عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

شغلی انتخاب کردم که سازندگی به همراه داشته باشد

روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای مجید شکوهی که نامش با کارت اعتباری گره خورده است

عصر تراکنش ۸۲ / مجید شکوهی یک دهه چهلی است که جبر روزگار او را به سمتی برده که حقوق بین‌الملل بخواند و وارد صنعت بانکی و پرداخت کشور شود و نامش با مفهوم کارت اعتباری گره بخورد. او که ۲ سال سابقه کار و فعالیت در این صنعت را دارد، معتقد است بخش عمده‌ای از وقت و انرژی افرادی که ایده‌های نو دارند، صرف راضی کردن مدیران بالا‌رده‌شان می‌شود؛ زیرا این مدیران عموماً‌ علاقه زیادی به نوآوری و فناوری نشان نمی‌دهند و تفکر سنتی دارند.

او در کارنامه خود سابقه حضور در بانک پارسیان،‌ بانک سامان، بانک ملی، فن‌آوا کارت و چند مجموعه دیگر را دارد و معتقد است بانک پارسیان از همان ابتدا در مقایسه با سایر مجموعه‌ها نوآورتر و فناورتر بوده و مدیرانش همواره از ایده‌های نو استقبال کرده‌اند. شکوهی که در حال حاضر مدیرعامل شرکت سایبان‌پی است می‌گوید که گرچه در این سال‌ها با چالش‌ها و سختی‌های زیادی روبه‌رو شده، اما هنوز هم به آینده کشور امیدوار است و می‌خواهد در توسعه آن سهمی داشته باشد و در هر سازمانی که وارد شده، با کاربست تفکر مدیریت استراتژیک کوشیده آنجا را ارتقا دهد. در گفت‌وگویی که با او داشتیم، از زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش پرسیدیم که در ادامه این روایت را می‌خوانید.


می‌خواستم پزشک شوم، اما نشد


مجید شکوهی متولد دوم آذرماه ۱۳۴۱ در تهران است و در بیمارستانی در چهارراه مولوی به دنیا آمده و سال‌ها در مرکز شهر تهران زندگی کرده و بعداً ساکن غرب تهران شده است: «من در خانواده‌ای مذهبی و فرهنگی به دنیا آمدم. اصالتاً اهل شهر هریس آذربایجان شرقی هستیم. پدرم گرچه در رشته علوم دینی تحصیل کرده و روحانی بود، از این راه ارتزاق نمی‌کرد و در مدرسه علوی معلم بود. من هم به‌ واسطه پدرم تا فرارسیدن انقلاب ۱۳۵۷ در همان مدرسه درس خواندم و انقلاب که شد، سه سال باقی‌مانده تحصیلم را به مدرسه مفید رفتم و در سال ۱۳۶۰ از رشته علوم تجربی در دبیرستان فارغ‌التحصیل شدم.

دلم می‌خواست پزشک شوم و از آنجایی که بچه درس‌خوان و باهوشی هم بودم، شانس زیادی برای قبولی در کنکور علوم تجربی داشتم، اما کنکور دادن من با انقلاب فرهنگی هم‌زمان شد و دانشگاه‌ها تعطیل شدند. من هم به پیشنهاد پدرم به جای اینکه چند سال صبر کنم تا دانشگاه‌ها باز شود، تصمیم گرفتم طلبه شوم و تا سال ۱۳۶۳ در قم و تهران درس علوم دینی خواندم. با وجود این، پدرم اصرار داشت که باید علوم جدید را هم یاد بگیرم و خودم هم دوست داشتم درسم را در رشته‌ای دیگر ادامه دهم، به همین دلیل وقتی دانشگاه‌ها باز شد، کنکور دادم و وارد دانشگاه شدم.»

شکوهی به دلیل اینکه مانند سابق روی مطالب علوم تجربی دیگر تسلط نداشت، کنکور علوم انسانی داد و با رتبه ۱۰۸ کنکور سراسری وارد رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی شد: «آن زمان فقط دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی دانشجوی حقوق می‌گرفتند و من حتی آشنایی خاصی هم با این رشته نداشتم و از آنجا که در دوران طلبگی به ادبیات عرب و فلسفه علاقه‌مند شده بودم،‌ همین‌ها را هم در اولویت انتخاب‌هایم زده بودم، اما یکی از دوستانم به من گفت که با این رتبه بهتر است حقوق بخوانم و حرف‌هایش در آن زمان آن‌قدر قانع‌کننده بود که قبول کردم و از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۸ در دوره کارشناسی در رشته حقوق مشغول به تحصیل شدم و بعدها برای ادامه تحصیل در همین رشته به دانشگاه لندن رفتم و کارشناسی ‌ارشدم را در آنجا خواندم. در حال حاضر نیز دانشجوی دوره DBA دانشگاه تهران هستم.»


اولین تجارب شغلی و ادامه تحصیل در انگلیس


بنا بر صحبت‌های او، معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری یک دفتر خدمات حقوق بین‌الملل در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ایجاد کرده بود که متولی دعاوی و پرونده‌های ایران و آمریکا بود و ریاست آن به عهده دکتر گودرز افتخار جهرمی، رئیس دانشگاه حقوق دانشگاه شهید بهشتی بود؛ یعنی رئیس همان دانشکده‌ای که شکوهی در آن درس خوانده بود. همین مسئله فرصتی را برای او فراهم کرد تا در آن دفتر مشغول به کار شود: «من سال ۱۳۶۶ ازدواج کردم و دو فرزند دارم. سال ۱۳۶۷ که هنوز درسم تمام نشده بود، به دفتر حقوق بین‌الملل رفتم و به‌عنوان کارآموز کار خود را شروع کردم و بعد از طریق همین دفتر به لندن فرستاده شدم تا تحصیلاتم را ادامه دهم.

آن زمان به دلیل ضعفی که ایران در دعاوی بین‌المللی داشت، مقامات تصمیم گرفته بودند که تعدادی از دانشجویان حقوق را به کشورهای دیگر بفرستند تا در رشته‌های مختلف حقوق بین‌الملل تحصیل کنند و سپس برگردند و ضمن ارتقای سطح علمی کشور در این رشته به حل پرونده‌ها کمک کنند. من هم یکی از دانشجوهایی بودم که در سال ۱۳۷۰ عازم انگلیس شدم تا تحصیلاتم را در دانشگاه لندن ادامه دهم. درنهایت در سال ۱۳۷۳ از رشته حقوق تجارت بین‌الملل و حقوق اتحادیه اروپا فارغ‌التحصیل شدم.»

او سه سالی در لندن بود و در سال ۱۳۷۳ که به ایران برگشت، در شرکت ذوب‌آهن، شهاب‌خودرو و چند شرکت خصوصی مدیر حقوقی شد و به شرکت‌های زیرمجموعه ایران‌خودرو و پتروشیمی نیز مشاوره حقوقی می‌داد: «ابتدای دهه ۱۳۸۰ اولین بانک‌های خصوصی ایران شکل گرفتند و من هم، وقتی بانک پارسیان و تجارت الکترونیک ایرانیان (که دو سال بعد به تجارت الکترونیک پارسیان تغییر نام داد) در سال ۱۳۸۱ تأسیس ‌شدند، به دعوت جناب آقای‌ مستعلمی که یکی از مؤسسان این بانک و مدیرعامل تجارت الکترونیک بود، به تیم آنها پیوستم تا در مباحث حقوقی کمک‌حالشان باشم. مستعلمی باسواد و خوش‌فکر بود و از آن افراد تأثیرگذاری بود که در آن سال‌ها چیزهای زیادی به من آموخت. من از شهاب‌خودرو او را می‌شناختم و وقتی مدیرعامل شرکت تجارت الکترونیک ایرانیان شد، من هم به آن شرکت پیوستم. تجارت الکترونیک ایرانیان بعدها به تجارت الکترونیک پارسیان تغییر نام داد و امروز هم به‌عنوان یکی از ‌PSPهای کشور در حال فعالیت است. من در این شرکت از اوایل سال ۱۳۸۱ تا اواسط سال ۱۳۸۶ مشاور حقوقی، مدیر امور پذیرندگان و معاون بازاریابی و فروش بودم.»


اقدامات در بانک پارسیان


شکوهی که در ابتدای دهه ۱۳۸۰ وارد تجارت الکترونیک پارسیان شده بود تا در کنار مؤسسان آن قرار بگیرد و در مباحث حقوقی به آنها کمک کند، وظیفه داشت بررسی کند که آیا ایده‌های جدیدی که مؤسسان این بانک داشتند، به لحاظ حقوقی قابلیت اجرایی داشت یا خیر: «آن زمان در ایران هیچ بحث حقوقی پیرامون کارت‌های اعتباری شکل نگرفته بود و من باید متون و قراردادهای ویزاکارت و مسترکارت را مطالعه و بومی می‌کردم و می‌گفتم که به لحاظ حقوقی باید چه اقداماتی انجام داد تا کارت‌های اعتباری بتوانند وارد بازار ایران شوند.

من در تجارت الکترونیک پارسیان جزو تیم اولیه‌ای بودم که خدمات پرداخت آن را صورت‌بندی کردند و به آن سروشکل دادند. ابتدا مشاور حقوقی بودم، اما از آنجا که جزو معدود افرادی محسوب می‌شدم که خرید کارت بانکی را می‌شناختم بعد از مدتی به پیشنهاد اعضا وارد کارهای اجرایی هم شدم و پس از شروع کار، مدیر امور پذیرندگان آن شرکت شدم. ما در آبان‌ماه ۱۳۸۲، هم‌زمان با عید ولادت امام زمان (عج) اولین دستگاه کارت‌خوانمان را نصب کردیم و این اتفاق سرآغاز عملیاتی شدن قراردادهای بخش پذیرندگی بود. حدود یک سالی در این سمت ماندم و بعد ارتقا گرفتم و معاون امور بازاریابی و توسعه بازار مجموعه شدم و حوزه کارت را نیز برعهده گرفتم. آن‌موقع هنوز مقررات بانک مرکزی وجود نداشت و‌ PSPها می‌توانستند کارهای بیشتری انجام دهند. درنتیجه، بانک پارسیان حوزه کارت خود را هم به ما سپرده بود. به‌تدریج خدمات پرداخت اینترنتی نیز به کارت و دستگاه کارت‌خوان اضافه شد.»

شکوهی توضیح می‌دهد که بانک پارسیان جزو اولین مجموعه‌هایی بود که وارد حوزه کارت اعتباری شد و مدیریت وقت بانک نیز معتقد بود که در ایران باید کارت اعتباری داشته باشیم و این حوزه را توسعه دهیم: «آن زمان این ایده، بسیار بکر بود، اما ما با خلأهای قانونی روبه‌رو بودیم و معلوم نبود که این کارت‌ها باید براساس چه نوع عقدی اجرایی شوند. درنتیجه من مأموریت داشتم این مسئله را حل کنم و درنهایت کارت‌های اعتباری براساس عقد جعاله اجرایی شدند. مجموعه‌های دیگر ریسک ورود به بحث‌های حقوقی را نپذیرفته بودند و یادم می‌آید که به ما هم انتقاد می‌کردند که می‌خواهیم بانک‌ها را خصوصی و کشور را غربی کنیم، اما ما به این حرف‌ها اهمیت نمی‌دادیم و می‌دانستیم که چنین کارهایی در بلندمدت باعث توسعه صنعت بانکی کشور می‌شود. اولین کارت‌های هدیه و بن‌کارت‌ها نیز از دل بانک پارسیان بیرون آمد.»


استقبال بانک پارسیان از نوآوری


بنا بر صحبت‌های شکوهی، بانک پارسیان در مقایسه با سایر بانک‌های کشور عملکرد بهتری داشت و مدیرانش از تحولات نوآورانه و فناورانه استقبال می‌کردند: «ما سال ۱۳۸۳ که اولین سال رسمی عملیاتی‌شدنمان بود، یک میلیون کارت وارد بازار کردیم. آن زمان تعداد کل کارت‌های کشور حدود سه میلیون بود. در حوزه کارت‌خوان نیز عملکرد خوبی داشتیم. اوایل بانک سامان از ما جلوتر بود و تعدادی دستگاه در کیش نصب کرده بود و ما سال ۱۳۸۳، دوازده هزار کارت‌‌خوان نصب کردیم و با اختلاف زیادی بازار را به دست گرفتیم. این پیشروی گرچه خوب بود، اما برخی ما را نقد می‌کردند و می‌گفتند چرا از وظایف سنتی یک بانک فاصله گرفته‌ایم. این حرف‌ها گرچه خریدار هم داشت، اما افرادی که آینده‌نگر بودند می‌دانستند چنین تفکراتی زاییده ذهن‌های خشک و عقب‌مانده است.

بانک پارسیان آن زمان طی بازه‌ای دو‌هفته‌ای به مردم وام می‌داد و پروژه‌هایی را که در بانک‌های دیگر شش ماه طول می‌کشید یک‌ماهه به اتمام می‌رساند و درکل، در هر عرصه‌ای نوآور بود. پارسیان هزینه فرهنگ‌سازی و اطلاع‌رسانی و بومی‌سازی صنعت را پرداخت و میلیاردها تومان برای تبلیغات هزینه کرد تا اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی کند. ما مدیرعاملی به نام محمدجواد صداقت داشتیم؛ یکی از مدیران موفق خودروسازی که وارد صنعت بانکی شده بود. او نقش بسزایی در توسعه خدمات پرداخت الکترونیکی پارسیان داشت و بعدها از صنعت بانکی خداحافظی کرد و حالا هیچ‌کجا نامی از او نیست، برای همین مایلم از او یاد کنم. ما آدم‌های تأثیرگذار زیادی در کشور داریم که خدمات ارزنده‌ای ارائه کرده‌اند، اما در دل تاریخ فراموش شده‌اند و کسی آنها را نمی‌شناسد.»


اولین تجربه مدیرعاملی در سپ


اواسط سال ۱۳۸۶، شکوهی از بانک پارسیان بیرون می‌آید و به پیشنهاد یکی از دوستانش تصمیم می‌گیرد به بانک سامان برود و در شرکت سپ مشغول به کار شود: «ولی‌اله فاطمی اردکانی و ولی ضرابیه با من مصاحبه کردند و نظرشان نسبت به من مساعد بود و همین شد که به مدیرعاملی این شرکت انتخاب شدم و برای اولین‌بار مدیرعاملی را تجربه کردم. به‌جز ولی ضرابیه که جوان بسیار خوش‌فکری بود، اکثر مدیران ارشد آن زمان بانک سامان از بازنشستگان بانک‌های دولتی بودند و تمایل زیادی به نوآوری و فناوری نداشتند و ما همیشه با آنها به مشکل برمی‌خوردیم و همین مسئله باعث شد ‌بعد از یک سال به این نتیجه برسم که ماندنم در سپ فایده‌ای ندارد و نمی‌توانم آن‌طور که دلم می‌خواهد به صنعت بانکی کشور خدمت کنم و همین شد که از آنجا بیرون آمدم و به شرکت تجارت الکترونیک سرمایه رفتم.

در این شرکت هم تفکرات سنتی ضد نوآوری و فناوری حاکم بود و تازه آنجا بود که قدر بانک پارسیان و مدیران ارشدش را دانستم؛ مدیرانی که تمام فکروذکرشان این بود که هرطور شده صنعت بانکی کشور را درگیر پارادایم‌ها و گفتمان‌های جدید کنند. تجارت الکترونیک سرمایه به همان الگوی کسب‌وکاری سنتی خود ادامه داد و نتوانست خودش را تغییر دهد، اما بانک سامان خیلی زود خودش را تغییر داد و جزو بهترین بانک‌های کشور شد. من به دعوت مجدد ولی ضرابیه و با پیشنهادی که نوعی دلجویی از من هم بود دوباره به مجموعه سامان برگشتم و این‌بار در اوایل سال ۱۳۸۸ عضو هیئت‌مدیره شرکت سامان پرداخت و شرکت اعتبارسنجی ایرانیان و در اواسط سال ۱۳۸۸ مدیرعامل آن شرکت شدم که بعدها به شرکت اعتبارسنجی حافظ ایرانیان تغییر نام داد. در ادامه، قریب به چهار سال مدیرعامل شرکت اعتبارسنجی بودم تا اینکه تابستان ۱۳۹۲ به صلاحدید مدیریت بانک سامان معاون پشتیبانی مدیرعامل بانک سامان شدم.»


راه‌اندازی سامانه اعتبارسنجی شرکتی در بانک سامان


به گفته شکوهی، در آن سال‌ها در شرکت اعتبارسنجی ایرانیان یک پروژه‌ اعتبارسنجی نیمه‌تمام وجود داشت که او باید به آن سروسامان می‌داد: «این شرکت طی مشارکتی با شرکتی خارجی یک سامانه گزارش‌دهی و اعتبارسنجی اعتباری در سال ۱۳۸۶ خریداری کرده بود، اما به دلیل بروز برخی مشکلات، نتوانسته بود آن را عملیاتی کند و از من خواسته بودند که این پروژه را جمع کنم و جلوی ضرر بیشتر را بگیرم، اما من باور داشتم که می‌توانم آن را احیا کنم و شش ماه فرصت خواستم تا شاید بتوانم آن را راه‌اندازی کنم. اینکه بانک سامان آن زمان سراغ چنین پروژه‌ای رفته بود و برایش هزینه کرده بود، به من انگیزه می‌داد که تمام تلاشم را بکنم و نگذارم این هزینه‌ها به هدر برود.

می‌خواستم هرطور شده آن نرم‌افزار عملیاتی شود. ولی ضرابیه به من اعتماد کرد و من هم از پس احیای پروژه برآمدم. طی چهار سالی که در این شرکت مدیرعامل بودم به کمک همکاران جوانم نرم‌افزار را راه‌اندازی و سپس بومی‌سازی کردیم و آن را توسعه دادیم. نرم‌افزارهای خارجی محدودیت‌هایی ایجاد می‌کنند و برای همین ما تیمی تشکیل دادیم تا آن نرم‌افزار را بومی‌سازی کنیم و حدوداً در سال ۱۳۹۰ اولین سامانه اعتبارسنجی شرکتی را در بانک سامان راه‌اندازی کردیم و این اقدام یکی از کارهای خوبی است که هروقت یادم می‌آید، لبخند به لبم می‌آورد و به آن افتخار می‌کنم. این سیستم هنوز هم با همان سبک‌و‌سیاق کار می‌‌کند.»


کمک به تأسیس شرکت پیشگامان


شکوهی در سال ۱۳۹۲ از اعتبارسنجی سامان ایرانیان به خود بانک سامان رفت و معاون پشتیبانی آن شد. هشت‌ ماهی در سمت معاون پشتیبانی بانک سامان فعالیت کرد و در اواخر سال ۱۳۹۲ مدیرعاملی شرکت ایران‌کیش به شکوهی پیشنهاد شد و چون حوزه فعالیت‌هایش پرداخت الکترونیک بود، او این پیشنهاد را قبول کرد: «به‌نوعی بزرگ‌ترین تصمیم اشتباهی بود که تا به امروز گرفته‌ام و تأثیرات منفی زیادی روی زندگی شخصی من گذاشت. یکی دو هفته بعد از اینکه کارم را شروع کردم، مدیرعامل بانک تجارت تغییر کرد و پس از مدت کوتاهی من را کنار گذاشت و من فقط سه ماه در ایران‌کیش بودم. البته آقای مقدم، مدیرعامل وقت بانک تجارت پس از مدت کوتاهی به اشتباه خود پی برد و به‌طور خصوصی از من عذرخواهی کرد.

سال ‍۱۳۹۲ که فضا برای کار کردن در کشور بازتر شده بود، تیم جدیدی در بانک ملی روی کار آمد که به دنبال نوآوری و تحول در خدمات بانکی بود و ولی‌اله فاطمی نیز در آنجا معاون فناوری اطلاعات بانک شده بود. بعد از خروجم از ایران‌کیش، او از من دعوت کرد به شرکت سداد بروم و بخش پرداخت الکترونیک سداد را از آن شرکت مستقل کنم. من عضو هیئت‌مدیره شرکت سداد شدم تا این مأموریت را انجام دهم، اما خیلی زود نظرشان عوض شد و تصمیم گرفتند فرد دیگری جای من بیاید و درعوض، من خدمات کارت اعتباری بانک ملی را راه‌اندازی کنم. درنتیجه قرار شد خدمات کارت اعتباری را به‌صورت مجزا در یک شرکت مستقل پیگیری کنیم و از اواسط سال ۱۳۹۳ شرکتی را به من سپردند که روی کاغذ ایجاد شده بود، اما درعمل هنوز شکل نگرفته بود.

اسم آن شرکت، توسعه سرمایه‌گذاری پیشگامان پویا بود و همان اسم هم روی آن ماند؛ اسمی که هیچ ربطی به کارت اعتباری نداشت. بعد از هشت ماه یک سیستم نرم‌افزاری خوب راه‌اندازی کردیم و مهرماه ۱۳۹۴ برای اعضای هیئت‌مدیره بانک ملی، کارت اعتباری صادر کردم و آنها را با یک دستگاه کارت‌خوان به جلسه بردم و از آنها خواستم تا اولین تراکنش‌هایشان را همان‌‌جا انجام دهند.»


متوقف شدن تولید کارت اعتباری در بانک ملی


شکوهی می‌گوید که با وجود اینکه سال ۱۳۹۵ برای آنها سال بسیار خوبی بود و تعداد قابل توجهی کارت اعتباری صادر کردند‌ و تشکیلات سازمانی‌شان را توسعه دادند، اما پس از رفتن عبدالناصر همتی از بانک ملی، با عدم حمایت تیم جدید روبه‌رو شدند: «اواسط سال ۱۳۹۵ عبدالناصر همتی که مدیرعامل بانک ملی بود، از آنجا رفت و تیم جدید چندان استقبالی از ما و پروژه‌هایمان نکرد و تفکراتشان هم سنتی بود.

مدیرعامل وقت بانک مرد خوب و میانه‌رویی بود، اما برخی اعضای هیئت‌مدیره خواستار جمع شدن پروژه‌ها بودند؛ آن هم بدون دلیل قابل قبول. درنتیجه با دستوری از بالا صدور کارت اعتباری متوقف شد. من سیزده ماه بعد از این اتفاق در بانک ملی ماندم و گفتم شاید کوتاه بیایند، اما نیامدند و من هم استعفا کردم. ما کارت اعتباری را از بخش تسهیلات مستقل کرده بودیم و همین نقطه قوت ما بود. قرار بود بانک مرکزی دستورالعمل جدیدی درباره کارت‌های اعتباری ابلاغ کند که من در تنظیم آن مشارکت داشتم. این دستورالعمل در نیمه اول سال ۱۳۹۵ ابلاغ و عملیاتی شد. اعتبارسنجی مشتریان نیز برای اولین‌بار در بانک ملی توسط تیم ما راه‌اندازی شد، اما چون مدیران ارشد وقت، سنتی‌نگر بودند، هیچ استقبالی نکردند و همه زحمات ما از بین رفت. با تمام این اوضاع و احوال آن سامانه خدمات کارت اعتباری که من و دوستانم راه انداختیم هنوز هم بی‌کم‌وکاست کار می‌کند و من خوشحالم که چیزی ماندگار خلق کرده‌ام.»

تجربیات شکوهی نشان می‌دهد که بخش عمده‌ای از انرژی افرادی که می‌خواهند در صنعت بانکی کشور کارهای جدیدی انجام دهند، صرف متقاعد و همراه کردن مدیران سنتی می‌شود که فهم درستی از توسعه ندارند و این بزرگ‌ترین چالش این صنعت است. او در این باره به ولی‌اله فاطمی اشاره می‌کند و می‌گوید که او از معدود مدیران ارشدی است که در آن زمان تمام تلاش خود را برای توسعه نوآوری و فناوری در بانک ملی کرد: «او فرد متواضعی است و عملکردش را در بوق‌وکرنا نمی‌کند، به همین دلیل هم زحماتش دیده نشد و حتی بعضی اوقات کتمان هم شد.»


مدیرعاملی شرکت صنایع آموزشی و فن‌آوا کارت


شکوهی بعد از بیرون آمدن از بانک ملی، تصمیم می‌گیرد مدتی از فضاهای بانکی و پرداخت فاصله بگیرد؛ درنتیجه در سال ۱۳۹۷ به یک مجموعه تولیدی می‌رود: «بعد از خروج از بانک ملی به هلدینگ صنایع آموزشی رفتم و مدیرعامل آنجا شدم. این هلدینگ متشکل از سه شرکت، تولیدکننده تجهیزات آموزشی آموزش‌وپرورش و نرم‌افزارهای مورد استفاده در آن وزارتخانه بود. من حدود دو سالی در این شرکت ماندم. وضعیت‌ سال‌های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ طوری بود که گاه برخی از کارها خیلی خوب پیش می‌رفت و گاه کارها اصلاً پیش نمی‌رفت و من در این شرکت روزهای پرتلاطم و البته خوب زیادی داشتم و تجربه جالب و جدیدی بود.

درنهایت در سال ۱۳۹۹ ابتدا عضو هیئت‌مدیره و سپس مدیرعامل شرکت فن‌‌آوا کارت شدم. امروز که به این تصمیم فکر می‌کنم، به نظرم رفتنم به فن‌آوا کارت تصمیم درستی نبود و باز هم درگیر همان تفکرات سنتی شده بودم. برای همین هم بود که ظرف کمتر از یک سال و خیلی زود از آنجا استعفا کردم و پس از حدود پانزده ماه شخص دیگری جایگزین من شد.»


مشارکت در تأسیس سایبان‌پی


در دوران حضور او در بانک ملی، علیرضا ارگی که سال‌ها در مجموعه پست‌بانک فعالیت می‌کرد به مدیران اجرایی شرکت پیشگامان پیوسته بود. شکوهی خیلی زود متوجه می‌شود که ارگی نه‌تنها متخصص و متعهد است، بلکه به لحاظ شخصیتی هم خوش‌فکر، نوآور، باتجربه، قابل اعتماد، وفادار و بااخلاق است و هرجا که باشد، می‌تواند به توسعه آنجا کمک کند: «ارگی یک متخصص بی‌نظیر است. پس از خروج از بانک ملی و پیشگامان یک روز پیش من آمد و گفت که می‌خواهد یک نرم‌افزار کارت اعتباری طراحی کند که همه‌چیز‌تمام باشد و بعد از چند جلسه صحبت کردن درباره ایده‌اش، برنامه‌نویسی آن را از سال ۱۳۹۷ آغاز کرد و در سال ۱۳۹۸ به نرم‌افزار کوچکی رسیدیم که آن را در شرکت صنایع آموزشی، در بخش فروش اقساطی محک زدیم و دیدیم که خوب کار می‌کند.

کار ماژول‌به‌ماژول جلو رفت. در سال ۱۳۹۹ او را به فن‌آوا کارت آوردم تا نرم‌افزارش را که تکمیل شده بود، امتحان کند. این نرم‌افزار، نرم و روان بود و سرعت بالایی داشت و در مقایسه با نرم‌افزارهای کارت اعتباری بانکی امکانات بیشتر و متفاوت‌تری داشت، اما آن‌طور که باید از آن استقبال نشد. ارگی نرم‌افزار را به شرکت سابین تجارت که متعلق به بانک ایران‌زمین است، ارائه داد و اواخر سال ۱۴۰۰ قراردادی بینشان منعقد شد و از اوایل سال ۱۴۰۱ کارشان را شروع کردند. من شریک او نبودم و فقط با او هم‌فکری می‌کردم، اما پس از مدتی که از فن‌آوا کارت بیرون آمدم با او که شرکت سایبان‌پی را در سال ۱۴۰۰ تأسیس کرده بود وارد شراکت شدم. راه‌انداری دفتر شرکت سایبان‌پی با اتفاقات سال ۱۴۰۱ همراه شد و کارهایمان کمی عقب افتاد، اما درنهایت از اوایل سال ۱۴۰۲ دفتر خودمان را تأسیس کردیم.»

شکوهی معتقد است که سایبان‌پی در همین مدت کم، عملکرد خوبی داشته. این شرکت با یک فروشگاه زنجیره‌ای و مجموعه اوزون قرارداد بسته است: «قرارداد ما با مجموعه اوزون عملیاتی شده است. همچنین در حال حاضر افراد می‌توانند از فروشگاه‌های افق کوروش به‌صورت نقدی، اما با تخفیف خرید کنند و در آینده نزدیک، خرید اعتباری را هم به آن اضافه می‌کنیم تا وارد حوزه لندتک هم شویم. در مناقصه تعدادی بانک هم شرکت کرده‌ایم که در یکی از آنها برنده شده‌ایم و در حال عملیاتی کردن پروژه‌مان هستیم. ما در سایبان‌پی روی دو محور اصلی حرکت کرده‌ایم؛ یکی اینکه به لحاظ نرم‌افزاری یک پکیج کامل صادرکنندگی (issuery) ایجاد کرده‌ایم و دوم اینکه می‌خواهیم وارد حوزه لندتک شویم و به همین دلیل هم به دنبال سرمایه‌گذار می‌گردیم تا بتوانیم روی مفهوم خرید اعتباری مانور دهیم.»


ویژگی‌های یک مدیر خوب


شکوهی در پاسخ سؤال ما درباره تجربه مدیریتی خود می‌گوید که به نظرش یک مدیر خوب کسی است که مدیریت راهبردی بلد باشد و بتواند شرکت خود را در چهار بخش مالی، فنی، منابع انسانی و بازار به‌درستی تحلیل کند و برای ساماندهی هر بخش استراتژی‌های لازم را به کار گیرد: «از طرفی، با توجه به اینکه امروزه موضوع گردآوری و تحلیل داده حرف اول را می‌زند، ضروری است که یک مدیر خوب به مباحث مربوط به BI مسلط باشد و اگر کنار افراد باسواد و باتجربه قرار می‌گیرد، از حضور آنها استفاده کند تا دانش عملی و نظری‌اش را به‌صورت هم‌زمان افزایش دهد.»

او می‌گوید که پدرش و مرحوم علامه شیخ علی‌اصغر کرباسچی، مؤسس مدرسه علوی، از لحاظ معنوی و اعتقادی و محمدجواد صداقت و عبدالله طالبی از لحاظ رفتارهای مدیریتی انسان‌های تأثیرگذار زندگی او بوده‌اند و از آنها چیزهای زیادی یاد گرفته است.

شکوهی که برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی‌ ارشد به انگلیس رفته بود، این فرصت را داشت که در آنجا بماند، اما آن‌طور که خودش می‌گوید به این مسئله خیلی فکر نمی‌کرده و دلش می‌خواسته که در کشور خودش بماند و به توسعه آن کمک کند: «من گرایش‌های ملی-مذهبی (نه به معنای سیاسی، بلکه به معنای عام) دارم و همین گرایش‌ها باعث می‌شد دلم بخواهد به ایران برگردم و اینجا کار و زندگی کنم. شغلی را انتخاب کردم که با خودش سازندگی به همراه داشته باشد و هرجا که شده برای کشورم کار کرده‌ام. برای مثال در جنگ ایران و عراق شرکت کرده‌ام تا از خاک کشورم دفاع کنم و رفتن از این کشور که سرزمین مادری‌ام است، برایم غیرممکن بود. مدتی در دبی و مالزی کار کردم، اما درنهایت برگشتم، ولی اگر راستش را بخواهید من هم در این چند سال اخیر به مهاجرت فکر کرده‌ام، اما اینکه در این سن‌وسال، تازه بروم در سرزمین دیگری برای خودم کار و زندگی دست‌وپا کنم، برایم سخت و دشوار است. از طرفی می‌خواهم پیش مادر و پدرم باشم و برایم مهم است که در توسعه کشور سهیم باشم.»


زندگی؛ تلفیقی از جبر و اختیار


شکوهی در آخر، در پاسخ به این سؤال که آیا از مسیری که آمده راضی است یا خیر، گفت که فکر می‌کند بسیاری جاها تصمیم‌های درستی نگرفته و اگر به عقب برگردد، کارهای دیگری می‌کند، اما درنهایت به این باور دارد که زندگی سکه‌ای است که یک روی آن اراده فرد است و روی دیگرش جبر روزگار و شاید تقدیر او هم همین بوده است: «مسیر پیش روی ما تعیین‌شده است و ما در لحظه احساس می‌کنیم که در حال انتخاب کردن هستیم، اما درواقع این جبر روزگار است که ما را جلو می‌برد. وقتی زمان می‌گذرد و به عقب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که اختیار چندانی هم در کار نبوده است.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.