مهارت‌های مدیریتی با تخصص فنی متفاوت‌اند

روایتی از زندگی شخصی و حرفه‌ای علیرضا قنادان که در طول سال‌های فعالیت حرفه‌ای‌اش در جست‌وجوی ظرفیت‌های ناشناخته بوده است

عصر تراکنش ۹۶ / در دنیای امروز، تقریباً همه ما عادت کرده‌ایم که با تجویزهای متعدد و نسخ متنوعی درباره چگونگی دست یافتن به موفقیت سروکله بزنیم. از محتواهای تمام‌نشدنی شبکه‌های اجتماعی در این حوزه گرفته تا کتاب‌های روانشناسی مختلف و مخاطبان بی‌شماری که برای دست ‌یافتن به این اکسیر خوشبختی، خاطرات سلبریتی‌های موفق و ثروتمند را زیرورو می‌کنند؛ اما در این میان، به ‌نظر می‌رسد پل‌های محکم‌تری نیز برای نیل به این هدف وجود داشته باشد. فقط کافی است در زمان‌ها و مکان‌هایی که گاهی برخی از ما تنها به‌دنبال تحمل و خلاصی هرچه سریع‌تر از آنها هستیم، بیشتر جست‌وجو کنیم و تجاربی را از سر بگذرانیم که در ادامه زندگی، به‌مثابه شاه‌کلید حلال مشکلات، ما را در پیروزی برابر چالش‌ها یاری کنند و سریع‌تر به برداشت‌ ذهنی‌مان از موفقیت برسانند.

شاید یکی از دلایل موفقیت علیرضا قنادان همین روحیه ماجراجویانه‌اش باشد؛ روحیه‌ای که از نوجوانی تا بزرگسالی، چه در مدرسه و دانشگاه و چه در محیط کار، او را از انفعال دور کرده و به سمت تجربه‌های متفاوت سوق داده است. چه کسی انتظار دارد یک نوجوان ساکن شهرستان، هم‌زمان در کلاس‌های المپیاد ریاضی با تدریس مریم میرزاخانی بنشیند، در کارگاه مدرسه ربات بسازد و سردبیر نشریه‌ای باشد که مخاطب وفادار داشته باشد؟ همین نگاه متفاوت به موقعیت‌هایی که بسیاری از ما به‌سادگی از کنارشان می‌گذریم، شاید همان نقطه تمایزی باشد که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند؛ اینکه بتوانند در دل جریان‌های به‌ظاهر ساده‌ای مثل مدرسه رفتن، ظرفیت‌های رشد و پیشرفت را کشف و از آن برای توسعه فردی بهره‌برداری کنند. در این گفت‌وگو با علیرضا قنادان، از همین کشف‌ها و تجربه‌های کوچک و بزرگ خواهیم گفت که باعث شده است او تا امروز، در هر مقطع و جایگاهی تحولات مؤثری را در محیط پیرامونش رقم بزند. گزارشی که در ادامه می‌خوانید، روایتی از همین مسیر است.


نوجوانی و حضور در کلاس‌های المپیاد مریم میرزاخانی


علیرضا قنادان، متولد ۲۸ بهمن‌ماه ۱۳۵۸ در شهر همدان است و تا ۱۸سالگی، یعنی تا زمان پذیرش در دانشگاه، نیز در همین شهر زندگی می‌کند. با رسیدن به دوران راهنمایی و دبیرستان، قنادان به‌واسطه حضور در مدارس استعدادهای درخشان، دوران هیجان‌انگیزی را سپری می‌کند؛ دورانی که به گفته او با موفقیت‌های قابل‌‌توجهی نیز همراه است: «در نوجوانی به دبیرستان علامه حلی می‌رفتم و از دوره راهنمایی تا دبیرستان در همان مدرسه بودم. در آن سال‌ها در المپیاد ریاضی و کامپیوتر شرکت کردم؛ مرحله‌های کشوری هم رفتیم. علاوه بر المپیادها، مسابقات خوارزمی هم بود، ولی مهم‌ترین چیزی که همیشه به آن علاقه داشتم، کارهای فوق‌برنامه مدرسه بود. مدرسه ما امکانات فوق‌برنامه‌اش نسبت به مدارس دیگر بیشتر بود. مجموعه مدارس استعدادهای درخشان معمولاً در این زمینه معروف بودند. مثلاً ما انواع کارگاه‌های کامپیوتر و الکترونیک دیجیتال داشتیم که در مدارس آن زمان خیلی نادر بود.

معمولاً بیشتر دانش‌آموزان سال‌بالایی‌مان هم یا المپیادی بودند یا با المپیادی‌ها در ارتباط بودند. یادم می‌آید آن دوره‌ای که المپیادی شده بودم، با بچه‌های غرب کشور که در همدان جمع شده بودند، هم‌دوره بودم. بعضی از آنها سال‌بالاتر بودند و به دانشگاه شریف رفته بودند. من که هنوز دبیرستانی بودم، با آنها کلاس داشتم. چند بار به تهران آمدیم و در خوابگاه علامه‌حلی تهران مستقر شدیم. آنجا کلاس‌هایی با افرادی مثل مریم میرزاخانی داشتیم. او آن موقع دانشجوی شریف بود و معلم کلاس‌های ما شده بود. با آقای رضا صادقی و آقای دکتر ضرابی‌زاده هم کلاس داشتیم که الان رئیس دانشکده کامپیوتر شریف است. یک شبکه ارتباطی قوی بین ما و بچه‌های سال‌بالایی دانشگاه وجود داشت. از دوره راهنمایی به هم وصل بودیم، در دبیرستان همدیگر را می‌شناختیم و وقتی سال‌بالایی‌ها به دانشگاه می‌رفتند، باز با مدرسه در ارتباط بودند.»


تجربه سردبیری در یک نشریه دانش‌آموزی


با‌این‌حال تصور قنادان در قامت نوجوانی که سرش فقط در کتاب و دفتر درس است، کاملاً غلط به‌ نظر می‌رسد، زیرا حضور در این مدرسه خاص او را قادر می‌سازد تا طیف متنوعی از فعالیت‌های شیرین جانبی را از سر بگذراند. قنادان می‌گوید: «من خیلی فعال بودم؛ هم در المپیادها و هم در کارهای دیگر. بیشتر وقتم را در مدرسه می‌گذراندم. ساعت ۱۲-۱ ظهر که مدرسه تعطیل می‌شد، تازه وقت کارهای جدی شروع می‌شد. تا ۸-۷ شب در کارگاه‌ها می‌ماندم؛ روی مجله کار می‌کردیم، پروژه‌های الکترونیک و رباتیک انجام می‌دادیم. یادم می‌آید روی یک پروژه ربات کار می‌کردیم که همه قطعاتش را خودمان می‌ساختیم؛ آرمیچر می‌خریدیم، کامپیوتر وصل می‌کردیم و کد می‌نوشتیم. یک بار برای تهیه کتاب راهنما و کیت دیجیتال، با یکی از دوستانم شبانه از همدان به تهران آمدیم. آن زمان اینترنت در دسترس نبود. صبح با اتوبوس به تهران رفتیم، در انقلاب کتاب را پیدا کردیم، کیت دیجیتال را از بازار رضا خریدیم و شب با اتوبوس به همدان برگشتیم.»

با‌این‌حال جالب‌ترین تجربه قنادان در آن زمان، راه‌اندازی یک نشریه دانش‌آموزی است که به قنادان در همان دوران نوجوانی، چیزهای زیادی درباره رهبری یک تیم و فلسفه کار گروهی می‌آموزد. قنادان می‌گوید: «در ۱۵-۱۴سالگی سردبیر مجله مدرسه شدم. این مجله دانش‌آموزی را با الگو گرفتن از نشریات دانشجویی راه انداختیم؛ مصاحبه می‌کردیم با معلم‌ها، موضوعات و انتقادات دانش‌آموزان را جمع می‌کردیم و چاپ می‌کردیم. اول در خود مدرسه چاپ می‌شد، بعد به سطح مدارس استعدادهای درخشان رسید و در فرزانگان و مدارس دیگر هم توزیع شد. همین تجربه باعث شد بعدها در دانشگاه هم سردبیر نشریه دانشجویی شوم.

در سال چهارم دبیرستان، سالی که باید انتخاب رشته می‌کردم، دیدم بسیاری از بچه‌ها اصلاً نمی‌دانند رشته‌ها چی هستند و فرق‌شان چیست. با بچه‌هایی که در همدان مجله کار می‌کردیم و دوستانی که در دانشگاه بودند، هماهنگ کردیم و یک هفته‌ای به تهران آمدیم و با بهترین اساتید کشور در دانشگاه شریف مصاحبه کردیم. یک ویژه‌نامه تهیه کردیم که معرفی رشته‌ها بود با تمام جزئیات؛ درس‌های اصلی، زمینه‌های شغلی و ترندهای روز. این ویژه‌نامه بعد از ما هم در مدرسه و مدارس دیگر استفاده می‌شد. مثلاً من با دکتر منصوری برای فیزیک مصاحبه کردم؛ کسی که معاون وزیر علوم هم بوده و استاد برجسته فیزیک کشور است. یا با دکتر تابش در دانشکده کامپیوتر شریف مصاحبه گرفتیم.»


ورود به دانشگاه علم‌وصنعت و تداوم سردبیری


با این‌ اوصاف، قنادان به ایستگاه ۱۸سالگی می‌رسد و زندگی دانشجویی خود را آغاز می‌کند. قنادان درباره نحوه ورودش به دانشگاه توضیح می‌دهد: «من سال ۱۳۷۷ کنکور دادم. در انتخاب رشته، بعد از آن همه تحقیق، اول کامپیوتر را زدم، بعد مکانیک و بعد صنایع. دانشگاه شریف و علم و صنعت را انتخاب کرده بودم. رشته‌های علوم پایه را کنار گذاشتم چون بیشتر به تدریس و کار آکادمیک ختم می‌شد و من علاقه‌ای به تدریس نداشتم. در رشته صنایع دانشگاه علم و صنعت قبول شدم؛ با وجود علاقه همیشگی من به کار با کامپیوتر، این مسئله باعث نشده بود کارهای طراحی و هنری را هم کنار بگذارم، زیرا این‌ها هم علاقه زیادی در من برمی‌انگیختند و حتی در نقاشی مینیاتور در سطح استانی مقام داشتم. در کنکور هنر هم رتبه ۱۲۰ کشوری را آوردم اما به آن ادامه ندادم و به‌جایش رفتم سراغ مهندسی صنایع که فکر می‌کنم از این بابت خیلی هم شانس آوردم. مهندسی صنایع رشته‌ای بود که به من کمک کرد چندبعدی باشم؛ درس‌های متنوعی داشت و دروس مکانیک، برق و کامپیوتر را هم در بر می‌گرفت.

به همین دلیل فضای مناسبی برای فعالیت‌های جانبی‌ام فراهم شد و باز هم شانس آوردم که به دانشگاهی رفتم که در آن فعالیت‌های دانشجویی خیلی گسترده بود؛ گروه‌های علمی، فرهنگی، سیاسی و حتی ورزشی. با اینکه مستقر در علم و صنعت بودم، ولی ارتباطم با دانشگاه‌های دیگر مثل شریف قطع نشد. در هفته چند شب در شریف بودم و با گروه‌هایی که از دبیرستان با آنها کار می‌کردیم، ارتباط داشتم. بسیاری از همکلاسی‌هایمان هم در دانشگاه‌های تهران قبول شده بودند. یادم هست در همان سال اول دانشگاه، با گروهی از بچه‌های شریف یک اردوی بزرگ به مشهد رفتیم؛ قطاری ۷۰۰نفره! من سال‌اولی بودم ولی چون از قبل درگیر کارهای اجرایی بودم، وارد تیم اجرایی اردو شدم. این تجربه‌ها در شکل‌دهی به مسیر زندگی من خیلی تأثیر داشت. همان ساختار کار گروهی که از مدرسه شروع شده بود، در دانشگاه ادامه پیدا کرد و بعداً در کار هم خیلی به من کمک کرد. واقعاً اگر الآن مهارت‌های تیمی دارم، پایه‌اش همان سال‌ها گذاشته شد. زمانی که وارد دانشگاه شدم، علاوه بر کارهای فوق‌برنامه گسترده‌ای که با گروه‌های مختلف دانشجویی داشتیم، این فعالیت‌ها باعث شد دوره کارشناسی‌ام به جای چهار سال، پنج سال طول بکشد.»

زمان می‌گذرد و دست سرنوشت بار دیگر موقعیت سردبیری را در مسیر زندگی قنادان قرار می‌دهد، سمتی که از قضا قنادان اصلا هم با آن بیگانه نبود. او توضیح می‌دهد: «به‌تدریج وارد گروه‌های دانشجویی شدم و در نهایت سردبیر مجله دانشکده مهندسی صنایع به اسم «سامانه» شدم. این مجله سال ۱۳۷۳ تأسیس شده بود و وقتی نسل اول فارغ‌التحصیل شدند، ما کار را ادامه دادیم. زمانی که سردبیر شدم، ۲۵ نفر در تیم‌مان فعالیت می‌کردند و من در ۲۱سالگی عملاً مدیرعامل یک نشریه دانشجویی شده بودم که باید پول چاپ و تبلیغاتش را تأمین می‌کردم.

همزمان با مسئولیت سردبیری، درس اصول مدیریت را برداشتم و این مجله برایم حکم یک آزمایشگاه عملی مدیریت را داشت. ساختار سازمانی طراحی کردیم، سیستم‌های بازاریابی پیاده‌سازی کردیم و حتی روی مباحثی مانند مدیریت تعارض و جذب و انگیزش نیروهای داوطلب کار کردیم. این فعالیت‌ها باعث شدند در دوره دانشجویی با افراد مهمی ارتباط داشته باشم، افرادی نظیر دکتر غضنفری، مدیر مسئول نشریه سامانه و وزیر بازرگانی سابق، و دکتر علی احمدی، وزیر آموزش‌و‌پرورش سابق. این ارتباطات برایم بسیار اثرگذار بود و به شکل‌گیری مهارت‌های مدیریتی و رهبری‌ام کمک کرد. تجربه سردبیری باعث شد علاقه‌ام به مدیریت شکل بگیرد. بعد از فارغ‌التحصیلی تصمیم گرفتم به جای ادامه‌تحصیل در رشته مهندسی صنایع، برای کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات اقدام کنم. آن زمان این گرایش تازه راه‌اندازی شده بود و من جزو اولین نفراتی بودم که وارد این رشته شدم. در کنکور سراسری رتبه ۳۰ شدم و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم.»


حضور در سایپا در آخرین سال از دوران دانشجویی


آخرین سال از دوران دانشجویی قنادان مصادف می‌شود با عصر شکوفایی اقتصادی در ایران؛ جایی‌که صنایع گسترش می‌یابند و فضای کاری مساعدی برای مهندسان جوان کشور مهیا می‌شود. قنادان درباره آن مقطع می‌گوید: «آن زمان دولت آقای خاتمی سر کار بود و یک دوره شکوفایی اقتصادی در کشور رقم خورده بود. شرکت‌هایی مثل ایران‌خودرو و سایپا در حال توسعه بودند و خودروسازهایی که تا پیش از آن فقط پیکان تولید می‌کردند، تولید پژو و پراید را آغاز کردند. ورود شرکت‌های فرانسوی و آلمانی به ایران فضای بسیار خوبی برای دانشجویان ایجاد کرده بود. بعدها خوشحال شدم که کامپیوتر یا مکانیک قبول نشدم و مهندسی صنایع را انتخاب کردم چون بیشتر با توانمندی‌هایم تطبیق داشت. در کنار تحصیل، از سال چهارم دانشگاه وارد بازار کار شدم.

ابتدا به صورت کارآموز در پروژه‌های مختلف حضور پیدا کردم و بعد وارد انجمن‌های مهندسی صنایع کشور شدم. در سال سوم کارشناسی، در شرکت سایپا به عنوان نیروی ساعتی در بخش کنترل کیفیت استخدام شدم. این تجربه بسیار ارزشمند بود چون درحالی‌که دانشجو بودم، درآمد هم داشتم و تجربه واقعی صنعت را کسب می‌کردم. بعد از سایپا وارد پروژه‌های مختلف صنعتی شدم؛ از پروژه‌های تضمین کیفیت و ایزو تا پروژه‌های امکان‌سنجی پتروشیمی با اساتید دانشگاه. در دوره کارشناسی ارشد هم با یکی از مشاوران وزیر راه همکاری کردم و در شورای اصلاحات وزارت راه مسئول گروه هوایی شدم. این شورا مأموریت داشت فرایندهای سازمان‌های زیرمجموعه وزارت راه را بازمهندسی کند و من در بخش هوایی آن مسئولیت داشتم. تمام این تجربه‌ها باعث شد مهارت‌هایی مثل رهبری، کار تیمی و ارتباطات حرفه‌ای را از همان دوران دانشجویی کسب کنم. روابط و شبکه‌هایی که آن زمان در دانشگاه و صنعت ایجاد کردم، بعدها نقش بسیار مهمی در مسیر شغلی و زندگی حرفه‌ای‌ام ایفا کردند.»

مسیر تحصیلی و شغلی همواره قنادان را کنار افرادی قرار داده بود که به‌زعم خودش از نخبگان حیطه خود به ‌شمار می‌رفتند و همین مسئله آنها را به مهاجرت نیز ترغیب کرده بود، به نحوی که بسیاری از آنها دیگر در ایران نیستند: «گروه کارشناسی که من بخشی از آن بودم، مجموعه‌ای متشکل از گروه‌های متنوع و تعداد زیادی متخصص بود که تقریباً ۷۰درصد اعضای آن گروه اکنون خارج از ایران هستند و در دانشگاه‌های بزرگ دنیا مشغول تحصیل هستند یا مهاجرت کرده‌اند. به عنوان مثال، یکی از همکاران من مدیر تضمین ایمنی در راه‌آهن کاناداست (شرکت CN که راه‌آهن ملی کاناداست)، دیگری عضو هیئت علمی دانشگاهی در استرالیاست و بسیاری دیگر نیز به کشورهای مختلف مهاجرت کردند.

در ایران، تعداد کمی باقی ماندیم. این گروه از نظر انتخاب اعضا بسیار خاص بود؛ ترکیبی از دانشگاه‌های مختلف و شامل تعداد زیادی المپیادی بودیم. دوره همکاری ما از دوران وزارت آقای خرم آغاز شد و ما به صورت مستقیم به وزیر و سپس به وزیر راه دولت بعدی یعنی آقای رحمتی گزارش می‌دادیم. من در آن زمان فقط ۲۴ سال داشتم و در جلساتی شرکت می‌کردم که معاونان وزیر، رئیس سازمان و خود وزیر حضور داشتند. این وضعیت تا اوایل سال ۱۳۸۴ ادامه داشت، اما پس از تغییر وزیر، ما از آن ساختار خارج شدیم.»


پایان دوره کارشناسی ارشد، مهاجرت ناموفق و امریه سربازی


در سال ۱۳۸۴ دوره کارشناسی ارشد قنادان به پایان می‌رسد و او برای اخذ پذیرش از دانشگاه‌های خارج اقدام می‌کند:  «من همزمان پذیرش‌هایی از دانشگاه‌های استرالیا مثل دانشگاه ملبورن و دانشگاه سیدنی گرفتم. همچنین در دانشگاه علامه طباطبایی برای دکترای مدیریت فناوری پذیرفته شده بودم و در مصاحبه دکتری شرکت کردم، در ابتدا در لیست پذیرفته‌شدگان بودم اما به دلیل تغییر تیم مدیریت دانشگاه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری آن سال و کاهش ظرفیت پذیرش این رشته، در لیست نهایی پذیرفته نشدم.

از آنجا که در آن زمان دفاع پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود را بسیار سریع انجام داده بودم، با وجود پذیرش از دانشگاه‌های استرالیا، به دلیل گذشتن مهلت ثبت‌نام، مسیر ادامه‌تحصیل در خارج متوقف شد و در ایران ماندم. به عنوان امریه سربازی به حوزه هنری سازمان تبلیغات رفتم؛ سازمانی که در حوزه تولید محتوای فرهنگی و آثار تجسمی، سینمایی، هنرهای نمایشی، عکاسی و موسیقی فعال بود. من اولین کسی بودم که با مدرک فوق‌لیسانس به عنوان سرباز امریه در آنجا مشغول به کار شدم، در‌حالی‌که قبلاً همه سربازان آنجا دیپلمه بودند. در آنجا مسئولیت‌های مدیریتی گرفتم و مشاور رئیس سازمان شدم. در همین دوره مرکز آمار و اطلاعات حوزه هنری را راه‌اندازی کردم که متولی فناوری اطلاعات و ساماندهی فرایندها بود و یک تیم ۱۵-۱۰نفره را مدیریت می‌کردم.»


پایان سربازی و آغاز دوران حضور در شهرداری تهران


وقتی قنادان از پس زمین زدن یکی از بزرگ‌ترین غول‌های زندگی هر پسر ایرانی، یعنی سربازی، برمی‌آید و کارت پایان خدمت خود را می‌گیرد، پس از پایان این دوره، همکاری‌اش با شهرداری تهران را در پروژه‌های حمل‌ونقل و بهینه‌سازی فرآیندهای سازمانی آغاز می‌کند. قنادان می‌گوید: «یکی از مهم‌ترین پروژه‌های شهرداری در آن زمان، پروژه استقرار کارت پرداخت الکترونیکی در شرکت اتوبوسرانی تهران بود که از حدود سال ۱۳۸۸-۱۳۸۷ آغاز شد. این فناوری پرداخت الکترونیکی در حمل‌ونقل عمومی به کار گرفته شد و من مدیر پروژه آن بودم. سال ۱۳۸۹ به عنوان جوان‌ترین مدیرعامل یک شرکت تاکسیرانی خصوصی در ایران انتخاب شدم؛ شرکتی با نزدیک به ۸۰۰۰ تاکسی و ۹۰-۸۰ نفر پرسنل. در آن زمان ۳۰ یا ۳۱ سال داشتم. در این شرکت مدل‌های مدیریتی جدید را برای تاکسیرانی خصوصی توسعه دادیم.»

