عصر تراکنش ۶۳ / «استیون لوکس» میگوید: «در کشورهای چندفرهنگی مفاهیم خنثی مانند ورزش بهعنوان عوامل وحدتبخش عمل میکنند و جنبههای جداییناپذیر هویتهای ملی هستند، اما خود ورزش نیز پدیدهای زمانمند و مکانمند است. به عبارت دیگر، ممکن است در طول زمان نگاه مردم و نخبگان به یک ورزش (حتی ورزش ملی) دچار تغییر و تحول شود. از این رو، به تبع آن، نقش و کارکردهای اجتماعی-سیاسی ورزشهای مختلف نیز با دگرگونی مواجه میشود.»
هاکی تا دو دهه پیش، ورزش سنتی و محبوب کاناداییها بود و از آن با عنوان ورزش ملی یاد میشد، اما نسل جدید مهاجران، چندان علاقهای به این ورزش نشان نمیدهند و بیشتر جذب ورزشهایی چون فوتبال، بسکتبال و والیبال شدهاند. از این رو، سیستم سیاسی چارهای جز این ندارد که به بازتعریف پیوند هویت با ورزش توجه کند.
برساخت هویت در جوامع چندفرهنگی
کاناداییها همواره به موضوع برساخت هویت ملی توجه زیادی نشان دادهاند، زیرا هویت عاملی است که یک کشور را تعریف میکند و در پرورش میهنپرستی و ایجاد حس تعلق و در عین حال ترویج تفاهم در میان مردم یک کشور، نقشی کلیدی بر عهده دارد.
در حال حاضر، کانادا یکی از کشورهایی است که با ابعاد چندفرهنگی مشخص میشود و در آن افراد با پیشینههای فرهنگی متنوع یک ملت را تشکیل میدهند. به این ترتیب، کانادا یک جامعه کثرتگراست و هیچ روش زندگی واحدی وجود ندارد که بتوان آن را هویت ملی نامید.
همانطور که «ویل کیملیکا» میگوید: «اغلب اوقات، بین هویت جوامع مختلف مهاجر در کانادا تضادهایی وجود دارد و بنابراین برساخت یک هویت واحد در این کشور چالشبرانگیز است. در نتیجه، برخی کاناداییها ممکن است با آنچه عدهای بهعنوان هویت تلقی میکنند، همسویی نداشته باشند، یا حتی با آن زاویه داشته باشند.» بحران هویتی را که در کانادا شاهد آن بودیم، میتوان با عناصر ناهمسان ناسیونالیسم و پویایی فرهنگی مرتبط دانست. کانادا متشکل از گروههای فرانسویزبان و انگلیسیزبان است که تاریخچه فرهنگی متفاوتی دارند.
با این حال، توجه به این نکته ضروری است که ویژگی چندفرهنگیبودن جامعه کانادا مانعی برای هویت ملی یکپارچه نیست، اما رسیدن به آن را دشوار میسازد. از این رو، چیزهای که «کانادایی» نام میگیرند، در برساخت هویت ملی نقش بسزایی دارند. برای نمونه، گوزن، افرا، پلیس اسبسوار سلطنتی، خوراک کبک کانادایی، چوگان و هاکی.
یکی از مفاهیم مهمی که برای چندین دهه در تعریف کاناداییها از خود نقش داشت، عشق به هاکی است. عشق به هاکی در میان کاناداییها از ابعاد چندفرهنگی عبور کرده و به بخشی جداییناپذیر از هویت ملی بدل شده است. به گفته داوسون؛ «هیچ ورزشی به اندازه هاکی از همان ابتدا بهطور بیچونوچرا با هویت ملی کانادا گره نخورده؛ بنابراین هاکی در میان سایر ورزشها برجسته شده تا نقش مهمی در تعریف کانادا ایفا کند. بهعلاوه، بازی هاکی بازتاب استعداد و مهارتهای کاناداییها برای زندهماندن و انطباق با محیط خشن خود است.
تصادفی نبود که شروع بازی هاکی و تولد دولت فدرال کانادا تنها کمتر از یک دهه از هم فاصله داشت. به این ترتیب، این دو رابطه تاریخی و تداوم مشترکی از سال ۱۸۶۷ دارند. تأسیس، رشد و تاریخچه دولت فدرال کانادا را نمیتوان بدون توجه به این بازی زمستانی روایت کرد.
ظهور فوتبال در کانادا
با این همه، در دو دهه اخیر، بهسرعت فوتبال جای هاکی را گرفته است. در واقع، برای نسل جدید کاناداییها، هاکی کسلکننده و بیروح است. این فقط به معنای عدم علاقه نسل جدید به یک ورزش سنتی نیست، بلکه لایههای بسیار عمیقتری دارد. در واقع، هاکی در مقام ورزش ملی و سنتی که افتتاحیه لیگ آن همانند افتتاحیه پارلمان بود، کارکرد جامعهشناختی و سیاسی خود را از دست داده است.
ظهور فوتبال در کانادا با تأثیرات جهانیشدن و بازشدن مرزها در پیوند است. اصلاحات مهاجرتی دهه ۱۹۷۰ باعث هجوم مردم از سراسر جهان شد. ورود انبوه مهاجران از کشورهایی که فوتبال بهعنوان ورزش اصلی یا محبوبترین بازی در نظر گرفته میشود، به چیزی منجر شد که صاحبنظران آن را «رنسانس علاقه به فوتبال در کانادا» مینامند. با این همه، کانادا راه دشواری در پیش دارد. آخرین و تنها باری که این تیم به مسابقات ورزشی جام جهانی راه یافت، در سال ۱۹۸۶ بود. کانادا بهسرعت سه بازی را باخت، گلی به ثمر نرساند و از جام خداحافظی کرد. اما حالا همهچیز تغییر کرده است.
تاریخچه دلار کانادا
دلار کانادا واحد رسمی پول کشور کاناداست که بهاختصار سیایدی نامیده میشود. تمام اسکناسهای فعلی توسط بانک کانادا منتشر میشوند که اولین سری اسکناسهای خود را در سال ۱۹۳۵ منتشر کرد.
سراسر دهه ۱۸۵۰ در کانادا، بحث بر سر این بود که بهتر است یک سیستم پولی مبتنی بر پوند استرلینگ داشته باشیم یا یک سیستم پولی اعشاری بر اساس دلار آمریکا. استانهای همجوار با ایالات متحده، تمایل داشتند واحد پولی کانادا را با واحد آمریکایی یکسان کنند، اما مقامات لندن همچنان ترجیح میدادند کانادا از پوند استرلینگ استفاده کند. با وجود این، دلار آمریکا بود که پذیرش عام پیدا کرد.
انگلیسی کانادایی، مشابه انگلیسی آمریکایی، از اصطلاح عامیانه «باک» برای دلار کاغذی استفاده میکرد. منشاء کانادایی این اصطلاح از سکهای گرفته شده که توسط شرکت خلیج هادسون در طول قرن هفدهم با ارزشی برابر با پوست یک سگ آبی نر [باک] ضرب میشد. بهدلیل وجود تصویر یک مرغ غواص پشت سکه یکدلاری که در سال ۱۹۸۷ جایگزین اسکناس یکدلاری شد، کلمه مرغ غواص [loonie] برای تشخیص سکه دلار کانادا از اسکناس به کار رفت.
اسکناسهای دلاری کانادا از دهه ۱۸۳۰ توسط بانکهای رسمی در چندین ایالت پیش از کنفدراسیون کانادا منتشر شد. در سال ۱۸۶۶ و پس از تشکیل کنفدراسیون، انتشار دلار توسط دولت کانادا شروع شد. در سوم ژوئیه ۱۹۳۴، بانک مرکزی کانادا تأسیس شد و از این پس این نهاد دولتی جدید به تنها صادرکننده تمام اسکناسهای فدرال بدل شد.
اسکناس ۱۰دلاری و بازتاب کانادا
احتمالاً در میان اسکناسهای حال حاضر یعنی ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰ و ۱۰۰ دلاری، اسکناس ۱۰ دلاری بیشتر بازنمود بینشها و چشماندازهای جدید اجتماعی-سیاسی در کاناداست. در روز جهانی زن در سال ۲۰۱۶، «جاستین ترودو»، نخستوزیر کانادا گفت: «زمان آن فرا رسیده که در یکی از اسکناسهایمان تصویری از یکی از زنان جریانساز کشورمان را داشته باشیم.» این زن جریانساز، کسی نبود جز «ویولا دزموند». در هشتم دسامبر ۲۰۱۶، دولت کانادا و بانک مرکزی اعلام کردند که در اسکناس ۱۰دلاری، تصویر ویولا دزموند جایگزین «جان مکدونالد» میشود. این برای نخستینبار در تاریخ کاناداست که روی اسکناس به خانواده سلطنتی و یا دولتمردان اختصاص ندارد.
ویولا دزموند تاجر سیاهپوست اهل نوا اسکوشیای کانادا بود که در سال ۱۹۴۶ تبعیض نژادی را در یک سینما در نیو گلاسکو، نوا اسکوشیا به چالش کشید و نماد مبارزه با تبعیض نژادی در این کشور شد. او حاضر به ترک صندلی «مخصوص سفیدپوستها» در سالن سینما نشد. به این سبب او دستگیر و به پرداخت تفاوت مالیات یکساله برای صندلی که او پرداخت کرده بود و صندلی که او استفاده کرد، محکوم شد. این کار دزموند یکی از معروفترین حوادث تاریخ مبارزه با تبعیض نژادی در کانادا محسوب میشود که به شروع جنبش حقوق مدنی مدرن در کانادا کمک کرد.
در روی دیگر اسکناس، موزه حقوق بشر کانادا در وینیپگ، منیتوبا، به چشم میخورد. هدف این موزه کاوش در موضوع حقوق بشر با ارجاع ویژه اما نه انحصاری به کانادا، ارتقای درک عمومی از حقوق بشر، ترویج احترام به دیگران و تشویق تفکر و گفتوگو است. کانادا بهویژه در سالهای اخیر تلاش کرده تا خود را بهعنوان یکی از حامیان جدی حقوق بشر در جهان نشان دهد. از این رو، این نماد، میتواند تلاشی در راستای بازنمایی این ایده باشد که کانادا حقوق بشر را به مثابه مسئلهای جهانی و فراملی در نظر میگیرد.
برساخت هویت جمعی
همانطور که پیشتر گفتیم، کانادا یک کشور چندفرهنگی است. از این رو، کانادا نمیتواند به ایدئولوژیهای قومی تکیه کند تا هویت ملی جامعی نسبت به کشورهای دیگر مانند ژاپن، آلمان و سایر کشورهایی که هژمونیهای فرهنگی قومی دارند، به دست آورد؛ بنابراین طبیعی است که پدیدههایی چون فوتبال به عناصر پویای برساخت هویت ملی تبدیل شوند. تغییر در تصورات و ایدهآلهای نسل جدید در مورد فراغت، سبک زندگی و ورزش، از چشم نخبگان سیاسی دور نمانده است. آنها امیدوارند فوتبال بتواند کار کارستانی را که هاکی موفق به انجام آن نشده، انجام دهد؛ برساخت هویت ملی. دغدغهای که حالا بیش از یک قرن از آن میگذرد، اما هنوز فاصله زیادی تا تحقق آن وجود دارد.
جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید