تکلیف رمزارزها بعد از سقوط افتیایکس چیست؟
سقوط امپراتوری رمزارزی سم بنکمن فرید را میتوان رسوایی دهه نامید، اما شاید همین رسوایی، چراغ راهی باشد برای وب ۳ تا این بار عاقلانهتر به راهش ادامه دهد
عصر تراکنش ۶۵ / در ماه جولای همین سال، صرافی قدرتمند و غولپیکر رمزارزی افتیایکس، همچون ستونی مستحکم و سرشار از ثبات به نظر میرسید. این شرکت و مؤسس آن، سم بنکمن فرید، آنقدر برای بهاصطلاح زمستان کریپتو مملو از آرامش و اعتمادبهنفس نشان میدادند که گویی قرار است حتی رقبای ضعیفتر را هم نجات دهند، اما این تصویر زیبا و باصلابت، فقط در عرض چند روز در ماه نوامبر به یکباره فرو ریخت.
اول، ارزش توکن داخلی افتیایکس شروع به ریزش کرد و بعد هم افتیایکس از درِ مذاکره با یکی از رقبا درآمد تا بلکه با توسل به ادغام و تملیک نجات پیدا کند. بعد هم خیلی راحت، با کنارهگیری رقیب از معامله اعلام ورشکستگی کرد. این، یک چرخش عجیب و خیرهکننده از رویدادها برای شرکتی بود که بالغ بر ۳۰ میلیارد دلار ارزش داشت و بهعنوان بهترین و توانمندترین شرکت در صنف شناخته میشد که ادعا داشت میتواند کریپتو را وارد جریانات مالی اساسی ایالات متحده آمریکا کند.
البته با تمام این اتفاقات تلخ، بدترین اتفاق هنوز در راه بود؛ آنچه بعد از فروپاشی افتیایکس فاش شد، این بود که ظاهراً این امپراتوری قدرتمند و مورد اعتماد، در تمام مدت فعالیت خود، مشغول کلاهبرداری، دروغگویی به سرمایهگذاران و سوءاستفاده از سرمایهها و غارت وجوه مشتریان بوده؛ آن هم در شرایطی که نه نظارت هیئتمدیره وجود داشته و نه حتی کنترلهای مالی اولیه.
سم بنکمن فرید ۳۰ساله، تمامی سرمایهگذاران، سیاستمداران و رسانهها را مجذوب خود کرده بود؛ کسی که تصویر و نامش تا مدتها بهعنوان کارآفرین و نجاتدهنده دنیای کریپتو و یک پولساز، روی جلد مجلهها و برنامههای تلویزیونی رفت، اما در نهایت یک کلاهبردار از جنس الیزابت هولمز و برنی میداف از آب درآمد.
تحقیقات نظارتی و جنایی فراوانی در پی جریان این خبر به راه افتاد و این در حالی بود که سم بنکمن فرید، هنوز هم اصرار داشت که «فریب خورده است»! بله، یعنی فقط یک سادهلوح بوده، نه یک کلاهبردار بدجنس! مگر میشود یک کلاهبرداری با این عظمت، زیر بینی کسی اتفاق بیفتد و او خبر نداشته باشد؟ آیا وقتش نرسیده چشمانمان را بیشتر باز کنیم و کمی درسهایی را که پیشتر آموختهایم، مرور کنیم؟
درسهای دشوار
تشخیص یک کلاهبرداری که در زمان ماضی اتفاق افتاده، با توجه به وجود شواهد و قرائن و حتی آثار موجود بسیار آسانتر است. در مورد افتیایکس، تمام این شواهد و قرائن حی و حاضر هستند: فقدان هیئتمدیره، امتناع از به اشتراک گذاشتن اسناد حسابداری اولیه با مطبوعات یا حامیان مالی و مدیرعاملی که از بازیکردن بازی لیگ آف لجندز در زمان سرمایهگذاری لذت میبرد!
اما سؤال اصلی اینجاست که با وجود تمام این شواهد و قرائن، چرا افرادی که باید خیلی پیشتر، این شرکت و مدیرعاملش را شناسایی میکردند، از جمله دستهای باتجربهای همچون عوامل شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر معتبر سکویا کپیتال، یا عوامل شرکت سرمایهگذاری و مدیریت صندوقهای بازنشستگی کانادایی انتاریو تیچرز، فریب تیپ و قیافه ساده و وعده و وعیدهای شیرین این جوان ۳۰ساله را خوردند و میلیونها دلار سرمایهشان را به دست او نه، بلکه به دست باد سپردند.
بهترین پاسخ شاید در همان جمله معروف یکشبه پولدار شدن نهفته باشد! اینکه صرفاً با دستیابی عجولانه به پول و موقعیت، تدابیر اساسی، شک و تردید و همهچیز کنار گذاشته میشود. این ماهیت یک شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر است که تمایلی برای از دست دادن یک پروژه داغ ندارد و به همین خاطر هم از بررسیها و گمانهزنیها کوتاه میآیند. سکویا، مبلغ کلان ۲۱۰ میلیون دلار در سرمایهگذاری سری B افتیایکس سرمایهگذاری کرد و یک پروفایل ۱۴ هزار کلمهای پفکرده هم برای آن ارائه داد با عنوان «سم بنکمن فرید مجموعهای نجاتدهنده دارد، شاید شما هم باید داشته باشید».
احتمالاً این شرکت، در حال حاضر آرزو میکند که ای کاش مقداری از این مبلغ کلان را صرف یک حسابرس کاربلد قانونی میکرد! (سکویا از سرمایهگذاران عذرخواهی کرده و گفت که حسابرسی خود را تقویت خواهد کرد. شرکت سرمایهگذاری و مدیریت صندوقهای بازنشستگی کانادایی انتاریو تیچرز هم در بیانیهای گفت: «هیچ فرایند بررسی دقیقی نمیتواند تمامی ریسکها را آشکار کند.»)
اکنون بدیهی است که شرکتهایی که آن همه پول بیزبان را به پای شرکت سم بنکمن فرید میریختند، باید کمی بیشتر جانب احتیاط را نگه میداشتند و خواستار نظارت در امور شرکت میشدند. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که افتیایکس، عمده سرمایهگذاریهای خود را در سال ۲۰۲۱ دریافت کرد؛ زمانی که به نظر میرسید قیمت رمزارزها، چارهای جز افزایش ندارد و این بازار، محکوم به موفقیت است. در چنین شرایطی، برای بنیانگذاران بسیار آسان است که بدون ایدههای عجیبوغریب فریبنده یا حتی بدون داشتن روابط قوی، جذب سرمایه کنند.
رسانهها و سیاستمداران نیز همینقدر سادهلوحانه سم بنکمن فرید را باور کردند؛ شاید به این دلیل که او، بهعنوان یکی از عوامل و نمادهای دموکراتیک شناخته میشد. برنامههای جدی اما مبهم او برای بذل و بخشش میلیونها دلار پول تحت عنوان «نوعدوستی ثمربخش» تضادهای کلیشهای جدیدی را به وجود آورده بود که شاید زمینهای شد برای فریب طیف گستردهای از رسانهها، سیاستمداران و افراد.
در مورد مشتریان هم خیلی نمیتوان مشتریان را در مورد اعتماد به سم بنکمن فرید و امپراتوری بهظاهر قابل اعتماد و قدرتمندش مؤاخذه کرد؛ شرکتی که در بزرگترین و محبوبترین برنامههای تلویزیونی حضور داشت، تبلیغات سوپربول را در اختیار داشت و توسط افراد قابل اعتماد و بنامی همچون «تام برادی»، «استف کوری» و «لری دیوید» تأیید شده بود.
بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که بحث شفافیت، با وجود تمام ادعاهایی که نهتنها افتیایکس، بلکه تمام همقطاران کریپتویی او دارند، هیچ جایگاهی در میان این شرکتها ندارد. همه این شرکتها، آشکارا فاقد شفافیت لازماند. از قضا، ماهیت و رسالت بلاکچین این بوده و هست که میتواند سطح بیسابقهای از شفافیت و دید در دفاتر کل و حسابها را فراهم کند، اما افتیایکس توانست در بستر همین بلاکچین، بسیاری از اعمال ناشایست خود را از طریق شبکهای متشکل از ۱۳۰ سازمان فراساحلی پنهان کند.
در پاسخ به این افتضاح، در دنیای رمزارزها، طرفداران صنعت بهدنبال گواه «اثبات ذخایر» سروصدای زیادی به پا کردهاند. این دستاورد میتواند به ایجاد شفافیت بیشتر در مورد داراییها بینجامد؛ شفافیتی که میتواند خیال کاربران را از امنیت داراییهایشان راحت و از وقوع بحرانهای احتمالی مشابه آنچه در مورد افتیایکس شاهدش بودیم، جلوگیری کند.
بعد چه پیش میآید؟
کاخ سفید، اعضای کنگره و رؤسای آژانسها متعهد شدهاند که صنعت کریپتو را به وضعیت نرمال سابقش برگردانند. در عین حال، برخی مترقیان هم اظهار میکنند که از نابودی رمزارزها، یک بار برای همیشه، خوشحال خواهند شد. اما آنچه مهم است، اینکه پاسخی درخور برای این فاجعه پیدا شود تا از یک افتیایکس دیگر در دنیای کریپتو جلوگیری شده و در عین حال، نوآوری عجیب و خارقالعاده بلاکچین هم به بهترین و قابل اعتمادترین شکل ممکن شکوفا شود. طرفداران صنعت بر این باورند که رویکرد کنونی کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا مبنی بر «رگولاتوری از طریق اجرا» که با استدلال مبهم و غیرقابل پیشبینی بودنش آن را محکوم میکنند، لزوماً باید با مقررات و رویکرد جدیدی جایگزین شود تا بتواند امنیت رمزارزها را تأمین کند.
حرکت دیگری که احتمالاً میتواند به روند روبهرشد رمزارزها به روشی ایمن کمک کند، اعطای اجازه فعالیت قانونی محصولات مالی مبتنی بر رمزنگاری مانند ETF و وامهای دارای بهره است؛ صدالبته تحت قوانین شفافی که بر نحوه عملکرد آنها حاکم است.
خسارتهای مالی رسوایی بزرگ افتیایکس، بسیار فراتر از آنچه تاکنون بوده، خواهد رفت و بدون شک، به غیر از مشتریانش، گریبانگیر خیلیهای دیگر هم خواهد شد. انتظار میرود شرکت بلاکفای، وامدهنده مبتنی بر رمزارزها و بسیاری از دیگر شرکتهای فعال در عرصه کریپتو، بهویژه آنهایی که بهصورت متمرکز در زمینه ارائه وام فعالیت میکنند، اعلام ورشکستگی کنند.
با این حال، هر آب گلآلودی موقعیتهایی هم برای ماهیگیری ایجاد میکند. در میان تمام افراد، اشخاص و شرکتهایی که از سقوط یکباره افتیایکس در شوک فرو رفته و متضرر شدهاند، شاید کوینبیس یک برنده بعید باشد؛ شرکتی که حتی با وجود از دست رفتن سهم بازار افتیایکس، روند کُند و دشواری را تجربه کرده و اگرچه در زمستان رمزارزها، درآمد و سهام او نیز رو به کاهش گذاشته، اما خیلی خوب توانسته از پس بازی با رگولاتورهای ایالات متحده آمریکا بربیاید؛ غولی که از طرحهای فراساحلی و ترفندهای تجاری اختصاصی که سم بنکمن فرید به کار گرفته بود، دوری گزیده و شاید توانسته از منجلاب بهوجودآمده جان سالم به در ببرد.
البته، نباید فراموش کرد که جتی فاجعه بزرگتری نسبت به فروپاشی افتیایکس هم میتواند به وقوع بپیوندد. جدای از شیوههای مبهم، سرمایهگذاریهای بسیار زیادی در حوزه رمزارزها، حول محور مالیسازی عجیبوغریب و معرفی توکنهایی میچرخد که هدف اصلی آنها غنیسازی افراد داخلی است. بسیاری از مبتکران کریپتو وجود دارند که بهدنبال طراحی، اجرا و عرضه محصولات مبتنی بر رمزارزها هستند که بدون شک افراد عادی، دوستشان خواهند داشت و از آنها استفاده خواهند کرد.