البته در این برهه اتفاقات مهمی در زندگی شخصی او نیز رخ می‌دهد. اتفاقاتی نظیر ازدواج، اقدام برای مهاجرت و تصمیم برای بازگشت به وطن. قنادان می‌گوید: «در سال ۱۳۸۹ ازدواج کردم و همزمان تصمیم گرفتم به دلیل علاقه به ادامه‌تحصیل، به ایتالیا بروم و از دانشگاه آن کشور پذیرش دکترا گرفتم، اما به دلیل پیچیدگی‌ها و مشکلات خانوادگی و همچنین وابستگی به خانواده، تنها یک سال آنجا بودم و سپس به ایران بازگشتم. این سال‌ها تجربه‌ای چالش‌برانگیز و پر‌افت‌و‌خیز بود، زیرا هم‌زمان با مسئولیت‌های کاری و علمی، مدیریت زندگی خانوادگی نیز بر عهده من بود. از طرفی احساس می‌کردم می‌توانم در ایران دامنه حرکتی وسیع‌تری داشته باشم و تغییرات بزرگ‌تری را رقم بزنم.»

در همان سال‌ها فرصتی دست می‌دهد و قنادان با چشیدن مزه شیرین تدریس، تا سال‌ها بعد و تا همین حالا به این تجربه کاری نیز در دانشگاه‌های مختلف تهران و دوره‌های متنوع تداوم می‌بخشد. قنادان می‌گوید: «همزمان با امریه و فعالیت‌های مدیریتی، از سال ۱۳۸۴ به عنوان حق‌التدریس در دانشگاه آزاد اسلامی آغاز به تدریس کردم. اولین درس من تجارت الکترونیکی بود که در سال ۱۳۸۴ تدریس کردم. در آن زمان فضای اینترنت و پرداخت‌های الکترونیکی در ایران بسیار محدود بود و من اولین نسل از دانشجویانی را داشتم که با مفاهیم تجارت الکترونیکی آشنا می‌شدند. بعدها در دانشگاه‌های مختلف ازجمله دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی و دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران نیز تدریس کردم، اما هرگز به عنوان هیئت علمی رسمی استخدام نشدم و صرفاً به‌صورت حق‌التدریس مشغول بودم.»


حضور در شرکت راه‌آهن ایران و مدیرعاملی سازمان تاکسیرانی تهران


پس از بازگشت به ایران قنادان تا سال ۱۳۹۳ به‌عنوان مدیر مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی استراتژیک سازمان خدمات پس از فروش شرکت سایپا (سایپا یدک) فعالیت می‌کند و بعد به شرکت راه‌آهن می‌رود. او دراین‌باره توضیح می‌دهد: «در سال ۱۳۹۳ تصمیم گرفتم برای یک پروژه بزرگ ملی در راه‌آهن ایران فعالیت کنم که همزمان با برجام و همکاری‌های فنی و تکنولوژیکی با شرکت‌های آلمانی از جمله زیمنس و DB (Deutsche Bahn راه‌آهن ملی آلمان) و شرکت شناخته‌شده مشاور مدیریت در دنیا یعنی رولندبرگر بود. قرار بود در پروژه نوسازی راه‌آهن ایران، علاوه بر بازنگری فرآیندها و ساختار سازمانی، بیش از ۴۰۰ نفر از کارشناسان ایرانی برای دوره‌های چندماهه آموزشی به آلمان فرستاده شوند تا در زمینه‌های تخصصی مختلف مانند فناوری اطلاعات، سامانه‌های کنترل و ناوبری، زیرساخت و ناوگان آموزش ببینند.

تیمی که من مدیریت می‌کردم اجرای بخشی از پروژه با کمک مشاوران خارجی را بر عهده داشت. این پروژه یکی از کلیدی‌ترین برنامه‌های دولت اول آقای روحانی و از دستاوردهای بزرگ برجام بود که متأسفانه با خروج آمریکا از برجام توسط ترامپ متوقف شد. در روز انتخابات آمریکا و انتخاب ترامپ به ریاست‌جمهوری، در فرانسه بودم و مذاکرات برخی از پروژه‌های راه‌آهن ایران را مدیریت می‌کردم. پس از اعلام خروج آمریکا از برجام، همکاری‌های بین‌المللی به‌شدت کاهش یافت اما اکوسیستم نوآوری در اوج دوران شکوفایی خود بود. من از سال‌ها قبل به دلیل علاقه‌مندی شخصی در کنار پروژه‌های دولتی، به عنوان منتور و مشاور در حوزه استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای نوپا فعالیت داشتم.

به دلیل همین ارتباطات و فعالیت‌ها در سال ۱۳۹۵ به عضویت هیئت‌مدیره شرکت کارپینو درآمدم و پس از مدت کوتاهی عضو هیات‌مدیره فون‌پی شدم که پروژه‌هایی در حوزه حمل‌ونقل هوشمند و پرداخت الکترونیکی بود. در حقیقت همین سوابق استارتاپی بود که باعث شد در سال ۱۳۹۶ به پیشنهاد شهرداری تهران، با توجه به رشد و چالش‌های تاکسی‌های اینترنتی مانند اسنپ و تپسی، به‌عنوان مدیرعامل سازمان تاکسیرانی تهران منصوب شوم.»


چالش مدیریت تاکسی‌های شهری و اینترنتی


در دوره مدیریت قنادان در سازمان تاکسیرانی تهران، اتفاقی رخ می‌دهد که از آن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دستاوردهای زندگی حرفه‌ای او یاد می‌شود و آن هم حضور در فرایند طراحی و ثمردهی مدلی است که در مذاکرات چندگانه میان دولت، شهرداری تهران و پلتفرم‌های تاکسی‌های اینترنتی، به آنها در چهارچوبی اجازه فعالیت می‌دهد که ضامن حفظ منافع تمامی طرف‌هاست؛ آن هم در وضعیتی که ظهور ناگهانی این پلتفرم‌ها در فضای رگولاتوری لجستیکی کشور التهابات و چالش‌های زیادی ایجاد کرده است.

قنادان با بیان این موضوع، می‌گوید: «در دوران مدیریت من زیرساخت‌های دفاتر خدمات الکترونیکی تاکسیرانی در سراسر شهر راه‌اندازی شد تا رانندگان دیگر نیازی به مراجعه به روش‌های سنتی برای اخذ پروانه نداشته باشند. اطلاعات و داده‌های تاکسیرانی به صورت دیجیتال ساماندهی شد. مذاکرات طولانی با شرکت‌های اسنپ و تپسی انجام گرفت و با همکاری وزارت کشور، معاونت علمی، شهرداری و کسب‌وکارها، دستورالعمل فعالیت تاکسی‌های اینترنتی تدوین و ابلاغ شد. این دستورالعمل با امضای سه نفر از اعضای هیات وزیران از جمله آقایان جهرمی، رحمانی فضلی و سورنا ستاری رسماً تصویب و ابلاغ شد. این پروژه به‌عنوان نمونه موفق در اجلاس جهانی اتحادیه حمل‌ونقل عمومی (UITP) در سال ۱۳۹۸ مطرح شد و من در آن اجلاس شرکت کردم و دیپلم افتخار دریافت کردم. همچنین به عضویت کمیته رگولاتوری اتحادیه جهانی حمل‌ونقل درآمدم که تنها ایرانی با سابقه هم‌زمان حضور در حوزه مقررات‌گذاری و کسب‌وکار در این سطح بودم. در نهایت، پس از پایان مدیریت در تاکسیرانی تهران در سال ۱۳۹۹، در حوزه‌های دیگری مانند موسسه دانش‌بنیان برکت و سرمایه‌گذاری‌های شهری مشغول شدم که پروژه‌های متعددی در حوزه پسماند، لجستیک و فناوری‌های شهری را در دست اجرا داشتیم.»


خروج از ارگان‌های دولتی و آغاز مدیرعاملی لندو


قنادان تا سال ۱۳۹۹ در شهرداری تهران مشغول به‌ کار می‌ماند و بعد به سازمان بورس می‌رود. در سال ۱۳۹۹ مدیرعامل شرکت اطلاع‌رسانی و آموزش بورس می‌شود؛ یکی از چهار شرکت زیرمجموعه سازمان بورس. او در این دوره هم‌زمان مشاور رئیس سازمان بورس هم بود تا انتهای دولت آقای روحانی در سال ۱۴۰۰: «در سال ۱۴۰۰، از دولت خارج شدم و یک شرکت خصوصی با سرمایه شخصی تأسیس کردم که پلتفرم خدمات دولت الکترونیکی در حوزه حمل‌ونقل شهری طراحی کردیم. طی ۸ ماه، بازخورد بسیار خوبی گرفتیم و با شهرداری‌های شیراز، اهواز، تبریز و رشت قرارداد بستیم. اما به دلیل اختلاف‌نظر با شرکا و برخی از آنها که قصد مهاجرت داشتند، پروژه را متوقف کردیم و قبل از ورود به قراردادهای بزرگ، شرکت را کامل خریدم و محصول خاموش شد.

در سال ۱۴۰۱ به گروه ارتباط فردا به‌عنوان مشاور ملحق شدم و عضو غیررسمی هیئت‌مدیره ایران‌کارت شدم. این همکاری تا اسفند ۱۴۰۲ ادامه داشت. من در اسفند ۱۴۰۲ مدیرعامل لندو شدم. وقتی وارد شدم، شرکت مدت کوتاهی با ورشکستگی فاصله داشت و گاهی دوستانم به من می‌گفتند که کاش این مسئولیت را قبول نمی‌کردم و نکند دست گرفتن سکان هدایت یک کسب‌وکار با شرایط بغرنج به وجهه و سبقه مدیریتی من لطمه بزند؛ با‌این‌حال من معمولاً جاهایی می‌روم که شرکت‌ها چالش‌های جدی دارند؛ چون کارهای روتین برایم جذابیت ندارد. شرکت‌هایی که نیاز به تحول اساسی دارند، برای من هیجان‌انگیزترند.»

در این زمان، لندو، به‌عنوان قدیمی‌ترین لندتک‌ کشور که تأسیس آن به سال ۱۳۹۵ برمی‌گردد، در شرایط دشواری به‌ سر می‌برد. قنادان درباره چالش‌های آن زمان می‌گوید: «آن زمان دستورالعمل تسهیلات‌یاری بانک مرکزی ابلاغ شده و عملاً مدل کسب‌وکار شرکت‌های فعال در این حوزه غیرقانونی شده بود. بانک آینده هم به دلیل ابلاغ همین دستورالعمل خط اعتباری شرکت را متوقف کرده بود. در کنار این، لندو حجم زیادی تعهد به کاربران و پرسنل داشت. در دوره قبلی، تصمیم گرفته بودند مثل دیجی‌کالا وارد حوزه تجارت الکترونیکی شوند و پروژه‌ای به نام «تیمچه» را راه انداختند که سرمایه‌گذاری سنگینی روی تبلیغات محیطی انجام شد. تیمچه به روزانه ۴ تا ۵هزار سفارش رسیده بود ولی مدل کسب‌وکارش پایدار نبود و موجب زیان شدیدی شد که فشارش روی لندو آمد و باعث شد شرکت در شرایط بحرانی قرار بگیرد.»


عبور لندو از شرایط بحران و بازگشت به رشد پایدار


قنادان بلافاصله تصمیم می‌گیرد با شناسایی نقاط قوت لندو، اقدامات مؤثری را برای بهبود شرایط این مجموعه اتخاذ کند. او می‌گوید: «در کنار همه مشکلات، لندو چند مزیت بزرگ داشت. اول اینکه در سرچ‌ عبارات مربوط به وام، لینک اول یا دوم گوگل بود. دوم تیم فنی و محصول بسیار قوی‌ای داشت. سوم اینکه دانش عملیاتی بالایی در حوزه‌های مختلف داشت؛ از P2P لندینگ گرفته تا اجاره به شرط تملیک. شرکت به همه حوزه‌های چالشی ورود کرده بود و حتی پلیس فتا چند بار دفاترشان را پلمب کرده بود. دستورالعمل تسهیلات‌یاری بانک مرکزی هم عملاً براساس تجربیات لندو نوشته شده بود. ما دیتای وسیعی از همه تجربیات مثبت و منفی گذشته داشتیم. استراتژی من در لندو دو محور داشت: اولی ترمیم روابط با رگولاتور و بانک‌ها که در دوره قبلی خیلی آسیب دیده بود و دومی تنوع‌بخشی و تطبیق مدل کسب‌وکار با قواعد جدید بانک مرکزی.

پس از ورود من و با کمک همه اعضای تیم، لندو ظرف یک سال، به اندازه نصف کل تاریخ فعالیتش کاربر جذب کرد. ابتدای اسفند ۱۴۰۲، لندو دو میلیون کاربر داشت و تا پایان ۱۴۰۳ به سه میلیون کاربر رسید. یک باشگاه مشتریان قدرتمند راه‌اندازی کردیم که مدل کسب‌وکار مستقل برای درآمدزایی دارد. ما در لندو شروع کردیم به اصلاح و متنوع‌سازی مدل درآمدی. محصولات جدیدی طراحی کردیم و قراردادهای بزرگی با بانک آینده بستیم. از نظر درآمدی، شرکت را از وضعیت زیان به سود رساندیم. بدهی‌های سنواتی مالیاتی و بیمه‌ای را پرداخت کردیم. نرخ نکول را که قبلاً بسیار بالا بود، تا یک‌دهم کاهش دادیم. در حوزه اعتباری، مدل جدید اعتبارسنجی اجرا کردیم که به‌رغم شرایط اقتصادی و چالش‌های بیرونی، توانستیم نکول را کاهش دهیم. در حوزه برندینگ و تبلیغات عمومی، به دلیل اینکه ترجیح دادیم ابتدا زیرساخت‌ها را اصلاح و تعهدات قبلی را ایفا کنیم، هنوز ورود جدی نکرده‌ایم ولی آماده می‌شویم که در آینده نزدیک یک پروژه بزرگ برندینگ را به اجرا بگذاریم. در خصوص منابع انسانی، روابط درونی شرکت را بازسازی کردیم.

لندو از حدود ۱۵۰ نفر پرسنل بهینه‌سازی شد ولی تیم فنی و کلیدی حفظ شد. تمام این دوره هیئت‌مدیره و علی‌الخصوص رئیس هیئت‌مدیره با من کاملاً هماهنگ بودند و این هماهنگی موجب شد ما در یک سال، محصولاتمان را متنوع کنیم و از بحران خارج شویم. در لندو من با یک تیم بسیار حرفه‌ای کار می‌کنم که مثل رهبر ارکستر، تنها کافی است چوب را تکان بدهم و هرکسی کار خودش را بلد است. نتیجه این شد که شرکت از شرایط بحران درآمد و به یک مسیر رشد پایدار بازگشت.»


ثروتمند شدن به‌تنهایی انگیزه کافی برای کارآفرینی نیست


قنادان، درباره رازهای موفقیتی که یک مدیر تازه‌وارد باید در فضای فین‌تک کشور به آنها توجه کند نیز صحبت می‌کند و در‌این‌باره می‌گوید: «اگر کسی بخواهد در حوزه فین‌تک ایران کار کند و به‌ویژه به‌دنبال نقش مدیریتی باشد، اولین نکته‌ای که باید بداند این است که مهارت‌های مدیریتی با تخصص فنی متفاوت‌اند. بخشی از این مهارت‌ها ذاتی است؛ بعضی افراد به‌طور طبیعی رهبر خوبی هستند، حتی اگر ندانند چرا. اما این بدان معنا نیست که نمی‌توان با تمرین و انرژی گذاشتن، این مهارت‌ها را به‌صورت اکتسابی توسعه داد. مدیریت یک طیف مهارتی مستقل از تخصص‌های فنی است و هرکسی که بخواهد به‌عنوان کارآفرین یا مدیر موفق شود، باید وقت بگذارد تا مهارت‌های مدیریتی خود را ارتقا دهد؛ از مهارت‌های ارتباطی گرفته تا توانمندی‌های حوزه منابع انسانی.

هرچه در سلسله‌مراتب مدیریتی بالاتر بروید، این مهارت‌ها اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. بنابراین اولین توصیه من این است که روی توسعه مهارت‌های عمومی مدیریت خود به‌طور جدی وقت بگذارید. دومین نکته مهم این است که پولدار شدن به‌تنهایی انگیزه کافی برای کارآفرینی نیست. اگر کسی صرفاً به‌دنبال ثروتمند شدن باشد، راه‌های ساده‌تر و کم‌دردسرتری نسبت به کارآفرینی وجود دارد. کارآفرینی نیازمند بلندپروازی‌های عمیق‌تر و انگیزه‌هایی فراتر از درآمد مالی است؛ انگیزه‌هایی مثل ساختن یک محصول یا ساختاری که قبلاً وجود نداشته، تأثیرگذاری اجتماعی، و به ‌جا گذاشتن اثری ماندگار در جامعه. کارآفرین موفق کسی است که از خلق‌ کردن لذت می‌برد. این ساختن می‌تواند در بخش خصوصی باشد یا حتی در بخش دولتی؛ مهم این است که شما در هر جایگاهی که هستید، فرآیندها و محصولات جدیدی خلق کنید. اگر هدف کسی از ورود به این مسیر فقط پول باشد، در زمان مواجه شدن با چالش‌هایی مثل فرآیند پیچیده طراحی و لانچ محصول یا درگیری‌های اداری، مالیات، بیمه و مدیریت منابع انسانی به‌زودی دلسرد خواهد شد و با خود خواهد گفت که این همه سختی ارزشش را نداشت.

کارآفرینی یعنی لذت ‌بردن از همین فرآیندهای پیچیده و کلنجار رفتن با مشکلات. کسانی که فقط برای ثروتمند شدن وارد این مسیر می‌شوند، معمولاً وقتی با سختی‌ها روبه‌رو می‌شوند، به‌سرعت از ادامه مسیر صرف‌نظر می‌کنند. در‌حالی‌که کارآفرینان واقعی، انگیزه‌های عمیق‌تری دارند و از ساختن و حل چالش‌ها لذت می‌برند. بنابراین اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، برای ورود به اکوسیستم فین‌تک ایران، اول باید مطمئن شوید که به اندازه کافی برای توسعه مهارت‌های مدیریتی خود وقت می‌گذارید. دوم، بدانید که کارآفرین تنها با انگیزه پولی موفق نمی‌شود و باید انگیزه‌های عمیق‌تری در وجودتان باشد؛ انگیزه‌هایی که باعث شود از فرآیند خلق و مدیریت چالش‌ها لذت ببرید و در برابر سختی‌ها پایداری کنید.»


استارتاپ‌های ساختارشکن و مقاومت نهادهای رگولاتور


قنادان این تفکر را که باید به‌طور مداوم برای پیشرفت و بقای یک کسب‌وکار نوآورانه با نهادهایی نظیر رگولاتوری، حاکمیت و حتی کسب‌وکارهای سنتی درگیر شد و جنگید، یک الگوی نادرست و مستهلک‌کننده تلقی می‌کند و به مدیران نوپای اکوسیستم فین‌تک کشور توصیه می‌کند که از این رویه بپرهیزند.

قنادان می‌گوید: «توصیه بعدی من به مدیران نوپای این حوزه در واقع ابعاد بیشتری دارد. کارآفرینان موفق معمولاً در ذهن‌شان الگوهایی دارند که با آنها زندگی و مسیر کسب‌وکارشان را می‌سازند و جلو می‌آیند. یکی از الگوهای رایج در میان کارآفرینان ایرانی این است که فکر می‌کنند باید مدام با نهادهای دولتی درگیر شوند، دعوا کنند، از زندگی‌شان بزنند و دائماً در حال کلنجار رفتن با ساختارهای موجود باشند. این تصور کلیشه‌ای اما بی‌دلیل هم نیست. واقعیت این است که در همه جای دنیا، استارتاپ‌هایی که به‌دنبال ساختارشکنی هستند، با مقاومت نهادهای موجود روبه‌رو می‌شوند؛ این درگیری با نظم موجود ویژگی ذاتی کار استارتاپی است. هرچه میزان ساختارشکنی استارتاپی بیشتر باشد، درگیری با نهادهای دولتی و کسب‌وکارهای سنتی هم شدیدتر می‌شود. کار پیچیده و سختی است. در ایران، بسیاری از کارآفرینان به دلیل رشد ناگهانی شرکت‌شان و بزرگ‌شدن سریع آن، با چالش‌های مدیریت مقیاس مواجه می‌شوند. یکی از ویژگی‌های استارتاپ‌ها این است که آثار اجتماعی آنها به‌مراتب بزرگ‌تر از آثار مالی‌شان است. برای مثال، مدیرعامل دیوار را در نظر بگیرید؛ کسب‌وکاری که شاید از نظر گردش مالی در مقایسه با هزاران شرکت کوچک و بزرگ دیگر عدد بزرگی نباشد، اما تأثیر اجتماعی آن و میزان کاربرانی که روزانه با آن در ارتباط هستند، اهمیتش را چندین برابر می‌کند. یا مثلاً اسنپ؛ اهمیت آن نه صرفاً به‌دلیل ارقام مالی، بلکه به‌خاطر اثرگذاری اجتماعی وسیع آن است.

در مورد لندو هم همین موضوع صدق می‌کند. ممکن است شرکت‌هایی وجود داشته باشند که از نظر مالی بسیار بزرگ‌تر از لندو باشند؛ مثلاً یک دفتر بازرگانی سنتی ممکن است گردش مالی بیشتری داشته باشد. اما لندو روزانه با میلیون‌ها نفر ارتباط دارد و این اثرگذاری اجتماعی، وزنی به کسب‌وکار می‌دهد که فراتر از اعداد و ارقام مالی است. بنابراین مدیران استارتاپ‌ها باید درک کنند که مدیریت روابط، صرفاً به ارتباطات داخلی شرکت خلاصه نمی‌شود. وقتی کسب‌وکاری به مقیاس بزرگ می‌رسد و اثرگذاری اجتماعی پیدا می‌کند، مدیریت روابط با نهادهای حاکمیتی، رگولاتورها و دیگر ذی‌نفعان بیرونی اهمیت بسیار بیشتری پیدا می‌کند. مدیر موفق کسی است که بتواند این روابط را همزمان با رشد کسب‌وکارش به‌درستی تنظیم و مدیریت کند.»

نمایش لینک کوتاه
کپی لینک کوتاه: https://asretarakonesh.ir/zjc1 کپی شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *