فروپاشی بانک سیلیکونولی و نیاز به تغییر نگرش بنیادی نسبت به نهاد بانک
ناامیدانه اما (هنوز) بیبدیل
عصر تراکنش ۷۰؛ مینا والی، مدیرمسئول ماهنامه عصر تراکنش / شکست بانک سیلیکونولی بزرگترین اتفاق صنعت مالی دنیا طی یک ماه گذشته بود. سیلیکونولی با خدمات ویژهای که به استارتاپها ارائه میداد، به بانک محبوب شرکتهای نوپا تبدیل شده بود. با افزایش میزان سپردهگذاری در این بانک طی چند سال اخیر سیلیکونولی اقدام به سرمایهگذاری در اوراق قرضه کرد. خرید اوراق قرضه سرمایهگذاری پرریسکی نیست، اما این سرمایهگذاری یک ایراد دارد و آن اینکه سررسید آنها طولانی و بازدههایشان کم است. خرید اوراق قرضه در حالت عادی خطری ندارد، اما در شرایط تورمی اخیر آمریکا که فدرالرزرو اقدام به افزایش نرخ بهره کرد، ارزش این داراییها بهشدت کاهش یافت و در نتیجه سیلیکونولی را با مشکل مواجه کرد.
برای بانکها چیزی بدتر از گسترش حس ترس میان سپردهگذارانشان نیست. این ترس از شکست سیلیکونولی همان موج مخربی بود که بهسرعت گسترش یافت و به هجوم مشتریان برای برداشت پولهایشان منجر شد؛ بنابراین بانک سیلیکونولی دچار فروپاشی شد. بانکی که نزدیک به ۴۰ سال محرک نوآوری و فناوری در صنایع نوپا بود و محبوب شرکتهایی که یا خود تغییرات اساسی را رقم میزدند یا بهسرعت با تغییرات همگام میشدند، نتوانست خود را با تغییرات نرخ بهره منطبق کند.
در این شماره عصر تراکنش فهرستی از ۱۰ سقوط بانکی بزرگ آمریکا را منتشر کردهایم. از فروپاشی کانتیننتال ایلینویز در سال ۱۹۸۴ تا سیلیکونولی در سال ۲۰۲۳. طی ۴۰ سال اخیر بهطور متوسط هر چهار سال یک بانک در آمریکا سقوط کرده است. نگاهی به این سقوطها و اتفاقی که برای بانک سیلیکونولی در بطن تحولات نوآورانه و فناورانه رخ داد و همچنین اتفاقات مشابه برای دهها بانک دیگر در بزرگترین اقتصادهای دنیا، ما را دچار تردید میکند که این حوادث در چه صنعتی اتفاق افتادهاند؟
مگر ما از صنعتی نمیگوییم که قویترین رگولاتوری را تحمل میکند؟ کدام صنعت تاب تحمل این اندازه سختگیری را دارد و چطور بانکها با وجود قوانین سختگیرانه ورشکست میشوند؟ بانکها، این ماهیتهای ریسکگریز چطور این اندازه اشتباه میکنند؟
ظاهراً این اندازه شکست در صنعت مالی گواهی است بر ریسک بالای آن و باید قبول کنیم در صنعتی با این اندازه ریسک، به رگولاتوری سختگیرانهای نیاز داریم. باید قبول کنیم اگر این رگولاتوری سختگیرانه وجود نداشت، به جای اینکه هر چهار سال یک بار بانکی شکست بخورد، باید هر سال شاهد بحرانی جدید باشیم. فکر میکنم نتایج حاصل از این نوع نگاه تمامی ندارد. بانکها سالهای سال است که دچار فروپاشی میشوند، قوانین سختگیرانهتر میشوند و باز هم یک اشتباه و عدم تطبیق با شرایط جدید بانکها را به ورطه سقوط میکشاند. به نظر میرسد پایانی برای این سختگیریها وجود ندارد.
صنعت مالی صنعتی پرریسک است و نیاز به رگولاتوری سختگیرانه دارد. این صنعت با سازوکارهایی که در ذهن ما نقش بسته، بیش از هر زمان دیگری پرریسک است؛ چراکه قوانین سختگیرانه دستوپایش را بسته و آنقدر در این نقش فرو رفته که به سازمانی سخت برای تغییر و تحول تبدیل شده است. اما امروز ما در دنیایی با تغییرات سریع زندگی میکنیم و هر کدام از ما که نتوانیم خود را با تغییرات و خواستههای جدید سازگار کنیم، جز فروپاشی سرنوشت دیگری نخواهیم داشت. حتی اگر بانکی باشیم که در میان نوآورترین صنایع نفس بکشیم، باز هم ممکن است نتوانیم خود را با تغییرات همگام کنیم.
با اینکه سازوکارهای رگولاتوری در ایران اجازه نمیدهد بانکی ورشکست شود و حمایت بانک مرکزی مانع از شکست بانکها میشود، اما نمیتوان نسبت به حوادثی که در بانکهای دنیا رخ میدهند بیتفاوت بود. شکستهای پیدرپی بانکها ناشی از بحرانهای مالی یا اشتباهات محاسباتی آنها، پیامدهایی فراتر از نابودی یک بانک دارند. این شکستها به ناامیدی مردم از سیستمهای متمرکز مالی خواهد انجامید.
شاید نسلهای آینده سؤال کنند که چرا ما با وجود سالها تجربه بحرانهای مالی و ورشکستگی بانکها، از این نهادهای مالی ناامید نشدیم؟ چرا همچنان به بانکها اعتماد داریم؟ پاسخ ما شاید این باشد که مجبور بودیم اعتماد کنیم، چون عمیقاً اعتقاد داشتیم که جایگزینی برای آنها وجود ندارد. ما از بانکها ناامید بودیم، اما هنوز جایگزین مطمئن دیگری را درک نکرده بودیم که از نهادهای مالی سنتی به نهادهای مالی نوآور کوچ کنیم. ما از دیفای شنیده بودیم، اما هنوز بهطور ملموس درکش نکرده بودیم. ما میدانستیم که پول میتواند شکل دیگری غیر از پول بانک مرکزی داشته باشد، اما آن شکل پول را جدی نگرفته بودیم.
هر سال با افتضاحاتی که سیستم بانکی موجود در دنیا به بار میآورد، طرفداران لیبرترینها افزایش پیدا میکند. هر شکست بانکی تقویتکننده این جنبشهای آزادیخواه است. در ایران بانک مرکزی به علت واهمهای که از تبعات شکست بانکها دارد، اجازه نمیدهد بانکی ورشکسته شود و در عوض هزینه آن را فعالان اقتصادی و مردم میدهند. با این وجود بانکها نمیتوانند در مقابل موجی از نارضایتی از سیستمهای کهنه و ظهور شکل جدیدی از ارائه خدمات مالی که به جای بانکهای مرکزی و نهادهای مرکزی متکی بر اعتماد به شبکه هستند، مقاومت کنند. پیشبینی روزی که یا بانکها از بین خواهند رفت یا با رویکردهای جدید به حیات خود ادامه میدهند، کار سختی نیست؛ اما حتماً برای بانکها این دگرگونی کار دشواری خواهد بود.