عصر تراکنش ۵۷؛ حسامالدین ایپکچی، پژوهشگر حقوق فناوری
اول: داستان کلمات یکسان و معانی متفاوت
در علوم انسانی، یکی از گرفتاریهای ما با واژگان این است که کلمات، ورژن ندارند و انقلاب تدریجی در معنای آنها عیان نیست. مثلاً در عرصه فناوری ما با وب ۱ و ۲ و ۳ روبهرو هستیم و حداقل در مواجهه اول با واژه درمییابیم که انتظار ما از «وب» در حال تغییر است و وقتی صحبت از «وب ۳» میکنیم، غرضمان چیزی بهجز دو ورژن قبلی است. اما در علوم انسانی اینطور نیست و اگر با یک کلمه مانند «قانون» روبهرو هستیم، تصور میکنیم که این یک مفهوم ثابت در گذر تاریخ است. از قوانین حمورابی (منقش بر لوح سنگی کشفشده به سال ۱۹۰۱ در شوش خوزستان شامل قوانین ابلاغی حمورابی – پادشاه وقت بابل – که صدها سال قبل از میلاد مسیح میزیسته) تا احکام شرعی جاریشده بر زبان رسولان و اوصیا، تا قانون به آن معنا که «جان لاک» و «مونتسکیو» در سده هفدهم منظورشان بود، تا قانون در روزگار کنونی، همواره به یک معناست. اما اگر میتوانستیم با الگوبرداری از فناوری، ویرایشهای مختلف در معنای قانون را شمارهگذاری کنیم، درمییافتیم که مفاهیم در علوم انسانی سیال است.
دوم: حاکمیت بر لوح سنگی
حاکمیت در معنای باستان متکی بود بر «شرف ذاتی» حاکم و وقتی چیزی شد «وصف ذاتی» یعنی دیگر قابل از دست دادن و باز پس گرفتن نیست و چنین حاکمی هرگز شرافت و قابلیت حکومت را از دست نخواهد داد. بهعلاوه هر مقابلهای با حاکمی که حاکمیتشان ذاتی است، یعنی طغیان و شورش، چون اساساً چیزی به نام نقد حکومت مطرح نیست؛ چراکه هیچ ذاتی اشرف حاکم نیست که بخواهد او را نقد کند.
در عصر بدوی، قوانین سنگنوشته است؛ گرچه پوست هم در دسترس بوده، اما قانون چنان غیرقابل تغییر و ماندگار است که باید بر سنگ سخت تراشیده شود. |
حاکم در این اوصاف، منویات و اراده خود را «حکم» میکند. اگر حمورابی، قوانینی را بر لوح سنگی درج کرده – که در دوره تاریخی خود، قدمی متعالی و شگفتانگیز در ارجنهادن به انسان است – این قوانین از جنس دستور است. حتی اگر متن قانون این باشد که «اگر کسی شخصی را متهم کند و متهمشده به رودخانه برود و در آب غرق شود، اتهام درست بوده و اتهامزننده خانه متهم را صاحب میشود».
کسی اجازه ندارد بگوید که در این شاخص، حق همواره با قابلترین شناگر است یا فصل سال و شرایط جوی و خروش رودخانه در حق و باطل مؤثر خواهد بود! سلطان چنین دستور دادهاند، پس قانون است! در عصر بدوی قوانین سنگنوشته است؛ گرچه پوست هم در دسترس بوده اما قانون چنان غیرقابل تغییر و ماندگار است که باید بر سنگ سخت تراشیده شود.
سوم: حاکمیت روی کاغذ
گفتیم که حاکمیت در معنای باستان متکی بود بر «شرف ذاتی»، اما پس از زایشی که به بهای ریختن خون میلیونها انسان محقق شده است، میرسیم به جایی که حاکمیت مبتنی شد بر «صلاحیت اکتسابی» و حالا دیگر حاکم، سلطان و قیم ملت نیست؛ بلکه امانتدار است و کارش را با سوگند آغاز میکند. سوگند به حفظ امانت و میدانیم صلاحیت همواره نسبی است.
