روزهای سخت اما خوب
بهزاد صفری، معاون فناوری اطلاعات بانک سپه از زندگی شخصی، مسیر حرفهای و بهخصوص تجربه پروژه کربنکینگ این بانک میگوید
عصر تراکنش ۷۱ / حدود ۲۰ سال میشود که بهزاد صفری در صنعت بانکی کشور فعالیت میکند؛ فردی که در این سالها تمرکز اصلیاش روی پروژههای کربنکینگ بانکهای کشور بوده و تجربه زیادی در این حوزه دارد. فعالیت حرفهای بانکی صفری از مؤسسه قرضالحسنه بسیجیان شروع شد و سپس به بانک دی، بانک پاسارگاد، پستبانک، بانک قوامین، بانک تجارت و سپس بانک سپه رسیده است. او که اکنون معاون فناوری اطلاعات بانک سپه است، میگوید شیرینترین و مهمترین دستاورد دوران فعالیت حرفهایاش مربوط به ادغام بانک سپه است؛ چراکه یک ابرپروژه بهشمار میرفت که شش مهاجرت بزرگ را بهدنبال داشت.
او همچنین سختترین بحرانی را که از سر گذرانده، مربوط به شرکت تجارت الکترونیک دی میداند و از پروژه کالسنتر بانک مهر اقتصاد بهعنوان یکی از دستاوردهای مهمش یاد میکند و یکی از بهیادماندنیترین پروژههای عمرش را همین پروژه میداند که CRM باعث ازدواجش شد.
در گفتوگویی که با بهزاد صفری داشتیم، مسیر زندگی شخصی و حرفهای او را بررسی کردیم. او میگوید که در انجام هر پروژهای، رهبری تیم اهمیت بسیار زیادی دارد و در بسیاری از مواقع، پروژهها ممکن است به تار مو برسند، ولی پاره نشوند و تنها عنصری که نمیگذارد این مو پاره شود، نقش رهبری در تیم است. به عقیده او، تیم اهمیت زیادی دارد و رهبر میتواند نقش کلیدی در موفقیت یا عدم موفقیت پروژه ایفا کند. در ادامه داستان زندگی حرفهای بهزاد صفری را میخوانید.
از هنرستان تا رشته الکترونیک و سربازی
بهزاد صفری متولد ۲۶ دی ۱۳۶۰در شهرک ولیعصر تهران است که در دوره دبیرستان وارد هنرستان شهید رجایی تهران میشود و دیپلم الکترونیک میگیرد. خودش تعریف میکند که به رشتههای فنی علاقهای نداشته و از دوره راهنمایی به علوم سیاسی علاقهمند بوده، ولی به اصرار اطرافیانش در دوران دبیرستان، وارد فنی و حرفهای میشود: «در دوره کودکی از هر پسری بپرسید دوست داری چهکاره شوی؟ احتمالاً جواب میدهد: خلبان یا مهندس، ولی من از دوره راهنمایی به علوم سیاسی علاقهمند بودم. یادم هست یکی از بستگان از من پرسید: میخواهی چه رشتهای بخوانی؟ گفتم: علوم سیاسی، خندید و گفت «بالاخره همه که نمیتوانند خلبان شوند؛ یک نفر هم باید سیاسی شود». نمیدانم این علاقه از کجا نشئت میگرفت، ولی گهگاه مطالب سیاسی را مطالعه میکردم. با این حال وارد هنرستان شهید رجایی تهران شدم.»
صفری توضیح میدهد که در کنار شیطنتهای دوران نوجوانی، درسخوان هم بوده و برای کنکور نیز آماده میشده و در نهایت در مقطع کاردانی، دانشگاه آزاد و دانشکده شهید شمسیپور قبول میشود؛ سپس فوق دیپلم را نیز در رشته الکترونیک در دانشکده شهید شمسیپور میگیرد؛ با این حال علاقه اصلیاش همچنان به علوم انسانی بود.
طبق صحبتهای صفری، دانشکده شهید شمسیپور بهعنوان یکی از دانشکدههای برتر کشور در رشته الکترونیک شناخته میشد که برخی دانشجویان را بورسیه میکردند؛ بدین ترتیب او نیز وارد صنایع مخابرات صاایران شد: «یادم هست به من یک «برگه سرویس» دادند و گفتند فردا صبح سوار سرویس شو و سر کار بیا. ساعت کاری را پرسیدم و گفتند از ۷ صبح تا ۷ شب است. من از محیط کارخانه خوشم نمیآمد؛ دوست نداشتم از ۷ صبح تا ۷ شب در محل کار بمانم. یادم هست تمام پرونده و برگههایی را که به من دادند، همانجا بالای پل نوبنیاد پاره کردم و پایین ریختم. وقتی به خانه آمدم، مادرم من را حسابی سرزنش کرد که «تو میتوانستی کارمند رسمی دولت شوی، یک کار دائم داشته باشی»، ولی من علاقهای به محیطهای دولتی نداشتم.»
در نهایت بعد از فارغالتحصیلیاش به خدمت سربازی میرود و فصل جدیدی در زندگی او شروع میشود: «دوران سربازی وارد نیروی زمینی سپاه شدم. بدین ترتیب، دوره آموزشی را در کرمانشاه گذراندم و در تقسیمهای بعدی وارد لشکر ۲۷ محمد رسولالله شدم که اکنون به نام «سپاه محمد رسولالله» شناخته میشود. ما میبایست به پادگان دوکوهه میرفتیم، ولی بهصورت اتفاقی فرماندهی آمد و پرسید از بین افسر وظیفهها چه کسی کامپیوتر بلد است؟ من گفتم بلد هستم. من را به دفتر فرماندهی بردند. بدین ترتیب من در لشکر ۲۷ سپاه ماندگار شدم و بعد از مدتی بهعنوان افسر نمونه قرارگاه مورد تقدیر قرار گرفتم. خدا رحمت کند سردار شهید همدانی، فرمانده وقت لشکر و شهید اسدالله رمضانی را که فرمانده گردان پشتیبانی لشکر بود؛ با هم در حوزه لجستیک کار میکردیم و خیلی زود بهعنوان یکی از نیروهای کلیدی و مؤثر دفتر فرماندهی شناخته شدم.»
از کارگاه دکور تا ورود به صنعت بانکی
صفری در سال ۱۳۸۲، همزمان با پایان سربازی، به توصیه یکی از دوستانش به بنیاد رودکی در تالار وحدت میرود و کار صدابرداری انجام میدهد: «خدا رحمت کند محمد نوری را که برخی اجراهای زنده او را صدابرداری کردم.»
مدت زیادی از همکاری او با واحد صدابرداری تالار وحدت نمیگذشت که مدیرعامل بنیاد فرهنگی رودکی که بهدنبال فردی برای پروژه جدیدش میگشت، به او پیشنهاد همکاری میدهد و بدین ترتیب اولین اپرای عروسکی تاریخ هنر ایران، با عنوان «رستم و سهراب» در آن تالار به کارگردانی آقای غریبپور اجرا شد و صفری نیز مسئول فنی آن بود: «هم نورپردازی و هم صدابرداری انجام میدادم. روبهروی تالار وحدت یک کارگاه کوچک بود که زندگی حرفهای من از آنجا شروع شد. آنجا را به نام «کارگاه دکور» میخواندند که به سالن اجرای اپرای عروسکی تبدیل شد.»
با این حال فعالیت هنری صفری خیلی طولی نمیکشد و در حوالی سال ۱۳۸۳ که مؤسسه قرضالحسنه بسیجیان دنبال فردی آشنا به کامپیوتر میگشت، صفری شغل صدابرداری را برای پذیرش جایگاه کارمند دفتر رها میکند و بدین صورت وارد صنعت بانکی کشور میشود: «نمیدانم چرا به تغییر شغل علاقهمند بودم؛ هیچوقت دوست نداشتم کارهای روزمره و تکراری انجام بدهم. من بعد از اینکه تالار فردوسی راه افتاد و اولین اپرای عروسکی تاریخ هنر ایران اجرا شد، از آنجا بیرون آمدم و به مؤسسه قرضالحسنه بسیجیان رفتم.»
