یک هنرستانیام؛ یک تحولطلبِ ملایمطبع
روایتی از زندگی شخصی و حرفهای مصطفی امینی که معتقد است نقطه شروع مدیریت یک سازمان، خودمدیریتی و خودرهبری است
عصر تراکنش ۸۴ / مصطفی امینی، اصالتاً مازندرانی و زاده تهران در فصل پاییز است؛ فردی که علم و عمل را با هم جمع کرده و تجربه فعالیت در پنج صنعت بانکی، بیمه، بورس، فناوری اطلاعات و تلکام را دارد و فعالیت حرفهای خود را در سال ۱۳۸۵ و با تدریس در دانشگاه شروع کرده است و به خاطر علاقهاش به تدریس، ساعات زیادی را در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ میان جادههای تهران و شهرستانهای مجاور تهران سپری کرده تا خود را به دانشجویانش برساند. او تجربه همکاریهای علمی و اجرایی مختلفی را در زمینههای ممیزی، نظارت، طراحی و اجرای طرحهای تحول دیجیتال، شهر هوشمند و توسعه کسبوکارهای دیجیتال در سازمانهایی همچون ایرانیاننت، پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات، پروژه ابررایانه ملی سیمرغ، بانک توسعه صادرات، بانک انصار، بانک سپه، بانک سینا، بانک ملی ایران، پستبانک، سازمان بورس و اوراق بهادار، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و بیمه رازی دارد. امینی معتقد است قرار گرفتن افراد در مسیر زندگی شخصی و حرفهایشان اتفاقی نیست و هر فرد در شبکهای پیچیده و ناهمگون از روابط انسانی و غیرانسانی رشد مییابد و بالغ میشود.
او از سال ۱۴۰۱ بهعنوان مدیرعامل و عضو هیئتمدیره شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی فعالیت کرده است؛ بانکی با قدمت بیش از ۹۰ سال و شرکتی که به زعم او، در دو سال گذشته ملزومات لازم را برای متحول کردن بانک کشاورزی از عرصه سنتی به دیجیتال فراهم کرده است. در ادامه روایتی از زندگی شخصی و حرفهای مصطفی امینی را میخوانید. توجه داشته باشید که در زمان انجام این گفتوگو، مصطفی امینی در دوره گذار از شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی به سازمانی دیگر بود.
کنجکاویهای کودکی و حمایت خانواده
مصطفی امینی متولد یک صبح جمعه پاییزی است؛ یعنی ۲۳ آذرماه سال ۱۳۶۳ حدود ساعت ۹ صبح در جنوب تهران. او سه برادر و دو خواهر بزرگتر دارد و نام مصطفی نیز به پیشنهاد خواهر و برادر بزرگترش بوده. اصالت خانوادگی امینی به استان مازندران برمیگردد؛ به شهرستان نور، بخش بلده و روستای یالرود که علامه محدث نوری در آن زیسته است. امینی خانوادهاش را سنتی و مذهبی و در عین حال علاقهمند به علم و توسعه روابط اجتماعی توصیف میکند. پدر و مادر او پیش از سر کار آمدن دکتر مصدق، به تهران مهاجرت کردند، بنابراین مصطفی و سایر خواهران و برادرانش، همگی زاده شهر تهران هستند.
او دوران کودکیاش را اینطور توصیف میکند: «دوران کودکی خوبی را گذراندم، چون خواهران و برادران بزرگترم هوایم را داشتند. همیشه به لحاظ تحصیلی وضعیت متوسطی داشتم، چه در مدرسه و چه در دانشگاه. تا جایی که یادم میآید در کودکی شیطنت هزینهسازی برای خانوادهام نداشتم. دوست داشتم تجربه کنم، اما کنجکاویهایم دردسرساز نبودند.»
از هنرستان فنیوحرفهای تا فوق دکترای مدیریت
امینی که در هنرستان فنیوحرفهای در رشته نرمافزار درس خوانده است، در کنکور سال ۱۳۸۱ با رتبه دورقمی در دانشکده فنی شهید شمسیپور دانشگاه فنیوحرفهای تهران و برای مقطع کاردانی پذیرفته میشود. سپس برای مقطع کارشناسی به دانشگاه شمال در شهر آمل میرود و بعد دوره کارشناسی ارشدش را در دانشگاه آزاد اراک سپری میکند. او درباره این دوران میگوید: «من از مقطع هنرستان تا فوق لیسانس، رشته نرمافزار خواندم. دیپلمم را در شاخه نرمافزار گرفتم و در مقاطع فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس هم به تحصیل همین رشته ادامه دادم. همیشه به این موضوع افتخار کردهام که یک هنرستانیام و با لطف خدا، حمایت خانواده و معلمهایم و با پشتکار در همه این سالها در این رشته درس خواندهام.»
او در مقطع دکترا، در رشته علم اطلاعات در دانشگاه آزاد تهران، واحد علومتحقیقات مشغول میشود و در دوره فوق دکترا نیز در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه تربیتمدرس در حوزه تحول دیجیتال پژوهش کرده است. امینی علاوهبر تحصیل، همیشه به کسب درآمد نیز علاقهمند بود: «دو بار قصد ترک تحصیل داشتم؛ یک بار در زمان دیپلم و یک بار در زمان فوق دیپلم؛ همیشه دوست داشتم زودتر به فضای کسبوکار وارد شوم، برای خودم بوتیک لباس داشته باشم و کاسبی کنم، ولی هر بار خانوادهام من را به مسیر تحصیل هل دادند. خانوادهام با کار کردن من مخالف بودند و دوست داشتند که فقط درس بخوانم، به همین دلیل گاهی مخفیانه کار میکردم. وقتی دانشجوی فوق دیپلم بودم حتی بدون اطلاع خانوادهام در جمعهبازارها دستفروشی میکردم و در دوران کارشناسی ارشد نیز با برادرم مغازه لباسفروشی راه انداختیم.
این حرفها زمان ما هم بود که درس خواندن و دانشگاه رفتن آنقدرها هم مهم نیست و باید زودتر به فضای کار وارد شویم، بهویژه برای ما که در دانشکده فنی درس میخواندیم، اما دانشگاه چند مزیت مهم دارد که اولین آنها توسعه شبکه انسانی است؛ معمولاً در دوران دانشگاه و بهطور ویژه در دوره کارشناسی میتوان دوستانی پیدا کرد که تا آخر عمر برای آدم میمانند و این مسئله ممکن است به سطوح عمیقتری هم برسد. دومین مزیتی که دانشگاه دارد دسترسی به متخصصانی است که به شما دیدگاه جدیدی میدهند؛ متخصصانی که شما را با پرسشهایی مواجه میکنند تا مجبور شوید منتقد شوید. همیشه به دوستانم پیشنهاد کردهام که علاوهبر حضور در بازار کار حضور در محیط آکادمیک را نیز تجربه کنند، زیرا این دو بههیچوجه با هم در تعارض نیستند.
من در دوره ارشد هم در بوتیکی که با برادرم راه انداخته بودیم کار میکردم و هم در دانشگاه درس میدادم و هم گاهی در یک مرکز تحقیقاتی کار مطالعاتی میکردم. البته که برای کسب مهارت به دانشگاه بسنده نکردم و در مدارس کسبوکار در دورههای آزاد هم شرکت کردم. دورههای آزاد توسعه کسبوکار خواندم و دورههای جامع خودرهبری در کسبوکار و آیندهپژوهی فناوری را گذراندم. ازدواجم هم دانشجویی و تقریباً نیمهسنتی بود؛ شروعی همراه با کمبودهای مالی. من و همسرم همزمان که دانشجو بودیم، کار کردیم، زندگیمان را ساختیم، فرزندداری کردیم، سفر رفتیم و از با هم بودن لذت بردیم. اعتقاد دارم که دنیا به کام اهل همت است.»
تدریس در دانشگاه و پژوهش در مرکز تحقیقات
امینی همیشه به هر دو حوزه مهندسی و مدیریتی علاقهمند بوده و در سوابق کاریاش علاوهبر تألیفات و آثار علمی مختلف، حضور فعال در نهادهای متعددی به چشم میخورند؛ از صندوق کارآفرینی امید گرفته تا شرکت رسیس سازه آسیا، سازمان بورس و اوراق بهادار، بیمه رازی، همراه اول، ایرانسل و وزارت اقتصاد و امور دارایی و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و بانکهای مختلف ایران، اما ورود او به بازار کار از طریق حضور همزمان در محیط دانشگاهی و محیط پژوهشگاهی اتفاق افتاده است؛ او همیشه دوست داشته چیزهایی را که یاد گرفته با دیگران به اشترک بگذارد؛ به همین دلیل در ۲۳سالگی رزومهاش را به تمام دانشگاهها و مراکز آموزشی کوچک و بزرگ اطراف تهران حضوراً تحویل میدهد و برای همکاری با آنها اعلام آمادگی میکند، از جاجرود تهران تا آبسرد دماوند و از شریفآباد تهران تا آرادان سمنان: «از آنجایی که جوان بودم و رزومهام هم آنقدرها پربار نبود، اوایل کسی به من اعتماد نمیکرد.
تا اینکه در زمستان سال ۱۳۸۶ دانشگاه پیامنور دماوند من را برای برگزاری یک دوره دوماهه آموزش مهارتهای کامپیوتر دعوت کرد و برای آن کلاسها، به ازای هر ساعت تدریس ۱۸۵۰ تومان حقوق دریافت کردم. چند وقت بعد یکی از دوستان دوره کارشناسیام گفت که او در بعضی از دانشگاههای شهر آمل تدریس میکند. از او خواستم رزومهام را برای این دانشگاهها نیز بفرستد. برای دوستم سؤال بود که وقتی ساکن تهران هستم، چطوری میخواهم هر هفته این مسیر را بروم و برگردم؟ اما من میخواستم برای رسیدن به هدفم حداکثر تلاشم را بکنم.
درنهایت او رزومهام را ارسال کرد و مسئولان چند دانشگاه من را بهصورت آزمایشی برای تدریس برخی از دروس مقطع کاردانی و کارشناسی رشته کامپیوتر استخدام کردند. همین شد که نزدیک به سه سال یک یا دو روز در هفته، ساعت دو بامداد از تهران به آمل میرفتم تا به کلاس هشت صبح برسم. بعد کل روز را تدریس میکردم و ساعت هشت شب دوباره برمیگشتم به تهران. حتی حالا هم که به این مسئله فکر میکنم باورم نمیشود که چگونه در گرما و سرما بدون وسیله نقلیه شخصی همه این کارها را انجام دادم. وقتی هم که برمیگشتم فردا صبحش یا به مغازه میرفتم یا به مرکز تحقیقات مبین برای انجام پروژههای پژوهشی یا تدریس در دانشگاههای شهرهای دیگر. بعد از چند سال پیشنهادهای تدریس مختلفی در دانشگاههای نزدیک تهران داشتم.»
ورود به صنعت تلکام
بیشتر از یک سال، امینی به این سفرهای دور و درازش و تدریس در دانشگاههای مازندران و سمنان ادامه میدهد و در همین حین بهعنوان پژوهشگر، فعالیتش را در مرکز تحقیقات فناوری اطلاعات مبین پی میگیرد. این وضعیت ادامه مییابد تا زمانی که وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات از طریق یکی از دوستان امینی، از او دعوت میکند در پروژه ملی طراحی شبکه ملی دسترسی فیبر نوری (FTTx) در کارگروه سرویس و محتوا مشغول به کار شود. او درباره این نقطه عطف در کارنامهاش میگوید: «حضور در این پروژه دریچه ورود من به صنعت تلکام به شمار میرفت. از طرفی در مرکز تحقیقات مبین پروژهای را در حوزه هوش تجاری بانکی تعریف کرده بودم که این طرح از سوی یکی از بانکهای کشور پذیرفته شد و مدیریت آن پروژه نیز به من رسید. از طرف دیگر بعدها از دل پروژه طراحی شبکه ملی دسترسی فیبر نوری، یک اپراتور مخابراتی تأسیس شد به نام اپراتور چهارم ایران یا شرکت ایرانیاننت که من بهعنوان کارشناس ارشد سرویسهای مخابراتی حدوداً در سال ۱۳۹۰ جذب این شرکت شدم.»
حضور در شرکت ایرانیاننت باعث شد امینی مدل انجام کارهای پژوهشیاش را تغییر دهد و نوع تدریسهایش را با اولویتهای کاریاش تنظیم کند. او تمرکزش را صرف پیشرفت در این موقعیت تازه کرده بود و بعد از حدود سه سال، مدیر توسعه کسبوکار و جانشین معاون تجاری این شرکت شد: «در دوران حضورم در شرکت ایرانیاننت با شرکتهای بینالمللی از کشورهای مختلفی همچون کانادا، فرانسه، آلمان، انگلستان، چین، کره جنوبی و امارات همکاری داشتم. شرکتهایی همچون IDate، Detecon، ZTE، Huawei، FiberHome، Salience و Rednee.»
برگزاری سلسلهنشستهای علم اطلاعات حسینیه ارشاد
او در دوران تحصیلش در مقطع دکترا، با حمایت بعضی از استادها و همکلاسیهایش سلسلهنشستهایی را درباره علم اطلاعات و دانششناسی در حسینیه ارشاد تهران بر پا میکند؛ نشستهایی که بهطور منظم و سازماندهیشده بیش از دو سال طول میکشند: «در دوره دکترا، مجموعه سخنرانیهایی را در زمینه مباحث میانرشتهای علم اطلاعات در کلاسهای دانشگاه برگزار کردم. یکی از همکلاسیهایم آن زمان از مدیران مؤسسه حسینیه ارشاد بود که در این سخنرانیها حاضر بود. او از این سخنرانیها و دیدگاهها خوشش آمد و پیشنهاد داد برایش یک طرح همکاری بنویسم و در آن راهبردهای این سلسله جلسات را در فضایی غیر از دانشگاه تعریف کنم.
درنهایت طرح پیشنهادیام موردپسند مدیران ارشد حسینیه ارشاد واقع شد و ما برگزاری جلسات را آغاز کردیم. با یک کار تیمی فوقالعاده ارزشمند نزدیک به صد نشست تخصصی منظم برگزار کردیم که با نام سلسلهنشستهای علم اطلاعات و دانششناسی حسینیه ارشاد معروف شد و در آن مباحث تخصصی و نوینی نظیر دادهشناسی، تغییرشناسی، کسبوکارشناسی، محتواشناسی، اطلاعشناسی، کسبوکارهای نوپای حوزه دانش، داده، محتوا و اطلاعات و روندهای روز مرتبط با داده و اطلاعات را بررسی کردیم. تیم ما این کار را به مدت دو سال عاشقانه انجام میداد.»
از مشاوره اجرایی تا مدیریت اجرایی
امینی که در مقطع دکترا درگیر مباحث تحول دیجیتال شده بود و نظریه تحول دیجیتال دادهمحور را مطرح کرد، در سال ۱۳۹۵ بهطور جدی بهعنوان مدرس این حوزه وارد صنعت بانکی کشور شد: «ابتدا در بانک صنعت و معدن در سال ۱۳۸۹ از طرف جهاد دانشگاهی دانشگاه الزهرا، مدرس بعضی از مهارتهای کامپیوتر بودم. در سال ۱۳۹۵ بهعنوان مشاور توسعه کسبوکار دیجیتال بانک انصار نیز فعالیت میکردم. البته در حدود سال ۱۳۸۸ هم یک تجربه کاری در زمینه هوش تجاری بانکی در بانک انصار داشتم. نکتهای که حدود سال ۱۳۹۶ متوجهش شدم این بود که صنعت تلکام و صنعت مالی با هم قرابت زیادی دارند، هرچند در ظاهر بسیار متفاوتاند؛ به همین دلیل نظریه تلکوبانکداری را ترویج دادم.
درنتیجه زمانی که در دانشگاهها و سازمانهای مختلف تدریس میکردم تلاش کردم به سراغ درسهایی بروم که به کار هر دو صنعت بیاید. بعد از آن، در بانکهای سینا، ملی، توسعه صادرات، سپه، قرضالحسنه مهر ایران، بانک مشترک ایران و ونزوئلا و… نیز بهصورت همکاریهای پروژهای در بحث توسعه بانکداری دیجیتال و تحول دیجیتال شروع به کار کردم. بعدها در اپراتور مخابراتی چهارم کشور عضو هیئتمدیره و در هلدینگ فناوری اطلاعات بانک سینا (شرکت تفاس) نایبرئیس هیئتمدیره شدم. این روند همکاریهای حرفهای تا آنجا ادامه یافت که به پیشنهاد سرپرست محترم بانک کشاورزی در ابتدای سال ۱۴۰۱، دعوت به کار شدم و بعد از بررسی برنامه پیشنهادیام و انجام تشریفات اداری و قانونی، در اردیبهشت سال ۱۴۰۱ به مدیرعاملی و عضویت در هیئتمدیره شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی منصوب شدم که مهمترین شرکت بانک کشاورزی بود و تقریباً تمام عملیات فناوری اطلاعات و ارتباطات بانک در این شرکت انجام میشد.»
مدیرعاملی گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی
طبق صحبتهای امینی، گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی، یکی از قدیمیترین نهادهای فناوری اطلاعات در صنعت بانکی کشور است با یک سبد از خدمات فناوریهای مالی، سامانههای ملی و محصولات فناورانه ارزشمند، از زیرساختهای پردازشی گرفته تا محصولات بانکداری الکترونیکی: «این شرکت بهطور مستقیم و غیرمستقیم سهامدار بیش از ۱۰ شرکت در حوزههای مختلف فناوریهای مالی، فناوریهای اطلاعاتی و فناوریهای ارتباطی بانکی است. با ورودم به این شرکت تلاش کردم مسائل، داشتهها، نداشتهها و فرصتهای کاری مرتبط با حوزه بانکداری دیجیتال را شناسایی کنم و خودمان را با طرح تحول دیجیتال بانک کشاورزی همسو کنم، زیرا این بانک زیرساختهای لازم برای ورود به حوزههای فناورانه نوین را داشت و سبد فناوری آن تقریباً قابل دفاع بود؛ پس باید نگاه راهبردی و نزدیک به روند بازار را عملیاتی میکردیم.
در این مدت تلاش کردیم زیرساختهای قدیمی را هم پایدار نگه داریم و هم بهبود بخشیم و خدمات و محصولات نوآورانه را نیز برای بانک کشاورزی توسعه دهیم. به همین دلیل بهصورت تیمی طرحی تدوین کردیم به نام نقشه راه تحول دیجیتال شرکت گسترش فناوری نوین. در این نقشه اینطور آمده بود که طی حدود سه سال، ماهی حداقل یک محصول یا سرویس جدید به بانک ارائه دهیم تا سبد خدمات بانک کشاورزی در حوزه بانکداری دیجیتال، یک مجموعه قابل دفاع در همه حوزهها باشد. شکر خدا تیم شرکت گسترش توانست طی ۲۷ ماه هر ماه حداقل دو محصول یا سرویس جدید به بانک ارائه کند.»
سوار بر کسبوکار فناورانه
بانک کشاورزی که بهطور تخصصی به منظور تأمین مالی بخش کشاورزی ایران ایجاد شده است، با قدمت بیش از ۹۰ سال، سومین بانک قدیمی کشور است. امینی با بیان این موضوع درباره تلاشهای دوساله خود و همکارانش در شرکت گسترش فناوریهای نوین توضیح میدهد: «مهمترین مسئولیت بانک کشاورزی، تأمین مالی بخش کشاورزی است و اقدامات ما در هلدینگ نیز باید در همین راستا و همسو با طرح تحول دیجیتال بانک کشاورزی باشد که در وزارت اقتصاد تصویب شده است. در راستای توسعه فناوریهای مالی کشاورزی (AgFi)، تیم شرکت گسترش بهطور خاص چندین پروژه را در مدت ۲۷ ماه به سرانجام رساند؛ اولین آنها توسعه قابلیتهای جدید در سامانه بازارگاه نهادههای کشاورزی ایران بود که گردش مالی آن در سال گذشته به بیش از سیصد همت رسید.
دومین آنها ایجاد نگاهی نو به بانکداری باز در بخش کشاورزی بود و نیز مواردی همچون ایجاد پلتفرم زنجیره تأمین کشاورزی (پالیز)، بازارچههای تأمین APIهای حوزه کشاورزی، آداکارت، سوپراپلیکیشن باران، آپکارت، سامانه تحلیل مکانمحور اطلاعات کشاورزی، سامانه کشف تقلب و مبارزه با پولشویی، سوپرمارکت خدمات کشاورزی، کیف پول دیجیتال، کیف ریال دیجیتال، سامانه جامع صندوق توسعه ملی، سامانه مانیتورینگ یکپارچه نوین، سامانه کشاورزی قراردادی، اوراق گام، سیمای ۲، عملیات پرداختهای تضمینی گندم و بسیاری از قابلیتهای دیگر. برخی از سرویسها و خدمات ما نیز تکلیفی بودهاند؛ برای مثال میتوان به ارائه تسهیلات غیرحضوری ازدواج و فرزندآوری و تسهیلات سازمانی از طریق سامانه آسان اشاره کرد.
همانطور که میدانید زنجیرههای کشاورزی کشور بسیار گستردهاند و ما باید فناوریهایی را ارائه کنیم که بهطور همزمان به تمام نیازهای بانکی، مالی و کشاورزی این حوزه پاسخ مناسبی بدهند. البته بانک کشاورزی مجموعهای مشتری خارج از بخش کشاورزی نیز دارد. بانک کشاورزی رتبه اول خرید تضمینی گندم و چند محصول راهبردی را در کشور دارد و تأمینکننده مالی اصلی بسیاری از کالاهای اساسی است. شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی، تمام زیرساختهای بانکی را تهیه و نگهداری میکند. امروز در تابستان ۱۴۰۳ شرکت گسترش فناوری نوین سوار بر فناوری است و از این به بعد باید سوار بر کسبوکار فناورانه شود.»
افراد تصادفی به هم نمیرسند
امینی اعتقاد دارد که یکی از ارکان راهبردی خلقت هستی، اصل تنوع است و کسی که قدرت پذیرش اصل تنوع را دارد، قابلیت مواجهه کریمانه و منطقی با مردم و حوادث زندگی را پیدا میکند. او با بیان این جملات میگوید: «تحقق بخشیدن به اندیشههای بزرگ، به نیتهای پاک، منابع تجدیدپذیر، برنامههای انرژیبخش، همتهای راسخ، گامهای کوچک و همراهان موافق نقاد نیاز دارد.» عبارتی که حکایت زندگی امینی است. او میگوید: «ما در مسیر زندگی شخصی و حرفهایمان با افراد مختلفی روبهرو میشویم که هریک آغازگر قصه جدیدی در زندگی ما هستند. معتقدم افراد تصادفی به هم نمیرسند و شبکهای از علتها و معلولها آنها را کنار هم قرار میدهد. در زندگیام خدا، خانوادهام، همسرم، استادان و دوستانم تأثیر زیادی روی من گذاشتند. من ممنون توجه عملگرایانه خدا هستم.»
امینی، در دورههای گوناگون و زمینههای مختلف زندگیاش الگوهای مختلفی داشته است، اما بهطور کلی شهید مصطفی چمران و شوهرخالهاش، مرحوم مصطفی ارسنجانی را از الگوهای اصلی زندگی خود معرفی میکند. او باور دارد که همیشه در هر کاری با سایر افراد مشورت کرده و هیچ کار مهمی در زندگیاش نبوده که بدون مشورت با دیگران و بدون توسل به اهلبیت انجام داده باشد: «همیشه به تاریخچه خانوادهام افتخار کردهام. من هیچکدام از پدربزرگها یا مادربزرگهایم را ندیدهام، اما روایتها و خاطراتی که دیگران از آنها تعریف میکنند من را به وجد میآورد؛ اینکه کاسبانی منصف و کشاورزانی باسواد بودهاند. پدر و مادر من هر دو معلم قرآن، مداح اهلبیت و سفرهدار بودهاند و طبیعی بوده که مناسک مذهبی در خانواده ما نقش پررنگی داشته باشد. آنها هیچوقت صلهرحم و روابط اجتماعی خود را کنار نگذاشتند و این مسئله باعث میشد که همیشه مهمانهایی با سلایق متنوع داشته باشیم و من از آن مهمانها و معاشرتهای اجتماعی چیزهای فراوانی آموختم. فکر میکنم افراد برای اینکه پیشرفت کنند، هم به تلاش صادقانه فردی، هم به بستری یاددهنده و پاک برای رشد و هم به شبکهای از افراد تأثیرگذار و منصف نیاز دارند.»
اولین گام مدیریت کسبوکار، خودرهبری است
امینی خود را یک هنرستانی توصیف میکند که تحولطلب، ملایمطبع، مهربان و بااراده است. او معتقد است یک مدیر خوب ابتدا باید یک همتیمی خوب باشد و چند ویژگی مهم داشته باشد: «نقطه شروع مدیریت یک سازمان و کسبوکار، خودمدیریتی و خودرهبری است. اولین اصلی که مدیر باید بداند همین است که هر انسانی مادامی که نتواند خود را مدیریت کند، از پس رهبری دیگران هم برنمیآید. خودرهبری مقدمه مدارا با مردم و پیشبرد برنامهها است.
دومین اصل این است که بدانیم مفروضات و پیشفرضهایی که ذهن ما اتخاذ میکند، در جذب و دفع متخصصان مؤثر خواهند بود. پس نباید با مفروضات غیرمنصفانه حلقه متخصصان پیرامونی خودمان را محدود نکنیم.
سومین اصل نیز این است که آگاه باشیم منابع گرفتنی هستند، چه مالی و چه غیرمالی. مدیر باید منابع را شناسایی کند، مخصوصاً منابع تجدیدپذیر را. یکی از مهمترین منابع، منبع انگیزه و نیت است. افراد اگر قصد دارند خود را توسعه دهند باید کتاب بخوانند، بهویژه کتابهای نظری که ذهن را پرورش میدهند. انسانها نیاز دارند الگوهایی را پیدا کنند که به آنها انگیزه و نظم میدهند، اما این الگوبرداری نباید به معنای تقلید کردن باشد، بلکه باید اینطور باشد که فرد به خود بگوید الگویم توانست، پس من هم میتوانم. هر فردی قابلیتهای منحصربهفرد خود را دارد.
داشتن الگو نافی توجه به این قابلیتهای شخصی نیست، بلکه همچون یک منبع انرژیبخش است که مدام در درونت میگوید: تو هم میتوانی. مؤلفه دیگری که مدیر به آن نیاز دارد مهارت یادگیری مستمر است؛ یادگیری که از تحصیل و تجربه و معاشرت با متخصصان به دست میآید. تنوع متخصصان اطراف ما در تعمیق و توسعه دانش ما مؤثر است. خیلی مهم است که افرادی را کنار خود داشته باشیم که از ما بهتر باشند و ما از آنها بیاموزیم و آنها هم حاضر باشند بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به ما چیزهایی یاد بدهند. در این عالم هر رخداد و پدیدهای یک معلم است، ما باید دانشآموز خوبی باشیم.»
به آینده ایران امیدوارم
مهاجرت نیروی انسانی متخصص یکی از دغدغهها و معضلاتی است که امروزه تمام کسبوکارهای ایرانی با آن دستبهگریباناند، اما امینی میگوید با وجود اینکه پیشنهادهای خوبی برای مهاجرت به کشورهای دیگر داشته، هیچگاه تصمیم به مهاجرت نداشته است: «دروغ است اگر بگویم تا به حال به مهاجرت فکر نکردهام، اما من هنوز به ایران امیدوارم و میدانم هر کجا که بروم، مثل یک پرنده جلد دوباره باید به ایران بازگردم. هر انسانی یک عمر بیشتر ندارد و کیفیت این عمر نیز در اختیار خود او است. شاید یک ایرانی اصیل برای به دست آوردن تجربه کاری، تجاری، کسب درآمد یا کسب دانش مدتی به خارج از کشور برود، اما نهایتاً در درونش حس میکند برای زندگی معنادار گزینهای بهتر از وطنش ندارد. من جایی غیر از وطنم ندارم که بخواهم بروم. مهمترین داشته هر انسانی، امید او است.»
تبدیل احساس خستگی به احساس سستی؛ آفت اجرای برنامهها
امینی نسبت به مسیری که در زندگیاش طی کرده احساس رضایت میکند و نسبت به آینده امیدوار است: «از خدا راضی هستم، از مادر و پدرم و خانوادهام راضی هستم، از معلمان، دوستان و همکارانم راضی هستم که به من کمک کردهاند به اینجا برسم. تا امروز اکثر چیزهایی را که از خداوند خواستهام یا بهطور کامل یا بهطور جزئی دریافت کردهام. اگر هم چیزی را عطا نکرده است مطمئنم پیش خودش امانت نگه داشته است. برایم امانتداری خدا اثباتشده است. فکر میکنم یکی از نشانههای افراد موفق این است که همراه با خودباوری به قدرت غیب باور دارند و معتقدند تمامی راهحلها را نمیدانند، اما باید حتی در شرایط عدم قطعیت هم ذیل یک برنامه انرژیبخش به حرکت خود ادامه دهند. آفت اجرای یک برنامه، تبدیل احساس خستگی به احساس سستی است. من همیشه به اهلبیت علاقهمند بودهام، خاصه حضرت زهرا (س) که این مسئله در اوج سختیها به من انگیزه داده است. در سختترین لحظههای زندگیام، وضعیت خود را با شرایط روز عاشورا مقایسه کردهام و آرام شدهام و به راهم ادامه دادهام. اینکه میدانم کسی هست که من را دوست دارد و به من توجه میکند به من انرژی میدهد.»
این دنیا، دنیای آینهها است، دنیای اهتمامها است، دنیای فرازها و فرودها است، دنیای ارادهها است. امینی با اعتقاد به این موضوع، این مطلب را مطرح میکند که رابطهاش با فاطمه، دختر هفتسالهاش او را یاد ارتباط خود او با پدرش میاندازد: «همواره تلاش کردهام زمانهایی را که به دلیل مشغولیتهای کاری فرصت بودن در کنار همسر و فرزندم را از دست دادهام، در حد توانم جبران کنم. با این حال حسرت مشترک من و همسرم این است که نتوانستیم نقش پررنگتری را در آبادانی ایران ایفا کنیم، مخصوصاً در نواحی محروم کشور که میتوانند به کمک فناوری یشرفت کنند و سروسامان بگیرند. دوستانم میگویند که در حد توانت این کار را کردهای، اما من به این راضی نیستم.»