عصر تراکنش ۶۳ / برای شناخت لهستان جدید، باید از قدرت فوتبال شروع کرد و از شبی که لخ والسا لهستان را برای همیشه تغییر داد. «حتی قبل از شروع بازی نیز همه میدانستند که قرار است آن شب تاریخی شود، اما هفت سال زمان لازم بود تا لهستانیها قدر آنچه را در استادیوم لخیا گدانسک در ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۳ رخ داد، بدانند.» چهل سال پیش، تیم لخیا گدانسک در جام قهرمانان اروپا (جامدرجام اروپا) به مصاف یوونتوس رفت. این اولین – و تاکنون تنها – حضور لخیا در جامی اروپایی بوده و احتمال دیدن «جیووانی تراپاتونی» و بازیکنانی مانند «پائولو روسی»، «میشل پلاتینی» و «زبیگنیو بونیک» عملاً به این معنی بود که ورزشگاه تا ظهر مالامال از جمعیت خواهد شد. اما در پایان آن شب، هیچکس در مورد فوتبال صحبت نمیکرد.
قدرت بیقدرتان
در آن زمان لهستان کشوری چندپاره بود. در آگوست ۱۹۸۰، مقامات کمونیستی توافقنامهای را با اتحادیه مستقل خودگردان اتحادیههای کارگری (اتحادیه همبستگی سولیدارنوشچ یا جنبش همبستگی) در کارخانه کشتیسازی گدانسک برای پایاندادن به اعتصاب عمومی ۱۷روزه امضا کردند. چنانچه «کارول ناوروکی» و «ماریوس کوردک» در کتاب درخشان خود «لخیا یوونتوس: بیش از یک بازی» مینویسند: «در آن زمان ۱۰ میلیون نفر به جنبش همبستگی تعلق داشتند و این امید در میان آنها پیوسته بیشتر و بیشتر میشد که ممکن است تغییر رژیم اتفاق بیفتد.»
با این حال، ۱۶ ماه بعد، زمانی که ژنرال «یاروزلسکی» حکومت نظامی اعلام کرد و جنبش همبستگی را غیرقانونی خواند، این امید از بین رفت. اعضای اصلی حزب به زندان انداخته شدند و به نظر میرسید این پایان کار باشد. با این همه، برخی تصمیم گرفتند به مبارزه ادامه دهند. آن روزها این جمله «هانا آرنت» ورد زبانها بود که «در نظامهای دیکتاتوری، همهچیز تنها ۱۵ دقیقه پیش از فروپاشی خوب به نظر میرسد.»
گدانسک همیشه در قلب مقاومت قرار داشت. برای بازی یوونتوس، جنبش همبستگی که در آن زمان به جنبشی زیرزمینی بدل شده بود، به این جمعبندی رسید که بهدلیل پخش تلویزیونی بازی، زمان محشری برای آن است که خود را نشان دهند. بدیهی است که رئیس جنبش و نماد آن، لخ والسا، باید آنجا میبود.
باید اضافه کرد که یک روز قبل، تلویزیون دولتی گفتوگوی تقطیعشده والسا و برادرش را منتشر کرده بود که بر اساس آن چهرهای مبتذل و پولپرست از والسا به نمایش گذاشته شده بود. مقامات حتی امیدوار بودند که والسا در استادیوم هو شود. ظاهراً زمانی دبیرکل حزب کمونیست لهستان از قول کرامول گفته بود که: «نُهدهم مردم از من متنفرند، اما چه باک، چون فقط آن یکدهم باقیمانده مسلحاند.» او زیاد تاریخ نخوانده بود که بداند آن یکدهم معمولاً در بزنگاهی تعیینکننده بیطرفی پیشه میکنند یا آنقدر تعلل میکنند تا مطمئن شوند با طرف پیروز هستند.
هیچچیز آنطور که پیشبینی شده بود، پیش نرفت. در نیمه اول هواداران عمدتاً روی فوتبال متمرکز بودند، اما در نیمه دوم وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرد. «پیوتر آداموویچ»، یکی از اعضای جنبش همبستگی، با فیلمبرداران شبکههای انبیسی و سیبیاس که با دوربینهای خود بهدنبال والسا میگشتند، صحبت کرد. آنها بالاخره والسا را در میان جمعیت پیدا کردند.
سپس همهچیز شروع شد. اول آرام، بعد بلندتر و بلندتر. «سولیدارنوشچ»، «سولیدارنوشچ»،… چند سال بعد، وقتی امکان دسترسی به اسناد مرتبط با این مسابقه در آرشیو اداره اطلاعات و امنیت فراهم شد، جای شکوشبههای باقی نماند که این فقط چند هزار هوادار نبودند که شعار میدادند، خیلی بیشتر از اینها بود. در واقع کل ورزشگاه بود.
تلویزیون دولتی به قدری نگران شنیدن این شعارها در سایر نقاط کشور بود که پخش نیمه دوم را به جای وقفه یک دقیقهای (مانند نیمه اول) با شش دقیقه تأخیر پخش کرد و سپس تصمیم گرفتند صدا را بهکل قطع کنند. لخیا بازی را سه بر دو باخت (در مجموع ۱۱ بر ۲) اما مهم نبود؛ چراکه پیروزی بسیار مهمتری به دست آورده بود. تصمیم بر این شد که والسا زودتر از موعد ورزشگاه را ترک کند تا در صورت وقوع شورش گرفتار مأموران امنیتی نشود، اما هیچ مشکلی به وجود نیامد.
از اواسط تا اواخر دهه ۱۹۸۰ دوران رکود اقتصادی و سیاسی بود که مردم را با احساس بیتفاوتی مواجه کرد. اغلب، قفسههای سوپرمارکتها خالی بود و همهچیز کوپنی و جیرهبندی شده بود. برآوردها حاکی از آن است که بین یک تا دو میلیون لهستانی در اواخر دهه ۱۹۸۰ کشور را ترک کردند. از ۸۰ هوادار لخیا که به بازی رفت در تورین رفتند، تنها ۱۱ نفر بازگشتند. حزب کمونیست از ترس پناهندهشدن ورزشکاران، فقط در رویدادهای ورزشی بلوک شرق شرکت میکرد، چون اطمینان داشت که کسی از یک جهنم به جهنم دیگر پناهنده نمیشود.
آرامآرام، سیستم شروع به فروپاشی کرد. در نوامبر ۱۹۸۹ یک مناظره تلویزیونی بین والسا و «آلفرد میودوویچ» (یک فعال اتحادیه کارگری طرفدار رژیم) با پیروزی بیچونوچرای والسا به پایان رسید. سرانجام در فوریه ۱۹۸۹ آنچه بهعنوان مذاکرات میزگرد معروف شد، بین همبستگی و دولت سازماندهی شد و با انتخابات نیمهآزاد در ژوئن ۱۹۸۹ به پایان رسید (نیمهآزاد چون تعداد معینی از کرسیهای پارلمان قبلاً به کمونیستها اعطا شده بود).
در پایان سال ۱۹۹۰ والسا رئیسجمهور لهستان بود. بارها از والسا در مورد آن شب در گدانسک سؤال شد: «چرا نیروهای امنیتی به شما اجازه ورود دادند؟» او جواب داد که «مایه تعجب خود من هم بود. شاید آنها فکر میکردند بعد از برنامه تلویزیونی که پخش کردند، جمعیت من را هو میکنند. آنها امیدوار بودند که ملت به من پشت کنند. خب، این پایان کار من میبود.»
تاریخچه زلوتی لهستان
زلوتی واحد رسمی پول لهستان است. زلوتی به ۱۰۰ گروش تقسیم میشود. این ارز پرمعاملهترین ارز در اروپای مرکزی و شرقی است و در رتبه بیستودوم پرمعاملهترین ارز در بازار ارز جهانی قرار دارد.
کلمه زلوتی برگرفته از صفت لهستانی «طلایی» است که با گیلدر هلندی قرابت زیادی دارد. گروش کوچکترین واحد پول لهستان است. زلوتی در ۲۸ فوریه ۱۹۱۹ رسماً جایگزین مارک لهستان شد و در سال ۱۹۲۴ وارد چرخه اقتصاد شد.
در پی تورم اوایل دهه ۱۹۹۰، این واحد پولی مجدداً تغییر نام داد. بنابراین در اول ژانویه ۱۹۹۵، ۱۰.۰۰۰ زلوتی قدیمی به یک زلوتی جدید تبدیل شد. از آن زمان، این ارز نسبتاً باثبات بوده و نرخ مبادله آن با یورو بین چهار تا پنج زلوتی در نوسان است. لهستان بهعنوان یکی از اعضای اتحادیه اروپا، موظف است در نهایت به یورو ملحق شود. یک نظرسنجی که در سال جاری انجام شده، نشان میدهد که تقریباً ۶۰ درصد لهستانیها از جایگزینی زلوتی حمایت میکنند.
اسکناس ۵۰۰زلوتی و بازتاب لهستان
احتمالاً در میان اسکناسهای مختلف ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۵۰۰زلوتی، هیچکدام به اندازه اسکناس ۵۰۰ زلوتی بازتابدهنده ناخودآگاه جمعی و بیموامیدهای لهستانیها نیست. دلیل این امر را باید در این جستوجو کرد که لهستان قرنها با تهدیدهای وجودی مواجه بوده و دشمنانی سترگ، بر مرگ آن پیمان بستهاند؛ تا جایی که دو بار عملاً از نقشه جهان حذف شد. با تقسیم لهستان در سال ۱۷۹۵ بین سه امپراتوری آلمان، اتریش و روسیه، این کشور برای بیش از ۱۲۰ سال از روی نقشه حذف شد. با شکست قدرتهای مرکزی در جنگ جهانی اول و تحمیل پیمان ورسای بر امپراتوری آلمان، کشور مستقل لهستان مجدداً توانست به کمک متفقین به صحنه حیات بازگردد، اما دیری نپایید که باز هم آلمان هیتلری و شوروی استالینی، لهستان را دوپاره کردند و باری دیگر نقشه جهان جایی برای این کشور نداشت.
زیستن در چنین بافتاری، لاجرم موجب ارزش والای اسطورههای پیروزی و مقاومت میشود. ازاینرو، روی تمامی اسکناسهای زلوتی به شخصیتها و چهرههای مبارز اختصاص یافته است. در میان این مردان اسطورهای، «ژان سوم سوبیسکی» جایگاهی ممتاز و منحصربهفرد دارد.
ژان سوم سوبیسکی (۱۶۹۶-۱۶۲۹) یکی از مشهورترین پادشاهان مشترکالمنافع لهستان-لیتوانی بود که از سال ۱۶۷۴ میلادی تا زمان مرگش بهعنوان پادشاه لهستان و دوک بزرگ لیتوانی حکومت میکرد. دوره ۲۲ساله فرمانروایی سوبیسکی، بهعنوان عصر ثبات و موازنه قدرت در لهستان به حساب میآید. همچنین، او فرمانده نظامی توانایی بود که بیشتر شهرت خود را مدیون پیروزی ارزشمندش بر ترکهای عثمانی در نبرد وین است. او پس از پیروزیهایش بر ترکها به لقب شیر لهستان نائل آمد و توسط پاپ بهعنوان منجی مسیحیت در اروپا معرفی شد.
اروپای جدید
پس از آنکه فرانسه از همکاری با آمریکا در جنگ با عراق خودداری کرد و سایر کشورهای اروپای غربی نیز به بوش بیمحلی کردند، «دونالد رامسفلد»، وزیر دفاع وقت گفت: «دوران اروپای قدیم به سر آمده است، حالا نوبت اروپای جدید به مرکزیت لهستان فرا رسیده است.» فارغ از عقدهگشایی رامسفلد، حقیقتی مهم در این جمله نهفته بود که اکنون بهمراتب روشنتر از گذشته است؛ لهستان بهعنوان یکی از کشورهای نوظهور مهم در اروپا و جهان پدیدار شده است. اقتصاد لهستان در اروپا از جایگاه هشتم برخوردار است و بزرگترین در میان کشورهای اروپایی تازهاستقلالیافته از شوروی سابق است. تولید ناخالص داخلی لهستان به ۱.۵۹۹ تریلیون دلار رسیده و بهعنوان اقتصاد با درآمد بالا توسط بانک جهانی طبقهبندی شده است.
جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید