چگونه فاروق اوزر صرافی رمزارز تودکسِ ترکیه را در یک فلش درایو ریخت و ناپدید شد
فاروق فاتح اوزر، سلطان رمزارز ترکیه به یازده هزار و ۱۹۶ سال زندان محکوم شده است. برخی میگویند نزدیک بود او بزرگترین سرقت تاریخ ترکیه را با موفقیت به سرانجام برساند و قسر در برود؛ یا شاید هم، همه چیز یک سوءتفاهم بود
فاروق فاتح اوزر روبهروی مأمور کنترل گذرنامه فرودگاه استانبول ایستاده بود و صفی از مسافران بیطاقت پشت او بودند. ماسک صورتش را برای دوربین امنیتی به زیر چانهاش کشید. معلوم بود که مضطرب است. این مرد ۲۷ ساله موهای مشکی نامرتب، چهره پسرانه آراسته و ریش کمپشتی داشت. معمولا با پوشیدن کتوشلوار سهتکه اتوکشیده این ویژگیهای حاکی از جوانی و کمتجربگیاش را میپوشاند؛ اما در این روز بهاری با عجله آماده شده بود و کفشهای کتانی مشکی و ژاکتی سورمهای روی پولوشرتی سفید پوشیده بود. کولهپشتی کوچکی روی شانه راستش انداخته بود. شبیه کسی بود که میخواهد به سفر یکروزه لحظه آخری برود یا قصد دارد هیچ وقت برنگردد. مأمور ساعت ۵:۵۷ بعدازظهر ۲۰ آوریل ۲۰۲۱ گذرنامه ترکیهای اوزر را مهر زد و او با فلش درایوی در میان وسایلش که بر اساس شایعات حاوی ۲ میلیارد دلار کریپتو بود، در میان جمعیت بهسمت خروجی C رفت.
بعد از اینکه هواپیمای اوزر در ساعت ۹:۲۴ آن شب به تیرانا، پایتخت آلبانی رسید، به هتل چهار ستاره محبوب موندیال در ناحیه تجاری این شهر رفت. دو سه روز بعد، به حسابهایش در رسانههای اجتماعی نگاه کرد. مردم خیلی از او عصبانی بودند؛ مشتریان نمیتوانستند به پولشان در «صرافی تودکس» دسترسی پیدا کنند. اوزر بنیانگذار و مدیرعامل این صرافی بود و افراد او را به فرار با پولهایشان متهم میکردند.
نامه سرگشادهای را در وبسایت شرکت و حسابهایش در رسانههای اجتماعی ارسال کرد. نوشته بود: «احساس میکنم ناچارم این بیانیه را بنویسم تا هرچه سریعتر به این اتهامها جواب بدهم». میگفت اتهامها واقعیت ندارند. تودکس (که تقریباً نیم میلیون سرمایهگذار و ۵۰۰ میلیون دلار حجم معاملات روزانه داشت) در حال تحقیق درباره اتفاقی بود که اوزر ادعا میکرد احتمالاً حملهای سایبری است که باعث نوسانی غیرعادی در حساب شرکت شده است. قرار شد تا تودکس این مسئله را حل میکند، داراییها بهمدت پنج روز مسدود شوند. خیلی بد بود که این اتفاق با مذاکرات او درباره قرارداد تجاری مهمی همزمان شده بود. میگفت در شرف انجامش است؛ پیش از رفتن به برخی از کارمندان شرکت و برادر و خواهرش گفته بود در حال فروش شرکت است. همه چیز درست خواهد شد. قول داده بود که «هیچ مالباختهای وجود نخواهد داشت. شخصاً اعلام میکنم تا چند روز آینده به ترکیه برمیگردم و قطعا حقیقت را با همکاری مراجع قضایی آشکار خواهیم کرد و تمام تلاشم را میکنم که از آسیب دیدن کاربران جلوگیری کنم». البته این احتمال هم وجود داشت: در حال اجرای نقشه بزرگترین سرقت تاریخ ترکیه بود.
پیش از سپیدهدم روز بعد از ارسال نامه توسط اوزر، جوخههای پلیس در استانبول پخش شدند و دادستانهای عمومی تحقیقاتی را شروع کردند. مجریان قانون ۶۲ نفر شامل کارمندان تودکس در همه سطوح و برادر و خواهر بزرگتر اوزر، گوون و سراپ را دستگیر کردند. اینترپل اعلان قرمز صادر کرد که درخواستی از مجریان قانون در سراسر جهان برای پیدا کردن و «دستگیری موقت» اوزر تا استرداد او به ترکیه بود. تیمهای جستوجو به سراسر آلبانی، مونتهنگرو، کوزوو و مقدونیه شمالی فرستاده شدند. گزارش شده بود که مرد جوانی با موهای تیره در نقاط مختلف تیرانا مشاهده شده است. شایعاتی وجود داشت که به یک مرغداری رفته و مدیری در لیگ فوتبال آلبانی به او پناه داده است. خیلی زود پلیس آلبانی افراد متهم به کمک به او را دستگیر کرد. اما هیچکس نمیدانست اوزر دقیقاً کجاست.
