ادب مرد به ز دولت اوست
احمد میردامادی از زندگی شخصی و حرفهایاش و اهمیت آموزش میگوید
عصر تراکنش ۷۶ / احمد میردامادی جزو معدود مدیرانی در صنعت بانکی کشور است که تجربه فعالیت در چند صنعت گوناگون هواپیمایی، بانکی و پرداخت، تجارت الکترونیک و حملونقل ایران را دارد و از آن دسته مدیرانی است که اهل کتاب، موسیقی و مشتاق همیشگی گپوگفتهای ادبی و هنری است. او آنقدر با فضای فرهنگی عجین شده که برای هدیهدادن هم اولین گزینهاش، «کتاب» است و تمام کسانی که او را میشناسند بیتردید و بلافاصله کتاب، ادبیات و موسیقی سنتی را به قرینه از او به یاد میآورند. سیب، قهوه و سیگار برگ نیز چیزهای بعدی است که همنشینهای همیشگی او هستند. میردامادی متولد سال ۱۳۴۸ و دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی کامپیوتر از دانشگاه امیرکبیر است.
او در صنعت هواپیمایی، آمادئوس را مستقر میکند؛ به بانک پارسیان میرود و در طراحی و استقرار شبکههای آنلاین مشارکت میکند؛ کارت بلیت شهر تهران را خلق میکند؛ باعث توسعه شرکت پرداخت نوین میشود و در نهایت پس از حضور در بانک ایرانزمین و همراهی در پایهگذاری هلدینگ فناوری آن و بعد از آن تأسیس کنسرسیوم بانکداری باز سنباد به بانک شهر میرود تا به فرایند دیجیتالیشدن آن کمک کند. میردامادی در تمام دوران تحصیل و فعالیت حرفهایاش، متناسب با دغدغههایی که در هر دوره داشته، عضو اصناف و انجمنهای مختلف شده و با جدیت معتقد است که ادب و آموزش دو عنصر مهمی هستند که افراد و سازمانها را توسعه میدهند. در گفتوگویی که با او داشتیم، به زندگی شخصی و حرفهایاش پرداختیم که در ادامه میتوانید آن را بخوانید.
مهاجرت از شهری آرام و سنتی به تهران شلوغ
احمد میردامادی در مردادماه ۱۳۴۸ در اصفهان و در خانوادهای فرهنگی-مذهبی به دنیا آمده و دوران کودکی و نوجوانیاش را در همان شهر سپری کرده است: «خانوادهای از طبقه متوسط و مذهبی و فرهنگی داشتم؛ پدرم آموزگار بودند و مادر هم اهل مطالعه. در کودکیام از پدر و در سالهای اخیر از نعمت حضور مادر محروم شدم. یک خواهر و دو برادر دارم. در دوران کودکی ما محدودیتهایی داشتیم؛ مثلاً بهرغم وجود تلویزیون در منزل ما، بچهها اجازه نداشتند از آن استفاده کنند و همین مسئله باعث شد من کتابخوان شوم و خوشبختانه این عادت برای همیشه با من ماند. اصفهان آن زمان به دلیل وجود معماری غنی و تاریخی و زایندهرود و مردمان اهل ادب، فضایی سرسبز و بانشاط بود و من دوران کودکیام را در چنین فضایی سپری کردم. خانواده ما همیشه پایگاهی در تهران هم داشت. در دوره راهنمایی مرا به تهران فرستادند، اما چون با فضای تهران انس نگرفتم به اصفهان برگشتم و بقیه دوره راهنمایی را در آنجا پشت سر گذاشتم. بااینوجود برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان، دوباره به تهران آمدم و نهایتاً دیپلم را در تهران گرفتم. دوران دبیرستان من همزمان بود با دوران جنگ و من این دوران را در دبیرستانهای البرز و مفید گذراندم. طی این جابهجاییهای مکرر تجربیات خوبی به دست آمد که بعداً در بزرگسالی به دردم خورد. مهاجرت از یک شهر آرام و تاریخی و سنتی به شهری شلوغ مثل تهران یا مهاجرت از مدرسه البرز به مفید باعث شد تا تجربه حضور در فضاهای مختلف را داشته باشم و بتوانم تطبیقپذیری و سازگاری با محیط را درون خود پرورش دهم.»
