عصر تراکنش ۷۰؛ مصطفی امینی، مدیرعامل و عضو هیئتمدیره شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی / یکی از تأثیرات تحول دیجیتال در صنایع مالی، گسترش پدیده همگرایی دیجیتال است. در ارتباط با همگرایی دیجیتال مرتبط با صنایع مالی در دو سطح میتوان نقد و بررسی داشت:
همگرایی دیجیتال درونصنعتی: منظور پیدایش همگرایی دیجیتالی در صنایع مالی مختلف با همدیگر اعم از بازیگران صنعت بانکداری، صنعت بیمه، صنعت بورس، صنعت مالیات، صنعت پرداخت و خدمات اعتباری است. توسعه سوپرمارکتهای مالی و فینتکی از جمله مصادیق این موضوع هستند.
همگرایی دیجیتال برونصنعتی: منظور همگرایی دیجیتال میان صنایع مالی و صنایع همسایه است که به پیدایش پدیدههای جدیدی همچون تلکوبانکداری، تلکوبیمهگری، تکفینها، پلتفرمهای غیرمالی ارائهدهنده خدمات BNPL، پلتفرمهای غیربانکی ارائهدهنده خدمات مدیریت تضامین و سایر نمونهها منجر شده است.
همگرایی دیجیتال در صنایع مالی نشاندهنده آن است که «منطق مدیریت ارزش» در حال متحولشدن است و در حال مهاجرت از منطق «زنجیره ارزش» به منطق «شبکه ارزش» است. به بیان دیگر، در الگوی شبکه ارزش، مفهوم «ارزش» ارتباط معناداری با مفهوم «شبکه» پیدا کرده و باید اکتساب ارزش، خلق ارزش و تحویل ارزش را در شبکهها دنبال کرد. اینگونه گرایشی از تحول دیجیتال تحت عنوان «تحول دیجیتال شبکهبنیان» (Network-Driven Digital Transformation) پیدایش میشود. در تحول دیجیتال شبکهبنیان، هسته اصلی تغییر بنیادین کسبوکار، وابستگی شدیدی به تحول در شبکهها دارد؛ اعم از تحول در شبکه ارزش کسبوکار، تحول در شبکه ذینفعان، تحول در شبکه مشتریان، تحول در شبکه کسبوکار، تحول در شبکه دانش، تحول در شبکه فناوری و سایر انواع شبکههای مهم در کسبوکار صنایع مالی. در چنین شرایطی مفهوم حکمرانی شبکه در صنایع مالی دیجیتال اهمیت زیادی پیدا میکند. بهطور کلی در طرحهای تحول دیجیتال شبکهبنیان در خصوص واژه «شبکه» دو برداشت وجود دارد:
شبکه از منظر فناوری اطلاعات: برداشت اول بررسی مفهوم شبکه از منظر دیدگاههای منتج از تحول فناوری اطلاعات است. از این منظر، تمرکز روی شبکههای کامپیوتری است که معمولاً در قالب طرح تحول شبکه مطرح میشوند. در این نگاه واژه شبکه به معنای خاص آن مطرح میشود.
شبکه از منظر حکمرانی: برداشت دوم بررسی مفهوم شبکه از منظر حکمرانی دیجیتال است. از این منظر معمولاً تمرکز روی مدیریت شبکه و حکمرانی شبکه از منظر نظریههای شبکه و علوم شبکه است. به بیان بهتر، در این نگاه واژه شبکه به معنای عام آن مطرح میشود. در این نگاه مفاهیم جدیدی قابل بررسی هستند، همچون «مشتری به مثابه شبکه»، «سازمان به مثابه اکوسیستم»، «دانش به مثابه شبکه» و سایر مفاهیم. در این نگاه است که تفکر اکوسیستمی در کسبوکارهای مالی رونق دارد و موضوعاتی همچون همخلقی ارزش در کسبوکار، همرقابتی در صنایع مالی، کسبوکارهای اکوسیستمی و اکوسیستم صنایع مالی دیجیتال مورد توجه قرار میگیرند.
از منظر دیدگاه دوم، یکی از موضوعات مهم در طراحی و اجرای نقشهراه تحول دیجیتال توجه به جنبههای مختلف حکمرانی دیجیتال همچون حکمرانی هوش مصنوعی، حکمرانی داده، حکمرانی تحلیل، حکمرانی تجربه دیجیتال، حکمرانی بلاکچین، حکمرانی رسانههای اجتماعی، حکمرانی رایانش و حکمرانی شبکه است. در این میان حکمرانی شبکه (شبکه به معنای عام و نه صرفاً شبکههای کامپیوتری)، یکی از جنبههایی است که از اهمیت بالایی برخوردار است. دلیل این اهمیت نیز حیاتیبودن تفکر اکوسیستمی در تحول دیجیتال است. کانون تفکر اکوسیستمی متشکل از همخلقی ارزش و «تفکر شبکهبنیان» است. تفکری که معتقد است تغییرات بنیادین در بنگاههای اقتصادی و کسبوکارها زمانی تحقق مییابند که در شبکههای آنها تحول ایجاد شود. در چنین شرایطی است که موضوع حکمرانی شبکه اعم از نظارت عالیه بر شبکه، هدایت و جهتدهی راهبری به شبکهها، برنامهریزی استراتژیک برای شبکهها، سیاستگذاری برای شبکهها و کنترل و اشراف به شبکهها اهمیت مییابد. در واقع حکمرانی شبکه نوعی همنواسازی و هماهنگی است که ویژگی برجسته آن توجه به سیستمهای اجتماعی-فنی غیررسمی است، نه ساختارهای بوروکراتیک درون بنگاهها و نه ارتباطات قراردادی میان آنها. هدف حکمرانی شبکه هماهنگساختن محصولات و خدمات پیچیده در محیطهای رقابتی و آمیخته با عدم قطعیت است.
حکمرانی شبکه دارای سه ویژگی اصلی است:
- حکمرانی شبکه بر این باور است که کسبوکار از کنشگران خودمختار اما وابسته به هم تشکیل شده است. این نکته بسیار حائز اهمیت است، زیرا کنشگران میدانند که بهتنهایی قادر به حل یک مسئله مشخص نیستند و به یکدیگر نیاز دارند.
- همکاریهای میان کنشگران در یک قالب خودساختاریافته انجام میشود. وقتی کنشگران اولینبار در کنار هم قرار میگیرند، هیچ ساختاری برای تعاملات وجود ندارد، اما وقتی آنها با هم تعامل کنند، آنگاه بهتدریج ساختار تعاملات را توسعه میدهند.
- سومین خصیصه توانایی کنشگران برای کار در مورد مسائل پیچیده اجتماعی است. کنشگران حول یک مسئله و دغدغه مشترک گرد هم میآیند و از طریق هماهنگی و همکاری برای یک راهکار تلاش میکنند.
بنابراین در خصوص تحول دیجیتال شبکهبنیان در صنایع مالی دیجیتال میتوان چند نتیجه مهم گرفت؛ اولاً، در صنایع مالی میبایست «شبکه به مثابه یک دارایی راهبردی» در تحول دیجیتال در نظر گرفته شود. توجه به این فرض دو نتیجه مهم دارد: ۱. اهمیتیافتن مفهوم اجتماع و ۲. اهمیتیافتن مدلهای حکمرانی و برنامهریزی سبکوزن همچون حکمرانی چابک در تحول دیجیتال است. ثانیاً، از منظر معماری سازمانی و معماری کسبوکار، در تحول دیجیتال شبکهبنیان، «معماری اکوسیستمگرا» (EOA) و مبتنی بر میکروسرویسها میتواند ارجح از «معماری سرویسگرا » (SOA) و مبتنی بر میکروسرویسها باشد.