عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

نباید هیچ‌چیز را به‌زور از روزگار خواست

روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای سید محمدحسین محمودی که مسیر پرفرازونشیبی را تا رسیدن به معاونت فناوری اطلاعات بانک ملت طی کرده است

عصر تراکنش ۹۳ / تصور کنید کودکی پنج‌ساله باشید که جنگ، خانه و خیابان‌های آشنا را به خاکستری از ترس و ناامنی تبدیل کرده است و خانواده‌ات مجبور می‌شوند همه‌چیز را رها کنند و به شهری غریب پناه ببرند. این سرآغاز زندگی سید محمدحسین محمودی است؛ فردی متولد اهواز که در اوایل جنگ ایران و عراق، از زادگاهش به اصفهان می‌رود. خانواده‌ای که روزی با تجارتی پررونق در خوزستان زندگی می‌کردند، ناگهان در اصفهان به‌سختی روزگار می‌گذراندند. سید محمدحسین محمودی، دانش‌آموزی ممتاز با رتبه عالی کنکور، اما مسیر دانشگاه را رها می‌کند تا بار مالی خانواده را بر دوش بکشد.

او نمی‌داند همین انتخاب، سرآغاز مسیری پرپیچ‌وخم خواهد بود؛ از سمت تحویلداری در بانک ملت تا معاونت فناوری اطلاعات یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های کشور. در گفت‌وگویی که با سید محمدحسین محمودی، معاون فناوری اطلاعات بانک ملت داشتیم، از زندگی شخصی و حرفه‌ای او پرسیدیم؛ فردی که در سال ۱۳۸۳ با بازگشتش به خوزستان برای حفظ شغل همسرش، نه یک عقب‌نشینی که جهشی به‌سوی فرصت‌های نادیده انجام داد؛ جایی که چند پروژه بزرگ بانکی را مدیریت کرد و در نهایت توانست به هدفی که در ذهن داشت، برسد. او باور دارد که نباید هیچ‌چیز را به‌زور از روزگار خواست و هر چیزی سر وقتی که باید، اتفاق می‌افتد. متنی که در ادامه آمده، روایتی از مسیر پرفرازونشیب زندگی شخصی و حرفه‌ای سید محمدحسین محمودی است.


مهاجرت از خوزستان به اصفهان در کودکی


سید محمدحسین محمودی بنا به نوشته پشت صفحه اول قرآن پدرش، هفدهم آذرماه ۱۳۵۷ در اهواز به دنیا آمد، اما خانواده‌اش که تصمیم به مهاجرت به اصفهان داشتند، گرفتن شناسنامه‌اش را به بعد از مهاجرت موکول کردند. اما اتفاقات پیش روی کشور این جابه‌جایی را تا اوایل جنگی تمام‌عیار به تأخیر انداخت و شناسنامه محمدحسین هم چند سال بعد در اصفهان گرفته شد؛ ولی با تاریخ تولد کمی بزرگ‌تر از خودش؛ هفدهم اسفندماه ۱۳۵۶. برای همین محمودی در شناسنامه یک اسفندماهی اصفهانی است.

خودش می‌گوید: «ما پنج برادر و یک خواهر هستیم و من دومین فرزند خانواده‌ام هستم. پدرم تا قبل از اینکه زمزمه‌های جنگ ایران و عراق به گوش برسد، در خوزستان زندگی خوبی داشت و دستش به دهانش می‌رسید و مشغول تجارت بود، اما خوزستان زیبا خیلی زود درگیر جنگ شد و بعد از آسیب مالی زیادی که به پدر خورد در شرایطی دشوار به اصفهان مهاجرت کردیم. اجداد من اصفهانی هستند و پدربزرگم اوایل پیداشدن نفت به خوزستان آمد و پدرم هم بزرگ‌شده خوزستان است. اجداد مادرم هم اصالتاً اصفهانی‌اند و مادرم هم متولد و بزرگ‌شده خوزستان است. همین عقبه باعث شد پدرم اصفهان را برای مهاجرت از خوزستان انتخاب کند. به اصفهان که رفتیم، به‌خاطر تبعات جنگ وضعیت مالی خوبی نداشتیم و پدرم برای اینکه از پس بدهی‌های ناشی از جنگ و هزینه‌های زندگی بربیاید، سختی زیادی می‌کشید.

من تمام دوران کودکی و مقاطع مدرسه را در اصفهان سپری کردم و دانش‌آموز خوب و درس‌خوانی بودم و در دبیرستان رشته ریاضی – فیزیک خواندم و در کنکور سراسری با رتبه ۱۲ در رشته‌ای بسیار خوب قبول شدم، اما به‌خاطر مسائلی ناگفتنی ناگزیر شدم درس را رها کنم و به خدمت سربازی بروم و وارد بازار کار شوم. آن زمان بهترین انتخاب بچه‌های ریاضی، کارشناسی‌ارشد پیوسته معماری در دانشگاه هنر تهران بود و من با رتبه‌ای که آورده بودم، این رشته را که انتخاب اولم هم بود، قبول شده بودم. خدمت سربازی‌ام که تمام شد ابتدا در آزمون‌های استخدامی متعددی شرکت کرده و قبول شدم و از بین آنها بانک ملت را برای ادامه مسیر کاری خود انتخاب کردم. در اولین کنکور پیش رو نیز با انتخاب رشته مهندسی کامپیوتر گرایش نرم‌افزار وارد دانشگاه پیام‌نور اصفهان شدم و در کنار کارکردن، درسم را هم می‌خواندم.»


اولویت کارکردن نسبت به درس‌خواندن


محمودی اولین تجربه غیررسمی کاری‌اش را هم در همان دوران دانش‌آموزی‌اش رقم زده است: «کتاب‌های مدرسه را جلوتر می‌خواندم و به دانش‌آموزانی که نمرات خیلی خوبی نمی‌گرفتند، درس می‌دادم و شهریه‌ای را که از آنها می‌گرفتم در خانه خرج می‌کردم تا اینکه در سال ۱۳۷۸ وارد بانک ملت شدم.»

او سال ۱۳۷۵ دیپلم گرفت و سال ۱۳۸۳ نیز از مقطع کارشناسی رشته کامپیوتر، گرایش نرم‌افزار دانشگاه پیام‌نور اصفهان فارغ‌التحصیل شد. سال ۱۳۸۹ کارشناسی‌ارشد خود را در رشته مدیریت اجرایی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران گرفت و در حال حاضر هم دانشجوی دکترای حرفه‌ای مدیریت کسب‌وکار سازمان مدیریت صنعتی است و رساله‌اش مانده است: «برای مقطع کارشناسی ترجیح دادم در دانشگاهی تحصیل کنم که به کارکردنم لطمه نزند و پیام‌نور بهترین انتخاب ممکن بود. برای من همیشه کارکردن نسبت به درس‌خواندن در اولویت بود. به نظر من، خیلی از دانشگاه‌های ما به‌روز نیستند و اساتیدی که ارتباط خوبی با صنایع دارند، کمتر علاقه به تدریس دارند. نظام دانشگاهی ما باید تغییر کند تا این افراد موفق در صنعت امکان و علاقه بیشتری برای حضور در دانشگاه داشته باشند. انتخاب سازمان مدیریت صنعتی در مقطع دکترا هم به این دلیل بود که فکر می‌کردم آنجا با اساتید باتجربه‌تری روبه‌رو خواهم شد؛ اساتیدی که درگیر کارکردن در صنایع گوناگون هستند. من دنبال مدرک نبودم و می‌خواستم دانشم را به‌روز کنم و در مسیر یادگیری باقی بمانم.»

دوران دانشگاه

ورودی سال ۱۳۷۸ بانک ملت


او اسفندماه ۱۳۷۸ بعد از قبولی در آزمون استخدامی بانک ملت، وارد بانک ملت اصفهان می‌شود و تا پایان آبان‌ماه ۱۳۸۴ به‌عنوان متصدی امور بانکی و اداری و کارشناس اداره انفورماتیک در بانک ملت اصفهان می‌ماند. بعد از آن در آذرماه ۱۳۸۴ به مدیریت شعب بانک ملت خوزستان می‌رود و تا اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ به‌عنوان معاون و رئیس اداره انفورماتیک و رئیس اداره برنامه‌ریزی در آن استان مشغول به کار بوده و در کمیته‌هایی مانند کمیته سوخت، مشتری‌مداری و بهبود فرایندهای بانک نیز عضو می‌شود.

در نهایت در سال ۱۳۹۳ به تهران می‌آید: «من مسیر شغلی پرفرازونشیبی داشتم و در هر سمتی که بودم تلاش کردم تا بهترین خودم باشم و کارم را به‌درستی انجام دهم. رئیس شعبه و رئیس اعتبارات شعبه‌ای که من در اصفهان به آن وارد شده بودم، با هم به مشکل خورده بودند و در نهایت رئیس شعبه ماند و رئیس اعتبارات شعبه رفت. ما در شعبه جهاد سازندگی بانک ملت در اصفهان کار می‌کردیم که شعبه بسیار شلوغی بود. من در این شعبه چیزی حدود یک سال و نیم تحویلدار بودم و وقتی رئیس اعتبارات شعبه رفت، به من گفتند باتوجه‌به اینکه یک تحویلدار جدید هم استخدام شده است، به بخش اعتبارات بروم و مدیریت آنجا را بر عهده بگیرم. با وجود این، چون سابقه کار زیادی نداشتم، حکم مسئولیت برای من صادر نشد.

من چند ماه اول کارم در اعتبارات را از شش صبح تا ۱۰ شب کار می‌کردم و تمام بخش‌نامه‌ها را با دقت می‌خواندم و دسته‌بندی می‌کردم که این دسته‌بندی‌کردن خودش نوعی نوآوری بود و خیلی مورد استفاده سایرین قرار گرفت. من موقتاً رئیس اعتبارات شعبه شدم و این موقتی‌بودن چهار سال طول کشید و آن‌قدر از کار من راضی بودند که نمی‌خواستند فرد دیگری را به‌جای من بگذارند. من فکر می‌کردم سابقه کارم که به پنج سال برسد، حکمم را می‌گیرم و رسماً رئیس اعتبارات می‌شوم، اما با تغییر تیم مدیریتی شعبه، همه‌چیز خراب شد و من مجبور شدم از آن شعبه شلوغ و پرکار و از آن کار خوبی که داشتم به یکی از خدماتی‌ترین شعب اصفهان بروم و همه‌چیز را از صفر شروع کنم.»

دوران تحویلداری

ورود به اداره انفورماتیک بانک ملت در استان اصفهان


محمودی که آن زمان دانشجوی ترم‌های آخر رشته کامپیوتر بود، خیلی زود از آن شعبه به اداره انفورماتیک اصفهان می‌رود تا در آنجا درگیر انجام یکی از پروژه‌های بزرگ و مهم بانک ملت شود: «آن زمان پنج، شش ماه آخر دوره کارشناسی‌ام بود و بانک هم به نقطه‌ای رسیده بود که می‌خواست در شعبه از سیستم‌عامل داس به سمت سیستم‌عامل ویندوز برود. در این بین، من هم وارد اداره انفورماتیک اصفهان شده و حدود یک سال در آنجا مشغول به کار و وارد «پروژه سنجش» شدم. در این پروژه بزرگ، تا پایان حضور من در اصفهان عمده شعب این استان را با کمک تیم مربوطه سروسامان دادیم و سامانه‌هایشان را از سیستم‌عامل داس به سیستم‌عامل ویندوز جابه‌جا کردیم.

تا بامداد کار می‌کردیم تا داده‌ها به‌موقع جابه‌جا شوند و صبح که کارمندان و مشتریان بانک می‌آیند، بتوانند از سامانه‌ها استفاده کنند. این پروژه با دستور ساسان منوچهری، مدیرعامل وقت بانک ملت، جلو می‌رفت و بعد از او هم علی دیواندری آن را ادامه داد. این پروژه ازآن‌جهت مهم بود که بستر متمرکزشدن سامانه‌های بانکی بانک ملت و آمدن «جام» را فراهم کرد و بعدها به مزیت رقابتی این بانک تبدیل شد.»


ازدواج و بازگشت به خوزستان


محمودی اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۳ با دخترخاله‌اش ازدواج می‌کند. همسر او در دانشگاه شهید چمران اهواز فیزیک خوانده است و آن زمان تعهد کار داشت و باید چند سالی را در خوزستان به دبیری فیزیک در آموزش‌وپرورش مشغول می‌شد. قانونی وجود داشت که می‌گفت اگر همسر در شهر دیگری کار و زندگی کند، زن می‌تواند به تبعیت از همسرش جابه‌جا شود، اما آنها به‌خاطر تعهد دبیری نتوانستند از این قانون استفاده کنند و محمودی نیز برای اینکه نمی‌خواست همسرش خانه‌نشین شود و شغلش را از دست بدهد، تصمیم گرفت اصفهان را ترک کند و به خوزستان برگردد؛ جایی که سال‌ها پیش به‌اجبار همراه خانواده‌اش ترکش کرده بود: «شغل دبیری شغل بسیار خوبی برای خانم‌هاست. تعهد زن‌ها به زندگی زیاد است؛ باید هم کار کنند و هم به امور خانه و خانواده برسند و من نمی‌خواستم همسرم شغلی که دوستش داشت و می‌توانست در کنار کار، برای رسیدگی به خانواده هم بسیار مفید باشد به‌راحتی از دست بدهد.

خوزستان در مقایسه با اصفهان استانی کمترتوسعه‌یافته است و وقتی به مدیران و دوستانم گفتم که چنین تصمیمی گرفته‌ام، تعجب کردند و گفتند که با این تصمیم آینده کاری‌ات را به خطر می‌اندازی و شاید دیگر هیچ‌وقت نتوانی برگردی. اما من تصمیمم را گرفته بودم. می‌خواستم به خوزستان برگردم و خانواده خودم را بسازم. از طرفی، از کارکردن در اصفهان راضی هم نبودم و فکر می‌کردم آن‌طور که باید دیده نشده‌ام و این دیده ‌نشدن احساس ناکافی بودن به من می‌داد.»


به سرانجام رساندن پروژه سنجش در خوزستان


او بعد از بازگشت به خوزستان، جایی که زادگاه واقعی‌اش بود، دوباره به یک متصدی ساده در بانک ملت تبدیل می‌شود: «من در خوزستان به دنیا آمده بودم، اما پدرم شناسنامه‌ام را طوری گرفته بود که متولد اصفهان باشم و با بازگشتم به خوزستان فهمیدم که چون بومی آنجا نیستم، روزهای سختی را پیش رو دارم و خیلی سخت می‌توانم پیشرفت کنم. به یاد دارم که چند روز قبل از جابه‌جایی‌ام برای ارتقای سمت به مدیر پشتیبانی سیستم، مصاحبه‌ای با مدیران بانک ملت در تهران داشتم که قبول شدم، اما نامه انتقالم به خوزستان زودتر آمد. به یکی از مسئولان ستاد خوزستان نامه قبولی‌ام در مصاحبه و رزومه خوبی را که داشتم نشان دادم؛ ولی ایشان برخورد خوبی با من نداشتند و گفتند که چون بومی خوزستان نیستم، برایم حکم صادر نمی‌کنند.

من در خوزستان برای اینکه خودم را به مسئولان ثابت کنم، سختی زیادی کشیدم. آن زمان «پروژه سنجش» در خوزستان بسیار عقب‌تر از اصفهان بود و من هم که تجربه حضور در این پروژه را در اصفهان داشتم، درگیرش شدم و همه شعب بانک ملت در خوزستان را سروسامان دادیم؛ آن هم در یک مدت‌زمان کوتاه. بعد از این پروژه بود که اولین‌بار مدیران مرتبط با حوزه فناوری اطلاعات در تهران با من آشنا شدند. آنها با ستاد خوزستان تماس گرفته و پرسیده بودند چه اتفاقی افتاده که عملکرد استان رشد چشمگیری داشته و این مقدمه‌ای بر ایجاد یک تصویر ذهنی خوب از من در ستاد تهران بود. من خاطرات بسیار خوبی از همکاران خوزستانی‌ام دارم. تیم بسیار همراه، خون‌گرم و همدلی بودند. البته با دوستانم در اصفهان هم هنوز صحبت می‌کنم و دوستی‌های خوبی ساخته‌ایم.»


شروع فعالیت به‌عنوان معاون اداره انفورماتیک خوزستان


محمودی که به دلیل کار همسرش و آن احساس دیده‌نشدن در اصفهان عازم خوزستان شده بود و کارش را دوباره از نقطه صفر آغاز کرده بود، هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد که در استانی کمترتوسعه‌یافته در مقایسه با اصفهان به چنین موقعیت خوبی برسد: «احمد فتاح‌پور که آن زمان مدیر شعب بانک ملت در استان خوزستان بود به‌تازگی از استان کرمانشاه آمده بود. همسر او، رئیس اداره انفورماتیک کرمانشاه بود و با فتاح‌پور که به خوزستان آمده بود رئیس اداره آموزش شده بود. فتاح‌پور به دلیل سمت همسرش در اداره انفورماتیک کرمانشاه، آشنایی خوبی با مباحث این حوزه داشت و روی آنها تمرکز می‌کرد و بعد از مدتی به این نتیجه رسیده بود که من می‌توانم معاون شبکه اداره شوم و زیرساخت‌های ارتباطات استان را توسعه دهم. من آن زمان با هزینه خودم دوره‌های تخصصی رشته خودم مثل مایکروسافت، CCNA و… را می‌گذراندم و علاقه داشتم درباره شبکه یاد بگیرم.

پروژه سامانه متمرکز هم که پیش روی بانک ملت بود، یک پیش‌نیاز مهم لازم داشت و آن پیش‌نیاز این بود که همه شعب به خطوط پرسرعت مجهز شوند. ما این خطوط را در شعب اصفهان ایجاد کرده بودیم، ولی شعب خوزستان در تعداد شعب مجهز به این خطوط عقب‌تر و ظرفیت مخابرات برای توسعه ارتباطات شبکه هم پر شده بود. من مسئول توسعه زیرساخت‌های ارتباطات بانک در استان شدم. برای این کار مدام بین بانک و مخابرات در رفت‌وآمد بودم و رئیس وقت اداره دیتای مخابرات استان، آقای حسین‌پور خیلی به من کمک کرد و همیشه قدردانش هستم. این پروژه، طی سه ماه به‌خوبی انجام شد و من در این پروژه مجدداً به چشم مدیرانم آمدم و همه سختی‌هایی که کشیده بودم، یکجا جبران شد. مدیر وقت، مستقیم حکم من را برای معاونت اداره انفورماتیک صادر کرد و بالاخره نتیجه سال‌ها همراهی با بانک برایم حاصل شد.»


ریاست اداره انفورماتیک شعب بانک ملت استان خوزستان


طولی نمی‌کشد که محمودی در خوزستان بیشتر از آنچه تصورش را می‌کرد، پیشرفت می‌کند و رئیس اداره انفورماتیک بانک ملت در استان خوزستان می‌شود: «به یاد دارم که مسعود نصر اصفهانی آن سال‌ها که برای انتقال همسرم به اصفهان تلاش می‌کردم، کمک زیادی به من کرد که بتوانم کار او را درست کنم، اما موفق نشدم. او آن زمان معاون وقت مدیر استان بود و اتفاقاً به من توصیه کرد که به خوزستان نروم، چون برگشتنم سخت می‌شود. نصر اصفهانی بعدها مدیر استان سمنان شد و چهار سال بعد از اینکه من به استان خوزستان آمدم هم مدیر استان خوزستان شد. آشنایی او با من و تعریف‌هایی که در خوزستان از من به گوش او می‌رسید، باعث شد یک سال و نیم بعد از معاونت من در اداره انفورماتیک، به من پیشنهاد بدهند تا رئیس این اداره شوم.

ما باید ساختمان مرکزی بانک در استان را جابه‌جا می‌کردیم و به یک ساختمان جدید می‌رفتیم و تعدادی پروژه مهم هم داشتیم. نصر اصفهانی مسئولیت این کارها را به من سپرد و من یک ‌بار دیگر در خوزستان ارتقای رتبه پیدا کردم. خوزستان در دوره جنگ آسیب زیادی دیده بود و برای منی که یک ‌بار به‌اجبار از اهواز به اصفهان رفته بودم، به‌دست‌آوردن این امتیازها در زادگاه اصلی‌ام خیلی شیرین بود. برخلاف آنچه فکر می‌کردم، خوزستان برای من خیروبرکت بود. همسرم هم تعهد خود را کامل سپری کرد. ما دو دختر داریم که امروز هر دو در مدارس استعدادهای درخشان فرزانگان یک درس می‌خوانند، یکی سال آخر مقطع متوسطه دوم و دیگری سال اول مقطع متوسطه اول؛ کیمیا خانم و صبا خانم. البته این هوش و استعدادی که دارند بیشتر به مادرشان رفته است.»


ریاست اداره برنامه‌ریزی بانک ملت استان خوزستان


حدود سه سال حضور موفق محمودی در اداره انفورماتیک باعث شد او به‌عنوان گزینه پیشنهادی اداره تازه‌تأسیس برنامه‌ریزی به تهران معرفی شود. دوره حضور او در این اداره باعث تمرکز بیشترش بر ماهیت کار بانک و آشنایی بیشتر با مفاهیم کسب‌وکاری شد. محمودی در آن سال‌ها دوره‌های تخصصی بازارهای مالی اعم از تجزیه‌وتحلیل صورت‌های مالی و تحلیل‌های تکنیکال و بنیادی بازار سهام را نیز گذراند و حتی در مسیر فراخوان جذب در بانکداری اختصاصی و انتقال به تهران از بین داوطلبان بسیار زیاد قبول شد.


مهاجرت به تهران و فعالیت به‌عنوان معاون اداره کل فناوری اطلاعات بانک ملت


محمودی در ادارات انفورماتیک و برنامه‌ریزی بانک ملت در استان خوزستان اقدامات زیادی انجام داد؛ ساختمان مرکزی و اتاق سرور بانک را انتقال دادند، زیرساخت ارتباطی و شبکه داخلی همه شعب را نوسازی کردند و توانستند خوزستان را در بسیاری از پروژه‌های مهم بانک سرآمد کنند. این کارنامه باعث شد به او پیشنهاد بدهند به تهران بیاید و معاون اداره کل فناوری اطلاعات بانک ملت در تهران شود: «من از آذرماه ۱۳۸۴ تا اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ در استان خوزستان کار کرده بودم و سال ۱۳۹۳ با همسر و دو دخترم به تهران آمدم. همسرم آن پنج سال تعهد دبیری را که در خوزستان داشت انجام داده بود و با قانون تبعیت از همسر توانستیم موافقت انتقال او به حاشیه تهران را بگیریم. من از اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ تا مردادماه ۱۳۹۷ معاون اداره کل فناوری اطلاعات بانک ملت بودم که بعدها به دو اداره کل زیرساخت و نرم‌افزار و اداره کل آمار و فراوری داده‌ها تقسیم شد.

بعد از آن، یعنی از مردادماه ۱۳۹۷ تا اسفندماه ۱۴۰۰، رئیس اداره کل بانکداری شخصی و بهبود تجربه مشتری بانک ملت در تهران بودم و فروردین‌ماه ۱۴۰۰ بود که مدیر امور بانکداری شخصی و بهبود تجربه مشتری بانک ملت شدم. از آبان‌ماه ۱۴۰۲ نیز به مدت یک سال به‌عنوان مدیر امور فناوری اطلاعات در بانک ملت در تهران کار کردم و امروز هم که در خدمت شما هستم، چهار ماهی است که با ابلاغ مدیرعامل محترم بانک ملت، آقای فرشید فرخ‌نژاد، عضو هیئت عامل و معاون مدیرعامل در امور فناوری اطلاعات بانک ملت هستم. در یک‌کلام؛ من از سال ۱۳۷۸ تا امروز در خدمت بانک ملت بوده‌ام و تا رسیدن به معاونت فناوری اطلاعات بانک ملت در تهران، سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌ام؛ ولی خدا را شاکرم که مؤثر بوده‌ام.»


بانک ملت نیازمند تحول در فناوری اطلاعات است


معاون فناوری اطلاعات نقش کلیدی در بهبود عملکرد و کارایی بانک‌ها دارد. از یک سو، سیستم‌های اطلاعاتی پیشرفته می‌توانند فرایندهای داخلی بانک را بهینه‌سازی کنند و از سوی دیگر، بهبود تجربه مشتریان و متعاقباً کسب‌وکار را به دنبال دارند. محمودی باور دارد که داشتن استراتژی مشخص و پایبندی به آن، کلید راه موفقیت است: «در دهه‌های اخیر، صنعت بانکداری با تحولات بی‌سابقه‌ای مواجه شده است که عمدتاً ناشی از پیشرفت‌های سریع در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات است. این تحولات منجر به تغییرات عمده‌ای در نحوه ارائه خدمات بانکی، انتظارات مشتریان و رقابت بین بانک‌ها و مؤسسات مالی شده است. انتظارات مشتری که عموماً در نقطه تقاضا نمایان می‌شود، ممکن است مالی یا غیرمالی باشد و این هنر بانک‌های متحول و دیجیتال است که امکان ارائه خدمت را فراتر از محدوده عملیات بانکی و تحت هر شرایطی فراهم کرده و به مشتری یاری رساند.

بانک‌هایی که به این عرصه ورود کرده و گام‌های مؤثری برای آن برداشته‌اند آینده را از آن خود کرده‌اند. بانک ملت به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های ایران، برای حفظ جایگاه خود در بازار و ارائه خدمات بهتر به مشتریان، نیازمند برنامه‌ای جامع و هدفمند برای تحول فناوری اطلاعات است. یکی از چالش‌های مهم در مسیر تحول فناوری اطلاعات، نبود برنامه‌ای دقیق با نگاه عملیاتی است که علاوه بر لحاظ‌کردن واقعیت‌ها و ملاحظات بانک، اقدامات و برنامه‌های عملیاتی و شفافی داشته و هم‌زمان هم جنبه فنی تحول را راهبری کند هم گلوگاه‌های احتمالی را شناسایی و رفع کند. برنامه تحول فناوری اطلاعات بانک ملت با هدف ارتقای کیفیت و کارایی خدمات بانکی، رقابت‌پذیری و تثبیت جایگاه کسب‌وکار بانک و همچنین افزایش سطح رضایت مشتریان، تغییرات ساختاری مهمی را در پی خواهد داشت. این طرح نه‌تنها به تقویت جایگاه رقابتی در بازار بانکی کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز نوآوری و رشد پایدار در بلندمدت خواهد بود.»


به دنبال افزایش سهم مشتریان جوان بانک ملت


محمودی در راستای استراتژی فناوری اطلاعات بانک ملت اهدافی را نیز در جهت کمک به کسب‌وکار بانک دنبال می‌کند؛ برنامه‌هایی برای افزایش تعداد مشتریان جوان‌تر این بانک: «وقتی من در فضای بهبود تجربه مشتری و کسب‌وکار بانک ملت مشغول به کار بودم، متوجه شدم که بانک ملت کمتر توانسته متولدان دهه ۷۰ به بعد را جذب کند. تمرکز من در ۴ماهه ابتدایی پذیرش مسئولیت معاونت فناوری اطلاعات، بهبود پایداری سرویس‌های اصلی بانک بود که نتیجه خوبی هم داشت؛ ولی در سال ۱۴۰۴ می‌خواهم روی چابک‌شدن بانک ملت و بهبود تجربه مشتریانش کار کنم.

امروز ۱۲ درصد از تراکنش‌های شبکه بانکی کشور مختص بانک ملت است؛ ولی بررسی‌های میدانی ما نشان می‌دهد که سهم مشتریان زیر ۳۰ سال در بانک ملت بسیار کمتر از این عدد است. بانک‌های خصوصی که آمدند، اکوسیستم بانکی کشور متحول شد. نسل جدید چه برای کار، چه برای دریافت خدمات، بیشتر بانک‌های خصوصی را انتخاب می‌کنند. دلیل این مسئله این است که بخش خصوصی خدمات نوآورانه و فناورانه بهتر و بیشتری دارد و دستمزدهای مناسب‌تری هم به نیروهای متخصص می‌دهد. من می‌خواهم در سال ۱۴۰۴ با کمک همکارانم در سایر بخش‌ها کاری کنیم که سهم بانک ملت از مشتریان جوان بیشتر شود.»


 صبر کنید و برای به‌دست‌آوردن چیزی که می‌خواهید، عجله نکنید


همه ما در زندگی‌مان افراد و مکان‌هایی را داریم که مسیر زندگی‌مان را تغییر داده‌اند و لحظه‌هایی را در زندگی ما رقم زده‌اند که به آن بزنگاه می‌گوییم؛ بزنگاه‌هایی که در زندگی محمودی کم نبوده‌اند؛ از مهاجرت اجباری به اصفهان در کودکی گرفته تا رهاکردن اجباری دانشگاه، تا بازگشتش به خوزستان برای حفظ شغل همسرش و پیشنهاد مرتضی ترک تبریزی برای انتقالش به تهران: «وقتی به‌خاطر شغل همسرم راهی خوزستان شدم، هم خودم و هم خانواده نسبت به آینده شغلی‌ام نگرانی‌های زیادی داشتیم. اما در کمال ناباوری همه آن چیزی را که در اصفهان مهیا نشده بود، در خوزستان به دست آوردم. حالا که بعد از سال‌ها به مهاجرتم به خوزستان فکر می‌کنم، می‌بینم که چقدر این مهاجرت برای من و خانواده‌ام خیروبرکت به همراه داشته است. اگر به کمی عقب‌تر برگردم، یکی دیگر از بزنگاه‌های مهم زندگی من آن روزی است که ناگزیر شدم با وجود قبولی در رشته کارشناسی‌ارشد پیوسته معماری، به دانشگاه نروم.

راستش را بخواهید امروز که فکر می‌کنم، می‌بینم که ما از پس هزینه‌های درس‌خواندن در رشته معماری برنمی‌آمدیم و اصلاً شاید اگر من به خدمت سربازی نمی‌رفتم و بعدش در کنار کار در بانک ملت وارد رشته کامپیوتر نمی‌شدم، امروز اینجا نبودم. از اوایل دهه ۸۰ شرایط بازار کار خیلی سخت شد. پدرم نیز دو سال بعد از اشتغال من در بانک ملت ازکارافتاده شد. بعدها فهمیدم که رهاکردن دانشگاه که به‌ظاهر خسارت بزرگی برای من بود، در حقیقت خیر بزرگی برایم بوده است. انگار هر جای این زندگی که از چیزی گذشتم، روزگار بهترش را به من داده است. بعضی وقت‌ها برای به‌دست‌آوردن چیزی باید آن را رها کنی. من در تمام این سال‌ها یاد گرفتم که نباید هیچ‌چیز را به‌زور از روزگار بخواهم و هر چیزی سر وقتی که باید، اتفاق می‌افتد. البته مشروط بر اینکه تلاش کافی کرده باشید. توصیه‌ای که برای دیگران دارم هم همین است: صبر کنید و برای به‌دست‌آوردن چیزی که در طلب آن هستید، عجله نکنید. فقط تلاش کنید و آرام باشید.»


باید بین کار و زندگی تعادل برقرار کنیم


مدیریت کار آسانی نیست و یک مدیر خوب ویژگی‌های خاصی دارد. محمودی معتقد است که مدیر شدن و تعامل با افراد ظرفیت، صبوری و دانش می‌خواهد. افرادی که می‌خواهند مدیر شوند، باید روی به‌روز نگه‌داشتن علم و دانششان کار کنند و مهارت‌های ارتباطی را بیاموزند و هوش هیجانی خود را تقویت کنند. محمودی در این باره توضیح می‌دهد: «تعداد افرادی که می‌خواهند به رأس هرم سازمان برسند، زیاد است، اما موقعیت‌های شغلی بالای هرم محدود است و افراد سر این موقعیت‌ها رقابت می‌کنند. با وجود این، اگر افراد ببینند که در هر سمتی که هستند به آنها و کارشان بها داده می‌شود، حس خوب و کافی بودن می‌کنند؛ حسی که تجربه‌نکردنش باعث رفتن من از اصفهان شد. من هیچ‌وقت دنبال مدیر شدن نبودم، بلکه می‌خواستم خلق ارزشی که می‌کنم دیده شود. از اینجا به بعد هم معلوم نیست چه چیزی در انتظار من است و هرچه پیش آید را می‌پذیرم. انسان با افزایش سن عاقل‌تر و پخته‌تر می‌شود و دیگر هر چیزی را به‌زور از روزگار نمی‌خواهد و پذیرشش بیشتر می‌شود. فقط یک توصیه بسیار مهم به خودم و دیگران در این تلاش مستمر دارم: باید بین کار و زندگی تعادل برقرار کنیم و این‌طور نباشد که کاری که باید ابزار ایجاد رفاه برای ما باشد، به هدف اصلی‌مان تبدیل شود.»


من اینجا ریشه در خاکم


این روزها هر فردی که در یکی از سازمان‌های خوب کشور کار کرده یا در یکی از دانشگاه‌های شناخته‌شده درس خوانده است، در حال گرفتن وقت سفارت و مدرک زبان است تا از ایران برود؛ برود زندگی‌اش را در کشوری توسعه‌یافته بسازد. با وجود این، افرادی هم هستند که در ایران ماندن را ترجیح می‌دهند و می‌گویند که شاید در یک کشور دیگر بتوانند زندگی مادی بهتری داشته باشند، اما تحمل غربت را ندارند. محمودی در این باره می‌گوید: «من هیچ‌وقت به‌صورت جدی به مهاجرت فکر نکردم، چون وابستگی‌های زیادی به کشورم و خانواده‌ام دارم. من اگر بروم دلم برای تک‌تک کوچه‌های خوزستان، برای محله کودکی‌ام در اصفهان، حتی برای ترافیک تهران که آن را به لطف پادکست‌های خوبی مثل بی پلاس، دغدغه ایران، مدیر ممتاز، سکه، چنل بی، رخ و… تحمل می‌کنم، تنگ می‌شود.

پدرم سال گذشته به رحمت خدا رفت و من و همسرم هر فرصتی که پیدا کنیم به خانواده‌هایمان در اصفهان سر می‌زنیم و این دیدارهای زودبه‌زود برایمان خیلی ارزشمند هستند. مهاجرت برای افراد کم‌سن‌وسالی که هنوز در خاک ایران ریشه نکرده‌اند، شدنی است، اما برای کسانی که در این خاک پرورش یافته‌اند، کار آسانی نیست. من معتقدم که ما هر جای کره زمین هم برویم باز شهروند درجه‌دو هستیم و من این را دوست ندارم. امیدوارم چه ما مردم، چه حاکمان، هر کدام چند قدم برای اصلاح کشور بردارند تا ایران جای بهتری برای زندگی همه ایرانیان باشد و جوانانمان به فکر رفتن نباشند.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.