از مهندسی الکترونیک تا مهندسی کامپیوتر
میردامادی که دیپلم ریاضی-فیزیک دارد، در دوران دبیرستان به کارهای فنی علاقهمند شده و در دانشگاه نیز همین گرایش را دنبال میکند: «در دوران دبیرستان طرحی وجود داشت به نام طرح کاد که یک روز در هفته باید در بخشی از بازار کار مشغول و با مشاغل گوناگون آشنا میشدیم. من در این طرح، کارهای مختلفی، از نجاری تا تراشکاری، را تجربه کردم؛ ولی نهایتاً روی حوزه الکترونیک متمرکز شدم و همین مسئله باعث شد تا مسیر پیش رویم در دانشگاه خیلی تعریفشده باشد. در نتیجه در سال ۱۳۶۶ برای مقطع کارشناسی وارد رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه صنعتی اصفهان شدم. بعد از مدتی با مبحث ریزپردازندهها و بعد برنامهنویسی با زبان ماشین آشنا شدم و آنجا بود که به برنامهنویسی علاقهمند شدم و به رشته مهندسی کامپیوتر (گرایش سختافزار) تغییر رشته دادم. در نتیجه در سال ۱۳۷۱ از این رشته فارغالتحصیل شدم و از سال ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۷۵ در پلیتکنیک تهران (دانشگاه صنعتی امیرکبیر) مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی کامپیوتر (گرایش نرمافزار) را خواندم. بعد از آن با وجود اینکه برای مقطع دکترای آکادمیک به دانشگاه برنگشتم، اما دورههای مختلفی را در دانشگاههای مختلف (از جمله دوره DBA در دانشگاه تهران) را گذراندم و چند دوره هم در مؤسسات مختلف تدریس کردم. من بهجدیت بر این باورم که انسان باید مدام در حال یادگیری باشد و آنچه را میآموزد به دیگران نیز منتقل کند و این آموختن مدام از بزرگترین لذتهای دنیاست.»
اولین تجارب کاری
به گفته او، در جوامع سنتی کار کردن از سن کم برای پسرها یک ارزش به حساب میآمد و بچهها از وقتی به مدرسه میرفتند، کار هم میکردند که البته میردامادی معتقد است که این سنت، سنت بسیار خوشایندی هم بود. طبعاً او هم که در جامعهای سنتی بزرگ شده، همین تجربه را داشته است: «از دوران دبستان هر زمان که وقت خالی داشتم، کار میکردم و این کار کردن در تابستانها شدت بیشتری میگرفت. ما در خانواده مشکل مالی نداشتیم، اما این کارکردن باید آورده مالی هم میداشت و به جز سرگرمی و تجارب کاری همین آورده مالی بود که من را خوشحال میکرد. بااینوجود سالها بعد وقتی دیگر دبستانی نبودم، فهمیدم که آن سالهای دبستان که در بازار کار میکردم، این خانواده خودم بودهاند که به من حقوق میدادهاند و این حس ناخوشایندی برایم داشت. در دوران راهنمایی تصمیم گرفتم برای خودم یک میوهفروشی بزنم و به یاد دارم که در زمان خودش خیلی هم سودآور بود، اما میوهفروشی شغل ایدهآل من نبود و طولی نکشید که وارد حوزه الکترونیک شدم تا مسیر شغلی و حرفهای خود را در جای دیگری جستوجو کنم.»
سال ۱۳۶۶ که وارد دانشگاه میشود، با دوستانش تصمیم میگیرد که یک شرکت تأسیس کنند؛ درنتیجه در سال ۱۳۶۸ شرکت نوتکنیک را تأسیس کردند که شرکتی بود که در آن زمان راهحلهای الکترونیک ارائه میداد: «پروژههایی که به ما پیشنهاد شد بعضاً سخت و بزرگ بود و ما از پس برخی از آنها برنمیآمدیم؛ چون همگی دانشجویان تازهکاری بودیم که درسمان هم تمام نشده بود. ادامه مسیر نوتکنیک مصادف شد با تغییر رشته من و اولین سیستمهای دیتابیس را با نرمافزارهایی نظیر دیبیس و فاکسبیس و فاکسپرو نوشتیم که در زمان خودش اتفاق خوبی بود. برای مثال در آن دوره برای ثبتنام آنلاین دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان برنامهای نوشتیم که تا مدتها هم از همان استفاده میشد و از این نقطه وارد بازار شدیم. این جریان تا سال ۱۳۷۲ ادامه پیدا کرد و من بعد از آن به هواپیمایی هما رفتم.»
تجربه کار در صنعت هواپیمایی ایران
میردامادی در سال ۱۳۷۲ وارد هواپیمایی ملی ایران، هما، میشود: «من از بچگی عاشق پرواز بودم و همین رؤیای کودکی باعث شد تا پیشنهاد کاری در هما را بپذیرم. این انتخاب مسیر شغلی من را بهکلی تغییر داد. ما در هواپیمایی دو مسئله مهم داشتیم: اول اینکه صنعت هوایی سیستم را میفهمید و پیش از بسیاری جاهای دیگر در دنیا سیستم داشت و اصولی از قبل بنا شده بود که نشانه پیشرو بودن صنعت هوایی در مقایسه با سایر صنایع بود. هواپیماییهای جهان مستقل از دولتها باید با یکدیگر در ارتباط باشند و نمیتوانند بهگونهای تکافتاده رفتار کنند و همین مسئله موجب شده صنعت هوایی در مقایسه با سایر صنایع زودتر به اهمیت کار سیستماتیک پی ببرد. دومین مسئله تعامل با حجم زیاد مشتریان و تلاش برای فهم نیازهایشان بود. من شانزده سال در صنعت هوایی کار کردم و این شانزده سال برای من شبیه بودن در بهشت فناوری بود. این صنعت بهشدت سازمانیافته بود و افرادی که آنجا کار میکردند بهشدت باادب بودند و من در این صنعت بود که فهمیدم همین واژه بهظاهر ساده میتواند چه نقش مهمی در توسعه یک صنعت و روابط داشته باشد. در سال ۱۳۸۰ شرکت فناوری اطلاعات هما را ایجاد کردم و تا مدتها هم رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل آنجا بودم. در سال ۱۳۸۱ سامانهای را در هواپیمایی مستقر کردیم که آمادئوس نامیده شد. این سامانه پیشتر در ایران فعال نبود و کارکردی شبیه شبکه شتاب در صنعت بانکی را دارد و ایرلاینها را به یکدیگر وصل میکند. از دیگر نتایج دوران هما، راهاندازی بلیت الکترونیک بهجای بلیتهای کاغذی نیز بود.»
ورود به صنعت بانکی و خلق کارت بلیت
بنا بر صحبتهای میردامادی، ورود او به صنعت بانکی کشور اتفاقی و در نتیجه همکاری صنعت هوایی با این صنعت بوده است: «سال ۱۳۸۱، درست زمانی که اولین بانکهای خصوصی در ایران شکل گرفت، با تجربه حاصل از سامانههای هوایی در همکاری با بانک پارسیان در طراحی سیستمهای آنلاین آنها همراهی کردیم و همین همکاری و مدیریت پیشرو پارسیان در آن زمان مقدمهای شد تا با صنعت بانکی آشنا شوم. ادامه این همکاری باعث شد مشاور بانک پارسیان شوم. در آن زمان شرکت تجارت الکترونیک پارسیان در حال شکلگیری بود و من با توجه به اینکه مدتها بود که در یک صنعت مانده بودم و حس میکردم که دیگر چیز زیادی وجود ندارد که بخواهم یاد بگیرم، تصمیم گرفتم حوزه کاریام را تغییر دهم و وارد همکاری با پارسیان شدم و نمایندگی اصفهان را تأسیس کردم.»
نهایتاً میردامادی در سال ۱۳۸۸ به طور کامل از هما خداحافظی کرد و وارد صنعت بانکی و پرداخت کشور شد: «در سال ۱۳۸۷ در بخشهای حملونقل عمومی تهران مشکلاتی وجود داشت که باید حل میشد. خطوط اتوبوسرانی عمومی و خصوصی، مترو، تاکسیهای با مالکیت شرکتی و خصوصی و سایر بخشهای مرتبط با حملونقل شهری، باعث شده بود که تکثر وسایل حملونقل زیاد شده و مردم باید برای استفاده از هرکدام از آنها بلیتهای جداگانه میخریدند یا پول نقد میدادند. تلاش کردیم این مشکل حل شود و کارت بلیت شهر تهران را خلق کردیم. به همین منظور شرکت سامانههای هوشمند اطلاعاتی با پیشنهاد من و همکاری با توسن ایجاد شد. این کارت بلیت قرار بود بعد از مدتی به کیف پول شهری تهران و بعد کشور تبدیل شود، اما بانک مرکزی و شهرداری به توافق نرسیدند و کیف پول عمومی شکل نگرفت و این ابزار پرداخت به شکل حلقه بسته ماند. تا سال ۱۳۹۲ کارت بلیت تهران فقط برای مترو و اتوبوس استفاده میشد و سال ۱۳۹۲ تصمیم گرفتیم حوزه پارکینگها، کیوسکها و تاکسیرانی را نیز پوشش دهیم که به دلیل ذینفعان متشتت و مالکیتهای متعددی که در این بخشها وجود داشت، نتوانستیم این کار را به سرانجام برسانیم و در نهایت کارکرد کارت بلیت الکترونیک به همان مترو و اتوبوس محدود ماند. سال ۱۳۹۲ کار من در این شرکت تمام شد و با واگذاری سهامم از آنجا خارج شدم و وارد شرکت پرداخت نوین شدم.»
ورود به صنعت پرداخت الکترونیک
دوازدهم اردیبهشتماه ۱۳۹۲ میردامادی بهعنوان مدیرعامل وارد شرکت پرداخت نوین (PSP بانک اقتصاد نوین) شد و تا سال ۱۳۹۴ در آنجا ماند. طبق گفتههای او، تعداد تراکنشهای این شرکت در این دوره بیش از پانزده برابر شد: «همچنین در این مدت سه تا زیرسوئیچ خیلی خوب وارد مدار پرداخت این شرکت شد؛ سوئیچ پیشخوان دولت، سوئیچ بیمه ملت و سوئیچ هفهشتاد سه زیرسوئیچی بودند که به توسعه صنعت پرداخت کمک کردند. همچنین اپلیکیشن هفهشتاد را ایجاد کردیم که در رقابت با سایر نمونههای مشابهش رتبه سوم را داشت.
نکتهای که در این دوره برای من مهم بود، این بود که سازمان فرایندمحور شود و همچنین آن ادبی که در صنعت هواپیمایی دیده بودم، اینجا هم ایجاد شود. یکی از مسائلی که به تحقق این مهم کمک میکند، آموزش است که معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد و علت آن این است که مدیران ارشد بهصورت دورهای و در کوتاهمدت عوض میشوند و امیدی ندارند که در آینده بلندمدت شرکتها سهیم باشند و به نظر من این آفت بزرگی است. اگر شما در سازمانتان افرادی را داشته باشید که بیادب و غیرحرفهای باشند، کار جلو نمیرود و آن سازمان توسعه پایدار پیدا نمیکند. من در پرداخت نوین (مثل دوران هواپیمایی) به مسئله آموزش بها میدادم و دورههای زیادی در آنجا برگزار کردم تا افراد بتوانند با توسعه فردی خود به توسعه سازمان کمک کنند. در واقع، این آموزشها از دوران هما شروع و وارد این شرکت هم شد. پس از خروج از این شرکت تا سال ۱۳۹۶ مشاور اتاق بازرگانی تهران بودم و بعد از آن وارد شرکت جهان ارقام پارس (جامپ) شدم.»
ایران ارقام، بانک ایرانزمین و تأسیس کنسرسیوم سنباد
میردامادی در سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ در مسئولیت نایبرئیس و بعداً رئیس هیئتمدیره شرکت ایران ارقام (ex-NCR) فعالیت کرد و روی شبکههای فروشگاهی تسلط خوبی داشت؛ اما او آن دوران را چندان مؤثر ارزیابی نمیکند. میردامادی در سال ۱۳۹۷ وارد بانک ایرانزمین شد و در هلدینگ فناوری اطلاعات آن در سمت عضو هیئتمدیره و معاون گسترش کسبوکار مشغول به کار شد تا اینکه نهایتاً در سال ۱۴۰۱ به سمت مدیرعاملی این هلدینگ رسید. در این بین عضو هیئتمدیره شرکت تجارت الکترونیک سابین و رئیس هیئتمدیره مرکز نوآوری ایرانزمین نیز بود: «در بانک ایرانزمین معتقد بودیم که اگر بخواهیم سهم مناسب از بازار داشته باشیم، راهی جز دیجیتالیشدن نداریم و تصمیم گرفتیم یک بانک دیجیتال باشیم و شعار «ایرانزمین؛ بانک دیجیتال» زاییده شد. قرار این بود که زیرساختهای لازم برای دیجیتالیشدن بانک را فراهم کنیم. این تجربه مرا به صورت جدیتری وارد حوزه دیجیتال کرد. در سال ۱۳۹۹ نیز شرکت سکوی نوآوری باز دادهمحور سنباد با همکاری جدی تیم ایرانزمین و بانکهای پاسارگاد، پارسیان، سینا، سامان، کارآفرین، ملل، انصار و شهر خلق شد. اولین بار بود که این تعداد از بانکهای خصوصی در قالب یک کنسرسیوم دور هم جمع شدند تا زیرساخت مشترکی بسازند.
بانکها در این زمان توجه داشتند که برای توسعه اکوسیستم باید در تعامل بیشتری با یکدیگر قرار بگیرند و رقابت را هوشمندانهتر ادامه دهند. بحث Open API در سنباد مطرح شد و دلیلش تغییرات اجتماعی و اقتصادی و نیازهای جدید بازار بود که رخ داده بود. در این حین هر وقت که با دوستان بانک شهر صحبت میکردم با خودم فکر میکردم که این بانک به دلیل حضور شهرداریها در آن و تعامل مستقیم و گسترده با بازار و مردم، پتانسیلهای زیادی دارد که از آنها استفاده نمیشود و این حیف است. از قضا با پیشنهاد مدیران بانک شهر قرار شد که به آنجا بروم تا در توسعه حوزه فناوری این بانک همکاری کنم.»
بانک شهر و فضای دیجیتال
میردامادی در نهایت در مردادماه ۱۴۰۲ به هلدینگ فناوری اطلاعات بانک شهر میرود تا در سمت نایبرئیس هیئتمدیره و رئیس کمیته تحول دیجیتال این هلدینگ مشغول به کار شود: «در بانک شهر در تلاش هستیم یک بوم دیجیتال ایجاد کنیم و فرایندها هرچه بیشتر دیجیتالی شوند. شاید نهایتاً بشود کیف پول شهروندی خلق شود که همه امور پرداختی موردنیاز شهروندان با همین یک ابزار انجام شود. البته این حرف بزرگی است و عملی کردنش به زیرساختهای زیادی نیاز دارد. موضوع دیگری که روی آن تمرکز داریم، مقوله اعتبار است. اعتبار بانکی هنوز آنطور که باید و نظیر آنچه در کشورهای دیگر میبینیم به ابزار ملموسی برای عموم مردم تبدیل نشده و مردم دسترسی خوبی به آن ندارند و چیزی بهعنوان کارت اعتباری در ایران وجود جدی ندارد و مواردی هم که هست بیشتر از نوع تسهیلات دورهای است. عموم افراد کارت اعتباری را ابزاری بانکی در نظر میگیرند، اما تمام واقعیت این نیست.
اعتبار در کشورهای دیگر گاهی چندین برابر حقوق ماهانه افراد است و به همین دلیل است که میتواند کارآمد باشد. فرد هم به دلیل اینکه میخواهد در بلندمدت از اعتبارهای گوناگون استفاده کند، سابقه اعتباری خود را خراب نمیکند و حلقهای که به وجود میآید، از جنس اقتصاد اجتماعی و رفتاری است. ما در بانک شهر روی این مقوله کار میکنیم و امیدواریم که بتوانیم توسعهاش دهیم. این توسعه تاکنون به دلایلی نظیر تورم و تضاد منافع بین واحدهای مختلف بانکها اتفاق نیفتاده است. شاید راهحل این باشد که برای این واحدها منافع مشترک تعریف کنیم.»
تجربه حضور در صنعت تجارت الکترونیک
رزومه میردامادی نشان میدهد که مدتی هم در صنعت تجارت الکترونیک کشور مشغول به کار بوده است: «کار من در این صنعت با حضور در شرکت تجارت الکترونیک پارسیان آغاز شد؛ زمانی که شرکتهای تجارت الکترونیک هنوز شکل نگرفته بودند و چیزی نظیر پایانههای فروش آشنا و کاربردی نبودند. در آن زمان ما میگفتیم که اگر مردم بتوانند ارتباط خوبی با این مدیا برقرار کنند، میتوانیم از توسعه سریع تجارت الکترونیک صحبت کنیم. چیزی که در تجارت الکترونیک پارسیان به وجود آمد و من هم در آن نقش داشتم این بود که از نمایندگیهای محلی استفاده کردیم. ایده طرحشده این بود که شما نمیتوانید در تهران بنشینید و برای شهرهای دیگر با محیطهای متفاوت تصمیم بگیرید بدون آنکه به شرایط خاص آنها توجه کنید. در نتیجه در آن زمان بین نمایندگیها و شرکت تجارت الکترونیک پارسیان اشتراک منافع ایجاد کردیم تا بهتر کار کنند و این باعث توسعه سریع سهم بازار شد. نمایندگان محلی با منطقه آشنا بودند و این به پیشبرد اهداف و تصرف سهم بازار کمک میکرد. بعد از آن یکسری همکاریهای کوتاه و کوچک هم با بانکهایی نظیر سامان داشتم که نتایج خوبی داشت.»
آمادئوس، کارت بلیت و هفهشتاد
احمد میردامادی سابقه کاری طولانی دارد، اما به گفته خودش سه مورد از آنها برایش از بقیه مهمتر بودهاند: «من آمادئوس را بیش از هر تجربه دیگری دوست دارم و کسی نیست که در صنعت هواپیمایی ایران کار کرده باشد و نقش حیاتی آمادئوس را انکار کند. کارت بلیت هم یکی دیگر از ابزارهایی است که دوستش دارم و برایش خیلی زحمت کشیدهام و در نهایت میتوانم به هفهشتاد اشاره کنم؛ هفهشتاد جایی بود که در آن چرخش پارادایم از الکترونیک به دیجیتال را حس کردیم. ما هرچه جلوتر آمدهایم، مقیاس تغییرات کوچکتر شده، بازیگران بیشتر و حرفهایتر شدهاند و بازار بین آنها تقسیم شده و پروژهها کوچکتر شدهاند. امیدوارم در آینده به فهرستی که نام بردم، اضافه شود.»
فعالیتهای صنفی
میردامادی که علاقه زیادی به کار اجرایی دارد، بحثهای تئوریک راضیاش نمیکند و در طول این سالها عضو انجمنها و اصناف گوناگونی نیز بوده است: «در سال ۱۳۷۱ عضو انجمن انفورماتیک ایران شدم و این انجمن در آن زمان دریچهای بود که از آن جهان را میدیدیم. در آن سالها اینترنت وجود نداشت و رسماً همین انجمنها بود که ما را دور هم جمع میکرد تا حرفهای افراد موفقی را که از آمریکای شمالی و اروپای غربی میآمدند بشنویم و به کار ببندیم. ایران از دنیا فاصله گرفته بود و انجمن انفورماتیک جایی برای باخبر شدن از اتفاقات مهم علم و فناوری در جهان بود. عضویت من در انجمنها و اصناف دیگری که در رزومهام وجود دارد، در راستای فعالیتهای شغلیام شکل گرفته است. مدتی در انجمن رمز ایران عضو بودم. شما در حوزه رمز باید کار ملی کنید و این انجمن اهمیت این مسئله را بهخوبی درک میکرد. بعد از آن عضو انجمنITS اتاق بازرگانی شدم تا دغدغههایی را که در زمینه بلیت الکترونیک و حملونقل عمومی داشتم پیگیری کنم.
در واقع باید اینطور بگویم که در هر دوره از زندگی تحصیلی و شغلیام، متناسب با دغدغههایی که داشتهام، فعالیت صنفی هم کردهام. عضو دائم جامعه فارغالتحصیلان پلیتکنیک و دو دوره نماینده دانشکده مهندسی کامپیوتر در جامعه فارغالتحصیلان بودهام. همچنین از سال ۱۳۸۴ تاکنون عضو سازمان نظام صنفی رایانهای هم هستم. ورود من به اتاق بازرگانی نیز به دوره سوم کاریام برمیگردد. من یک دورهای، فنی بودهام و بعد وارد فضای مدیریت شدهام و در نهایت وارد فضای کسبوکار و استراتژی شدهام. تجربه من در اتاق بازرگانی نشان داد شاید بتوانم منتور خوبی باشم و این راه را ادامه دادم. در اتاق همه عناصر مهم بخش خصوصی به شکل درست حضور دارند و جایی است که اگر محیطش به هم نخورد، میشود برای صنعت و تجارت ایران نتایج خوبی رقم زد.»
در اهمیت توجه به مقوله آموزش
میردامادی از آن دسته افرادی است که گرچه بعد از مقطع کارشناسی ارشد به طور جدی به دانشگاه برنمیگردد، اما دست از یادگیری نمیکشد: «من برای گرفتن مدرک دکترای آکادمیک به دانشگاه برنگشتم، اما در این سالها دورههای آموزشی زیادی گذراندهام و تلاش کردهام هر چه آموخته بودهام را در قالب دورههای آموزشی که برگزار کردهام، به دیگران منتقل کنم. به باور من همانطور که یک گیاه برای رشد و به ثمر نشستن به نور، آب، هوا و خاک خوب نیاز دارد، ما انسانها نیز به یادگیری و محیط مناسب نیاز داریم. واقعیت این است که آموزش همان چیزی است که باعث میشود یک فرد متوجه تغییرات اطرافش شود و بتواند از پتانسیلهای نهفته در وجودش استفاده کند. آموزش، افراد را در ریل درست میاندازد و به آنها ادب زندگی و کار میآموزد. بزرگان همیشه میگویند که تاریخ بخوانید تا از وضعیت جهان مطلع شوید. من مدتهاست که روی روایت تجربههای شکست متمرکز شدهام و در هر دورهای که برگزار میکنم از این تجارب میگویم تا افراد با شنیدن تجربههای شکستها، راه را از بیراهه تشخصی دهند. من معتقدم لازم نیست سر همهمان به سنگ بخورد و میتوانیم از تجارب یکدیگر استفاده کنیم و این مهم در مقوله آموزش اتفاق میافتد.»
میردامادی در تمام این سالها از کار کردن در صنایع مختلف درسهایی هم گرفته است: «من در صنعت هواپیمایی «ادب» یاد گرفتم و طی سالهایی که در صنایع مختلف مشغول بودم به اهمیت «آموزش و یادگیری» پی بردم و فهمیدم که برای فهم بهتر مسائل باید آنها را به دیگران بیاموزم.»
سپریکردن وقت کم با خانواده
او در سال ۱۳۷۴ ازدواج کرده و دو دختر به نامهای نرگس و سیمین دارد که به ترتیب متولد سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۸۳ هستند: «روایت زندگی بچهها با ما متفاوت است؛ آنها از نسلی دیگر هستند و نگاهها و خواستهها و باورهای خودشان را دارند. ما حاصل دوران گذشتهایم و آنها به آینده تعلق دارند. شاید روزی خودشان حالوهوایشان را روایت کنند. اما آنچه وقتی به خانوادهام فکر میکنم در ذهنم نقش میبندد این است که متأسفانه من خیلی درگیر کسبوکار بودهام و وقت زیادی برای کنار خانواده بودن نداشتهام و این واقعیت تلخی است که متأسفانه با گذشت زمان قابلجبران هم نیست. در این باره فقط میتوانم از خانوادهام صمیمانه عذرخواهی کنم. راستش را بخواهید توان ما انسانها محدود است و نمیشود همزمان روی چند مقوله به طور کامل و کافی تمرکز کنیم و هم به کار و هم خانواده به شکل عالی و بینقص برسیم. به نظرم آنهایی که میتوانند کار و زندگی را با هم مدیریت کنند، آدمهای بسیار مدیر و توانمندی هستند.»
آدمهای تأثیرگذار در زندگی
میردامادی زیاد کتاب میخواند و اهل تاریخ و ادبیات است و همین مسئله روی الگوهایی که برای زندگیاش انتخاب کرده نیز تأثیرگذار بوده است: «خیام، شمس، مولانا، سعدی و حافظ به ترتیب الگوهای اسطورهای هستند که همیشه به آنها رجوع میکنم و برای من ارزشمند هستند. اما اگر بخواهم از افراد تأثیرگذار معاصر بگویم، دوستانم میدانند که بینهایت عاشق شخصیت و هنر بیبدیل محمدرضا شجریان هستم. پس از آن شاید به برادر بزرگترم اشاره کنم؛ او کمحرف است، اما وقتی که حرف میزند نکتههای ظریفی میگوید. یک بار به من گفت اگر روزی مشغول کاری بودی و پشت میز نشستی، گاهی از پشت میزت بلند شو و برو آن سمت بنشین و ببین چقدر حرفهایی که میزنی و کارهایی که میکنی از دید طرف مقابل هم درست است. من این را آویزه گوشم کردم و سعی کردم در نظر گرفتن حقوق دیگران را سرلوحه قرار دهم. علاوه بر این، محمود جراحی نیز یکی از افرادی است که روی من اثرگذار بوده است؛ او یکی از معدود کسانی است که توانسته فرایند تکنولوژی را در ایران بومی کند. او نقش مهمی در ایجاد ایرانسل داشت که به عقیده برخی بزرگترین سرمایهگذاری مستقیم خارجی بعد از انقلاب در ایران بوده است. او در هر جایی که بوده مثمرثمر بوده و به آموزش و انتقال تجارب اهمیت زیادی داده است.»
موفقیت از مسیر شکست به دست میآید
او میگوید که وقتی به مسیری که تاکنون طی کرده نگاه میکند، حسرتها و ایکاشهایی هم دارد، اما در مجموع بر این باور است که تصمیمات اشتباه نیز لازماند و موفقیت از مسیر شکست به دست میآید: «من ایکاشهای زیادی دارم، اما از بخش عمده مسیری که آمدهام راضیام و بهترین خاطرات کاریام متعلق به صنعت هوایی و هماست که اگر به گذشته برگردم دوباره وارد این صنعت میشوم. واقعیت این است که شکستها و تجارب ما در انتخابهای بعدی ما مؤثرند و همین که از گذشتهمان درس بگیریم و اشتباهاتمان را تکرار نکنیم، کافی است. ما باید قدر اشتباهاتمان را بدانیم و به این نکته هم توجه کنیم که لازم نیست حتماً سر خودمان به سنگ بخورد تا ادب شویم و میتوانیم تاریخ بخوانیم و از تجارب دیگران بهره ببریم. در نهایت یک جمله حسنختام این ماجراست آنکه: ادب مرد به ز دولت اوست.»