عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

فقط یک کره زمین داریم

سوئیس به روایت سری نهم اسکناس‌های فرانک

عصر تراکنش ۶۳ / ورزش همیشه بازتاب ایده‌های اجتماعی در مورد بدن، جنسیت یا ماهیت است. برای مثال، تقسیم ورزش‌ها به ورزش‌های «معمول» مردان و زنان با مفاهیم زیست‌شناختی و درک نقش‌های جنسیتی منبعث از قرن نوزدهم در ارتباط است. در طول ۵۰ سال گذشته، این ایده‌ها از برخی ورزش‌ها کنار گذاشته شده است. منازعات و تحولات سیاسی-اجتماعی عمومی بر ورزش نیز تأثیر داشته است.

به‌دلیل علاقه و توجه شدید تماشاگران و رسانه‌ها، ورزشکاران و همچنین سیاست‌مداران، از ورزش به‌عنوان بستری برای پیام‌های سیاسی خود استفاده می‌کنند. حتی اعطای میزبانی رویدادهای ورزشی به کشورها یک موضوع سیاسی است. علاوه بر این، ریاست سازمان‌های ورزشی جهانی و تعیین محل دائمی این سازمان‌ها تحت‌ تأثیر سیاست کشورهای مختلف قرار دارد. سوئیس در چند دهه اخیر پرچم‌دار غیردولتی‌شدن ورزش در جهان بوده است.


قدرت بی‌قدرتان


ریشه‌های تاریخی نکات جالبی را آشکار می‌سازند. طیف گسترده‌ای از قهرمانان از توده‌ها به نفع خود استفاده کرده‌اند. در دوران باستان مسابقات ورزشی به افتخار خدایان برگزار می‌شد و بستری برای تبلیغ علیه غیریونانیان بود. در قرون وسطی، دستگاه پاپ از مسابقات ورزشی برای جذب و به‌کارگیری افراد در جنگ‌های صلیبی بهره‌برداری می‌کرد. در دوران مدرن، رژیم نازی بازی‌های المپیک ۱۹۳۶ را به یک نمایش تبلیغاتی تبدیل کرد.

در سال ۱۹۶۸ در بازی‌های المپیک مکزیک، «تامی اسمیت» و «جان کارلوس»، ورزشکاران آمریکایی مشت‌های گره‌کرده خود را برای اعتراض علیه نژادپرستی در ایالات ‌متحده بالا بردند. در سال ۱۹۸۰، اکثر کشورهای غربی بازی‌های المپیک مسکو را در اعتراض به تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان تحریم کردند. در عوض، چهار سال بعد، بلوک‌ شرق از شرکت در المپیک لس‌آنجلس خودداری کرد. مثال‌های امروزی‌تر نیز کم نیست. بسیاری از بازیکنان زن فوتبال سوئیس به‌طور علنی به دستمزد پایین خود اعتراض کرده‌اند و تلاش‌های بسیاری برای برابری جنسیتی در زمینه حقوق و دستمزدها انجام داده‌اند.

قبل از جنگ جهانی دوم، به‌ویژه در دهه ۱۹۳۰، تلاش‌هایی از سوی سیاست‌گذاران و مقامات دولتی برای اطمینان از سازمان‌دهی دقیق‌تر ورزش تحت ‌نظارت دولت صورت گرفت. به‌ویژه در چهارچوب سیاست «دفاع معنوی ملی» سوئیس، ورزش به‌عنوان یک سلاح پیشگیرانه تعریف شد. در واقع، مقامات سوئیسی بر این باور بودند که فعالیت‌های ورزشی هرگز نباید بی‌هدف باشد. آنها در درجه اول باید حول وظایف مدنی مانند خدمت سربازی سازمان‌دهی شوند. در همان زمان هم این ایده مخالفان جدی داشت؛ آنها استدلال می‌کردند که دولت نباید حیطه دخالت خود را به همه امور شهروندان، حتی ورزش‌کردن آنها تسری دهد.

با این حال، دولت از طریق تخصیص کمک‌های مالی توانست تا حدی ایده‌های خود را عملی کند؛ به‌ویژه اینکه در آن زمان هنوز بخش خصوصی درگیر ورزش حرفه‌ای نشده بود و در نتیجه بودجه دولتی اهمیتی حیاتی در ورزش داشت. برخی ورزش‌ها منافع سرشاری از دخالت مستقیم دولت نصیب‌شان می‌شد و برخی دیگر بی‌نصیب می‌ماندند. برای ‌مثال، ژیمناستیک بیشترین سود را از بودجه ورزشی دولت برد؛ زیرا قهرمانان و مربیان این رشته خیلی زود خود را به نخبگان سیاسی و حکومتی نزدیک کردند. در سال ۱۸۷۴، به‌عنوان بخشی از اصلاحات نظامی، ژیمناستیک در مدرسه برای پسران اجباری شد، با این استدلال که مردان جوان هنگام ورود به خدمت سربازی تا حد امکان آماده و ورزیده باشند. حتی انجمن‌های ورزشی که متعاقباً در سوئیس تأسیس شدند، تا حدی باید در برابر امتزاج میهن‌پرستی، حمایت دولتی و آمادگی جسمانی، همان‌طور که ژیمناست‌ها انجام می‌دادند، سر تعظیم فرود می‌آوردند.


تاریخچه فرانک سوئیس


فرانک سوئیس واحد رسمی پول کشور سوئیس، لیختن‌اشتاین و کامپیونه دِ ایتالیا (دولت‌شهری مستقل در استان کومو ایتالیا) است. این ارز توسط بانک مرکزی کشور سوئیس عرضه و به‌طور اختصار با عبارات .SFr و .Fr شناخته می‌شود و در برخی مواقع به آن اصطلاحاً سوئیسی گفته می‌شود.

تا پیش از سال ۱۸۵۰، اقتصاد و وضعیت ارزی در کشور سوئیس کاملاً بی‌نظم و سازمان‌نیافته بود. اشغال سوئیس توسط فرانسه که در زمان انقلاب فرانسه رخ داد، موجب از بین رفتن انسجام سیاسی و اقتصادی سوئیس شد. مناطق مختلف کشور سوئیس، چه قبل از اشغال و چه پس از استقلال دوباره در سال ۱۸۱۵ سکه‌های مخصوص به خود را ضرب می‌کردند و سیستم ارزی متفاوتی از یکدیگر داشتند، بدون اینکه نظم یا قانون واحدی در سطح کشور مشاهده شود.

در سال ۱۸۴۸ در پاسخ به بحران جنگ‌های داخلی و جنگ قدرت در این کشور در دهه ۱۸۴۰ میلادی، قانون اساسی فدرال سوئیس تصویب شد. بخشی از این قانون به مسئله اهمیت ایجاد یک ارز ملی توجه داشت؛ به گونه‌ای که ضرب سکه را به‌خصوص به‌صورت رسمی حق دولت فدرال این کشور دانست. این قانون راه را برای ایجاد ارز ملی هموار کرد تا بالاخره در سال ۱۸۵۰ قانون ضرب سکه فدرال به‌دنبال قانون اساسی این کشور تصویب شد و فرانک سوئیس را به رسمیت شناخت؛ ارزی که ارزش آن بر اساس نقره تعیین می‌شد.

مهم‌ترین جفت‌ارز کشور سوئیس جفت فرانک سوئیس/دلار آمریکاست که در آن ارزش فرانک سوئیس در مقابل دلار آمریکا سنجیده می‌شود. این جفت‌ارز در میان جفت‌‌ارزهای موجود در این کشور تنها جفت‌ارز اصلی است. جفت‌ارزهای اصلی در واقع جفت‌هایی هستند که بیش از سایر جفت‌ارزها مورد معامله قرار می‌گیرند و نقدینگی آنها در بازار بیش از ارزهای دیگر است.


سری نهم اسکناس‌های فرانک و بازتاب سوئیس


اسکناس‌های سری نهم فرانک سوئیس؛ ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۱۰۰۰ یک کلیت واحد را تشکیل می‌دهند، طوری که اساساً تفسیر یکی از آنها بیرون از این مجموعه امکان‌پذیر نیست.   

این مجموعه دارای سه مجموعه المان اساسی است:

  • بر اساس خط بین‌المللی زمان برآمدن خورشید تا غروب آفتاب در کره زمین ترسیم شده است. خط بین‌المللی زمان، خطی است فرضی بر سطح کره زمین که از میانه اقیانوس آرام می‌گذرد و کشتی‌ها و هواپیماها با گذر از این خط، تاریخ روزی را که در آن به‌ سر می‌برند، عوض می‌کنند. در واقع، اگر مسافری از غرب کره زمین به شرق (از قاره آمریکا به قاره آسیا) یک بار زمین را دور بزند، یک روز تقویمی از مبداء حرکت خود جلو می‌افتد و باید یک روز را از تاریخ کم کند و برعکس از شرق کره زمین به غرب ( از آسیا به آمریکا) باید یک روز به تاریخ اضافه کند.
  • المان دوم با مناظر و اماکن دیدنی سوئیس در ارتباط است.
  • المان سوم مشتمل بر برخی عناصر زیست‌محیطی است.

انتخاب این عناصر برای این مجموعه اسکناس، بازتاب نگاهی است که سوئیسی‌ها از دهه‌ها پیش اتخاذ کرده‌اند. آنها همواره مُبَلغ این ایده بوده‌اند که ما انسان‌ها فقط یک کره ‌زمین داریم و سرنوشت همه مردمان این کره خاکی به هم گره ‌خورده است. در واقع، هر کنش و ‌و‌اکنشی در گوشه‌ای از جهان، می‌تواند بر سرنوشت سایر مردم جهان تأثیر بگذارد. ریشه‌های تاریخی سوئیس که همواره مأمن مهاجران و تبعیدیان اروپا بوده و در میان چهار گروه قومی-نژادی تقسیم شده، در شکل‌گیری و بسط این ایده مؤثر بوده است.

سوئیس از هنگام انتخاب راهبرد بی‌طرفی و عدم ‌مشارکت در جنگ و مخاصمه‌، بر توسعه و ارتقای سازمان‌های بین‌المللی و نیز سازمان‌های مردم‌نهاد (از صلیب سرخ جهانی و نهادهای متعدد برای آوارگان و مهاجران گرفته تا سازمان‌های بین‌المللی ورزشی و فرهنگی) تأکید کرده است.


پرچم‌دار جلوگیری از مداخله دولت


سوئیس مثال منحصر‌به‌فردی در مورد تحول و دگرگونی در نحوه ارتباط ورزش و دولت است. سوئیس پرچم‌دار دخالت حداکثری دولت در ورزش بود. مقامات سوئیسی این استدلال را مطرح می‌کردند که دولت باید به سه دلیل بر فعالیت‌های ورزشی نظارت داشته باشد؛ اول، ورزش‌هایی که برای فرد و جامعه مفید هستند، تقویت شود. دوم، از آنجا‌ که دولت زیرساخت‌های ورزشی را فراهم کرده و در ورزش همگانی و قهرمانی سرمایه‌گذاری می‌کند، باید بر شئون مختلف آن نظارت کند تا فساد مالی و حیف‌ومیل سرمایه ملی اتفاق نیفتد.

سوم، از آنجا که ورزش با بیشتر افراد جامعه و به‌ویژه کودکان در ارتباط است، دولت باید بر اماکن ورزشی نظارت کند تا اطمینان یابد آنها موجب بسط و توسعه بی‌اخلاقی در جامعه نمی‌شوند. اما چند دهه بعد، سوئیس پرچم‌دار عدم دخالت دولت در ورزش و به‌ویژه فوتبال می‌شود. دلیل این امر ساده و احتمالاً بدیهی است؛ مضرات و معایب دخالت دولت در ورزش به‌مراتب از مزایا و منافع آن بیشتر است. زمانی «آدام اسمیت» گفته بود که دولت تاجر خوبی نیست و بعدها معلوم شد که در نظارت هم چندان خوب عمل نمی‌کند. در حال حاضر، نهادهای ورزشی بین‌المللی از همه ابزارهای خود استفاده می‌کنند تا جلوی دخالت دولت در ورزش را بگیرند.

جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.