصله بگیرد. او که دارای مدرک کارشناسی ارشد گرایش نرمافزار از دانشگاه صنعتی شریف است، در دوران کارشناسی در همان دانشگاه در گرایش سختافزار تحصیل کرده و در دوران کارشناسی ارشد تغییر گرایش میدهد و از سختافزار به سمت نرمافزار میرود. از زمان ورودش به مقطع کارشناسی علاقه زیادی به برنامهنویسی پیدا میکند و چون بیشترین انرژیاش را در تمام مدت کارشناسی روی حوزه نرمافزار میگذارد، در دوران ارشد به نرمافزار تغییر مسیر میدهد.
ترکیب دانش نرمافزار و سختافزار در عابدی نژاد سبب شده که شناخت کامل و عمیقی روی کلیه تجهیزات و نرمافزارهای حوزه ICT داشته باشد. شرکت دادهپردازان دوران، اولین شرکت گروه که توسط عابدینژاد تأسیس شده نیز در تمام این سالها سعی کرده ماهیت نرمافزاری و فعالیت در حوزه تولید تجهیزات را حفظ کند. در گفتوگویی که با علیرضا عابدینژاد داشتیم، به مسیری که او از کودکی تاکنون پیموده، پرداختهایم؛ مسیری که او از طیکردن آن اظهار رضایت میکند و میگوید تصمیمات دوره جوانیاش با اشتباهات بزرگی همراه نبوده و مسیر کلی زندگیاش رضایتبخش بوده و خوشحال است که همیشه روی پای خودش ایستاده است؛ خودش، خودش را تعالی و رشد داده و این موضوع برایش احساس رضایت میآورد.
علاقه شدید به ریاضیات و برنامهنویسی
علیرضا عابدینژاد متولد ۱۳۵۴ است، ولی در شناسنامهاش ۱۳۵۳ نوشته شده است. پدرش بهدلیل هوش و تواناییهایی که در علیرضا در حل مسائل ریاضی و جدول ضرب، آن هم در سن کم میدید، تاریخ شناسنامهاش را در خردسالی تغییر داد تا او بتواند یک سال زودتر به مدرسه برود: «پدرم گاهی بهشوخی میگوید که باید یک سال از درآمدم را به او بدهم، چون من را یک سال زودتر به مدرسه و بازار کار فرستاده است.»
زادگاهش شهر ری است و تا مقطع کارشناسی نیز در شهرک دولتآباد شهر ری زندگی کرده است. مراحل تحصیل خود را در مدارسی کاملاً معمولی گذرانده و با وجود اینکه بهندرت شاگرد اول میشده، در ریاضی شاگرد برتر مدرسه بوده است. طبق گفتههای او، در اولین سال دبیرستان، ریاضی را تا سطح کلاس چهارم دبیرستان بلد بوده و حتی توانایی این را داشته که امتحان نهایی بدهد. عابدینژاد میگوید: «عاشق ریاضی بودم، سؤالات المپیاد ریاضی را پیدا میکردم یا کتابهای مقاطع بالاتر از سطح خودم را میگرفتم و سعی میکردم آنها را یاد بگیرم. هنوز دفتر حل مسئلههای ریاضی دوران دبیرستان را دارم.»
طبق صحبتهای او درس اولویت چندم دانشآموزان دبیرستان دولتی شهید باهنر در دولتآباد بود و همین مسئله باعث شد او تصمیم بگیرد با هماهنگی مدیر مدرسه صبحها قبل از شروع کلاسها برای شاگردان مقطع چهارم، کلاس کمکآموزشی بگذارد که آنها را به درس علاقهمند کند تا در کنکور قبول شوند. عابدینژاد نهتنها برای قبولی در کنکور در هیچ کلاس کنکوری شرکت نکرده، بلکه در سال آخر دبیرستان خودش برای همکلاسیهایش تدریس میکرده است. جالب اینجاست که دانشآموزان ساعت ۶ صبح میآمدند تا در کلاس او شرکت کنند؛ همان دانشآموزانی که اهل درس و مدرسه نبودند. او معتقد است این هنر یک معلم است که بتواند دانشآموزانش را به درس و کتاب و مدرسه مشتاق کرده و برای آنها انگیزه ایجاد کند. عابدینژاد در نهایت در مرحله دوم کنکور در سال ۱۳۷۱ با کسب رتبه ۴ رشته ریاضی، رشته سختافزار دانشگاه شریف را انتخاب میکند. او در اینباره میگوید: «آن زمان کنکور دومرحلهای بود؛ ابتدا در مرحله اول یک آزمون برای دروس عمومی و اختصاصی میدادیم و یک رتبه کلی به ما میدادند و در مرحله بعد مجدداً آزمون فقط برای دروس اختصاصی میدادیم و از ترکیب دو آزمون، رتبه افراد را در هر رشته بهصورت جداگانه اعلام میکردند. در آن زمان بیشتر افراد ممتاز و نخبگان علاقه داشتند تا در رشته برق-الکترونیک دانشگاه شریف مشغول به تحصیل شوند و من با وجود اینکه رتبه ۲ برق دانشگاه شریف را آورده بودم، با اطمینان بالا اولین انتخابم رشته سختافزار دانشگاه شریف بود که با رتبه ۴ در این رشته وارد شدم.»
خانواده عابدینژاد سه فرزند پسر و یک فرزند دختر دارند. بهجز علیرضا که ورودی ۱۳۷۱ دانشگاه شریف بوده، دو برادر دیگر او نیز ورودیهای ۱۳۷۰ و ۱۳۷۵ دانشگاه تهران در رشته کامپیوتر بودهاند و خواهرشان نیز رشته کامپیوتر را در دانشگاه پیام نور فراگرفته است. علاقه این خانواده به رشته کامپیوتر و ورود هر چهار فرزند به این رشته کاملاً اتفاقی بوده، چون عابدینژاد میگوید کسی در اطرافشان در آن زمان کامپیوتر نداشته و حتی درباره این رشته زیاد نمیدانستهاند. او میگوید: «فامیلی داشتیم که مدیر یک کارخانه بود و وقتی من تصمیم گرفتم دانشجوی رشته کامپیوتر شوم، به من گفت «بهتر نبود به رشته صنایع میرفتی و در آینده مدیر کارخانه میشدی؟ کامپیوتر به چه درد میخورد؟» من هنوز هم در خلوت با خودم میگویم که او آن روز چرا این حرف را به من زد، ولی این طعنهها اثری روی من نداشت چون من عاشق رشتهام بودم و هستم.»
پدر علیرضا کارمند مرکز آمار بود و وقتی خبر قبولی او به گوش مرکز میرسد، آنها طبق پروتکلهای خودشان یک کامپیوتر ۲۸۶ به او هدیه میدهند. او با همان کامپیوتر، آموزش برنامهنویسی را شروع کرد و تا مدتها نیز با همان کار میکرد: «در محله زندگی ما هیچکس کامپیوتر نداشت و من هم مانند بسیاری دیگر، به چشم خودم آن را ندیده بودم. با این حال در طول دوره دانشجویی بسیار به رشته برنامهنویسی و کامپیوتر علاقهمند شدم.»
او علاقه زیادی به برنامهنویسی داشته، ولی هیچوقت منتظر نمانده تا در کلاسهای دانشگاه و بهصورت تئوری چیزی را به او آموزش دهند، بلکه به شیوه خودآموز و عملی به هر آنچه علاقه داشته، پرداخته و آنها را فراگرفته است و علاوه بر برداشتهای خودش، درسهای سر کلاس را از جزوه دانشجویان دیگر هم مطالعه میکرده است. عابدینژاد در اینباره توضیح میدهد: «به یاد دارم که در دانشکده کامپیوتر دانشگاه شریف، بیشتر دانشجویان به یادگیری برنامهنویسی علاقهمند بودند، ولی در ترم اول قرار نبود که برنامهنویسی زبان C را به ما آموزش دهند، در نتیجه من و یکی دیگر از دوستانم تصمیم گرفتیم به کلاس دکتر الهی در دانشکده برق دانشگاه شریف برویم و برنامهنویسی زبان C را از او بیاموزیم. بعد از گذشت دو ترم، بیشتر از بسیاری از مهندسان فارغالتحصیل دانشکدهمان برنامهنویسی بلد بودم، چون مطالعاتم را به آنچه در کلاسهای درس به ما آموزش میدادند، محدود نکرده بودم.»
ورود به بازار کار
وقتی علیرضا عابدینژاد هنوز دانشجوی مقطع کارشناسی بود، مؤسسه علوم دینی نشر حدیث، از او دعوت به همکاری میکند تا کتابهای قرآن و حدیث را به نرمافزار تبدیل کند. این موضوع به زمانی برمیگردد که فناوری ذخیرهسازی روی دیسک فشرده یا سیدی هنوز رایج نبود و نرمافزارها از طریق فلاپیدیسکهای ۳.۵ اینچی، منتشر میشد. او درباره نحوه همکاریاش با این مؤسسه میگوید: «در سال ۱۳۷۳، ویندوز ۱/۳ انگلیسی تازه آمده بود و هنوز ویندوز فارسی وجود نداشت. من که یک نرمافزار قرآنی تحت داس برای آن مؤسسه نوشته بودم، همان موقع نزد مدیرم رفتم و از او پرسیدم که آیا میخواهد این برنامه را در مدت دو ماه باقیمانده تا زمان نمایشگاه کتاب، تحت ویندوز بازنویسی کنم تا در نمایشگاه عرضهاش کند یا خیر؟ او با تعجب گفت که فکر نمیکند در این زمان کم، من از پس چنین کاری بربیایم، ولی مانعی برای انجامدادنش هم وجود ندارد. پس من دو ماه، شبانهروز روی این طرح کار کردم و در نهایت توانستم اولین نرمافزار قرآنی تحت ویندوز را طراحی و به نمایشگاه کتاب آن سال عرضه کنم. همهچیز این نرمافزار که روی ویندوز ۱/۳ انگلیسی بالا میآمد، فارسی بود و این به نوبه خود در آن زمان شگرف بود.»
نرمافزار قرآنی تحت ویندوز، بعدها برنده جوایز متعددی شد و مؤسسه نشر حدیث، مالکیت نرمافزار را به خانه کتاب ایران، بهعنوان یکی از زیرمجموعههای وزارت ارشاد منتقل کرد. او ادامه میدهد: «شیوه نمایش True Type و دیگر امکانات خاص آن نرمافزار تا سالها بعد مورد توجه شرکتهای رقیب بود.» عابدینژاد بر خلاف برخی از همدانشگاهیهایش که اولویتشان تنها درسخواندن بود، توانسته بود در کنار تحصیل، برای خودش شغلی هم دستوپا کند و در آن زمان ساعتی ۱۶۰ تومان از محل برنامهنویسی درآمد داشته باشد.
تأسیس شرکت دادهپردازان دوران
با تأسیس شرکت دوران، زندگی عابدینژاد وارد مرحله جدیدی شد که در آن طراحی و پیادهسازی و توسعه نرمافزار حرف اول را میزد. دوستیهای شکلگرفته در مؤسسه نشر حدیث، پایههای تأسیس دوران را بنا نهاد. عابدینژاد از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ در مؤسسه نشر حدیث مشغول بود و بعد از آن به پیشنهاد دوستانش به گروه صنعتی پلیمر بوشهر ملحق میشود. مدیر انفورماتیک این گروه در آن سال قصد مهاجرت به کانادا داشت و برای جایگاه او، بهدنبال یک جایگزین بودند.
او میگوید: «من علاقهای به شغلهای مدیریتی نداشتم، آنها را نمیشناختم و نمیخواستم از فضای نرمافزار دور شوم. من با وجود اینکه سختافزار خوانده بودم، علاقه شدیدی به فعالیت در حوزه نرمافزار پیدا کرده بودم و نمیخواستم به هیچ قیمتی از علاقهام فاصله بگیرم. با این وجود از روی کنجکاوی و برای کسب تجربه در جلسه مصاحبه شرکت کردم و آنقدر جذب شخصیت حرفهای و خلاق مدیر گروه صنعتی بوشهر شدم که نتوانستم به درخواست همکاری او پاسخ منفی بدهم و با درخواست حقوقی سهبرابر آنچه رایج بود، آن سمت را پذیرفتم و وارد شغل جدیدم شدم.»
عابدینژاد توضیح میدهد که آن شغل سنخیت زیادی با روحیهاش نداشت و رویارویی با چالشهای کارمندان برای او در آن زمان زود بود؛ با این حال او تا سال ۱۳۷۷ در این شغل میماند، ولی معتقد است این شغل نمیتوانسته از لحاظ روحی او را ارضا کند. او همواره خودش را یک برنامهنویس میدانسته تا یک مدیر. به همین دلیل همیشه در جستوجوی کارهای خلاقانه بوده تا از این طریق روح خودش را ارضا کند. بهعنوان مثال برای دستگاه حصیربافی همین مجموعه، برنامهای جدید مینویسد. تا قبل از اینکه او اقدام به نوشتن این برنامه کند، برای طرحزدن روی حصیرها باید طرحهای مدنظرشان را در قالب کارتهایی به دستگاه میدادند که این کارتها وارداتی بودند و برای هر طرح جدید باید کارتهای جدیدی از خارج از کشور وارد میشد. او درباره حل این مسئله میگوید: «من با مهندسی معکوس الگوهای دقیق سوراخهای روی کارتها را پیدا کردم و برایشان برنامهای نوشتم که تصویر را به طرحی برای سوراخکردن کارتها تبدیل میکرد. از مدیر کارخانه خواهش کردم که امتحانش کند؛ دو نمونه را خراب کردیم و نمونه سوم درست از آب درآمد. این شاید برای مدیران آنجا جذابیت خاصی نداشت، اما برای منی که برنامهنویس بودم و دلم میخواست نبوغ ریاضی و توانایی حل مسئلهام را محک بزنم و از این طریق روحم را ارضا کنم، جذاب بود.»
عابدینژاد در سال ۱۳۷۷ به خودش میگوید کاری را که اکنون انجام میدهد، هر کس دیگری نیز میتواند انجام دهد، در نتیجه از شرکت پلیمر بوشهر کمک میگیرد تا یک شرکت کامپیوتری راه بیندازد. وطندوست که مدیر آن گروه بود، ذهنی تجاری داشت، بنابراین پیشنهاد او را پذیرفت و عابدینژاد به کمک او و نمازی که از همکاران او در نشر حدیث بود، شرکت دادهپردازان دوران را در گروه صنعتی پلیمر بوشهر تأسیس کردند. طبق صحبتهای عابدینژاد، نامهای مورد نظر آنها برای شرکت توسط اداره ثبت، رد شد و در نهایت همانجا تصمیم گرفتند که نام دوران را انتخاب و ثبت کنند. سپس تا مدتها نام اختصاری «داپردو» را که از ابتدای حروف اسم شرکت تشکیل میشد، بهعنوان علامت تجاری شرکت استفاده میکردند. او در اینباره اضافه میکند که در آن زمان مشتریان با نام اختصاری شرکت ارتباط برقرار نکردند و به همین دلیل، تصمیم میگیرند تا نام شرکت را از داپردو به دوران تغییر دهند.
تغییر رشته از سختافزار به نرمافزار
عابدینژاد برای دوران کارشناسی ارشد قصد تغییر رشته از گرایش سختافزار به نرمافزار را داشت که بعد از ساعتهای طولانی مشورت با دیگران، تصمیم خود برای ادامه تحصیل در گرایش نرمافزار را قطعی میکند. این تغییر رشته تصمیم دشواری برای او بود، چون تصور غالبی از رشته کامپیوتر شکل گرفته بود که گرایش سختافزار برتر است؛ چراکه ظرفیت گرایش نرمافزار به ۶۰ نفر هم میرسید و برای گرایش سختافزار تنها ۲۵ نفر را پذیرش میکردند. او میگوید: «با خودم گفتم من بیشترین انرژی خود را روی کارهای نرمافزاری گذاشتهام و از کار کردن در این شاخه نهایت لذت را میبرم، پس باید نرمافزار بخوانم.» او در نهایت با کسب رتبه ۱۱ وارد گرایش نرمافزار دانشگاه شریف در مقطع کارشناسی ارشد شده و در سال ۱۳۷۷ نیز از دانشگاه فارغالتحصیل میشود. همچنین در این سالها با همسر خود نامزد کرده و در نهایت در سال ۱۳۷۷ زندگی مشترک خود را شروع میکنند.
موفقیت دوران در ارائه آیاسپی یوتیل
شرکت دادهپردازان دوران زیرمجموعه گروه صنعتی پلیمر بوشهر شکل گرفته بود و این گروه سهامدار آن بود. عابدینژاد میگوید که ابتدا هیچ برنامه مشخصی برای دوران نداشتند و معتقد است این شرکت فقط نیازهای گروه صنعتی را برآورده میکرد، اما خیلی زود به این نتیجه میرسند که نیازهای این گروه صنعتی آنقدر ابعاد و اندازهای ندارد که برای بقا و گسترش دوران کافی باشد، پس تصمیم میگیرند از ذهن خلاق خود برای خلق امری نو استفاده کنند. آنها در دوران در فاصله تیر تا اسفند ۱۳۷۸، دست به خلق نرمافزاری زدند که به موتور محرکه توسعه شرکت تبدیل شد. او میگوید از سال ۱۳۷۸ به بعد، در شرکت دوران هرگز از جیب خرج نکردند و شرکت از همان ابتدا توانست روی پاهای خودش بایستد.
در سال ۱۳۷۸ که تازه شاهد شکلگیری و ظهور شرکتهای آیاسپی و تأمینکنندگان اینترنت بودیم، عابدینژاد به پیشنهاد دوستی که سهامدار آیاسپی کاوش بود، برای بخش نرمافزار اکانتینگ ISP مأمور خلق برنامهای نو شد که کموکاستیهای نرمافزارهای موجود را نداشته باشد. او درباره طراحی و ایجاد این نرمافزار میگوید: «من موتور یک نرمافزار جدید را ایجاد کردم و یکی دیگر از دوستان، UI آن را نوشت. این نرمافزار با نام «آیاسپی یوتیل» (IspUtil) شاکلهای قوی داشت و اکانتینگ و شارژینگ آیاسپیها را انجام میداد. آن زمان سرویس اینترنت از طریق مودم و خط تلفن بهصورت دایالآپ در دسترس بود. مودم کلی سروصدا میکرد تا متصل شود و بتواند سرعت اتصال ۳۳ کیلوبیت در ثانیه را بدهد. بعدها این عدد به ۵۶ کیلوبیت بر ثانیه افزایش پیدا کرد؛ تازه آن هم به شرطی که آیاسپی زیاد شلوغ نباشد که بهندرت محقق میشد. این نرمافزار اکانتینگ نشان میداد که هر کاربر چقدر پول داده، چه مدت متصل بوده، چند کیلوبایت اینترنت استفاده کرده و در چه زمانی ISP باید او را قطع کند. همان ملاحظاتی که امروز روی اینترنت همراه با محدودیتهای گیگابایتی مطرح میشود، آن زمان بر حسب کیلوبایت حساب میشد. ما از طریق نرمافزار آیاسپی یوتیل نیاز بازار آن زمان را پاسخ دادیم و انعطافپذیریهای فراوانی برایشان گذاشتیم. این نرمافزار خیلی سروصدا کرد. نسخه پایه آیاسپی یوتیل را به قیمت ۷۰۰ هزار تومان میفروختیم و نسخههای بالاتر تا سه میلیون تومان هم میرسید. مجموع حقوق کارمندان ماهیانه به دو میلیون تومان میرسید و مخارج ماهانه شرکت زیر سه میلیون تومان بود، ولی هر نسخه نرمافزار را سه میلیون تومان میفروختیم و فروش خوبی داشتیم. در سال ۱۳۷۸ دو نسخه را به شرکت کاوش و شرکت ذره فروختیم که آیاسپیهای مطرح آن زمان بودند. در سال ۱۳۷۹ از دو نسخه به ۲۰۰ نسخه رسیدیم و ناگهان رشد چشمگیری کردیم. ۷۰ درصد آیاسپیهای آن زمان از نرمافزار ما استفاده میکردند. این، موفقیت بزرگی برای ما و دوران بود.»
جدا شدن دوران از گروه صنعتی بوشهر
نرمافزار آیاسپی یوتیل، عملکرد بسیار خوبی داشت و به نرمافزاری پرفروش در دوران تبدیل شد. در همان زمان رویکرد سرمایهگذاران با عابدینژاد منطبق نبود و این موضوع باعث اختلافاتی در شیوه مدیریت مجموعه شده بود. این مسئله باعث شد که این شراکت خیلی زود طبق یک تفاهمنامه فسخ شود. طی این تفاهمنامه عابدینژاد و شریک دیگرش سهام گروه پلیمر بوشهر را خریداری میکنند و عملاً از آنجا به بعد گروه پلیمر بوشهر از سهامداران شرکت خارج میشود. طبق گفتههای او این جدایی آنقدر دوستانه بود که تا یک سال بعد از قطع شراکت، در محل دفتر پلیمر بوشهر به فعالیت خود ادامه دادند. بعد از این، یعنی در اواخر سال ۱۳۷۹، دوران بهطور کامل از گروه صنعتی پلیمر بوشهر جدا میشود و بهصورت مستقل شروع به فعالیت میکند.
آیاسپی یوتیل در ابتدا فقط مخصوص شرکتهای آیاسپی بود، ولی در اواسط سال ۱۳۸۰ حوزههای کاری آن گسترش یافت و نسخههای سازمانی برایش ایجاد شد تا کنترل اینترنت کاربران سازمانها را انجام دهد. عابدینژاد که روند روبهرشد کسبوکار خود را میبیند، به این فکر میافتد که به عرصههای جدید و متنوعتر دیگری نیز وارد شوند. در نتیجه در سال ۱۳۸۰ تصمیم میگیرد در کنار فعالیتهای نرمافزاری دوران، وارد بازار اینترنت شوند. به این ترتیب آیاسپی سروش را شکل داده که تا سال ۱۳۸۳ جزء ۱۰ آیاسپی برتر کشور بهشمار میرفت. همان سال متوجه شدند که حوزه ارتباطات و اینترنت، شاخهای جداگانه است که سرمایه هنگفتی را طلب میکند، پس تصمیم گرفتند که آیاسپی را واگذار کنند. آنها دو سایت داشتند؛ یکی در خیابان گیشا و دیگری در خیابان گرگان که هر کدام تعداد زیادی خط تلفن و تجهیزات داشت و مراکز آیاسپی سروش بهشمار میرفتند. آنها برای فروش این مجموعهها، با تهیه دفترچهای جهت معرفی نقشهراه کسبوکار خود و تجهیزات آن و فرستادن این دفترچهها به سرمایهگذاران، برای این کسبوکار مشتری پیدا کرده و آیاسپیها را واگذار کردند. او درباره خریداران آیاسپیهایشان میگوید: «برای سایت خیابان گرگان، یک گروه از ایرانیهای مقیم آمریکا دنبال فرصت سرمایهگذاری در ایران میگشتند و سایت را با قیمت مناسبی خریدند. سایت دوم را هم یک شرکت آیاسپی فعال در تهران خرید که هنوز هم فعال است. بدین ترتیب از کسبوکار آیاسپی بیرون آمدیم.»
هر یک از این سایتها ملکی داشتهاند که دوران همراه با فروش آیاسپیها، آنها را نیز فروخت. عابدینژاد معتقد است که باید با قسمتی از سرمایه مالی آن زمان که از فروش ملکها به دست آمده بود، مجدداً زمین و ملک میخریدند، ولی تمام سرمایهشان را روی نرمافزار سرمایهگذاری و شاخههای جدیدی مانند پرتالها، امنیت، ERP، آموزش الکترونیک و… را به شرکت اضافه کردند؛ شاخههایی که بعضی از آنها بهمرور به بنبست خوردند، اما بیشتر نرمافزارهای آنها هنوز هم منبع درآمد شرکت هستند. او میافزاید: «بعد از مدتی ایلرنینگ را کنار گذاشتیم، ولی اکثر نرمافزارهایی که ساختیم، همچنان منبع درآمد شرکت هستند؛ محصول پرتالی که درست کردیم، هنوز در هزاران سازمان استفاده میشود؛ در زمینه امنیت و ایآرپی نیز همینطور. خوشبختانه با گذشت بیش از ۲۳ سال از تولید نرمافزار آیاسپی یوتیل هنوز مشتریانی هستند که از آیاسپی یوتیل استفاده میکنند و مشتریان قدیمی سرمایههای اصلی مجموعه دوران هستند. در تمام این سالها، دوران سعی کرده جنبه تولیدی و دانشبنیان خود را حفظ کند.»
عابدینژاد توضیح میدهد که یکی از کارهای موفق سال ۱۳۸۴ آنها، جدا کردن واحد پشتیبانی از شرکت دادهپردازان دوران بود: «شرکت جدیدی به نام «نوآوران ارتباطات دوران» شکل دادیم و مسئولیت آن را به مدیران ارشد پشتیبانی سپردیم. نوآوران اکنون بالغ بر ۲۵۰ نفر نیروی انسانی دارد و خودش در زمینههای خدمات امنیت، تجهیزات، آموزش، پرتال و بسیاری حوزههای دیگر، جزء شرکتهای خوب بازار انفورماتیک به حساب میآید. این کار را برای سرعتبخشیدن به توسعه واحد فنی انجام دادیم و اتفاقی موفق به حساب میآید. نوآوران اکنون یک شرکت دانشبنیان است که پروانه تولید دارد و خودش محصولاتی را در حوزههای گوناگون تولید میکند و در اکثر گرایشهای فعالیتش رتبه ۱ دارد. این شرکت دیگر یکی از بچههای دادهپردازان به حساب نمیآید، بلکه به عضوی بالغ تبدیل شده است.»
تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران
در سال ۱۳۸۷، پیوستن «هشام فیلی» به شرکت دادهپردازان دوران که از دوستان دوره فعالیت عابدینژاد در نشر حدیث بود، به تأسیس شرکت جدیدی منجر شد که بعدها در شرکت دادهپردازان دوران ادغام شد. فیلی در سال ۱۳۸۷ از آنها جدا میشود، اما طبق گفتههای عابدینژاد، یکی از نکات مثبت حضور فیلی در دوران، ارتباط بهتر با مجموعه دانشگاه بود. این ارتباط منجر به این شد که از عابدینژاد برای تدریس درس برنامهنویسی پیشرفته در دانشگاه تهران دعوت شد و عابدینژاد از سال ۱۳۸۳ تا سال ۱۳۸۸ این درس را برای دانشجویان برق و کامپیوتر دانشگاه تهران تدریس میکرد.
او بر این باور است که داشتن تجربه کار در صنعت، به این میانجامد که دانشجویان بیشتر به استاد خود اعتماد کنند و او را چیزی بیشتر از یک شخصیت دانشگاهی در نظر بگیرند. بسیاری از دانشجویان او علاقه زیادی به کارهای عملی نشان میدادند و به همین دلیل عابدینژاد در دانشگاه تیم TA تشکیل میدهد که افراد این تیم وظیفه تمرین کار عملی با دانشجویان را بر عهده میگیرند تا آنها را برای ورود به بازار کار آماده کنند. طبق نظر او، این اقدام میتوانست تا حد قابل قبولی از مشکل نیروی کار متخصص در صنعت برنامهنویسی بکاهد و برنامهنویسانی را به این صنعت تحویل بدهد که در برنامهنویسی خبرهاند. او عقیده دارد دانشجو به ازای هر یک ساعت حضور در کلاسهای برنامهنویسی، باید حداقل هشت ساعت کار عملی انجام دهد.
عابدینژاد با این تفکر، در کلاس ۷۰نفری خود، هشت کمکاستاد داشت که در جهت آموزشوپرورش دانشجویان به او کمک میکردند و بهصورت عملی با آنها تمرینهایی را انجام میدادند. او میگوید: «من دانشجویان را مجبور میکردم تا علاوه بر بحثهای تئوری، کار عملی نیز انجام دهند و آنها بعدها نتیجه این سیاست را دیدند. بسیاری از آنها امروز در شرکتهای خوبی مشغول به کار هستند و مسئولیتهای خطیری را بر عهده گرفتهاند.» عابدینژاد که علاقه زیادی به تدریس در دانشگاه و حضور در کنار دانشجویان داشته، در نهایت بهدلیل مشغلههای کاری فراوان دست از تدریس میکشد.
شروع فعالیتهای صنفی
سابقه فعالیتهای صنفی عابدینژاد به زمانی برمیگردد که شرکتهای آیاسپی در حال توسعه بودند؛ در نبود تشکیلاتی که در این حوزه فعال باشد، عابدینژاد به فکر تأسیس یک تشکل میافتد. عابدینژاد به همراه جمعی از آیاسپیها، انجمن صنفی کارفرمایان شبکههای اینترنتی را راهاندازی کرد و ادعا میکند که در آن زمان هیچکس به اندازه آنها با آیاسپیها در تعامل نبوده است. او در ۲۶سالگی بهعنوان مؤسس و عضو هیئتمدیره انجمن صنفی کارفرمایان شبکه صنفی مشغول به کار میشود: «آن زمان انجمن انفورماتیک هم وجود داشت، اما فعالیت صنفی محدودی داشت. در آن مقطع پلمبشدن آیاسپیها خیلی جدی بود و چون قانون دقیقی در این حوزه نوشته نشده بود، مشکلات زیادی برای شرکتهای آیاسپی ایجاد میشد و یکی از دغدغههای من و سایر اعضای هیئتمدیره انجمن صنفی در دوره سهساله هیئتمدیره در آن زمان حل این مشکلات از طریق تعامل با دستگاههای حاکمیتی بود. بعدها قوانین این حوزه شفافتر شد که دیگر ما آیاسپی خودمان را واگذار کرده بودیم و دلیلی بر ادامه فعالیت در انجمن وجود نداشت.»
بعدها سازمان نظام صنفی رایانهای شکل میگیرد که کمیسیونهای مختلفی را شامل میشد که عابدینژاد بیشتر به سمت کمیسیون نرمافزار تمایل نشان میداد و در دورههایی در این کمیسیون حضور داشت. در سال ۱۳۹۹ نیز برای انتخابات هیئتمدیره نصر تهران، به تیم همآفرینی میپیوندد و به این فکر میافتد که اکنون زمان مناسبی است که در صنف حضور داشته باشد و بتواند به صنف کمک کند. او میگوید: «تیم همآفرینی با رویکرد تحولی من همسو بود، پس خیلی زود با آن هماهنگ شدم و در انتخابات شرکت کردم که خوشبختانه با پیروزی در انتخابات توانستیم جایگاه خود را در نظام صنفی تهران تثبیت کنیم و خوشبختانه تاکنون توانستیم اقدامات مثبتی را با رویکرد تحولی اعضای هیئتمدیره رقم بزنیم.»
عابدینژاد بر این باور است که وقتی افرادی فعالیت صنفی انجام میدهند، باید منافع شخصی خود را کنار بگذارند و با پیگیری هدفی مشترک، به صورتی یکپارچه عمل کنند. عابدینژاد میگوید که در حال حاضر وضعیت سازمان نظام صنفی تهران در بهترین شرایط ممکن است و کمترین اختلاف نظر در آن وجود دارد و همه یکدل و یکپارچه بهدنبال ایجاد تحول هستند.
چند ماه بعد از ورود تیم همآفرینی به سازمان نظام صنفی رایانهای استان تهران، انتخابات شورای مرکزی نظام صنفی رایانهای کشور نیز برگزار میشود که پیامد آن این بود که عابدینژاد در شورای مرکزی نظام صنفی رایانهای کشور نیز حضور پیدا میکند. او درباره وضعیت نصر میگوید: «نصر از سال ۱۳۸۴ تاکنون فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته و همیشه بین اجزای مختلف آن اختلاف سلیقههایی وجود داشته که در ابتدای دوره ششم به اوج خود رسید، اما اکنون وضعیت بهتر است و اعضا یکپارچه شدهاند. در واقع نصر در طول ۱۷ سال گذشته به بلوغ رسیده و تقریباً همه سازمانها آن را میشناسند. نظام صنفی رایانهای کشور ۲۰ هزار عضو دارد و یک تشکل بسیار بزرگ محسوب میشود که حاکمیت، جایگاه آن را میشناسد. پس باید خواستههای صنف را به معنای واقعی به کرسی بنشانیم.»
او معتقد است که مسئولیت او و دیگر اعضای نصر سنگین است و به همین منظور شخصاً در چند حوزه تخصصی متمرکز شده که یکی از آنها افتاست. به گفته عابدینژاد افتا یک موضوع فراکمیسیونی بهشمار میرود و همه کمیسیونها را درگیر میکند؛ از کمیسیون افتا و کمیسیون شبکه گرفته تا کمیسیون تأمین، کمیسیون نرمافزار و کمیسیون اینترنت اشیا. در نتیجه باید تمام این کمیسیونها را همسو میکردند که خوشبختانه این اتفاق اکنون تا حدودی افتاده است.
امروز حاکمیت بهدنبال شکلدادن به یک آییننامه جدید در حوزه ارزیابی و اعتبارسنجی تجهیزات و امنیت است و او تا جایی که توانسته، نظرات صنف را به حاکمیت اعلام کرده تا در آییننامههای جدید تأثیرگذار باشد. عابدینژاد در اینباره میگوید: «شرکتها در حوزه افتا مشکلات زیادی دارند. بر اساس آییننامه و مقررات موجود، تمام شرکتهایی که در زمینه خدمات و تجهیزات کار میکنند، نیازمند مجوزهای افتا هستند. شرکتهای تولیدی، نرمافزاری، آزمایشگاه، ممیزی و ارائهدهنده خدمات هر کدام به شکلی بهدنبال مجوز افتا هستند. ایجاد یک آییننامه که همه را راضی کند، کاری بسیار سخت و چهبسا غیرممکن به نظر میرسد. تابهامروز خوشبختانه توانستهایم ارکان مختلف را همسو کنیم و به لطف خدا از حالا به بعد نیز همین روند استمرار مییابد تا بهمرور برای بسیاری از مشکلات شرکتها در حوزه افتا راهکار مناسب بیابیم.»
دلبستگی و علاقه به ایران
در سالهای اخیر شاهد روند روبهرشد نرخ مهاجرت بودهایم و متخصصان حوزه نرمافزار نیز یکی از گروههایی هستند که در همه جای دنیا، فرصتهای شغلی متفاوتی در اختیارشان قرار داده میشود، اما عابدینژاد که شیفته نرمافزار و برنامهنویسی است و بیش از ۳۰ سال است در این حوزه مشغول فعالیت است، میگوید مهاجرت روحیه خاصی میخواهد که او هیچگاه نداشته است. او تابهامروز یک بار هم به مهاجرت فکر نکرده است: «از میان ۲۵ نفر همدورهای سختافزاری ما فقط چهار نفر در ایران ماندهاند و بقیه همگی رفتهاند. همچنین از میان همدورهایهای نرمافزاریام کمتر از ۱۰ درصد در ایران هستند. تمام دوستان ما در گوگل، مایکروسافت و شرکتهای برتر دنیا مشغول به کار شدهاند. اینطور نیست که من توان مهاجرت نداشته باشم، بلکه شرایط مهاجرت بهسادگی برایم فراهم است، اما مهاجرتکردن را دوست ندارم.»
او در تمام سالیان گذشته و خصوصاً سالهای اخیر، حداقل سالی دو ماه مشغول برنامهنویسی میشود که گرچه این کار را برای اهداف شغلیاش انجام میدهد، اما برخاسته از علاقه او به این حوزه است. او فکر میکند که هنوز برای فاصلهگرفتنش از برنامهنویسی، زود است و گرچه میتواند در هر نقطه از جهان برای خود کسبوکاری راه بیندازد و آسوده زندگی کند، اما اگر قرار است زحمتی بکشد و نیازی را برطرف کند، بیش از هرجا در ایران میتواند کمک کند: «در مورد آینده نمیتوانم نظری بدهم، شاید اگر همینطور که شرایط کسبوکار سختتر میشود، چند سال دیگر در تنگنا قرار بگیرم، من هم مجبور شوم به مهاجرت فکر کنم. اما در حال حاضر هیچ برنامهای در این خصوص ندارم. امروز شرایط کسبوکار در ایران خیلی دشوارتر از قبل شده و تأمین اجتماعی، دارایی و نهادهای قانونگذار موانع زیادی را برای ادامه فعالیت ما ایجاد میکنند، اما من هنوز دلسرد نشدهام. اصولاً حضور من در نظام صنفی هم بخشی از تلاش من برای تغییر همین شرایط است.»
زندگی فقط کار نیست
همه ما در زندگی تصمیماتی گرفته و کارهایی کردهایم که بعداً باعث پشیمانیمان شده است. عابدینژاد در این خصوص بر این باور است که تصمیمات ما در هر زمان بر اساس شرایط همان زمان گرفته شده و نمیتوان آن تصمیمات را بر اساس تجربهها و شرایط امروز قضاوت کرد. او هیچگاه حسرت فرصتهای از دست رفته و تصمیمات نادرست خود را نخورده و میگوید از هر آنچه انجام داده، راضی است، چون همیشه تمام تلاش خود را کرده و هر زحمتی را که باید، به وقتش کشیده است: «آن زمان که همکلاسیهایم در مدرسه به فکر تفریح و گذران اوقات خود بودند، من بهدنبال درسخواندن و حل مسائل سخت ریاضی بودم و فکر میکنم همان حل مسائل، ذهن من را خلاق و سازنده بار آورده و هر وقت به یک مسئله برنامهنویسی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میاندیشم، ذهن مهندسیام که حاصل ریاضیخواندن است، به تفکر من عمق میدهد. من دنبال علاقهام رفتم و در بهترین زمان ممکن، در اوج جوانی وارد بازار کار مرتبط با رشتهام شدم که از این بابت بسیار خوشحالم، چون انسان با افزایش سن ریسکپذیری خودش را از دست میدهد. تصمیمات دوره جوانی من با اشتباهات بزرگی همراه نبود و گرچه اشتباهات کوچکی داشتهام، اما همین اشتباهات کوچک اگر به تجربه تبدیل شوند، دیگر حسرت و پشیمانی باقی نمیماند و کل مسیر زندگی رضایتبخش میشود. هرگز آرزو نکردهام که ای کاش در خانوادهای ثروتمند به دنیا میآمدم. خانوادهام را دوست دارم و خوشحالم که روی پاهای خودم ایستادهام. رشد و تعالی که با زحمت به دست بیاید و بر اساس شانس نباشد، ارزشمندتر و رضایتبخشتر است.»
عابدینژاد خود را انسانی موفق میداند و از مسیری که آمده، احساس رضایت میکند. او فکر میکند که شاید بهتر باشد اکنون کمتر از قبل کار کند و بیشتر از زندگی شخصیاش لذت ببرد. او در اینباره میگوید: «زندگی فقط کار نیست؛ در حق خودم خیلی ظلم کردهام. تنها چیزی که اذیتم میکند، همین است. در این سن با یک دنیا دغدغه و مشغله، از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب مشغول کار هستم. مطمئناً کار درستی به نظر نمیرسد، ولی دست خودم نیست، یک مدل علاقه است.»