من این دوره را به استعاره، حاکمیت روی کاغذ نامیدهام؛ چراکه دیگر قانون نوشتهای است که ابدیت ندارد، امروز چنین است و فردا میتواند جز این باشد. چهبسا پس از چند دهه نیاز باشد قانونی نسخ و قانون دیگری جایگزین شود، اما مهمتر این است که قانون، «امر همایونی» و «اراده ملوکانه» نیست! بلکه اراده مردم است و برای همین رکنی از حاکمیت که قانون را انشا میکند (بهعنوان نمایندگان ملت) با رکن دیگر که مجری است، تفاوت دارد. پس اینجا «قانون» مترادف با «دستور» نیست، بلکه از جنس فهم زبان مردم و تمکین در اجرای آن است.
چهارم: حاکمیت مبتنی بر داده
و اما در روزگار کنونی، نهتنها قانون سنگی بیمعناست، بلکه قانون کاغذی نیز رو به زوال است. ما در عصری وارد شدهایم که نهتنها «داده» در دو نقش «ابزار حکمرانی» و «موضوع حکمرانی» قابل طرح است، بلکه نسل سومی نیز از راه رسیده که داده خودش حاکم است. آنچه ما تحت عنوان قرارداد هوشمند (Smart Contract) میشناسیم، دیگر حتی تابع اراده پدیدآورندگان آن نیز نیست. یعنی به مفهوم سنتی، حقوق به ماهیتِ «قرارداد» نیست، بلکه به فهم من این پدیده ماهیت مستقل حقوقی دارد که در واژگان سنتی به جامعه معرفی شده است.
نهتنها «داده» در دو نقش «ابزار حکمرانی» و «موضوع حکمرانی» قابل طرح است، بلکه نسل سومی نیز از راه رسیده که داده خودش حاکم است. |
حال بفرمایید، آیا روا نبود همچنان که ما وب ۱ و ۲ و ۳ داریم، برای واژههای حقوقی نیز قائل به شماره میشدیم؟ این تفکیک نهفقط مبتنی بر سیر تاریخی، بلکه بر اساس تحول ماهوی است. دیگر مواجهه حاکمانه با مقوله بلاکچین، وب ۳، رمزارز و… نمیتواند از جنس دستور باشد؛ چراکه معنای «حاکمانه» متحول شده است. اینجا حاکمیت از جنس فهم واقعه، پذیرش و تضمین منافع حداکثری ملت، مبتنی بر اراده خود مردم است؛ بنابراین وقتی میگوییم «خود مردم» غرضمان یک تعارف تجملاتی سیاسی نیست؛ چراکه در بلاکچین، اقتدار، میان میلیونها بلوک توزیع شده و دیگر حاکمیت به سیاق سنگنوشته و حتی عهد قوانین کاغذی رو به افول است.
پنجم: اجماع عالمگیر در میل به عدم تمرکز
شاید در طول تاریخ حیات انسان، هرگز چنین اجماعی میان مردمان در جوامع مختلف و نژادهای مختلف دیده نشده که میلیونها نفر از اقوام و نژادها و ملیتهای مختلف، توافق در «تمرکزگریزی» داشته باشند. این توافق چنان جدی است که میلیاردها دلار از نقدینگی مردمان به شبکههای غیرمتمرکز منتقل شده و در یک کلام، هزینه «حاکمیت متمرکز» برای جوامع انسانی زیاد شده؛ چنان که در برخی عرصهها این هزینه به فایدهاش نمیارزد! وب ۳، معنای «حاکمیت ۳» را هم در خودش پنهان دارد؛ حاکمیتی نرم و منعطف در برابر میل عمومی بر عدم تمرکز. بنابراین در عصر وب ۳، حاکمیت بر لوح سنگی حتی اگر ممکن باشد، خردمندانه نیست.
[…] حاکمیت بر لوح سنگی در عصر وب۳ / حسامالدین ایپکچی، پژوه… […]