عصر تراکنش ۶۳ / برای کسانی که ساکن آمریکای لاتین نیستند، اکوادور سرزمینی ناشناخته است که در نقشه جغرافیایی یا تخیلی جایی ندارد. خوب یا بد، تصاویر تکهتکه، کلیشهها و فانتزیها در مورد اکوادور بسیار محدود است. در میان افراد خارجی که کموبیش با اکوادور آشنا هستند، این کشور عموماً بهعنوان مکانی بکر و آرام تصور میشود که بهراحتی میتوان در آن به گشتوگذار پرداخت. بهعلاوه، این کشور هم از لحاظ قومشناختی بسیار زیباست (بهعنوان مثال، مردم بومی با لباسها و پارچههای رنگارنگ) و هم از لحاظ تنوع بیمانند زیستی (آند، آمازون و گالاپاگوس). این تصاویر کولاژشده تا حدی ناشی از جهانیشدن است.
اکوادور در دو دهه گذشته بهعنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری مطرح شده و بافندگان و نوازندگان بومی اکنون برای بازاریابی کالاهای خود به اروپا و ایالات متحده سفر میکنند. همچنین اکوادوریها یکی از گروههای مهاجر در ایالات متحده و اسپانیا هستند که سریعترین رشد را دارند. برای رسانههای جریان اصلی، اکوادور یک تولیدکننده کوچک نفت محسوب میشود.
مصائب بیپایان اقتصاد تکمحصولی
اکوادور در نیمه اول دهه ۱۸۰۰ به استقلال دست یافت و در پایان این قرن، توسعه و ورود آن به اقتصاد جهانی -مانند بسیاری از اقتصادهای آمریکای لاتین- به واسطه صادرات «یک کالا» انجام شد. گسترش سطح زیر کشت کاکائو موجب توسعه دشتهای ساحلی شد و تفاوتهای منطقهای را از یک سو، بین اقتصاد نواحی کوهستانی که تحت سلطه مالکان محافظهکار بود و از سوی دیگر، بین اقتصاد مزارع مبتنی بر صادرات که توسط نخبگان لیبرال کنترل میشد، تشدید کرد. این شکاف منطقهای یکی از ویژگیهای تعیینکننده چشمانداز اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرن بیستم اکوادور بوده است.
اقتصاد کاکائو در نخستین سالهای دهه ۱۹۰۰ سقوط کرد و تا جنگ جهانی دوم، کشور را در بحران عمیق و دامنهداری فرو برد. نخبگان سیاسی قادر به اجماع نبودند و دولت مرکزی از اوایل دهه ۱۹۰۰ تا اواخر دهه ۱۹۴۰ بیش از ۲۰ بار دستبهدست شد. این دوره همچنین شاهد افزایش سازمانهای مردمی و توسعه سیاست تودهای مدرن مرتبط با پوپولیسم ولاسکو بود. لفاظیهای پوپولیستی موجب تقابل بین مردمان بومی (سرخپوست) و الیگارشیها شد که به نوبه خود به بسیج تودهای و ادغام اکوادوریها در سیستم سیاسی کمک کرد. در واقع، دموکراسی در اکوادور عموماً سمتوسویی تودهای داشته، به همین خاطر بسیاری اوقات مورد سوءاستفاده نظامیان یا سیاستمداران جاهطلب قرار گرفته است.
دوره پس از جنگ نیز به همان اندازه پرآشوب بوده است. رونق موز در دهه ۱۹۵۰ آغازگر دورهای از ثبات نسبی سیاسی بود، اما در نهایت وابستگی کشور به صادرات را تشدید کرد؛ فرایندی که در طول رونق نفت در دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسید. فضای سیاسی پس از جنگ آمریکای لاتین، تقریباً همهچیز به خود دیده است؛ از جمله عوامفریبی پوپولیستی، دیکتاتوریهای نظامی، حذف شبهقانونی رؤسای جمهور منتخب دموکراتیک، فساد سیاسی گسترده، ترور وکلای خوشنام، تورم افسارگسیخته، جنبشهای قدرتمند بومی، تخریب جنگلهای بارانی، شهرنشینی کنترلنشده و مهاجرت فزاینده به ایالات متحده و اروپا.
بازگشت بومی
وضعیت بومیان از همه تراژیکتر بود؛ جوامعشان تکهتکه، سرزمینهایشان ویران و فرهنگشان به حاشیه رانده شد و مورد تمسخر قرار گرفت. اما دهه ۱۹۹۰، اوج رستاخیز بومیان بود که تلاش میکردند با مقاومت مدنی به حقوق پایمالشده خود دست یابند. در اثر این تلاشها، وضعیت آنها در حال حاضر، قابل مقایسه با گذشته نیست. با این همه، رفع تبعیض از این جامعه همچنان به سالها زمان احتیاج دارد.
سلطه قومی در مناطق حاصلخیز نهادینه شد. مالکان بیشتر زمینها را تحت کنترل خود داشتند و از هر حربهای برای عدم اعطای حق رأی به دهقانان بومی به بهانه بیسوادی استفاده میکردند! اصلاحات ارضی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به این نهاد پایان داد و فضاهای سیاسی را ایجاد کرد که مشتاقانه توسط سازمانهای بومی، آفریقاییتبارهای اکوادور و دهقانان پذیرفته شد. در واقع، ظهور جنبشهای قومی بدون شک مهمترین رویداد در اکوادور در طول دهه ۱۹۹۰ بود.
در سال ۱۹۸۶، پس از یک دوره طولانی سازماندهی، بومیها سازمان قدرتمندی با عنوان کنفدراسیون بومیان اکوادور تأسیس کردند. این سازمان، در خط مقدم مخالفت با سیاستهای تعدیل ساختاری بوده و مانع اجرای کامل سیاستهای صندوق بینالمللی پول شده است. این سازمان همچنین مُبَلغ ادعاهای قومیتی مانند آموزش دوزبانه و تغییر هویت ملی از مستیزو به چندملیتی بوده است.
اعتراضات بومیان حتی در برکناری سه رئیسجمهور منتخب از سمت خود نقش مهمی بر عهده داشته است؛ «ابدالا بوکارام» در فوریه ۱۹۹۷، «خورخه جمیل مهواد» در ژانویه ۲۰۰۰ و «لوسیو گوتیرز» در آوریل ۲۰۰۵. این سازمان تا روزگار حاضر مهمترین نهاد بومیان است و سهم مهمی در هماهنگی و توسعه آنها داشته است. با این همه، اعتراضات بومیان با سرکوب اندک دولتی مواجه شده است. مقامات دولتی از جمله رؤسای جمهور با گرایشهای ایدئولوژیک متفاوت وارد گفتوگوهای ملی شدهاند و برخی ادعاهای بومیان را پذیرفتهاند.
سوکره اکوادور
سوکره واحد پول اکوادور بین سالهای ۱۸۸۴ تا ۲۰۰۰ بود. سوکره به ۱۰ دسیمو و ۱۰۰ سنتاووس تقسیم میشد. سوکره برگرفته از نام «آنتونیو خوزه دو سوکره»، رهبر سیاسی آمریکای لاتین است. همانطور که پیش از این نیز گفتیم، در نتیجه بحران مالی ۱۹۹۹-۱۹۹۸، این ارز با دلار ایالات متحده جایگزین شد.
پزوی اکوادور در ۲۲ مارس ۱۸۸۴ به سوکره تغییر نام داد و سپس تحت استاندارد نقره درآمد. کاهش قیمت بینالمللی نقره در طول دهه ۱۸۹۰، اکوادور را بر آن داشت تا در سوم نوامبر ۱۸۹۸ به استاندارد طلا روی آورد و سوکره به ۷۳۲.۲۲۴ میلیگرم طلا (معادل دو شیلینگ استرلینگ) گره خورد.
از سال ۱۹۸۳ نوسان شدید سوکره شروع شد و ارزش آن بهصورت روزانه کاهش پیدا کرد، به گونهای که تنها در هفته اول مارس ۱۹۹۵، ۱۷ درصد از ارزش آن کاسته شد و قیمت هر دلار به ۲۵ هزار سوکره رسید. سرانجام در ۹ ژانویه، «جمیل مهواد»، رئیسجمهور اعلام کرد که دلار آمریکا قرار است بهعنوان واحد پول رسمی اکوادور به کار گرفته شود، البته دلار آمریکا پیش از اتخاذ این تصمیم در اکوادور استفاده غیررسمی گستردهای داشته است. دلار آمریکا در ۱۳ مارس ۲۰۰۰ در اکوادور به ارز قانونی تبدیل شد، زیرا اسکناسهای سوکره در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۰ بهعنوان ارز قانونی متوقف شدند.
اسکناس ۱۰۰۰ سوکرهای و بازتاب اکوادور
احتمالاً در بین اسکناسهای مختلف سوکره؛ ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۵۰۰، ۱۰۰۰، ۵۰۰۰، ۱۰.۰۰۰ و ۲۰.۰۰۰، اسکناس ۱۰۰۰سوکرهای بهتر و بیشتر ناخودآگاه جمعی و روح ملی اکوادوریها را بازتاب میدهد. «امبرتو اکو»، فیلسوف و نشانهشناس شهیر ایتالیایی میگوید: «بدون حماسه و اشعار حماسی از ملتها هیچچیز نمیماند. آنها مرتباً به حماسهها رجوع میکنند، بهویژه در دوران آشوب و ناامنی، تا امید در دلشان زنده شود.» بیگمان، حماسه بر بیشتر تاریخ سایه افکنده، بهخصوص حماسههای ملی. در بطن هر کدام از آنها روایتی اسطورهای از زایش دوباره یک ملت دیده میشود.
اگرچه رومیناوی شخصیتی واقعی است، اما در میان اکوادوریها بسان اسطوره دیده میشود. او مانند همه قهرمانان اساطیری بهناگهان روزی از شهری ظهور میکند و با عمل خارقالعاده خود در تاریخ جاودانه میشود. بهویژه آنکه رومیناوی از بومیان اکوادور است که حتی در زمان حاضر نیز دچار تبعیض هستند. دلیل همذاتپنداری اکوادوریها با رومیناوی این است که آنها سیمای سیاستمدار ایدهآل را در او میبینند؛ قهرمانی فسادستیز و ضداستعمار که حتی به قیمت مرگ به دشمن باج نمیدهد و سرانجام کشور و مردمان آن را نجات داده و در جهان شهره عام و خاص میکند.
رومیناوی در سال ۱۵۳۳ مقاومت علیه اسپانیاییها را در قسمت شمالی امپراتوری اینکاها (اکوادور امروزی) رهبری کرد. طبق سنت، او دستور داد گنج شهر را پنهان کنند و شهر را بسوزانند تا از غارت توسط اسپانیاییها جلوگیری شود. بر اساس روایتهای تاریخی (و حماسی) او را دستگیر کردند و ذرهذره اعضای بدنش را بریدند، اما او هرگز محل گنج را فاش نکرد. میگویند جسدش ماهها بر بالای درختی آویزان بود تا خوراک پرندگان شود. به این ترتیب او به قهرمانی ملی بدل شد و هر سال اول دسامبر بهعنوان روز بزرگداشت او جشن گرفته میشود.
راه دشوار آینده
اکوادور از ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بالقوه مطلوبی برای توسعه برخوردار است. بهعلاوه، نسبت به بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین کمتر درگیر خشونت بوده است. در واقع، نیروهای مسلح این کشور هیچگاه دست به کشتار هموطنان خود نزدهاند. حتی جاهطلبترین دیکتاتورها هم نتوانستهاند از ارتش برای سرکوب مردم استفاده کنند.
نابرابری و بیعدالتی عمیقاً در فرهنگ و اقتصاد اکوادور ریشه دوانده، اما در عین حال جهانیشدن باعث شده روند توسعه در این کشور آهنگ بهتری به خود بگیرد. مردم بومی، دهقانان، زنان، دانشآموزان، کارگران و دیگر مردمان، نظم قدیمیتر ارباب-رعیتی را برچیدهاند و بهنسبت همسایگان خود، سیستم سیاسی نسبتاً باز و پاسخگویی بنیان گذاشتهاند. در واقع، اکوادور عمیقاً توسط مبارزات مردمی دموکراتیزه شده است. بازبودن نسبی نظام سیاسی و عدم تمایل نخبگان به سرکوب، فضای مساعدی را برای پیشرفت ایجاد کرده است. با این حال خطر نابودی نهادهای لیبرالدموکرات یک تهدید دائمی است. دموکراسی بدون برابری اجتماعی و در میان آشفتگی دائمی اقتصادی متزلزل است.
جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید