عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

تاریخ آینده رایانش

اگر می‌خواهید ببینید در آینده چه اتفاقی برای رایانش می‌افتد، به گذشته نگاه کنید

عصر تراکنش ۵۹ / اگر آینده رایانش تا حدی شبیه گذشته‌اش باشد، مسیر پیش ‌روی آن به مسائلی وابسته خواهد بود که ارتباط چندانی با خود رایانش ندارند. فناوری ناگهان از غیب پدیدار نمی‌شود. ریشه در زمان، مکان و فرصت دارد. هیچ آزمایشگاهی جزیره‌ای محصور نیست؛ توانمندی‌ها و محدودیت‌های ماشین‌ها را نه‌تنها قوانین فیزیک و شیمی، بلکه حامیان و سازندگان این فناوری‌ها و محل رشدشان تعیین می‌کنند.

ویژگی‌های متداول رایانش از دیرباز نشان‌دهنده شخصیت غیرعادی و نبوغ افراد این حوزه و قلمرویی قانون‌شکن بوده که روی پای خودش ایستاده است. قهرمانان و حامیان سیلیکون‌ولی، افسانه سرزمینی نوآور متشکل از استارتاپ‌های گاراژی و گاوچران‌های سرمایه‌دار را در خاطر ثبت کرده‌اند. اما واقعیت چیز دیگری است. تاریخ رایانش همان تاریخ مدرن (و به‌ویژه تاریخ آمریکا) در مقیاس کوچک است.

تکاپوی فوق‌العاده ایالات متحده برای توسعه جنگ‌افزارهای هسته‌ای و سایر جنگ‌افزارها در جنگ جهانی دوم موجی از سرمایه‌گذاری عمومی را روانه علم و فناوری کرد. این سرمایه‌گذاری‌ها نسلی از فناوری‌شناسان را آموزش داد و چندین پروژه رایانش از جمله انیاک، اولین کامپیوتر کاملاً دیجیتال را راه‌اندازی کرد که در سال ۱۹۴۶ تکمیل شد. بسیاری از این جریان‌های سرمایه‌گذاری در نهایت دائمی شدند و پژوهش‌های پایه و کاربردی را در مقیاسی تأمین مالی کردند که پیش از جنگ جهانی دوم تصورناپذیر بود.

اولویت‌های استراتژیک جنگ سرد به توسعه سریع فناوری‌های ترانزیستوری در هر دو طرف «پرده آهنین» منجر شد. در رقابتی شوم برای دستیابی به برتری هسته‌ای در بحبوحه عصر خوش‌بینانه بلندپروازی‌های عملی، دولت به بزرگ‌ترین حامی پژوهشی و بزرگ‌ترین مشتری رایانش تبدیل شد. کالج‌ها و دانشگاه‌ها به‌سرعت مهندس و دانشمند تولید می‌کردند.

رقابت فضایی، به‌ویژه بعد از آنکه شوروی با پرتاب مدارپیمای اسپوتنیک در اواخر سال ۱۹۵۷ زودتر از ایالات متحده به فضا رسید، آغازگر صنعت نیمه‌هادی سیلیکونی در منطقه کشاورزی‌محور کم‌جنب‌وجوش شمال کالیفرنیا شد که در نهایت مرکزیت کارآفرینی فناوری را از شرق به غرب منتقل کرد. مهندسان مرد لاغر و قدبلند با پیراهن‌های سفید و کراوات‌های باریک دستگاه‌های غول‌پیکر را به دستگاه‌های الکترونیک کوچک تبدیل کردند و آمریکایی‌ها را به ماه فرستادند (البته زنانی هم بودند که نقش‌های کلیدی ایفا کردند، اما اغلب گمنام ماندند).

در سال ۱۹۶۵ «گوردون مور»، پیشگام حوزه نیمه‌رسانا‌ها که به همراه همکارانش از رئیسش، «ویلیام شاکلی» از Shockley Semiconductor جدا شد تا شرکتی جدید را تأسیس کند، پیش‌بینی کرد که تعداد ترانزیستورهای موجود در یک مدار مجتمع هر سال دوبرابر خواهد شد، در حالی ‌که هزینه‌ها تقریباً یکسان خواهند ماند. گذشت زمان درستی قانون مور را ثابت کرد. در حالی ‌که قدرت رایانش بیشتر و ارزان‌تر می‌شد، قطعات دیجیتال جای قطعات مکانیکی را تقریباً در همه‌چیز؛ از خودروها تا قهوه‌سازها گرفتند.

نسل جدیدی از نوآوران حوزه رایانش به سیلیکون‌ولی آمدند که وارث رفاه گسترده آمریکا بعد از جنگ بودند، اما اکنون علیه جنگ‌هایش اعتراض می‌کردند و با فرهنگش اصطکاک پیدا کرده بودند. موهایشان بلند شده بود، اما پیراهن‌هایشان روی شلوار مانده بود. ابر‌رایانه‌ها ابزار تشکیلات و حکومت در نظر گرفته می‌شدند و دستاوردهای روی زمین بر تلاش‌های فضایی سایه انداخته بودند. کوچک زیبا بود. مردان جوان متبسم پشت کامپیوترهای دسکتاپ خانگی می‌نشستند و در گاراژها مادربورد می‌ساختند. میلیونر جدید خندانی به نام «استیو جابز» توضیح می‌داد که چطور کامپیوتر شخصی شبیه دوچرخه‌ای برای ذهن است. با وجود حال‌وهوای ضدفرهنگی‌شان، آنها هم بی‌رحمانه رقابت می‌کردند. در نتیجه سرمایه‌گذاری دولتی فروکش کرد و ثروت خصوصی افزایش یافت.

آرپانت به اینترنت تجاری تبدیل شد. با اتصال میلیون‌ها کامپیوتر خانگی به وب جهان‌گستر از طریق مودم‌های دایال‌آپ، فضای محصور آرپانت که فقط در دسترس پژوهشگران وابسته به دولت بود، بستر خارق‌العاده جدیدی برای ارتباطات و کسب‌وکار شد. شرکت‌های نوپایی با نام‌های غیرعادی مثل نت‌اسکیپ، ای‌بی، آمازون و یاهو این دنیای عجیب و هیجان‌انگیز را در دسترس قرار می‌دادند.

تا پیش از شروع هزاره جدید، رئیس‌جمهوری اعلام کرد که عصر دولت بزرگ تمام شده و آینده متعلق به گستره پهناور اینترنت است. وال‌استریت حریصانه درصدد سهام شرکت‌های فناوری برآمد، اما این اشتیاق به‌سرعت فروکش کرد؛ ثروت‌هایی در عرض چند ماه خلق شدند و از دست رفتند. بعد از ترکیدن حباب دات‌کام، غول‌های جدیدی ظهور کردند. کامپیوترها کوچک‌تر شدند؛ تلفنی هوشمند در جیب‌تان و دستیاری صوتی در آشپزخانه‌تان بود. رایانش رشد کرد و به بانک‌های داده گسترده و مزارع وسیع سرورهای ابری تبدیل شد.

رایانش با تزریق اقیانوس‌هایی از داده‌ها و رها از قیدوبند رگولیشن هوشمندتر شد. خودروهای خودران به خیابان‌های شهرها آمدند، ربات‌های انسان‌نما در آزمایشگاه‌ها جست‌وخیز کرده، الگوریتم‌ها فیدهای رسانه‌های اجتماعی را شخصی‌سازی کردند و نیروی کار خویش‌فرما را به مشتریان متصل کردند. هوش مصنوعی با بهره‌گیری از رشد انفجاری داده‌ها و قدرت رایانش دوباره پدیده روز شد. سیلیکون‌ولی دیگر فقط مکانی در کالیفرنیا نبود، بلکه عنوانی برای صنعتی جهانی بود، هرچند ثروت و قدرت بیش‌ از پیش در پنج شرکت آمریکایی جمع شده بود که مجموع ارزش بازارشان از تولید ناخالص داخلی ژاپن بیشتر بود.

خط سیری از پیشرفت و خلق ثروت بود که برخی باور داشتند اجتناب‌ناپذیر و رشک‌برانگیز بوده است، اما از دو سال پیش خیزش دوباره ملی‌گرایی و همه‌گیری دگرگون‌کننده اقتصاد زنجیره‌های تأمین را مختل کرد، مانع جابه‌جایی افراد و سرمایه شد و نظم جهانی را تغییر داد. تلفن‌های هوشمند مرگ در خیابان‌ها و شورش در ساختمان کنگره ایالات متحده را ضبط کردند. پهپادهای متکی به هوش مصنوعی دشمن را زیر نظر گرفتند و به مصافش رفتند. مدیران غول‌های فناوری در کمیته‌های کنگره حضور یافتند، در حالی ‌که سخنان‌شان نزد قانون‌گذاران تازه‌وارد پوچ به ‌نظر می‌رسید. رابطه ما با رایانش ناگهان تغییر کرده بود.

در هفت دهه گذشته پیشرفت‌های حیرت‌آوری را در علم و مهندسی شاهد بوده‌ایم. اگر اجداد ما در میانه قرن بیستم می‌توانستند در زمان سفر کنند و حال را ببینند، سرعت و مقیاس تغییر شگفت‌زده‌شان می‌کرد. با این حال اکنون می‌بینیم که اطمینان خاطر افراد خوش‌بین به فناوری درباره قدرت اجتماعی مثبت ناشی از وجود یک کامپیوتر متصل به شبکه روی هر میزی، به ‌طرز غم‌انگیزی ساده‌انگارانه بوده است. عصر اطلاعات اخیر بیش از پیشبرد روشنفکری در برانگیختن اختلاف مؤثر بوده و به ‌جای بهبود بی‌عدالتی‌های اجتماعی و نابرابری‌های اقتصادی، تشدیدشان کرده است.

صنعت فناوری (که با این پیشرفت‌های شگرف در رایانش، ثروتمند تولید کرده و ثروتمند شده) نتوانسته آینده‌های جایگزینی را متصور شود که جسورانه و به قدر کافی شدنی باشند تا به دشوارترین چالش‌های سلامتی و اقلیمی انسان رسیدگی کنند. رهبران سیلیکون‌ولی در حالی مستعمره‌های فضایی را وعده می‌دهند که خودشان مقرهای بسیار بزرگی را در مکان‌هایی زیر سطح دریا می‌سازند. ادعا می‌کنند که آینده به متاورس، بلاکچین و کریپتوکارنسی‌هایی تعلق دارد که نیازشان به انرژی از برخی کشورها هم بیشتر است.

در دریایی از اطلاعات و تحولات، آینده رایانش متزلزل‌تر و پیش‌بینی آن دشوارتر به ‌نظر می‌رسد. البته منظور این نیست که پیش‌بینی‌ها بیهوده‌اند و افرادی که فناوری را می‌سازند و از آن استفاده می‌کنند، اصلاً نمی‌توانند مسیر پیش‌ روی رایانش را کنترل کنند. اتفاقاً برعکس؛ تاریخ مملو از مثال‌هایی از کارهای فردی و جمعی است که نتایج اجتماعی و سیاسی را تغییر داده‌اند. اما قدرت فناوری در غلبه بر واقعیت‌های زمینی سیاست، بازار و فرهنگ محدودیت‌هایی دارد.

برای درک آینده رایانش، به ورای ماشین توجه کنید.

۱. مسئله هودی

ابتدا بیایید ببینیم چه کسانی آینده رایانش را می‌سازند.

صنعت فناوری از دیرباز از خودش به‌عنوان سیستمی شایسته‌سالار تجلیل کرده که در آن همه می‌توانند با اتکا به دانش فنی و جرقه نوآوری سرآمد شوند. تداوم عدم توازن شدید نژادی و جنسیتی، به‌ویژه در میان رده‌های بالای این حوزه، این ادعا را زیر سؤال برده است. در جایگاه‌های مدیریت ارشد و نقش‌های مهندسی کلیدی شرکت‌های فناوری، مردان هنوز بسیار بیشتر از زنان هستند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر و کارآفرینان دارای پشتوانه سرمایه خطرپذیر همچنان اغلب سفیدپوست و مذکرند. شمار فناوری‌شناسان سیاه‌پوست و لاتین‌تبار از هر جنسیتی همچنان به ‌طرز شرم‌آوری ناچیز است.

بیشتر نوآوری‌های رایانشی امروز در سیلیکون‌ولی متولد شده‌اند. اگر به گذشته نگاه کنیم، آسان‌تر می‌توانیم درک کنیم ادعاهای شایسته‌سالاری بخش فناوری از کجا نشئت گرفته‌اند و چرا حل مسئله تنوع در این بخش دشوار بوده است.

سیلیکون‌ولی زمانی مکانی بود که افراد می‌توانستند بدون ارث یا ارتباطات خانوادگی برای خودشان شغل و احتمالاً ثروت ایجاد کنند. آن مهندسان لاغر و قدبلند عصر فضای سیلیکون‌ولی در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مردانی از طبقه متوسط بودند که سوار بر آسانسور ارتقای جایگاه اجتماعی شده بودند؛ آسانسوری که آمریکا ۲۵ سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم ایجاد کرده بود.

بسیاری از آنها با استفاده از قانون موسوم به GI Bill به کالج رفته و بورسیه مبتنی بر شایسته‌سالاری از مؤسساتی مثل استنفورد و ام‌آی‌تی گرفته بودند یا در دانشگاه‌های ایالتی مثل دانشگاه برکلی شهریه حداقلی پرداخت کرده بودند. در حالی ‌که قراردادهای وزارت دفاع باعث رشد صنعت الکترونیک شده بود، آنها در انتخاب شغل گزینه‌های زیادی داشتند. اغلب زنان خانه‌داری داشتند که کار رایگان‌شان در خانه به شوهران‌شان این اجازه را می‌داد که انرژی‌شان را بر ساخت محصولات، شرکت‌ها و بازارهای جدید متمرکز کنند. سرمایه‌گذاری‌های عمومی در زیرساخت حومه شهر هزینه زندگی را برای آنها منطقی، رفت‌وآمد روزانه را آسان و مدارس محلی را عالی کرده بود. قانون و تبعیض بازار باعث شده بودند جمعیت این مناطق حومه شهر تقریباً همه سفیدپوست باشند.

در نیم‌قرن اخیر، درست زمانی که سرانجام زنان و اقلیت‌ها فرصتی برای سوار شدن بر آسانسور ارتقای جایگاه اجتماعی به ‌دست آوردند، تغییرات سیاسی و تغییر ساختار بازار سرعت این آسانسور را به‌شدت کاهش دادند. در اوایل دهه ۲۰۰۰ همگونی افرادی که محصولات فناوری را می‌ساختند و تأمین مالی می‌کردند، برخی فرضیات را نهادینه کرد؛ فرضیاتی مثل اینکه زنان برای کارهای علمی مناسب نیستند و استعدادهای فناوری همه هودی‌پوش هستند و به یکی از دانشگاه‌های برتر رفته‌اند (حال ممکن بود از آنجا فارغ‌التحصیل شده یا نشده باشند). این فرضیات، تفکر را درباره مسائلی که باید حل کرد، فناوری‌هایی که باید ساخت و محصولاتی که باید ارائه داد، محدود می‌کردند.

اینکه فناوری‌های زیادی را دموگرافیک محدودی (شامل افراد بسیار تحصیل‌کرده، ساکن کرانه غربی و اغلب سفیدپوست، مرد و جوان) بسازند، به‌ویژه زمانی مسئله‌ساز می‌شود که صنعت و محصولاتش رشد می‌کنند و جهانی می‌شوند. در نتیجه بدون توجه کافی به جاده‌ها و شهرهایی که خودروهای بدون راننده قرار است در آنها رفت‌وآمد کنند، سرمایه‌ چشم‌گیری به این خودروها تزریق شده است. بدون توجه کافی به سوگیری‌های انسانی موجود در داده‌ها، استفاده از کلان‌داده پیشرفت کرده است. پلتفرم‌هایی برای رسانه‌های اجتماعی ایجاد شده‌اند که باعث ازهم‌گسیختگی سیاسی و خشونت در ایالات متحده و خارج از آن شده‌اند و به حوزه‌های پژوهشی غنی و فرصت‌های بازارِ احتمالاً گسترده بی‌توجهی شده است.

نبود تنوع در حوزه رایانش همیشه برای خودش مسئله‌ای بوده، اما تنها در چند سال گذشته به موضوع بحث‌های عمومی و هدف اصلاحات شرکتی تبدیل شده است. این امر نشانه مثبتی است. ثروت عظیم تولیدشده در سیلیکون‌ولی در عین حال نسل جدیدی از سرمایه‌گذاران را ایجاد کرده که از جمله شامل زنان و اقلیت‌هایی می‌شود که عامدانه پول‌شان را در شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که مدیریت آن را افرادی شبیه خودشان بر عهده دارند.

اما سرعت تغییر بسیار اندک است. بازار به ‌خودی ‌خود به عدم توازن‌ها رسیدگی نخواهد کرد.

برای اینکه آینده رایانش شامل افراد و ایده‌های متنوع‌تری شود، باید آسانسور ارتقای جایگاه اجتماعی جدیدی وجود داشته باشد. این آسانسور سرمایه‌گذاری‌های همه‌شمول در پژوهش، سرمایه انسانی و جوامعی است که به نسل جدید همان کمکی را می‌کنند که به نسل اول مهندسان عصر فضا شد. سازندگان به‌تنهایی نمی‌توانند این تغییر را ایجاد کنند.

۲. انحصار نیروی فکری

حال بیایید ببینیم این صنعت چه مشتریانی دارد و چطور رگوله شده است.

سرمایه‌گذاری ارتش که زیربنای اولین دهه‌های کاملاً دیجیتال رایانش بود، همچنان سایه بلندی انداخته است. قطب‌های مهم کنونی فناوری (منطقه خلیج، بوستون، سیاتل و لس‌آنجلس) همه ابتدا مرکز پژوهش‌های جنگ سرد و سرمایه‌گذاری‌های ارتش بودند. در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ که صنعت فناوری تجاری‌تر می‌شد، فعالیت وزارت دفاع در این زمینه از نگاه عموم کمرنگ شد، اما به ‌هیچ‌وجه محو نشد. پنتاگون برای علوم کامپیوتر دانشگاهی به حامی مالی مهم‌تری تبدیل شد. این حمایت‌های مالی با برنامه‌های دوران ریگان، از جمله طرح دفاع استراتژیک شروع شد که سیستم دفاع موشکی متکی بر کامپیوتری با نام مستعار به‌یادماندنی «جنگ ستارگان» بود.

در دهه اخیر بعد از وقفه‌ای کوتاه در اوایل دهه ۲۰۰۰، روابط صنعت فناوری و پنتاگون دوباره نزدیک‌تر شد. برخی در سیلیکون‌ولی به مشارکت این صنعت در کسب‌وکار جنگ اعتراض می‌کنند، اما اعتراض‌هایشان تأثیر چندانی در کند کردن جریان فزاینده قراردادهای چند میلیارد دلاری در زمینه رایانش ابری و جنگ‌افزارهای سایبری نداشته‌اند. تقریباً گویی سیلیکون‌ولی به ریشه‌هایش برمی‌گردد.

پروژه‌های دفاعی یکی از ابعاد رابطه بیش ‌از پیش آشکار و بحث‌برانگیز صنعت فناوری و دولت ایالات متحده است. بُعد دیگر، تقاضای روزافزون برای رگولیشن فناوری‌های جدید و اعمال قوانین ضدانحصار است که احتمالاً پیامدهای برجسته‌ای برای نحوه تأمین مالی پژوهش‌های فناورانه و تأمین منافع طرف‌های مختلف در این زمینه دارد.

تمرکز شدید ثروت و قدرت در بخش فناوری و نقشی که این صنعت در گسترش اخبار ساختگی و ایجاد شکاف‌های سیاسی ایفا کرده، به تغییر چشم‌گیر رویکرد قانون‌گذاران به این صنعت منجر شده است. از ۲۰ سال پیش که وزارت دادگستری به جدال با مایکروسافت پرداخت، ایالات متحده دیگر میل چندانی به کنترل کسب‌وکار فناوری نداشته است. با این حال بعد از چند دهه رابطه نزدیک و عدم مداخله از سوی هر دو حزب، اکنون شاهد مطرح‌شدن قوانین ضدانحصار و حریم خصوصی در کنگره هستیم. دولت بایدن شماری از بانفوذترین منتقدان فناوری را در جایگاه‌های کلیدی رگولاتوری منصوب کرده و برای افزایش قابل توجه اعمال مقررات رگولاتوری فشار آورده است.

اکنون پنج غول فناوری (آمازون، اپل، فیس‌بوک، گوگل و مایکروسافت) به اندازه بانک‌ها، شرکت‌های دارویی و شرکت‌های خوشه‌ای نفتی یا بیشتر از آنها برای لابی‌گری در واشنگتن‌دی‌سی خرج می‌کنند تا روی وضعیت رگولیشن‌های احتمالی تأثیر بگذارند. رهبران حوزه فناوری هشدار می‌دهند که تجزیه شرکت‌های بزرگ راه را برای شرکت‌های چینی هموار می‌کند تا بر بازارهای جهانی مسلط شوند و همچنین مداخله رگولاتوری نوآوری‌هایی را سرکوب می‌کند که سیلیکون‌ولی را بزرگ کردند.

با نگاهی گسترده‌تر متوجه می‌شویم که موضع‌گیری‌های سیاسی علیه قدرت شرکت‌های بزرگ فناوری غافلگیرکننده نیستند. هرچند محرک حال‌وهوای سیاسی کنونی را انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، همه‌پرسی برگزیت و نقش احتمالی کمپین‌های اخبار ساختگی رسانه‌های اجتماعی در هر دو رویداد بودند، این حال‌وهوا شبیه حال‌وهوای دیگری است که بیش از یک قرن پیش دیده شد.

شاید شاهد آینده‌ای برای فناوری باشیم که در آن شرکت‌ها بزرگ می‌مانند، اما در سطحی مشابه غول‌های فناوری و ارتباطات میانه قرن بیستم رگوله می‌شوند. این مدل نه‌تنها نوآوری فناورانه را سرکوب نکرد، بلکه اکنون حتی ممکن است به رشدش کمک و اشتراک‌گذاری فناوری‌های جدید را ترویج کند.

ای‌تی‌اندتی، شرکت انحصارطلب رگوله‌شده به مدت هفت دهه را در نظر بگیرید که در نهایت در اوایل دهه ۱۹۸۰ تجزیه شد. دولت ایالات متحده در ازای اعطای مجوز ارائه خدمات تلفن همگانی به ای‌تی‌اندتی این شرکت را ملزم کرده بود که به سایر کسب‌وکارهای ارتباطی وارد نشود. ای‌تی‌اندتی این الزام را ابتدا با فروش زیرمجموعه تلگرافش و بعدتر با دوری از حوزه رایانش رعایت کرد.

ای‌تی‌اندتی مانند هر سازمان انتفاعی دیگری، به‌ویژه بعد از اوج‌گرفتن حوزه رایانش در دهه ۱۹۴۰، تخلف‌نکردن از قواعد برایش دشوار شد. یکی از این تخلفات به حکمی در سال ۱۹۵۶ منجر شد که مطابق آن ایالات متحده این غول حوزه تلفن را ملزم کرد که حق امتیاز استفاده از اختراعاتش در بازوی پژوهشی‌اش، یعنی آزمایشگاه‌های بل را به سایر شرکت‌ها ارائه بدهد. یکی از آن اختراعات ترانزیستور بود. اگر ای‌تی‌اندتی مجبور نشده بود این پیشرفت و سایر پیشرفت‌های فناورانه مرتبط را با آزمایشگاه‌ها و شرکت‌های دیگر به اشتراک بگذارد، سیر پیشرفت رایانش بسیار متفاوت شده بود.

در حال حاضر فعالیت‌های تحقیق و توسعه صنعتی دوباره بسیار متمرکز شده‌اند. در دو دهه گذشته در حالی ‌که شرکت‌های فناوری، سیاست رشد با هر هزینه‌ای را دنبال می‌کردند و شرکت‌های بزرگ رقیب‌های کوچک‌تر را می‌خریدند، رگولاتورها تا حدود زیادی چشم‌پوشی کردند. پژوهشگران برتر برای استخدام در شغل‌های پردرآمد در غول‌های فناوری، دانشگاه را ترک کردند. این اتفاق به تمرکز بخش زیادی از نیروی فکری این حوزه در چند شرکت منجر شد.

برای شرکت‌های تازه‌وارد و فناوری‌هایشان، حفظ سهم بازار معنی‌دار بدون خریداری یا سرکوب‌شدن توسط شرکتی بزرگ‌تر با سرمایه بیشتر و غالب بر بازار، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ کارآفرینانه سیلیکون‌ولی دشوار شده است. منشاء بیشتر ایده‌های رایانشی بزرگ، چند آزمایشگاه تحقیقات صنعتی است و جای تعجب ندارد که بازتاب‌دهنده اولویت‌های تجاری نیز چند شرکت فناوری بزرگ و خاص هستند.

شاید شرکت‌های فناوری مداخله دولت را به‌عنوان مانعی برای توانایی‌شان در نوآوری نکوهش کنند، اما وقتی پول و رگولیشن را دنبال کنید، روشن می‌شود که بخش عمومی در تقویت اختراعات رایانشی جدید (و ایجاد بازارهای جدید حول آنها) از همان ابتدای کار نقشی حیاتی ایفا کرده است.

۳. مکان، مکان، مکان

دست آخر بیایید ببینیم کسب‌وکار رایانش کجا رخ می‌دهد.

این پرسش که «سیلیکون‌ولی بعدی» کجا ممکن است رشد کند، بسیار بیشتر از آنچه تصور کنید، ذهن سیاست‌مداران و استراتژیست‌های کسب‌وکار را به خود مشغول کرده است. «شارل دو گل» در سال ۱۹۶۰  از سیلیکون‌ولی بازدید کرد تا رمز و رازهایش را آشکار کند. در دهه‌های بعد بسیاری از رهبران دیگر جهان نیز همین کار را انجام دادند.

مکان‌های گوناگونی با نام‌هایی شبیه سیلیکون‌ولی در بسیاری از قاره‌ها ظهور کردند که پارک‌های پژوهشی و تقسیمات کالیفرنیایی‌شان به ‌نحوی طراحی شده‌اند تا نیروی کار مهاجر را جذب کنند و مجموعه جدیدی از کارآفرینان را پرورش دهند. بسیاری از این مکان‌ها با رؤیاهای استارتاپی‌شان فاصله دارند و همه با استاندارد تثبیت‌شده توسط سیلیکون‌ولی اصلی فاصله دارند که توانایی فوق‌العاده‌اش در خلق پشت ‌سر هم شرکت‌های بسیار موفق را در رونق و رکود حفظ کرده است.

هرچند پیدایش استارتاپ‌های فناوری در طیف گسترده‌تری از مکان‌ها شروع شده، اما هنوز ۳ شرکت از هر ۱۰ شرکت سرمایه‌گذاری خطرپذیر و حدود ۶۰ درصد از ارزش سرمایه‌گذاری‌های در دسترس در منطقه خلیج متمرکزند. سیلیکون‌ولی بعد از بیش از نیم‌دهه همچنان مرکز نوآوری رایانشی است.

با این حال رقیب برجسته‌ای دارد. چین سرمایه‌گذاری‌هایی را در تحصیلات تکمیلی و تحقیقات پیشرفته انجام داده و می‌دهد که دولت ایالات متحده در اوایل جنگ سرد انجام می‌داد و بخش‌های فناوری و اینترنت این کشور شرکت‌های بسیار بزرگی با نفوذ جهانی ایجاد کرده‌اند.

شبح رقیب‌های چینی به پشتیبانی هر دو حزب از «سرمایه‌گذاری دوباره آمریکا در فناوری» از جمله تزریق احتمالاً گسترده یارانه‌های عمومی به صنعت نیمه‌رسانای ایالات متحده منجر شده است. شرکت‌های آمریکایی سال‌هاست که در حال واگذاری سهم‌شان در بازار تراشه به رقیب‌های آسیایی هستند. پیامدهای منفی اقتصادی این مسئله زمانی کاملاً آشکار شد که تعطیلی‌های ناشی از کووید سرعت واردات تراشه را بسیار کم کرد و از تولید بسیاری از کالاهای مصرفی جلوگیری کرد که برای فعالیت به نیمه‌رسانا‌ها نیاز دارند.

درست مانند ۴۰ سال پیش که ژاپن به تهدیدی رقابتی برای ایالات متحده تبدیل شد، پریشانی آمریکا نسبت به چین، ریسک گرفتار شدن در دام کلیشه‌های فرساینده و بیگانه‌هراسیِ تا حدی پنهان را به‌دنبال دارد. اما این واقعیت هم وجود دارد که فناوری رایانش بازتاب‌دهنده کشور و جامعه‌ای است که آن را می‌سازد، چه مجموعه نظامی صنعتی آمریکا در اواخر قرن بیستم، چه فرهنگ تحت تأثیر هیپی‌گری کرانه غربی آمریکا در دهه ۱۹۷۰ و چه چین کمونیست-سرمایه‌دار امروز باشد.


چه در پیش داریم


تاریخ‌نگارانی مثل من پیش‌بینی‌کردن را دوست ندارند. می‌دانیم که ترسیم آینده، به‌ویژه در مورد فناوری چقدر دشوار است و پیشگویان گذشته چه اشتباهات زیادی داشته‌اند.

بسیاری از فناوری‌شناسان مدرن (به‌ویژه مدیران شرکت‌های انتفاعی بزرگ) که به‌شدت آینده‌نگر هستند و حوصله تغییرات تدریجی را ندارند، برعکس ما تاریخ‌نگاران هستند. با نگاه تحقیرآمیز به سیاست می‌نگرند و در تجسم افق پیش ‌رو، در برابر محدود شدن به واقعیت‌های گذشته و حال مقاومت می‌کنند. رؤیای عصر جدید کامپیوترهای کوانتومی و هوش عمومی مصنوعی را می‌بینند؛ عصری که در آن ماشین‌ها بیشتر کارها و بخش زیادی از تفکر را بر عهده دارند.

مقداری تفکر تاریخ‌نگر به ‌درد این فناوری‌شناسان می‌خورد.

فرقی نمی‌کند که چه نوآوری رایانشی‌ای در آینده ظهور کند؛ چراکه در هر صورت آنچه بیش از همه اهمیت دارد، این است که فرهنگ، کسب‌وکارها و جامعه چطور از آن استفاده می‌کنند. همچنین من و افرادی مثل من که گذشته را تحلیل می‌کنیم، باید کمی از الهام‌بخشی و جهت‌گیری فناوری‌شناسانی بهره ببریم که آنچه را هنوز ممکن نبود، تجسم کردند. با نگاه توأمان به آینده و گذشته شاید بتوانیم به جایی برسیم که باید برویم.

شرح عکس: ۱۹۶۱؛ مهندسان IBM به بازدیدکنندگانی از مرکز تحقیقات ایمز نیم‌نگاهی به آینده را نشان می‌دهند.

منبع MIT Technology Review
از طريق نویسنده: مارگارت اومارا مترجم: محمد رهبان
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.