۱۰ سال فعالیت در مؤسسه قرضالحسنه بسیجیان
کاظم نراقیان آن زمان مدیر آیتی مؤسسه بسیجیان بود و برنامهای برای اجرای پروژه کربنکینگ در این مؤسسه داشت: «در سال ۱۳۸۳ مفهوم کُر را افراد زیادی در کشور نمیدانستند و بسیاری از بانکها در کشور بهدنبال آن نبودند. من بعد از مدتی کار در مؤسسه بسیجیان، مسئول قراردادها و برونسپاری شدم. ما در شعب مختلف اقدام به نصب دو سِرور میکردیم که یکی اپلیکیشن سرور و یکی دیتابیس بود. در حوالی سال ۱۳۸۵ سِرورها را بهمرور از شعب جمع کردیم و بهدنبال راهاندازی دیتاسنتر رفتیم. بهمرور در پروژه کُربنکینگ با مفاهیم حسابداری مثل «بدهکار» و «بستانکار» آشنا شدم و تصمیم گرفتم از اصطلاحات مالی سر دربیاورم.»
بدین ترتیب صفری مقطع کارشناسی خود را در رشته حسابداری دانشکده امور اقتصادی سابق (دانشگاه خوارزمی فعلی) در سال ۱۳۸۴ شروع میکند: «چهار سال طول کشید تا کارشناسی حسابداری را گرفتم. ۱۰ سال در مؤسسه قرضالحسنه بسیجیان که بعداً به بانک مهر اقتصاد تبدیل شد، در بخش آیتی کار کرده و در پروژههای زیادی همکاری کردم؛ از ساخت دیتاسنتر گرفته تا متمرکزسازی کُر، راهاندازی CRM و… .»
بحرانهای تجارت الکترونیک دی
بعد از ۱۰ سال کار در بانک مهر اقتصاد در بخش آیتی، به دعوت مدیرعامل وقت بانک دی به این بانک وارد شده و از فروردین ۱۳۹۴ رئیس اداره خدمات نوین بانک دی میشود. در همین زمان پروژه مهاجرت کربنکینگ بانک دی از «بانک ایران» شرکت خدمات انفورماتیک به «بنکو» شرکت توسن کلید میخورد و صفری نیز بهعنوان رئیس اداره خدمات نوین، این پروژه را پیش میبرد: «در همان سال در دانشگاه امیرکبیر نیز در رشته مهندسی صنایع، گرایش تجزیهوتحلیل سیستمهای اقتصادی قبول شدم. تا ترم سوم درس خواندم، ولی اصلاً نمیرسیدم که حتی در امتحانات شرکت کنم. پروژه مهاجرت کربنکینگ خیلی سنگین بود و وقت خالی برایم نمیگذاشت. ترم سوم قادر به حضور در امتحانات نشدم و مشروطی باعث دلسردی من شد؛ دانشگاه امیرکبیر را کنار گذاشتم.
در اواخر سال ۱۳۹۴ که پروژه کربنکینگ بانک دی به اتمام رسید، مدیرعامل وقت بانک دی ساعت ۱۱ شب به من زنگ زد که «فردا به شرکت تجارت الکترونیک دی برو و مدیرعامل آنجا باش». آن شرکت بحرانهای زیادی داشت. من فکر میکردم با سرانجامبخشیدن به پروژه سنگین کُر، نفس راحتی میکشم؛ ولی اینطور نبود. آن زمان شرکت بحرانزده بود و برای من سرشار از خاطره است. همین که به آنجا رسیدم، فهمیدم که طی ۲۴ ساعت آینده سوئیچ شرکت قطع میشود. چند تماس گرفتم و تقاضای مهلت بیشتر کردم. سوئیچهای شرکت مرتب قطع میشد و شاپرک تذکر و اخطار میداد؛ الزامات شاپرک رعایت نمیشد و پذیرندهها بهشدت شاکی بودند. در نتیجه من شروع به سروساماندادن به فرایندها کردم و طی یک سال، شرکت تجارت الکترونیک دی، از وضعیت زیانده به وضعیت سودده رسید. ۲۵ هزار دستگاه کارتخوان وریفون را به شبکه اضافه کردیم؛ سوئیچ جدیدی برای شرکت راه انداختیم و زیرسوئیچِ شرکت پرداخت نوین شدیم.»
صفری تعریف میکند که آن زمان شرکت تجارت الکترونیک دی از زیرسوئیچهای فنآوا کارت استفاده میکرد و در ۲۹/۱۲/۱۳۹۴ شرکت فنآوا کارت نامهای میفرستد که طی ۲۴ ساعت آینده، با هماهنگی شاپرک، کلیه خدمات به شما قطع میشود: «وقتی این نامه رسید، مدیرعامل بانک، سراسیمه مرا صدا کرد و گفت «چه اتفاقی افتاده؟» گفتم «بگذارید قطع کنند، نگران نباشید. من بدون اینکه کسی متوجه شود، کارتخوانها را به سوئیچ خودمان مهاجرت دادهام که یکی از زیرسوئیچهای پرداخت نوین است. با قطعشدن آن خدمات، هیچ اتفاقی نمیافتد.» در واقع ما تمام ترمینالها را به سوئیچ جدید انتقال داده بودیم، ولی روی سوئیچ فعلی ابطال ترمینال نمیزدیم. آنها متوجه کاهش تراکنشها میشدند، ولی متوجه نمیشدند که ما مشغول چه کاری هستیم. شرکت تجارت الکترونیک دی بعد از مدتی سامان گرفت و سودده شد، ولی اختلافاتی در سطوح مدیریتی بانک رخ داد و من تصمیم به خروج از آن شرکت گرفتم. در نتیجه مدیرعاملی من در شرکت تجارت الکترونیک دی حدود یک سال بیشتر طول نکشید.»
سکه و استقرار کربنکینگ پستبانک
او سپس در مدت کوتاهی بهعنوان مشاور ارتباط با مشتریان (CRM) بانک پاسارگاد فعالیت میکند و بعد از آنجا، وارد پروژه پستبانک میشود: «یادم هست آقای عبدالحمید منصوری، شرکت TLS را در توسن تازه تأسیس کرده بود و قرارداد پروژه کُر را برای پستبانک بسته بود. پروژه پستبانک یک پروژه BOT بود؛ یعنی توسن میبایست یک شرکت جدید تأسیس میکرد که اسم کنونی آن سکه است و بعد از مدتی که کُر را مهاجرت میداد، دوره Opration را پشت سر میگذاشت و شرکت را به پستبانک واگذار میکرد و بیرون میرفت. آقای دکتر برات قنبری در آن زمان معاون راهبردی وزارت ارتباطات بود. ایشان بهعنوان رئیس کمیته راهبری پروژه، از میزان پیشرفت پروژه رضایت چندانی نداشتند و ما مأمور به پیشبرد سریعتر پروژه شدیم. تأسیس شرکت سکه برای پستبانک در سال ۱۳۹۶ به انجام رسید. آقای منصوری به من گفت «اینجا دو کُر داریم، یکی سیمیا و یکی فراز؛ میخواهیم هر دو را ادغام کرده و در یک کُر قوی تجمیع کنیم.»
در سال ۱۳۹۵، قطعیهای مکرر سوئیچ پستبانک برایشان جرایم سنگینی را از سمت شتاب ایجاد کرده بود. به همین خاطر قرار بود دو سیستم موجود در پستبانک را با هم یکی کنیم، ولی من به آقای منصوری گفتم پستبانک دو تا سیستم ندارد، چهار یا پنج سیستم دارد؛ فقط یک سامانه فراز دارند که برای شعب پستبانک است، یکی سامانه سیمیا برای دفاتر پستبانک. بین این دو تا اگر پولی بخواهد جابهجا شود، باید تراکنش ساتنا و پایا بزنیم؛ اینها خودشان به هم متصل نیستند. یک سامانه GL هم دارند که اینها را در حوزه مالی با هم تلفیق میکند. یک سامانه سیمیای ارزی و یک سیمیای قرضالحسنه هم ایجاد کردهاند؛ در نهایت نیز قرار شد تمامی این سیستمها در پستبانک ادغام شوند که چالشهای فراوانی را به همراه داشتند.»
صفری تعریف میکند که پستبانک یک بانک دولتی به حساب میآمد که فرایندها و بدنه بوروکراتیک داشت؛ مدل کسبوکاری آن نیز با تمام بانکها فرق میکرد و به جای شعب، «دفاتر خدمات روستایی» داشت و همین موضوع، ادغام سامانهها را با چالش همراه میکرد، اما در نهایت موفق شدند در اوایل سال ۱۳۹۶ این ادغام را انجام دهند.
