عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

با حرکت میان‌رشته‌ای می‌توانیم ارزش‌آفرینی کنیم

روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای محمد احمدی‌آذر که ترکیبی از تجربه‌های دانشگاهی، رسانه‌ای و مدیریتی است

عصر تراکنش ۹۴ / جهان هستی تا به امروز از این قاعده پیروی کرده که همواره به جلو بتازد و از حرکت نایستد، اما در دوران حاضر این حرکت به حد سرسام‌آوری نزدیک شده است؛ به‌طوری‌که غفلت از این جریان، به مدت‌های مدید عقب‌ماندگی می‌انجامد. در چنین دنیایی، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک مدیر موفق، توانایی به‌روز ماندن است؛ اینکه قادر باشد تا چند قدم جلوتر را ببیند و کسب‌وکار خود را برای تغییرات آتی مهیا کند. این خاصیت در کارنامه محمد احمدی‌آذر، رئیس اداره بازاریابی دیجیتال و تحلیل داده بانک تجارت و رئیس هیئت‌مدیره شرکت چابک تجارت، به‌ چشم می‌خورد. فردی که در طول سال‌ها فعالیت حرفه‌ای به اصولی دست یافته که نه‌تنها در مسیر موفقیت خود، بلکه برای بسیاری از کسانی که به رشد و پیشرفت در دنیای کسب‌وکار می‌اندیشند، راهگشاست.

از نگاه او، داشتن چشم‌انداز بلندمدت همان چیزی است که در مواجهه انسان با چالش‌های مختلف، او را قادر می‌سازد تا تصمیم‌های صحیح و آگاهانه بگیرد. احمدی‌آذر باور دارد که در یک کسب‌وکار، سیستم‌ها و ساختارهای قوی، ضامن موفقیت بلندمدت اکوسیستم هستند؛ یعنی این سیستم‌ها هستند که مستقل از اشخاص، می‌توانند دوام و موفقیت یک سازمان را تضمین کنند. احمدی‌آذر در طول سال‌ها با این نگاه، مسیر پرچالش و جذابی را در حوزه مدیریت و کسب‌وکار طی کرده است؛ از خلق یک کسب‌وکار تازه گرفته تا حضور در هلدینگ مپنا، وزارت صنعت، بانک شهر و بانک تجارت.

در پاسخ به سؤالاتی درباره زندگی حرفه‌ای و شخصی خود، احمدی‌آذر از تجاربش در این مسیر می‌گوید و به نکاتی کلیدی در حوزه توسعه سازمان‌ها و نحوه برخورد با تغییرات و تحولات دنیای دیجیتال اشاره می‌کند که در ادامه روایتی از این گفت‌وگو را می‌خوانید.


یک کمودور ۶۴ آغاز راه برنامه‌نویسی‌ام بود


محمد احمدی‌آذر متولد سال ۱۳۶۲ در شهر تهران است. وقتی صحبت از خاطرات کودکی می‌شود، احمدی‌آذر نمی‌تواند به محل کار مادرش که در آن اوقات زیادی را سپری کرده است، اشاره نکند. محلی به ‌نام بیمارستان که از دیدگاه یک کودک، فضای خوبی برای پاسخ به کنجکاوی‌های بی‌حدوحصر او به ‌شمار می‌آمد. احمدی‌آذر توضیح می‌دهد: «من در یک خانواده پنج‌نفره بزرگ شدم و دو خواهر دارم. پدر و مادرم هر دو کارمند بودند. مادرم در بیمارستان مشغول به کار بود. بیشتر خاطراتم از کودکی به آن دوران در بیمارستان برمی‌گردد. همیشه فردی بسیار کنجکاو بودم. مدام به حیاط بیمارستان می‌رفتم و حشراتی مثل سوسک، پشه و جیرجیرک پیدا می‌کردم و آنها را زیر میکروسکوپ قرار می‌دادم تا از نزدیک ببینم.»

دوران دبستان و راهنمایی او مملو بوده است از آزمایش ایده‌های فیزیکی و گهگاه خطرناک مانند ماشینی که به جای دود حباب آبی از آن خارج می‌شد یا تفنگ آب‌پاش حاوی الکل که آتش از آن خارج می‌شد. یکی از نقاط عطف دوران نوجوانی او، خرید یک عدد کمودور ۶۴ بود که اولین برنامه‌نویسی خود را در ۹ سالگی با آن انجام داد و پایه اصلی علاقه‌مندی‌اش به این حوزه شد. با وجود فعالیت‌های زیستی، دانش حساب و کتاب عملکرد موفقیت‌آمیزتری در جلب توجه احمدی‌آذر ایفا کرد و او دوران نوجوانی خود را در مقطع دبیرستان به مطالعه رشته ریاضی فیزیک اختصاص داد.

احمدی‌آذر می‌گوید: «از همان ابتدا به ریاضی علاقه زیادی داشتم. تمام دوران تحصیل تا پایان دبیرستان را در رشته ریاضی گذراندم و همیشه شاگرد اول کلاس بودم. در کلاس اول و دوم ابتدایی علاقه زیادی به درس داشتم. به نجوم نیز علاقه‌مند بودم و در دوره‌های آموزش نجوم شرکت می‌کردم. یکی از معلم‌های دوران دبیرستانم، آقای شفیعی، که نخبه ریاضی بودند، نقش بسیار مهمی در علاقه‌مندی من به ریاضی و ساختار ذهنی‌ام داشتند. منطق و استدلالی که بعدها در طراحی سیستم و تفکر تحلیلی به من کمک کرد، از کلاس‌های ایشان آغاز شد. کلاس‌های ایشان آن‌قدر جذاب و مسئله‌محور بود که حتی وقتی معلم نمی‌آمد، ما به جای ورزش، می‌نشستیم و با هم مسئله مثلثات و جبر حل می‌کردیم.»


ورود به بازار کار از دوران دانشجویی


بعد از دبیرستان قطار زندگی احمدی‌آذر وارد دنیای دانشگاهی می‌شود و به‌عنوان یک دانش‌آموخته رشته ریاضی، در ایستگاه رشته مهندسی کامپیوتر می‌ایستد: «ابتدا دوران کارشناسی‌ام در رشته مهندسی نرم‌افزار دانشگاه علامه محدث نور، سپری شد. بعد برای دوره کارشناسی ارشد به دانشگاه تهران آمدم و در رشته MBA با گرایش کارآفرینی تحصیل کردم. مقطع دکتری را نیز در دانشگاه تهران و در رشته مهندسی مالی گذراندم.»

اینترنت، ابزاری که جهان را کوچک‌تر کرده است و حالا دسترسی به آن از بدیهیات زندگی هر شخصی به ‌شمار می‌رود، در دوره کارشناسی احمدی‌آذر به‌مثابه جعبه پاندورا عمل می‌کند؛ ابزار حیرت‌انگیزی که وقتی آن را به‌ کار می‌گیری، از حدت توانمندی‌هایی که در اختیارت می‌گذارد به وجد می‌آیی. احمدی‌آذر آن دوران را این‌گونه توصیف می‌کند: «از همان دوران دانشجویی وارد بازار کار شدم. آن زمان، دوره‌ای بود که اینترنت تازه وارد کشور شده بود و خاطرات بسیار خوبی از آن دوران دارم. مثلاً در دوره‌ای که اینترنت بیشتر از طریق کافی‌نت‌ها در دسترس بود، ما نهایتاً با سرعت ۵۶ کیلوبیت بر ثانیه به اینترنت وصل می‌شدیم. خاطرم هست که ما با استفاده از ابزار ماهواره‌ای که خودمان نصب‌شان کرده بودیم، از طریق اینترنت ماهواره‌ای با سرعت حدود ۷۰۰ کیلوبیت کار می‌کردیم که در آن زمان واقعاً شاهانه به ‌نظر می‌رسید، چون دسترسی عموم به چنین امکاناتی محدود بود.»

احمدی‌آذر می‌گوید چون جزو نسلی بود که کار با اینترنت را به‌خوبی می‌دانست و تافل را در کانون زبان ایران در دوره دبیرستان گرفته بود، شاید بتوان گفت اولین نسلی بود که یاد گرفته بود به‌صورت خودآموز یا همان Self-learning پیش برود، به همین دلیل، تنها به منابع درسی و دانشگاهی اکتفا می‌کرد و در فضای اینترنت جست‌وجو می‌کرد: «به کتب و منابع آموزشی بسیاری دسترسی داشتیم و ویدئوهای آموزشی را می‌دیدیم و سعی می‌کردیم مطالبی فراتر از آنچه در کلاس تدریس می‌شد بیاموزیم. به‌عنوان مثال، در ترم‌های آخر، در آزمایشگاه کامپیوتر من برای دیگر دانشجویان تدریس می‌کردم. استادم حتی از من می‌خواست آنچه را که بلدم، به بقیه نیز آموزش دهم. از همان دوران به‌طور جدی وارد کار شدم.»

البته این تنها تجربه کاری احمدی‌آذر به‌عنوان استاد دانشگاه نیست و علاوه بر اینکه هم‌اکنون در دانشگاه تهران مشغول تدریس است، در دوران خدمت سربازی نیز این مسئله را پیگیری کرد که به خاطرات جالب‌توجهی نیز منجر شد: «من در فاصله بین مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، به خدمت سربازی اعزام شدم. به ‌واسطه سابقه جبهه پدرم، مقداری کسری خدمت داشتم. آن دوره برایم بسیار خاص و خاطره‌انگیز بود. در مدتی که سرباز بودم، در دانشگاه هنر تدریس می‌کردم. هنوز خاطرات آن روزها در ذهنم زنده است؛ روزهایی که با لباس پادگان از چهارراه ولیعصر به کلاس درس می‌رفتم. با یکی از مغازه‌داران دوست شده بودم؛ لباس نظامی را آن‌جا تعویض می‌کردم، کت‌وشلوار می‌پوشیدم و وارد کلاس می‌شدم. بعد از کلاس هم همان‌جا لباس‌ها را عوض می‌کردم و به خانه بازمی‌گشتم. اگرچه روزگار سختی بود، اما شیرینی خاص خود را داشت.»


طراحی سیستم‌های جامع و همکاری با شرکت‌های هواپیمایی


شروع سفر کاری احمدی‌آذر به همین نقطه برمی‌گردد؛ جایی که در همان سال ۱۳۸۱ با دوستانش شرکتی را برای ارائه خدمات کامپیوتری نوین به ثبت می‌رسانند و فعالیت‌شان را از سر می‌گیرند. کسب‌وکاری که در سال ۱۳۸۴ سروشکل جدی‌تری به خود می‌گیرد: «پروژه‌هایی را با سازمان نظام مهندسی و برخی استانداری‌ها آغاز و بعد از آن نیز شرکتی ثبت و فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کردیم. حدود شش یا هفت سال در آن شرکت فعالیت داشتیم. تمرکز ما عمدتاً بر سیستم‌های MIS، سیستم‌های اداری، انبار، تدارکات، حسابداری و همچنین سیستم‌های تخصصی مرتبط با حوزه کاری هر مجموعه بود.

برای مثال، برای شرکت‌های حمل‌ونقل، در حوزه لجستیک و حمل‌ونقل فعالیت داشتیم و برای شرکت‌های هواپیمایی، در زمینه سیستم‌های ناوبری و عملیات پروازی. تلاش ما بر این بود که این سیستم‌ها را با سامانه‌های اداری یکپارچه کنیم. ما در آن دوران مشغول طراحی و پیاده‌سازی سیستم‌های جامع بودیم؛ سیستم‌هایی که به‌صورت یکپارچه، عملیات‌های مختلف یک مجموعه را پوشش می‌دادند. به‌طور مشخص، این فعالیت‌ها را از حدود سال ۱۳۸۸ آغاز کردیم و در آن زمان و به‌ویژه در حوزه هواپیمایی، واقعاً جزو پیشروترین‌ها محسوب می‌شدیم. برای نمونه، در یکی از پروژه‌های شرکت‌های هواپیمایی، زمانی که هواپیما در حال پرواز بود، سیستم می‌توانست دقیقاً محاسبه کند که هزینه تمام‌شده پرواز چقدر است؛ اینکه چند صندلی فروخته شده، میزان مالیات پرداختی چقدر بوده، هزینه سوخت و قطعات مصرفی چقدر بوده و اینکه آیا این مسیر پروازی سودآور هست یا نه.»

احمدی‌آذر روی این مسئله صحه می‌گذارد که این پروژه یکی از مدل‌هایی است که حتی در حال حاضر نیز در کشور ما نوین و تازه تلقی می‌شود؛ چه برسد به آن زمان که چنین طرح‌هایی بسیار نوآورانه محسوب می‌شدند. او ادامه می‌دهد: «مدل‌های ASP تازه وارد صنایع مختلف شده بودند، اما ما با زبان‌هایی مانند Java و ASP.NET و C این سیستم‌ها را برای کاربردهای داخلی طراحی و پیاده‌سازی می‌کردیم.

تفاوت اصلی در شناخت دقیق دامنه (Domain) بود؛ یعنی شناخت درست از حوزه فعالیت اهمیت زیادی داشت. پس از آن، تازه وارد فاز برنامه‌نویسی می‌شدیم. واقعاً پروژه بزرگی بود که با همکاری یکی دو شرکت دیگر انجام دادیم. متأسفانه هم‌مؤسسان اصلی که در شکل‌گیری شرکت با هم بودیم، هر دو مهاجرت کردند و من تنها ماندم. در نتیجه، ناچار شدم فعالیت شرکت را -نه به‌صورت رسمی انحلال، اما به‌هرحال- متوقف کنم.» احمدی‌آذر در سال ۱۳۸۷ ازدواج می‌کند که ثمره‌ی آن یک پسر هفت‌ساله است.


ورود به گروه مپنا


پس از جدایی از پروژه‌های قبلی، احمدی‌آذر به گروه مدیریت پروژه‌های نیروگاهی ایران (مپنا) می‌پیوندد و از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰، در قالب پروژه‌ای در حوزه مدیریت ارتباطات، همکاری خود را با معاونت بازار این مجموعه آغاز می‌کند. پس از پایان این همکاری، به شرکت آرمان ملحق می‌شود، که به‌عنوان اسپین‌آف فناوری اطلاعات بانک توسعه صادرات شناخته می‌شود. احمدی‌آذر در توضیح این دوران می‌گوید: «پروژه‌ای که در گروه مپنا روی آن کار می‌کردم، مقوله مدیریت جریان داده (Data Flow Management) و مدیریت گزارش (Report Management) بود که مبتنی بر پلتفرم شیرپوینت اجرا می‌شد. در آن زمان، شیرپوینت ساختار بسیار مناسبی برای سازمان‌ها به‌ شمار می‌رفت. در این پروژه تجربیات ارزشمندی کسب کردم. در شرکت آرمان، موضوع شکل‌گیری یک هلدینگ فناوری اطلاعات برای بانک مطرح بود و قرار بود فعالیت‌های فناوری اطلاعات بانک به این مجموعه منتقل شود. فعالیت ما برنامه‌نویسی و ادامه پروژه‌های مرتبط با مدیریت داده و گزارش‌های آن را در بر می‌گرفت و برای یک سال در این پروژه فعالیت کردم.»

او در ادامه، در سال ۱۳۹۱ به وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان صنایع کوچک می‌پیوندد و کار خود را تحت‌عنوان مدیر فناوری اطلاعات پیگیری می‌کند. تمرکز اصلی فعالیت او روی سیستمی‌سازی فرایندهای مرتبط با صنایع کوچک و کسب‌وکارهای خرد، به‌ویژه در حوزه صندوق‌های ضمانت و صدور ضمانت‌نامه‌ها بوده است. در این میان، نگرش مهندسی همواره او را به خلق یک نگرش سازمان‌یافته سوق داده است. احمدی‌آذر می‌گوید: «در هر مجموعه‌ای که حضور داشتم، با توجه به شناختی که از مدل‌های کسب‌وکار داشتم، تلاش می‌کردم فرایندها را مدل‌سازی و سپس سیستماتیک کنم. یکی از مزایای تحصیلاتم این بود که رشته‌هایم ماهیتی بین‌رشته‌ای داشتند؛ هم به مباحث فنی و مهندسی نرم‌افزار تسلط داشتم، و هم به مفاهیم مدل کسب‌وکار. این ترکیب باعث می‌شد بتوانم تحلیل درستی از نیازها داشته باشم و آن تحلیل‌ها را برای تیم نرم‌افزار به زبان قابل پیاده‌سازی ترجمه کنم. در نتیجه، در بسیاری از پروژه‌ها توانستیم فرایندها را به‌خوبی مکانیزه کنیم.»


اولین تجربه توسعه مدل‌های هوش‌ مصنوعی


اولین تجربه احمدی‌آذر در حوزه هوش مصنوعی نیز به همان دوران بازمی‌گردد. او با همکاران خود با استفاده از شبکه‌های عصبی و نرم‌افزار MATLAB مدلی برای پیش‌بینی نرخ نکول (عدم ایفای تعهد) ضمانت‌نامه‌ها طراحی می‌کنند. در آن زمان، استفاده از مدل‌های هوش مصنوعی نه‌تنها مقبولیت امروزی را نداشت، بلکه سازمان‌ها شناخت کافی از آن نداشتند.

احمدی‌آذر در توضیح این پروژه می‌گوید: «این پروژه را در همان مجموعه و در سال ۱۳۹۲ با همکاری یکی از همکارانم انجام دادیم. در آن زمان این موضوعات بسیار جدید بودند. هنوز زبان‌هایی مثل پایتون به‌صورت رایج استفاده نمی‌شدند. MATLAB آن دوره ابزار اصلی ما بود و حوزه‌هایی مثل یادگیری ماشین و هوش مصنوعی، به‌شکل امروزی شناخته‌شده نبودند. در آن زمان، استفاده از شبکه‌های عصبی هنوز موضوعی جدید و تا حدی دشوار از نظر پذیرش بود؛ یعنی اینکه سازمان‌ها بپذیرند به‌جای مدل‌های آماری و ایستا، از مدل‌های مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده کنند، واقعاً کار ساده‌ای نبود. این نوع روش‌ها تا مدت‌ها در عمل مورد استفاده قرار نمی‌گرفتند. پس از آن، مسیر کاری‌ام کمی تغییر کرد.»


ورود به بانک شهر با سمت مدیر تبلیغات


در سال ۱۳۹۴، مسیر شغلی احمدی‌آذر با حضور در مجموعه بانک شهر تحول چشمگیری را تجربه می‌کند. به‌ویژه به سبب ورود او به موقعیتی که از فضای تخصصی مهندسی و کسب‌وکار، کمی فاصله می‌گیرد و به محیط رسانه نزدیک‌تر می‌شود و شروع به فعالیت به‌عنوان مدیر تبلیغات بانک شهر می‌کند.

احمدی‌آذر دراین‌باره توضیح می‌دهد: «این تغییر به‌واسطه پیشینه‌ای بود که در حوزه روابط عمومی نیز داشتم. در تمام مجموعه‌هایی که پیش از آن فعالیت کردم، همواره در کنار مسئولیت‌های اصلی‌ام، در حوزه روابط عمومی نیز فعال بودم. برای من، این هم‌زمانی بین مسیر شغلی‌ام و تحولات تکنولوژیک، همواره تجربیات تازه‌ای را به همراه داشته است. به یاد دارم که در دوره‌ای با یکی از شرکت‌های مطرح در حوزه سوشال‌لیسنینگ همکاری داشتیم. آن زمان، ما از جمله نخستین بانک‌هایی بودیم که این فناوری را وارد ساختار بانک کردیم. شاید به‌دلیل پیشینه فنی من در حوزه فناوری اطلاعات، ضرورت بهره‌گیری از چنین ابزاری را زودتر از دیگران حس کردم و توانستم مجموعه مدیریتی بانک را نیز برای ورود به این حوزه متقاعد کنم.»

احمدی‌آذر در پاسخ به این سؤال که آیا این تغییر گسترده در فضای شغلی و تطبیق با شرایط تازه‌تر برایش دشوار نبوده می‌گوید: «شاید برای برخی، ورود به حوزه‌ای متفاوت، دشوار و آزاردهنده باشد؛ اما برای من این‌طور نبود. اتفاقاً معتقدم که میان‌رشته‌ای شدن افراد و حرکت میان حوزه‌های مختلف، فرصتی است برای یادگیری و هم‌افزایی. نمونه‌اش را در همین شکل‌گیری رشته‌هایی مانند MBA می‌بینیم که دقیقاً به‌منظور ایجاد زبان مشترک بین رشته‌های مختلف ایجاد شده‌اند؛ تا افراد بتوانند از منظرهای گوناگون، ارزش‌آفرینی کنند. با وجود آنکه بیشتر سوابق من در حوزه‌های فنی، مهندسی و مدیریتی بود، ورود به حوزه‌ای کاملاً رسانه‌ای برایم تجربه‌ای متفاوت و البته بسیار ارزشمند به ‌شمار می‌رود؛ به‌ویژه در مواجهه با رسانه‌های جدید. به نظر من، برخورد نگاه تحلیلی و منطقی مهندسی با حوزه‌های رسانه‌ای و ارتباطی می‌تواند ارزشمند و سازنده باشد. این جابه‌جایی‌های بین‌بخشی در محیط‌های کاری، اگر به‌درستی مدیریت شود، می‌تواند بسیار پربار و مؤثر باشد.»


تغییر استراتژی‌های روابط عمومی بانک شهر


احمدی‌آذر دوران حضورش در بانک شهر را به ‌دلیل هم‌زمانی با تحولات فناورانه، دوره‌ای به‌یادماندنی تلقی می‌کند و می‌گوید: «ورود من به حوزه روابط عمومی، دقیقاً هم‌زمان شد با تغییرات بنیادین در فضای رسانه‌ای کشور. تا پیش از آن، مثلاً در سال‌های ۱۳۹۴ یا ۱۳۹۵، تلگرام به‌عنوان رسانه‌ای جدی مطرح نبود و کمتر کسی آن را دغدغه روابط عمومی می‌دانست. اما ما جزو نخستین گروه‌هایی بودیم که فضای مجازی را به‌طور جدی وارد استراتژی‌های روابط عمومی کردیم.

یادم هست در بانک شهر، برای حضور در نمایشگاه کتاب، کمپین ویژه‌ای در اینستاگرام طراحی کردیم که منجر به رشد چشمگیر تعداد دنبال‌کنندگان صفحه رسمی بانک در اینستاگرام شد؛ تا جایی که تعداد فالوئرها به نزدیک یک میلیون نفر رسید. سعی ما بر این بود که سوشال‌مدیا را به‌عنوان صفحه دوم یا همان Second Screen تبلیغاتمان ببینیم و تلاش می‌کردیم مخاطب را از طریق رسانه‌های سنتی، به سمت فضای دیجیتال هدایت کنیم. دوره بسیار خوبی بود و بعد از آن، کم‌کم شاهد تغییر رویکردهای عمومی در حوزه روابط عمومی بودیم.»

او می‌گوید که به‌مرور، گفتمان غالب این شد که روابط عمومی باید هوشمند و داده‌محور باشد و دیگر با رویکردهای سنتی نمی‌توان پاسخ‌گوی نیازهای مخاطبان جدید در محیطی پویا، پیچیده و پرتحول بود: «در آن دوره، بانک شهر داشت شکوفا می‌شد و طرح‌های شهرنت بسیار مورد توجه قرار گرفته بودند. شهرنت‌ها این قابلیت را فراهم می‌کردند که مشتریان بتوانند خدمات بانکی را خارج از شعبه و از طریق دستگاه‌هایی با قابلیت‌هایی همچون تماس تصویری دریافت کنند. به ‌خاطر دارم که آن زمان تبلیغات گسترده‌ای برای این پروژه انجام می‌شد و واقعاً طرح پیشرفته‌ای به ‌شمار می‌رفت.»


حضور در بانک تجارت و شرکت چابک‌تجارت


پس از این تجربه، احمدی‌آذر در سال ۱۳۹۶ وارد بانک تجارت می‌شود و به‌عنوان رئیس اداره روابط عمومی بانک، تا سال ۱۴۰۰ در این سمت به فعالیت می‌پردازد و از آن زمان تاکنون، فعالیت‌های خود را در حوزه بازاریابی دیجیتال و تحلیل داده پیگیری می‌کند. احمدی‌آذر حالا رئیس هیئت‌مدیره شرکت چابک‌تجارت نیز به ‌شمار می‌رود؛ شرکتی که امروز به‌عنوان یکی از ارائه‌دهندگان سرویس‌های پشتیبانی و پرستاری از مشتری شناخته می‌شود.

به گفته او، فعالیت اصلی چابک تجارت، در ابتدا با تمرکز بر باشگاه مشتریان بانک آغاز شد. اما به‌مرور زمان و با توجه به تغییر رویکردهای بانک تجارت از ارائه سرویس‌های پایه به سمت مدل‌های ارزش‌آفرین و ترکیبی برای مشتری، جهت‌گیری چابک تجارت نیز دگرگون شد: «اکنون ما به‌جای آنکه فقط در نقطه تماس مستقیم با مشتری حضور داشته باشیم، در دل کسب‌وکار او وارد می‌شویم. این همان مفهوم بانکداری تعبیه‌شده است که امروز یکی از ارکان اصلی استراتژی بانک تجارت محسوب می‌شود. در این مدل، ما به‌جای تعامل‌های کوتاه‌مدت و گذرا، نیازمند ایجاد روابط بلندمدت با مشتریان هستیم؛ روابطی که گاه به مدت یک سال یا حتی بیشتر ادامه دارد. به همین خاطر، در سطوحی مانند آموزش، استقرار، راه‌اندازی، و پشتیبانی باید در کنار مشتری باقی بمانیم.»

به گفته احمدی‌آذر، تصمیم هوشمندانه‌ای که هیئت‌مدیره بانک و هلدینگ فناوری اطلاعات (تفتا) اتخاذ کردند، این بود که بخشی از فعالیت‌های مربوط به پرستاری مشتری و پشتیبانی را در قالب شرکت چابک تجارت مستقر کنند: «ما نیز در چابک تلاش کردیم با اتکا به زیرساخت‌های سیستم‌محور، فرایندهای داخلی را هوشمند، ساختاریافته و پایدار کنیم. امسال، یعنی سال ۱۴۰۴، یکی از مأموریت‌های جدی ما پیاده‌سازی کامل مفهوم هوشمندی کسب‌وکار در پشتیبانی است. هدف این است که بتوانیم تمام خدمات آموزشی، راهنمایی، پشتیبانی فنی و تعاملی را به‌صورت هدفمند و داده‌محور در اختیار مشتریان قرار دهیم.»


سه توصیه مدیریتی


وقتی از احمدی‌آذر درباره مهم‌ترین توصیه‌های مدیریتی که می‌تواند به دیگران داشته باشد پرسیده می‌شود، می‌گوید: «اولین نکته‌ای که همیشه برایم برجسته بوده، «داشتن نگاه استراتژیک» است. در بسیاری از سازمان‌ها، همه مشغول‌اند، تلاش می‌کنند، خسته می‌شوند و حتی اهداف خوبی دارند؛ اما چون استراتژی مشخصی ندارند، دستاورد نهایی به میزان تلاش صورت‌گرفته نیست. هدف‌گذاری و به‌ویژه نگاه استراتژیک، کمک می‌کند که مسیر حرکت شفاف و معنادار شود. متأسفانه یکی از ضعف‌های فرهنگی ما در ایران، کوتاه‌نگری است. عموماً ترجیح می‌دهیم برای فردا برنامه‌ریزی کنیم تا برای پنج سال آینده. از ابهام می‌ترسیم و به ‌همین دلیل، اغلب تصمیم‌های ما در حوزه‌های مدیریتی، کوتاه‌مدت و واکنشی‌اند. البته شرایط ناپایدار محیطی و تغییرات مدیریتی هم در این نگاه بی‌تأثیر نیست.»

به عقیده احمدی‌آذر، مسئله دوم، اهمیت «سیستم‌سازی» است: «اگر بخواهیم یک کسب‌وکار پایدار بسازیم، باید وابستگی آن را از افراد به سیستم منتقل کنیم. یکی از معضلات رایج در شرکت‌ها، این است که با جابه‌جایی افراد کلیدی، روندها مختل می‌شود. طراحی و استقرار سیستم یک کار زمان‌بر و پرهزینه است، اما ارزش ماندگار شرکت در همین است که بتواند بدون حضور افراد خاص، همچنان کارآمد بماند. سومین مسئله مهم، «تیم‌سازی» است؛ موضوعی که امروز، بیش از هر زمان دیگری، چالش‌برانگیز شده. در شرایط فعلی کشور، محدودیت‌های جدی در جذب و نگهداشت نیروی انسانی باکیفیت وجود دارد. ترکیب این وضعیت با ورود نسل جدید و تغییر سبک نگرش آن‌ها به کار، چالش‌های تازه‌ای برای مدیران ایجاد کرده است. دیگر نمی‌توان فقط با حقوق و مزایا نیروی خوب را حفظ کرد؛ باید بتوان تیم‌هایی ساخت که همدل، همراه و هم‌افزا باشند. این‌جاست که هنر رهبری و مدیریت منابع انسانی، اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند.»

احمدی‌آذر باور دارد که کمبود نیروی انسانی، فقط مختص حوزه‌های فنی نظیر فناوری اطلاعات نیست، بلکه در سایر زمینه‌ها نیز خودش را نشان می‌دهد و گهگاه بحرانی‌تر نیز به ‌نظر می‌رسد. او اضافه می‌کند: «شاید حتی بتوانم بگویم بیش از آنکه در حوزه فناوری اطلاعات نیروی انسانی از دست بدهیم، در حال از دست دادن «هنرمندان» هستیم؛ کسانی که ذهنی خلاق دارند و ذاتاً با نگاه متفاوتی به مسائل می‌نگرند. هنر چیزی نیست که صرفاً با تمرین به دست بیاید؛ بخشی از آن ذاتی است. ممکن است کسی با صرف ۱۰هزار ساعت تمرین به سطح خوبی از مهارت در یک رشته هنری برسد، اما در نهایت نتواند خلاقیتی را خلق کند که از دل ذوق و قریحه برمی‌آید. در حوزه‌هایی مثل دیجیتال مارکتینگ، این مسئله کاملاً مشهود است. ما با پدیده‌ای مواجهیم که افراد خلاق و بااستعداد، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند طراحی کمپین‌های تبلیغاتی یا تولید محتوای خلاق، با سرعت بیشتری مهاجرت می‌کنند یا از این فضا خارج می‌شوند. این از دست رفتن نیروهای خلاق، حتی از خروج مهندسان هم تأثیر عمیق‌تری بر بدنه کسب‌وکارها دارد.»


یادگیری کار با هوش مصنوعی؛ شرط بقا در بازار آینده


احمدی‌آذر به جوانانی که در آستانه ورود به بازار کار در حوزه‌های فناوری و نوآوری هستند، توصیه می‌کند که با ابزارهای متنوع هوش ‌مصنوعی آشنا شوند و همچنین از آموزش زبان انگلیسی غافل نمانند. او می‌گوید: «از سال ۱۴۰۰ که وارد حوزه بازاریابی دیجیتال شدم، این تحول را از نزدیک لمس کردم. در کلاس‌هایی که برای دانشجویان کارشناسی ارشد رسانه در دانشگاه تهران برگزار می‌کنم، همیشه تأکید می‌کنم که بازاریابی امروز بدون تحلیل داده و بدون شناخت ابزارهای هوش مصنوعی، معنایی ندارد. تبلیغات و بازاریابی مدرن بر پایه داده استوار است و آنهایی که این ابزارها را به کار می‌گیرند، چندین گام جلوتر از رقبا هستند.

یادگیری نحوه کار با ابزارهای هوش مصنوعی، شرط لازم بقا در بازار آینده است. این تفاوت رفتاری و بهره‌مندی از هوش مصنوعی در رسیدن به اهداف بالاتر را حتی در آموزش پسر ۷ ساله‌ام به‌خوبی لمس می‌کنم.  توصیه دومم، تقویت مهارت زبان انگلیسی است. دنیای امروز دیگر محدود به مرزها نیست. بیش از ۹۰ درصد محتوای آموزشی، تخصصی و به‌روز در فضای بین‌المللی به زبان انگلیسی منتشر می‌شود. نمی‌توان با سطح متوسط زبان وارد رقابت جهانی شد. تسلط بر زبان، نه فقط برای یادگیری، بلکه برای برقراری ارتباط با متخصصان، حضور در رویدادهای جهانی و تعامل با پلتفرم‌های تخصصی و ارتباطی حیاتی است. و سوم، گشودگی ذهنی برای تعامل با جهان است. امروز به‌راحتی می‌توان در وبینارهای بین‌المللی شرکت کرد، با متخصصان سایر کشورها در ارتباط بود و از تجربیاتشان استفاده کرد. جوانان ما نباید خود را از جهان جدا ببینند؛ دنیای امروز، دنیای مشارکت و یادگیری بی‌وقفه است.»


تأثیرگذار بودن در ایران، برایم جذاب‌تر است


وقتی از احمدی‌آذر پرسیده می‌شود که چه کسانی در رسیدن او به جایگاه کنونی‌اش مهم‌ترین نقش را ایفا کردند، می‌گوید: «قطعاً اولین کسانی که بیشترین نقش را در مسیر من ایفا کردند، پدر و مادرم بودند. حمایتی که از من داشتند، بی‌نظیر بود. بعد از آن، در دوران فعالیت حرفه‌ای، یکی از دوستانم به نام پیوند، که با هم شرکت تأسیس کرده بودیم، همراه و پشتیبان بزرگی بود. با هم مسیرهای جدیدی را تجربه کردیم، شکست خوردیم، یاد گرفتیم و رشد کردیم. رفاقت ما فقط یک همکاری کاری نبود؛ نوعی برادری بود که در دل کار معنا پیدا کرده بود. همچنین برخی اساتید دانشگاهی نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری نگرش من داشتند؛ اساتیدی که از آنها منطق فازی را آموختم و تأثیر عمیقی در توسعه تفکر استراتژیک من داشتند. در نهایت تجربه همکاری نزدیک با دکتر داوودیان، معاونت بانکداری شخصی بانک تجارت، برایم بسیار شیرین و همراه با چالش و یادگیری مداوم بود و از حمایت‌ها و ترسیم هوشمندانه و استراتژیک کاری ایشان بسیار سپاسگزارم که باور انجام کارهای بزرگ را در من ایجاد کرد.»

می‌توان گفت که سودای مهاجرت، هوسی است که تقریباً همه نیروهای متخصص‌ را در یک برهه از زندگی‌شان وسوسه کرده است و احمدی‌آذر هم از این قاعده مستثنی نیست. او حتی حالا نیز این احتمال را به‌کلی منتفی نمی‌داند و بااین‌حال باور دارد که نقش‌آفرینی در توسعه کشور خود، می‌تواند جذاب‌تر باشد. او در این زمینه توضیح می‌دهد: «البته نگاه‌ها به مسئله مهاجرت متفاوت است. برخی برای آزادی بیشتر قصد دارند بروند و برخی برای فرصت‌های شغلی بهتر؛ بعضی هم برای فضای علمی گسترده‌تر به آن فکر می‌کنند.

اما مهاجرت صرفاً رفتن نیست؛ تصمیمی است که باید همه‌جانبه و عمیق به آن نگاه کرد. اگرچه مهاجرت یکی از گزینه‌هایی است که ممکن است به آن فکر کرده باشم، اما برای من بیشتر به این معنا بوده که می‌توانم در فضای بین‌المللی کارهای بزرگ‌تری انجام دهم و از پتانسیل‌هایی که در خودم می‌بینم بهره‌برداری بیشتری داشته باشم. این موضوع را به وضوح در دوستانم دیده‌ام که بسیاری از همکلاسی‌هایم در مقاطع فوق‌لیسانس و دکترا تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند و به موقعیت‌های برجسته‌ای در شرکت‌های بزرگ جهانی دست یافته‌اند.

به عنوان مثال، دوستی که همیشه با هم در کلاس‌ها چالش داشتیم، اکنون یکی از مدیران ارشد فروش در مایکروسافت است یا یکی دیگر از هم‌کلاسی‌ها به‌عنوان مهندس ارشد در تسلا مشغول به کار است. این مسائل به‌نوعی مرا قلقلک می‌دهد که شاید می‌توانستم در موقعیت‌های بزرگ‌تری نقش‌آفرینی کنم، البته این تفکر از این منظر است که اگر شرایط به گونه‌ای دیگر بود، شاید فرصتی برای مهاجرت و تجربه‌های جهانی برای من نیز فراهم می‌شد. بااین‌حال، اکنون تصمیم به مهاجرت ندارم و در کشور خودم سعی دارم تأثیرگذاری داشته باشم.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.