معاون آیتی قوامین و مدیر پروژه کربنکینگ سپه
در همین زمان غلامحسن تقی نتاج، مدیرعامل بانک قوامین میشود. صفری میگوید که آنها با یکسری ناترازی مواجه بودند که همین امروز هم در بانکها دیده میشود که مشکلاتی در نظام بانکی به وجود میآورد. نتاج نیز بهدنبال حل مشکلی بود که در حال تبدیلشدن به یک معضل بود. بدین ترتیب از اواخر سال ۱۳۹۵ بهزاد صفری بهعنوان معاون آیتی بانک قوامین عضو این تیم میشود و در این شرایط سخت در پی حل بحران رفتند: «ما میبایست بخش زیادی از ناترازیها را رفع میکردیم، ولی نمیتوانستیم فرایندهای موجود را متوقف سازیم. جامعه هدف که خانواده بزرگ ناجا بود، از بانک خدمات میخواستند.
کربنکینگ آنها یک محصول مالزیایی به نام «ICBA» متعلق به شرکت اینفوپرو بود. آن موقع ارز به گرانی امروز نمیشد، ولی میدیدیم سالانه نزدیک به دو میلیون دلار بابت هزینه نگهداری کُر میپردازیم. من مثل همیشه به فکر تحول بودم و گفتم این سامانه اولاً خارجی است، ثانیاً نیاز ما را برطرف نمیسازد، ثالثاً محصول داخلی در بازار موجود است. همین قضیه برایم حاشیههای زیادی تراشید. حرف من این بود که نمونههای داخلی کربنکینگ با ویژگیهای بهتر موجودند. وقتی من داشتم از قوامین بیرون میآمدم، هزینه سالیانه دو میلیون دلار به سالانه حدود یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان رسیده بود که اولاً کاهش چشمگیری در مبلغ بهشمار میرفت و ثانیاً قرارداد ریالی شده بود، نه ارزی.»
تغییر سوئیچ و کُر یک بانک از محصول خارجی به راهکار ایرانی باید بدون توقف فرایندهای موجود و با کمترین اختلال صورت میگرفت، با این حال این تغییر در بانک قوامین با ابلاغ دستورالعمل ادغام پنج بانک در بانک سپه مصادف شد که قوامین نیز جزء بانکهای ادغامی بود: «در آن زمان من عضو هیئتمدیره شرکت سایانکارت هم بودم؛ شرکتی که جزء شرکتهای رده آخر جدول از حیث سهم بازار در کشور به حساب میآمد؛ هم از حیث تعداد تراکنش و هم مبلغ تراکنشها! طی چند سالی که در قوامین بودم، با همکاری تیم مدیریتی وقت و هدایت آقای دکتر نجفپور، سایان دو پله ارتقای رتبه یافت. در ابتدای سال ۱۳۹۸ طرح ادغام پنج بانک در بانک سپه ابلاغ میشود. یک روز من را صدا کردند که به شرکت رایانه خدمات امید بروم. آن زمان آقای کریمزادگان مدیرعامل این شرکت بود. آنها گفتند ما کُر داتین را انتخاب کرده و خریدهایم، این هم قرارداد ماست. با توجه به سوابق بررسیشده، شما باید آن را اجرا کنی. در نتیجه با حفظ سمت معاون آیتی بانک قوامین، مدیر پروژه کربنکینگ در بانک سپه شدم.»
او تعریف میکند که طی ۱۷ یا ۱۸ ماهی که در پروژه کربنکینگ بانک سپه بودند، بسیاری شبها مجبور میشدند در محل کار بمانند یا همانجا بخوابند؛ معضلات و بیمهریها فراوان بود، ولی شیرینی کار را وقتی چشیدند که کُر بانک سپه بالا آمد و سامانههای متفرقه یک بانک قدیمی با قدمت ۱۰۰ساله جمع شد: «طبق معمول، وقتی کارم را به اتمام رساندم، تصمیم گرفتم از بانک سپه بروم، ولی مدیریت وقت از من خواست که بمانم و ادغام را انجام دهم. آن موقع تصمیم گرفته بودم برای اجرای پروژه «نسخه الکترونیک» از بانک سپه خارج شوم. اواخر سال ۱۳۹۸ بود که کرونا داشت شدت میگرفت و حوزه بهداشت و درمان مورد توجه همگان بود. آقای دکتر سالاری، مدیرعامل وقت سازمان تأمین اجتماعی نیز بهدنبال اجرای پروژه نسخه الکترونیک بود که مردم را از ایستادن در صف و نگهداری دفترچههای کاغذی خلاص کند. با خودم فکر کردم این همه کار در حوزه بانکی انجام دادهام، بد نیست کاری هم در زمینه بهداشت و درمان انجام دهم تا خیرش به همگان برسد، ولی بانک سپه به من اجازه خروج نداد.»
مدیرعاملی شرکت رایانه خدمات امید
صفری میگوید که از پنج بانک ادغامشده در بانک سپه، انصار، بزرگترین بانک ادغامی بود و چند پیچیدگی داشت. اولین پیچیدگی اینکه بهدلیل حجم بزرگ مشتریان و خدمات، کوچکترین خطا باعث اختلال گستردهای میشد و چالش دوم اینکه خودش حاصل ادغام ثامن و انصار بود. این وضعیت شرایط را خیلی سخت میکرد، ولی بهعنوان آخرین بانک، کاری که در دولت قبل آغاز شده بود، در دوره دولت جدید، انصار هم در بانک سپه ادغام شد و در این زمان از صفری دعوت کردند که مدیرعامل شرکت رایانه خدمات امید شود:
«در این زمان هلدینگ فناوری اطلاعات بانک سپه شکل گرفت و آقای احمد سلمانی آرانی، مدیرعاملی هلدینگ بهپویان هوشمند امید را بر عهده گرفتند. ایشان میخواستند که من در رایانه خدمات امید بمانم. من مدتی معاون راهبری عملیات در رایانه خدمات امید بودم و هنوز هم عضو هیئتمدیره آن هستم. از من خواستند که بمانم، ولی من آدم کارهای تکراری و روزمره نبودم. اگر کارهای روزمره کنم، عملکردم پایین میآید؛ باید در محیطهای پرچالش و فعال بمانم. از رایانه خدمات امید بیرون آمدم و هنوز که هنوز است تیم مسئول راهبری کربنکینگ بانک سپه ادغامی که حاصل ادغام شش بانک بوده، از روزهای سخت آن ایام یاد میکنند که «چقدر خوب بود!»؛ گرچه این حاصل یک کار تیمی خوب به رهبری آقای دکتر حسینی بود و کار من بهتنهایی نبود.»
از بانک تجارت تا معاون فناوری اطلاعات سپه
در دیماه ۱۴۰۰ بهزاد صفری از سوی بانک تجارت دعوت به همکاری میشود. بانک تجارت نیز یک پروژه کربنکینگ داشت و میبایست ضمن نگهداری سیستمهای فعلی، پروژه مهاجرت را همزمان پیش میبرد: «من رئیس اداره کارت و خدمات نوین و همچنین نایبرئیس هیئتمدیره شرکت ایرانکیش شدم. هر اتفاقی در این یک سال افتاد، حاصل زحمت تمام اعضای تیم و بهخصوص تیم حوزه تحول و اجرایی آیتی بانک تجارت به سرپرستی آقایان ضروری و سجادی بود. آنها موفق به جابهجایی سوئیچ شدند. ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۱ طی حکمی از سوی دکتر آیتالله ابراهیمی، مدیرعامل بانک سپه بهعنوان معاون فناوری اطلاعات این بانک منصوب شدم و در اینجا میخواهم کار یکپارچهسازی سیستمها و نظامات حاکم بر فناوری اطلاعات بانک سپه را پیش ببرم. این کار بسیار دشوار است. سپه بزرگترین بانک کشور بهشمار میرود و سیستمهایی که از پروژه ملی ادغام به ارث رسیده، باید بهصورت کامل مهاجرت کنند و سیستم کاملاً یکپارچه شود. مهاجرت کُر به اتمام رسیده، ولی هنوز هم باید روی پایداری و ثبات سامانهها کار بیشتری انجام دهیم. اکنون تعدادی دیتاسنتر داریم که همگی از «ادغام» به ارث رسیدهاند و تمام آنها را باید یکپارچه کنیم.»
به گفته صفری، بانک سپه ۱۲ هزار دستگاه خودپرداز و پنج هزار دستگاه کشلس دارد و آمار کارتبهکارت و تراکنش نیز برای دارندگان کارتهای سپه بالاست: «امیدوارم بتوانم نوعی همافزایی در حوزه فناوری اطلاعات بانک ایجاد کنم. بانک سپه به سمت بانکداری دیجیتال در حرکت است، اما چالشهایی دارد و برخی مسائلی داریم که بانک دیگری با آن درگیر نیست؛ کدام بانک اکنون با موضوع ادغام دستوپنجه نرم میکند؟ این اولین ادغام بزرگ بانکها بعد از انقلاب بهشمار میرود که کاملاً منحصربهفرد است. در ابتدای انقلاب یکسری از بانکهای شاهنشاهی ادغام شدند. آن زمان سامانههای یکپارچه حاکمیتی در کار نبود؛ فقط یکسری دفاتر وجود داشت که همگی در هم ادغام شدند؛ ولی اینجا شش بانک دارای سیستمهای شتاب، ساتنا، پایا، کارت، همراهبانک، اینترنتبانک و انواع و اقسام محصولات سپرده تسهیلاتی وجود دارد.»
به عقیده صفری، تیم فناوری اطلاعات بانک سپه کارهای بزرگی را در اولین ادغام بانکی بعد از انقلاب رقم زدند: «ادغامهای دیگری هم بعد از انقلاب داشتهایم، ولی مربوط به بانک نبودهاند؛ مثلاً یک مؤسسه مالی-اعتباری غیرمجاز در بانک دیگری ادغام شدند یا تشکیل بانک جدید رخ داد؛ همیشه یک طرف فاقد سامانههای حاکمیتی بانک مرکزی بود. این مؤسسات، هیچکدام بانک نبودند و پیچیدگیهای فنی مثل سیستمهای کارت، سوئیچ، ساتنا، پایا، صیاد، چکاوک، شهاب و… را نداشتند. پیدا کردن راهکار تمام اینها کار بسیار سنگینی بود، ولی لطف خدا شامل حالمان شد و به سرانجام رسید. امیدواریم زیرساختهایی که فراهم آوردهایم، پیشزمینه گامهای بلندی در جهت دیجیتالیشدن بانک باشد.»
سه درس مدیرتی از پروژههای کُر
صفری که در پروژههای بزرگ کربنکینگ زیادی در کشور فعالیت کرده و مدیریت بسیاری از این پروژهها را در دست داشته، به درسهای مدیریتی که در تمام این سالها کسب کرده، اشاره میکند و میگوید: «اولین نکته مهم، صبر و همدلی است. ما در بانک سپه سه مانور انجام دادیم که در هر مانور میبایست یکسری اهداف را پاس میکردیم و هر گاه پاس نمیشد، مانور را تکرار میکردیم. به مانور سوم که رسیدیم، میبایست شبیهسازی محیط عملیات را انجام میدادیم. البته بعداً اسم این مانور را ۱-۳ (سه-یک) گذاشتیم. مانور ۱-۳ شکست خورد و هیچکس نتوانست وارد سامانه شود. تصورش را بکنید؛ روز نیمه شعبان، تمام کارمندان بانک سر کار آمدهاند، شعب باز شده و میخواهند لاگین کنند، ولی امکان لاگین فراهم نمیشود. مشکل ما اصلاً از جنس فنی نبود، فقط یک مشکل فرایندی ساده و پیش پا افتاده بود، ولی مانور شکست خورد. مدیرعامل و همه مدیران برای بازدید آمدند و عملیات ناموفق ماند.
بدین ترتیب، یک جلسه فوقالعاده هیئتمدیره تشکیل دادند و همه را فراخواندند. من که مدیر پروژه بودم، گفتم تمام مسئولیت شکست این مانور را بر عهده میگیریم، هر بازخواستی که میخواهید بکنید، باید از من باشد، به دیگران کاری نداشته باشید. یادش بخیر، آقای دکتر حسینی که اکنون قائممقام بانک سپه هستند و آن زمان حوزه آیتی زیر نظر ایشان بود، با شجاعت گفت من مدیر حوزه آیتی بانک هستم و مسئولیت همهچیز را من بر عهده میگیرم. ناگهان جو جلسه سنگین عوض شد. یکی از نکات بسیار مهمی که در این پروژه به چشم میآمد، این بود که تیم یکدست و متحدی وجود داشت. مانور ۲-۳ اما به موفقیت کامل رسید. در نتیجه صبر، اولین نکته است؛ با بیصبری و از کوره در رفتن به جایی نمیرسیم.»
دومین درس مدیریتی که صفری به آن اشاره میکند، این است که در زمان لازم، شکست خود را بپذیریم: «گاهی در یک جای سازمان زورمان نمیرسید و ناچار بودیم شکست را بپذیریم؛ عقبنشینی میکردیم و بعد از چند وقت همه متوجه میشدند که حرفمان درست بوده است. دوباره خودشان با ما همراه میشدند و موضوعات را حل میکردند. در مسابقه طنابکشی، اولین نفری که سر طناب را رها میکند من هستم؛ انرژی را صرف چالشهای بیهوده نمیکنم؛ اصلاً احتیاجی نیست که وارد بعضی چالشها شویم.
اگر کسی یک حرف را نمیپذیرد، نباید با او بحث بیهوده کنیم و باید اجازه دهیم خودش متوجه اشتباهش شود. سومین درس مدیریتی نیز تیمسازی و رهبری است. من اینجا نشستهام و میگویم که مدیر پروژه فلان بودهام، ولی همیشه تیم بوده که کار را به انجام رسانده؛ چه در بانک دی، چه در پستبانک، چه قوامین، چه در سپه و چه در رایانه خدمات امید و چه در تجارت، تیم و رهبری تیم اهمیت زیادی دارد. خیلی جاها پروژه به تار مو میرسید، ولی پاره نمیشد. تنها عنصری که نمیگذارد این مو پاره شود، نقش رهبری در تیم است. تیم اهمیت زیادی دارد و رهبر میتواند نقش کلیدی در موفقیت یا عدم موفقیت پروژه ایفا کند.»
بهیادماندنیترین پروژهها
معاون فناوری اطلاعات بانک سپه، شیرینترین دوران فعالیت حرفهای خود را مربوط به دوره ادغام بانک سپه میداند: «میدانید که پروژه ادغام بانک سپه، یک ابرپروژه بهشمار میرفت که شش مهاجرت بزرگ را بهدنبال داشت، چون این مأموریت با ابلاغ رهبری پیگیری میشد، احساس میکردیم داریم یک مشکل از مشکلات نظام را رفع میکنیم. این کار، کار بزرگی بود. همیشه به تیم خودم میبالیدم که یک امر مهم را به انجام میرسانند. انجام پروژه ادغام بانکها را مهمترین دستاورد دوران حرفهای خود میدانم.»
صفری میگوید سختترین بحرانی که از سر گذراند نیز مربوط به شرکت تجارت الکترونیک دی میشود: «فقط خدا کمک کرد که توانستیم بحران را پشت سر بگذاریم.»
او از پروژه کالسنتر بانک مهر اقتصاد نیز بهعنوان یکی از دستاوردهای مهمش یاد میکند: «یک زمان به من ابلاغ کردند که مدیر پروژه کالسنتر بانک مهر اقتصاد با شماره ۸۹۸۹ شوم. این داستان مربوط به سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲ میشود. کالسنتر در بانک مهر اقتصاد یک مفهوم جدید بهشمار میرفت و در سایر بانکها نیز به قدر لازم اهمیتی به کالسنتر نمیدادند؛ یا بهتر بگویم به Contact Center. یک مطالعه عمیق روی مرکز تماسهای دنیا افق روشنی را پیش روی مرکز تماس مهر اقتصاد گذاشت.
سپس آقای پاینده که متولی حوزه آیتی بانک پاسارگاد بود، از من دعوت کرد که مشاور پروژه کالسنتر و CRM آنها شوم. من مرکز مهر اقتصاد را با شماره ۸۹۸۹ تأسیس کردم و سپس فرایندهای ارتباط با مشتری را تدوین کردیم. میزان رضایتمندی مشتریان، کالسنتر را به یکی از نقاط کلیدی بانک تبدیل کرده بود. به واسطه همین پروژه، از سوی بانک پاسارگاد نیز بهعنوان مشاور آقای پاینده دعوت به همکاری شدم و در پروژه بانک پاسارگاد بود که ازدواج من نیز رقم خورد. در واقع طی رفتوآمدهای مکرر به بخش آیتی بانک پاسارگاد، با همسرم آشنا شدم. ازدواج ما خیلی سنتی اتفاق افتاد. ایشان پاسارگادی بود و من هنوز در مهر اقتصاد کار میکردم. یکی از بهیادماندنیترین پروژههای عمرم همین است که CRM باعث ازدواج من شد. اکنون یک پسر ۹ساله دارم که کلاس دوم را تمام میکند و به کلاس سوم میرود.»