کافههای تخته نردی که قرنها بود پیرمردها در آنها چای مینوشیدند و درباره مسائل سیاسی حرف میزدند، محل گفتوگو درباره شایعات کریپتویی شده بودند.
اوزر در دوران بسیار متزلزلی در تاریخ کریپتو ناپدید شده بود؛ در هفتههای پیش از غیب شدنش، راگ پولها (منظور زمانی است که صرافی کریپتو یا توسعهدهنده آلتکوینی با منابع مالی سرمایهگذاران فرار میکند) سرمایهگذاران کریپتویی سراسر جهان را مات و مبهوت کرده بودند. مدیرعامل Mirror Trading International، شرکت معاملات کریپتوی مستقر در آفریقای جنوبی، بعد از کلاهبرداری بیش از ۱ میلیارد دلاری از کاربران فرار کرده بود؛ طبق گزارشها TurtleDex، پروژه ذخیرهسازی ناشناس دیفایی در بایننس، با ۲.۴ میلیون دلار ناپدید شده بود؛ پروژه دیفای دیگری، Meerkat، نیز ۳۱ میلیون دلار از پول سرمایهگذاران را بالا کشیده بود (که از این مبلغ ۹۵ درصد را برگرداند). شرکت تحلیل بلاکچین Chainalysis راگ پولها را در صدر کلاهبرداریهای سال ۲۰۲۱ قرار داد. این نوع کلاهبرداری ۳۷ درصد از کل درآمد کلاهبرداری کریپتویی این سال را به خود اختصاص داده بود؛ رقمی که سال پیش فقط ۱ درصد بود.
تودکس در صدر این سیاهه قرار داشت و تقریباً همه رسانههای بزرگ از بلومبرگ تا نیوزویک تیترهایی مثل «صرافی کریپتوی ترک با فرار بنیانگذارش ورشکست شد» و «بنیانگذار صرافی کریپتوی ترک، فاروق فاتح اوزر در حال فرار با احتمالاً ۲ میلیار دلار پول سرمایهگذاران از کشور مشاهده شد». CoinGeek این اتفاق را «بزرگترین کلاهبرداری صنعت دارایی دیجیتال در سال ۲۰۲۱» خواند. در تیتر نیویورک تایمز آمده بود: «کلاهبرداری کریپتویی احتمالی ضربه دیگری به ثبات مالی ترکیه است».
در ترکیه، کشوری که اکنون وطن میخوانم، مردم مات و مبهوت بودند؛ سالها بود که کریپتو (بیشتر از سوی اوزر اما در عین حال دیگران) بهعنوان راهی برای فرار از ناپایداری اقتصادی مطرح میشد. حال بهنظر میرسید راه دیگری برای از دست دادن پساندازهای زندگی است. ولی مشکوک بودم. انگار تمام داستان گفته نمیشد.
فاروق در فوریه ۱۹۹۴ بهدنیا آمد. فرزند سوم و آخر خانوادهاش بود. از برادرش، گوون و خواهرش، سراپ جدا نمیشد. با طبیعتگردی، بازیهای ویدئویی و آشپزی در کنار هم بزرگ شدند. دوستان همیشه به حس شوخطبعی مشترکشان اشاره میکردند. والدینش در شهر قوجاایلی در همان خیابان خانهشان مغازه چاپ و فتوکپی داشتند. مسلمانان معتقدی بودند که نامهای معنیداری روی فرزندانشان گذاشته بودند: «اعتماد» (گوون)، «سراب» (سراپ) و «فردی که درست را از غلط تشخیص میدهد» (فاروق).
قوجاایلی شهری بندری و صنعتی در فاصله تقریباً ۱۰۰ کیلومتری شرق استانبول است که اطرافش مزرعههای تنباکو و چغندر قند و کارخانههای پتروشیمی و کاغذسازی قرار دارد. امپراتوران روم زمانی اینجا زندگی میکردند و دیوارهای قلعههای در حال فروریختنشان همچنان در چشمانداز مشاهده میشوند. بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، قوجاایلی به شهر تولیدی پررونقی تبدیل شد و ساکنانش انقلاب صنعتی را به جمهوری تازه تأسیس ترکیه آوردند.
وقتی اوزر بهدنیا آمد، اقتصاد ترکیه در سراشیبی سقوط قرار داشت. نظام مالی شکننده، وامگیری غیرمسئولانه و فساد سیاسی دوره کوتاهی از تورم سه رقمی را رقم زده بود. نوسان لیره پساندازهای کل جمعیت این کشور را تهدید میکرد. افراد زیادی داراییهای داخلیشان را به سپرده ارز خارجی تبدیل میکردند، تا حدی که در انتهای سال، ۵۰ درصد از سپردههای بانکی ترکیه ارز خارجی بودند. سال قبل این رقم فقط ۱ درصد بود.
همان ماهی که اوزر متولد شد، سخنوری پرجذبه با نگاهی دلسوزانه، سبیلی پر و کراواتی بسیار پهن با طرح بتهجقه کمپین سیاسیاش را در خیابانهای استانبول شروع کرد. رجب طیب اردوغان به نخبههای سکولاری میتازید که کشور به آستانه فروپاشی رسانده بودند. او که مسلمانی معتقد بود، در خیابانهای منطقه محل زندگیاش، قاسم پاشا، منطقهای شلوغ که با فروختن نان کنجدی در آن بزرگ شده بود، راه میرفت و به مردم وعده اصلاحات میداد. در انتخاباتی غیرمنتظره، بهعنوان شهردار استانبول انتخاب شد.
تقریباً همان زمان، دو غول کسبوکار ترکیه ترکسل، اولین سیستم ارتباطات موبایل این کشور را راهاندازی کردند (این فناوری تازه یک سال و نیم بعد در ایالات متحده عرضه شد). اردوغان در سال ۲۰۰۳ بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد و یک دهه رشد بیسابقه را شروع کرد که ناظران خارجی «انقلاب خاموش» ترکیه خواندند. برخلاف اسلافش، با نگاه یک بازرگان حکمرانی میکرد. رونق شگرفی را در ساختوساز در سراسر کشور رقم زد و در نهایت تورم افسارگسیخته ترکیه را کنترل کرد. گفتمان حامی کسبوکار او طبقه متوسط را تقویت کرد و ترکیه را در مسیر عضویت در اتحادیه اروپا قرار داد.
اوزر خیلی زود روحیه کارآفرینی به خود گرفت. در نوجوانی در نیمه اول دهه اول قرن جدید، بعد از مدرسه در مغازه چاپ والدینش کار میکرد. میگوید «از وقتی بچه بودم، میخواستم، در هر بخشی که میشد، کسبوکار خودم را داشته باشم». در پایان سال دوم دبیرستان به این نتیجه رسید که تحصیل بیشتر او را به این رئیا نمیرساند، پس از تحصیل انصراف داد.
تا سال ۲۰۱۳، تولید ناخالص داخلی ترکیه تقریباً سه برابر شده بود، ارزش لیره نزدیک دلار بود و این کشور در حال مذاکره برای پیوستن به اتحادیه اروپا بود. BtcTurk، اولین صرافی کریپتوی ترکیه (و طبق گزارشها چهارمین صرافی کریپتوی جهان) برای راهاندازی آماده میشد. بعد در ماه مه آن سال، گروهی از کنشگران در پارک گزی استانبول جمع شدند تا علیه طرح تبدیل آن به مرکز خریدی با معماری دوران عثمانی اعتراض کنند. آنها نهتنها به از بین رفتن فضای سبز بلکه به تجلیل از گذشته اسلامگرای ترکیه در جامعهای اعتراض داشتند که خودش را سکولار میدانست. برخورد بیرحمانه پلیس با معترضان جرقه جنبشی سراسری را زد. در عرض چند هفته بیش از ۳ میلیون نفر در اعتراضات شرکت کردند و حالا نارضایتیشان شامل اقتدارگرایی روزافزون دولت اردوغان هم میشد. هزاران نفر زخمی و دست کم پنج نفر کشته شدند. اوزر تازه ۱۹ ساله شده بود. سال بعد، اردوغان شمار بیسابقهای از روزنامهنگاران را زندانی و اینترنت را سانسور کرد؛ این اقدامات باعث پا پس کشیدن سرمایهگذاران خارجی شد.
در همان دوران، اسماعیل اچ پولات، متخصصی در زمینههای مهندسی، فناوری اطلاعات و رسانههای جدید، اولین فردی بود که در کانال یوتیوبش به کریپتو میپرداخت. او که اکنون مدرس دانشگاه کادیر هاس استانبول است، معقتد است نگاه به کریپتو این بود که ابزاری برای تلاش برای رسیدن به آزادی مالی است. میگوید در آن روزهای اول «مسئله خود بیتکوین نبود، بلکه آن ذهنیت و روحیه بود» (به هر حال بیتکوین در آن زمان فقط ۷۷ دلار میارزید). برای جوانهایی که احساس میکردند اردوغان به آنها نارو زده است، کریپتو خودآگاه یا ناخودآگاه روش جدیدی برای اعتراض بود.
همزمان نسل اوزر شاهد اوجگیری استارتاپهای فناوری در نقاط مختلف جهان بود. فیسبوک، اینستاگرام را به قیمت ۱ میلیارد دلار خریده بود و این اتفاق کارآفرینان را به تولید انبوه اپ ترغیب کرده بود. بسیاری از این اپها متمرکز بر بازی بودند؛ Candy Crush در سال ۲۰۱۳ درآمدی ۱.۵ میلیارد دلاری داشت. توجه اوزر و امثال او به این اتفاقها جلب شده بود.
ترکسل تا آن زمان یکی از بزرگترین شرکتهای جهان شده بود. زیرساخت موبایل و نرخ پذیرش تلفن هوشمند در ترکیه به یکی از پرشتابترینها در جهان تبدیل شده بود. پولات این رشد پرشتاب را اساس پدیده بعدی میداند؛ رویای افراد از اشتغال به کارآفرینی تغییر کرد. گوون شرکتی بهنام Inline Yazılım را همبنیانگذاری کرد؛ فاروق شرکتی بهنام Inline Teknoloji را چند سال بعد راهاندازی کرد و بعد از آن هم شرکتی بهنام Game Bridge را تأسیس کرد. این برادران یاد گرفته بودند که چطور بهسرعت اپهای ارزان بسازند؛ مثلا اپهایی که (در دوران پیش از فیلترهای زیبایی) به افراد بهسادگی امکان عضلهای کردن تصاویرشان را میدادند و بازیهای شرطبندی اعتیادآور میساختند. اوزر به من گفت «شروع به فروش تقریباً هر محصولی کردم که فکر میکردم فروش آن در اینترنت سودآور خواهد بود. اولین گامم برای ورود به کسبوکار بود».
تا سال ۲۰۱۷ یعنی ۱۴ سال پس از شروع حکومت اردوغان، اقتصاد ترکیه به نقطه اول برگشته بود. سیاستهای اقتصادی نامتعارف اردوغان (کاهش مکرر نرخ بهره) قرار بود سرمایهگذاری را افزایش و وابستگی ترکیه را به قدرتهای خارجی کاهش دهند. در عوض کشور را به سمت بحران اقتصادی رهنمون کرده بودند؛ ارزش لیره روند نزولی شدیدی را پیش گرفته بود و بعد از تلاشی ناموفق برای کودتا در سال ۲۰۱۶، مردم احساس میکردند اوضاع بدتر خواهد شد. درست مانند ۲۳ سال پیش، شهروندان شروع به جستوجو برای پیدا کردن روشهایی برای محافظت از پولشان کردند. سال ۲۰۱۷ در عین حال اولین سالی بود که ارزش بیتکوین خیلی افزایش یافت و از ۹.۰۰۰ دلار به ۲۰.۰۰۰ دلار رسید. حجم معاملات جهانی بیتکوین نیز سر به فلک کشید و از ۹۹ میلیون دلار به ۱۶ میلیارد دلار رسید.
سرمایهگذار اولیه بودن در فناوری از آن چیزهایی نبود که در گذشته در دسترس افراد عادی در ترکیه بوده باشد. میلیونرها و میلیاردرها و تکشاخهای یکشبه اغلب در جاهای دیگری بودند. اینجا بود که فاروق اوزر متوجه فرصتی شد. مردم ترکیه میتوانستند با سرمایهگذاری در چیزی که بهروشنی قرار بود پدیده پررونق بعدی حوزه فناوری باشد، از ارزش پولشان محافظت کنند. اما بزرگترین فرصت نه در معامله توکنها بلکه در اداره صرافی کریپتوکارنسی نهفته بود. صرافیها پول افراد را جمع میکنند و در ازای دریافت کارمزد سرمایهگذاری میکنند؛ با این کار برای افرادی که زمان یا مهارتهای لازم برای سرمایهگذاری در بلاکچین را ندارند، مسیری برای ورود به کریپتو فراهم میکنند. کاربرانی که از طریق صرافی، کریپتو میخرند، حتی کیف پول دیجیتال خودشان را هم ندارند؛ پولشان ذخیره میشود تا اینکه برداشتش کنند. (به همین دلیل این هشدار در صنعت کریپتو وجود دارد که «تا وقتی در کیف پول خودتان نباشد، توکن خودتان نیست»).
اوزر میگوید: «در گفتوگو با دوستان متوجه نارساییهای بخش صرافی کریپتوکارنسی ترکیه و فرصت ورود نقشآفرینان جدید به بازار شدیم». هیچ رگولیشنی در مورد اداره صرافی کریپتوکارنسی وجود نداشت؛ موانع راهاندازی صرافی کمتر از موانع باز کردن یک دکه نان کنجدی بودند. میتوانست ثروتمند شود. همه میتوانستند ثروتمند شوند. بنابراین اوزر در ۲۳ سالگی با ۴۰.۰۰۰ لیره (در آن زمان معادل حدود ۱۱.۱۰۰ دلار) از پول خودش تودکس را بنیانگذاری کرد. کمی بعد، سراپ بهعنوان حسابدار شرکت مشغول کار برای اوزر شد؛ بهنظر میرسید گوون هم زیاد به شرکت رفتوآمد دارد، اما ارتباطش با شرکت غیررسمی بود.
اوزر با استفاده از دستورالعملی از سیلیکونولی شروع به گسترش بشارت کریپتو در ترکیه کرد. تا آن زمان، چند صرافی درخور توجه دیگر هم راهاندازی شده بودند، اما اوزر به کریپتو چهره و حضوری فراگیر دارد. تبلیغاتش را روی بیلبوردها و در ایستگاههای اتوبوس قرار داد؛ اولین خودپرداز بیتکوین ترکیه را بیشتر بهعنوان کاری نمایشی در مرکز خرید لوکسی در محله اعیانی نشانتاشی استانبول نصب کرد. در مصاحبهای تلویزیونی توضیح داد که «افراد متوجه شدهاند که فناوریای است که در هر لحظه میتوانند آن را به پول نقد تبدیل کنند. بدون شک یکی از مهمترین ابزارهای کمککننده در گسترش این نگاه خودپردازهای بیتکوین بودهاند». تبلیغاتی تلویزیونی برای تودکس پخش کرد که در آنها از چندین سلبریتی ترک مثل پینار دنیز، بازیگر خانم و سیمگه، ستاره پاپ استفاده کرده بود. این تبلیغات توجه طبقات متوسط و بالای جامعه ترکیه را جلب کردند.
این شرکت در سال ۲۰۲۰ از شبکه مقابله با جرائم مالی وزارت خزانهداری ایالات متحده مجوز کسبوکار خدمات پولی دریافت کرد. اوزر این مجوز را مانند نشان افتخاری به رخ میکشید.
اوزر خیلی زود مورد عنایت و توجه ردههای بالاتر جامعه ترکیه قرار گرفت. برای عضویت در هیئتمدیره سازمانهایی مثل سازمان غیرانتفاعی کریپتویی مورد احترام Blockchain Turkey در کنار بزرگترین بانکداران این کشور دعوت شد. در جلسات خصوصی با عالیرتبهترین وزیران ترکیه شرکت میکرد. پیوسته در کانالهای خبری و بلاگهای فناوری دیده میشد. زمانی تودکس، احتمالاً از یک آدرس آیپی در چین، هک شد و از آن میلیونها لیره (ظاهرا ۱۴ میلیون دلار آمریکا) به سرقت رفت. اوزر میگوید زیانهای مشتریان را از جیب خودش جبران کرد و این سرقت را به واحد جرائم سایبری دادستان عمومی استانبول گزارش داد. متخصصان سازمانهای رگولاتوری زیرساخت مالی تودکس را بررسی کردند و اوزر مدعی شد آنها سلامت زیرساخت این شرکت را تایید کردند (البته امکان تایید این ادعا وجود ندارد).
استانبول شبیه لاس وگاس شده بود. بیلبوردها و بنرهای خیرهکننده تبلیغات توکنهای کریپتو همه جا دیده میشدند. کافههای تخته نردی که قرنها بود پیرمردها در آنها چای مینوشیدند و درباره مسائل سیاسی حرف میزدند، محل گفتوگو درباره شایعات کریپتویی شده بودند. تابلوهایی در آرایشگاهها و جلوی فروشگاهها نصب شده بودند که به مشتریان میگفتند میتوانند با بیتکوین پرداخت کنند. دکههای بیتکوین در بازار بزرگ استانبول، کنار غرفههای معاملات طلایی باز شدند که در گذشته افراد برای محافظت از پولشان در زمان فروپاشی امپراتوریها به آنها مراجعه میکردند. در سال ۲۰۲۰، تعداد کاربران کریپتوکارنسی ترکیه تقریباً بیش از هر جای دیگری از جهان بود. استانبول سیر تحول اقتصادی گستردهای را از قطب تجارت تاریخی به رهبر فناوری اطلاعات به یکی از مراکز برتر بازیهای موبایل جهان و در نهایت به پایتخت کریپتوکارنسی جهان طی کرده بود. پولات میگوید کریپتو در میان جوانان «به ذهنیتی ملی تبدیل شده بود».
اما در ادامه اضافه میکند: «پول قراردادی میان یک دولت و جامعهاش و نماد وحدت ملی است. اما روی دیگر سکه این است که اگر همه سیستم فیات را ترک کنند (به عبارت دیگر اگر همه قرارداد اجتماعی کشورشان را ترک کنند) میتواند اختلال بزرگی را در سطح جهان رقم بزند».
تودکس در سال ۲۰۲۰ به آسمانخراشی بزرگ در قاضیکوی، ناحیهای شلوغ در سمت آسیایی استانبول نقل مکان کرد. سالنی بزرگ و نمایی از دریای مرمره داشت. تودکس حالا پرشتابترین و دومین صرافی کریپتوکارنسی ترکیه شده بود. در دفتر کار، اوزر را به معاشرتی نبودن میشناختند. هشتادوپنج کارمندش که بیشترشان از طریق تبلیغات در پلتفرمهایی مثل لینکدین برای استخدام در تودکس درخواست داده بودند، میگویند بهموقع حقوق میگرفتند، پاداش دریافت میکردند، درخواستهای مرخصیشان زود تایید میشد و از ماگهای قهوه و سایر اقلام تبلیغاتی رایگان با برند تودکس بهره میبردند. اما واضح است که این رئیس جوان سروصداهایی هم داشت. یکی از کارمندان سابقش به من گفت آواتار اوزر در سیستم پیامرسان داخلی شرکت تصویری از شخصیت لئوناردو دیکاپریو در فیلم گرگ والاستریت بود.
اوزر مانند هر مدیرعاملی میخواست هزینه کردن برای محصولاتش را برای مشتریان تا حد ممکن آسان کند. مرکز خدمات مشتریانی بهنام Thodex Academy راهاندازی کرد که به سرمایهگذاران جدید راهنمایی مقدماتی در مورد کریپتوکارنسیها ارائه میداد. نرخهای کارمزد بسیار کمی ارائه میداد، آنقدر کم که برای متخصصان صنعت سوال بود که تودکس چطور میتواند سودآور باشد. این شرکت همچنین به افراد امکان خرید کریپتو از طریق کارتهای اعتباری را میداد؛ در برخی مواقع سرمایهگذار واقعاً پول نداشت، اما امیدوار بود ارزش توکنی که با کارت اعتباری میخرد سریعتر از سررسید پرداخت بهره کارت اعتباری بالا برود (کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده به مردم هشدار میداد که از صرافیهای کریپتویی دوری کنند که این شیوه را ترویج میکنند).
اوزر همچنین مصمم بود تودکس را جهانی کند. این شرکت در سال ۲۰۲۰ از شبکه مقابله با جرائم مالی وزارت خزانهداری ایالات متحده مجوز کسبوکار خدمات پولی دریافت کرد. اوزر مدام این مجوز را مانند نشان افتخاری به رخ میکشید و در مصاحبههای خبری، وبسایت تودکس و رسانههای اجتماعی با بازارگرمی از آن حرف میزد. مانند بررسی چند سال پیش، بهنظر میرسید این مجوز هم ثابت میکند که تودکس قانونی است؛ همه معیارهای ثبت سوابق و ضد پولشویی را دارد و شرکتی است که افراد میتوانند به آن اعتماد کنند.
در مارس ۲۰۲۱، شانزده درصد از مردم ترکیه از کریپتو استفاده میکردند که این کشور را در کنار نیجریه، ویتنام، فیلیپین و پرو در میان پنج کشور برتر در زمینه استفاده از کریپتو قرار میدهد؛ همه، کشورهایی با اقتصادهای در حال تقلا بودند.
همزمان ارزش لیره درست مانند میزان رضایت مردم از اردوغان در پایینترین سطوح تاریخی قرار داشت. در ماه آوریل، بانک مرکزی ترکیه ممنوعیتی در مورد استفاده از کریپتو برای خریدها و خدمات اعلام کرد که در اواخر همان ماه اجرایی میشد. موجی از بهت و حیرت را در بازار جهانی کریپتو ایجاد کرد (ارزش بیتکوین ۴.۶ درصد کاهش یافت). بانک مرکزی بیانیهای منتشر کرد که در آن آمده بود بیتکوین میتواند «باعث زیانهای جبراننشدنی شود». همچنین میگفت که استفاده از بیتکوین میتواند اعتماد به لیره را خدشهدار کند. بانک مرکزی و اردوغان وعده میدادند که رگولیشنهای بیشتری در راه هستند. کل امپراتوری اوزر با تهدید روبرو شده بود.
چند ماهی بود که اوزر در حال اجرای کمپینی تبلیغاتی برای چهار سالگی تودکس بود که در آن تعدادی آیفون و پلیاستیشن، یک پورشه پانامرا و دوجکوین جایزه میداد. تا حدی جواب داده بود. طبق گزارشها حجم معاملات تودکس به ۵۳۸ میلیون دلار رسیده بود. همزمان قیمت بیتکوین دوباره افزایش یافت و به قله ۶۳.۰۰۰ دلاری رسید. اگر قرار بود زمان مناسبی برای فرار کردن با کیف پول سرد تودکس وجود داشته باشد، الان بود. چند روز بعد اوزر با بلیتی به مقصد تیرانا در فرودگاه استانبول ایستاده بود.
درحالیکه آگهیهای «تحت تعقیب» با تصویر اوزر روی تیرهای برق سراسر آلبانی نصب شده بودند، اردوغان جلسه پرسش و پاسخی با دانشجویانی از سراسر کشور برگزار کرد و درباره «جنگش» با کریپتو حرف زد. چشمانداز پیشروی ۴۰۰.۰۰۰ مشتری تودکس تیره و تار بود. بسیاری از سرمایهگذاران تودکس همه پولشان (و همچنین همه پول همسر، والدین، خانواده همسر و فرزندانشان) را در شرکت اوزر سرمایهگذاری کرده بودند. برای خرید کریپتوی بیشتر وام یا خط اعتباری گرفته بودند.
سرمایهگذاری بهنام محمود (با ۱۰۰.۰۰۰ دلار زیان) سه سال بود که از تودکس استفاده میکرد و در مراحل پایانی خرید خانه و ماشین برای خانوادهاش بود (مانند بسیاری از مالباختگان، بهواسطه شرمساری زیاد، نمیخواست نام کاملش آورده شود). محمود در روزهای پیش از فروپاشی تلاش کرده بود پولش را (که ترکیبی از پسانداز و وام بود) برداشت کند، اما موفق نشده بود. سه بار دست به خودکشی زد. وقتی تشخیص داده شد که فرزند دو سالهاش مبتلا به اوتیسم است، بهعنوان نگهبان انبار مشغول به کار شد تا در پرداخت هزینههای خدمات مورد نیاز برای پسرش کمک کند. دست کم در مورد دو سرمایهگذار دیگر گزارش شده است که با خودکشی از دنیا رفتهاند.
بعد دوستان خانواده اوزر هم بودند؛ گوون و سراپ هم مشتریانی را جذب کرده بودند. یکی از آنها همکار سابق گوون بود؛ در آژانسی تبلیغاتی با هم کار کرده بودند. گوون شخصاً برای این همکارش حساب تودکس ساخته بود. در گذر زمان با هم دوست شده بودند و در روزهای تولدشان با یکدیگر تماس میگرفتند. این دوست درباره گوون به من گفت: «آدم خوشبرخوردی است که مسخرهبازی را دوست دارد».
افراد به واسطه از دست دادن پسانداز زندگیشان به هم ریخته بودند، اما در عین حال معمای سرنوشت اوزر هم آزارشان میداد؛ میگفتند کابوس اوزر در خوابهای تکرارشونده مدام به سراغشان میآید.
اما وقتی اطلاعیه تعمیر و نگهداری را در وبسایت تودکس دید، با گوون تماس گرفت تا از او درباره برداشت پولش سوال کند. میگوید: «تلفنش خاموش بود و بعد از آن دیگر هرگز روشن نشد. به تودکس اعتماد داشتم. اعتبار عمومی داشت. مجوز داشت. دفتر کار داشت. شماره ثبت مالیاتی داشت. کارمند داشت. شرکت مورد اعتمادی بود». معادل ۷.۹۰۰ دلار زیان دیده بود؛ اما خودش میگوید بدتر از آن این بود که «به قدری به تودکس اعتماد داشتم که آن را به بسیاری از دوستانم پیشنهاد دادم و همه آنها هم پولشان را از دست دادند».
مالباختگان در محیط آنلاین گروههای حمایتی تشکیل دادند. افراد بهواسطه از دست دادن پسانداز زندگیشان به هم ریخته بودند، اما در عین حال معمای سرنوشت اوزر هم آزارشان میداد؛ میگفتند کابوس اوزر در خوابهای تکرارشونده مدام به سراغشان میآید. افراد میپرسیدند چطور اوزر (این ۲۷ ساله خودساختهای که شبیه فعالان صنعت فناوری یا مجرم سایبری بینالمللی نبود) میتواند بهتنهایی ترتیب بزرگترین سرقت تاریخ ترکیه را بدهد.
دو ماه بعد از سقوط تودکس، صدات پکر، رئیس مافیای بدنام خودتبعیدی که بعدتر یوتیوبر شده بود، اوضاع را با مجموعهای از پستهای رمزآلود در کانال یوتیوب و توییترش ملتهبتر کرد؛ در این پستها وزیر امور داخلی ترکیه را به تبانی و سودجویی متهم میکرد. (وزیر این اتهامها را رد کرد، اما عکسهای او و اوزر در جلسهای در سال ۲۰۱۹ انبوهی از تئوریهای توطئه را به دنبال داشتند). اوزر ظاهراً زمانی پیش از ناپدید شدن، در حال آمادهسازی برای عرضه سرویس کیف پول دیجیتال جدیدی بهنام Hoppara، با پسر یکی از اعضای مجلس ترکیه در قرنطینه همهگیری مانده بود. وکیل شماری از مالباختگان در تماسی تلفنی با من این گمانهزنی را مطرح کرد که تودکس در واقع طرح پولشویی بوده، اوزر فقط آلت دست بوده و قدرت دیگری در پشت صحنه او و دیگران را هدایت میکرده است. افراد دیگری هم که با آنها صحبت کردم این نظریه را تکرار کردند و افراد نه چندان کمی اکیداً به من توصیه کردند که گزارش را متوقف کنم. کمی بعد تهدیدهای ناشناسی دریافت کردم.
چند برنامهنویس خودگمارده تلاش کردند بلاکچین را رهگیری کنند تا ببینند آیا میتوانند بفهمند این کار، کار یک نفر، شبکهای جنایی یا سیستمی آسیبپذیر بوده است. (جوکی درباره افرادی که پول میدزدند و تقصیر را به گردن هکرها میاندازند هست که میگوید «بیتکوینم را در حادثه قایقسواری از دست دادم»). موفق نشدند. درحالیکه دیگران دنبال پولها میگشتند، من تصمیم گرفتم دنبال اوزر بگردم. من را یاد بنیانگذاران جوانی میانداخت که زمانی با آنها مصاحبه میکردم که در سانفرانسیسکو در سال ۲۰۱۳ به حوزه فناوری میپرداختم؛ بلندپرواز، سادهلوح و در مواردی بیقید نسبت به اخلاقیات. در ضمن کدام فراریای است که بگوید به کجا فرار میکند و بعد در راه نامه ارسال کند؟ پس بلیتی برای تیرانا، آخرین جایی که اوزر دیده شده بود، رزرو کردم.
دو روز بعد آپارتمانم در استانبول طوری بههمریخته شده بود که به نظر میرسید پیامی جدی پشت آن است. چوب روی در ورودی آپارتمانم با زور شکسته و محتویات همه کشوها و کابینتها بیرون ریخته شده بود. قفل گاوصندوق باز شده بود، اما محتویاتش (شامل تجهیزات دوربین گرانقیمت و پول نقد) دستنخورده باقی مانده بود. حتی بهنظر میرسید لپتاپ روی میز کنار در ورودی دست نخورده است. سفر را لغو کردم.
تقریباً یک سال بعد از ناپدید شدن اوزر، هیچ نشانهای از او یا پول نبود. شایعه شده بود که دیگر در آلبانی نیست. افراد میگفتند ممکن است در هتلی در مونتهنگرو، قایقی تفریحی در کوزوو یا مخفیگاهی در منطقهای استوایی در تایلند باشد. ممکن هم بود در زیرزمینی در تیرانا پنهان شده باشد. افراد به من میگفتند فکر میکنند مرده و در قبری کمعمق دفن شده است.
گوون و سراپ در زندان معطل مانده و منتظر دستگیری برادرشان بودند تا محاکمه آنها شروع شود. دادستان عمومی استانبول و هیئت جرایم مالی ترکیه در مارس ۲۰۲۲ یافتههای تحقیقاتشان را منتشر کردند. تصویر شارلاتانی طمعکار را از اوزر ترسیم کردند که از ستارهها استفاده کرده بود تا افراد را برای آوردن پساندازهایشان به سازمان مجرمانهاش فریب دهد. در این گزارش تصریح شده بود که اوزر در سال ۲۰۱۷ تودکس را با هدف اداره آن بهعنوان حلقه مجرمانهای برای پولشویی بنیانگذاری کرده و همه کارمندانش از مدیران ارشد تا کارکنان مرکز تماسی که آتش خشم مشتریان را خاموش میکردند و مدیران رسانههای اجتماعی که مالباختگان را با تخفیفها، تبلیغات و قرعهکشیها فریب میدادند، بخشی از این حلقه بودند که با آگاهی و رضایت در این فعالیتها مشارکت داشتند.
این گزارش تعداد زیادی تراکنش از طریق شبکه در سایهای از حسابهای مالی را رهگیری کرده بود که ظاهراً همه تحت کنترل اوزر بودند. در این گزارش آمده بود که چند هفته پیش از ناپدید شدن اوزر، حدود ۸ میلیون دلار از داراییهای در اختیار تودکس در مالت به شمش طلا تبدیل شده بود. شاید اوزر فرار کرده بود، اما کارمندان و خانوادهاش با احتمال محکومیت به چند حبس ابد مواجه بودند.
با کاهش تدریجی امیدها به پیدا شدن اوزر، اتفاق غیرمنتظرهای در ماجرا افتاد: سوگی ارارسلان، وکیلی که پدر اوزر ابتدا استخدام کرده بود تا پول مالباختگان را پس بدهد و بعد در غیاب پسرش نماینده او باشد، خودش را با توییتی غافلگیرکننده به کاربران توییتر معرفی کرد: گفت خسارت هر کدام از مالباختگان تودکس را که بهصورت قانونی شکایتشان را از موکلش پس بگیرند، به آنها برمیگرداند.
موجی از پرسشها مطرح شد؛ این پول از کجا میآمد و آیا اوزر درحالیکه تحت تعقیب اینترپل است، نهتنها زنده است بلکه با ارارسلان نیز در تماس است؟ ایمیلی به او فرستادم و پرسیدم آیا میتوانم با اوزر صحبت کنم. در عین غافلگیری بلافاصله با من تماس گرفت و گفت اوزر مایل است با من در تماس باشد. ارتباط نوشتاریمان را شروع کردیم، اما مدام با خودم فکر میکردم آیا واقعاً خود اوزر است که به پرسشهای من پاسخ میدهد و آیا واقعاً زنده است.
محاکمه با موجی از سردرگمی و بدبینی (درباره محل اختفای اوزر، درباره مبالغ زیادی که اکنون از منابع اعلامنشده به مالباختگان پرداخت میشد و درباره مشروعیت ارارسلان بهعنوان وکیل رسمی اوزر) شروع شد. از ۶۲ نفری که دستگیر شده بودند، ۲۱ نفر متهم شدند. در صبحی ابری در ماه ژوئیه، مأموران این متهمان را تا ساختمان دادگاه استانبول، ساختمانی به رنگ بژ و سبک معماری بروتالیست، اسکورت کردند؛ دادگاه فاصله بسیار کمی تا ساختمان مرکزی تودکس داشت، جایی که همه این متهمان زمانی کار کرده بودند.
گوون کت بلیزری به رنگ زیتونی تیره پوشیده بود و سبیل کامل و تمیزی داشت. سراپ که پشت به او نشسته بود روی عبایی مشکی پالتوی بارانی پوشیده بود. وکیل اوزر، ارارسلان ردای وکلات ساتن ترکیه را پوشیده بود و کیفی از برند لویی ویتون در دست داشت. صدای باز شدن دهها دستبند در فضای غارمانند دادگاه پیچید.
وقتی نام گوون صدا زده شد، ایستاد. دو مأمور دادگاه با موهای کوتاه و درحالیکه روی جلیقههایشان نام گوون («گوونلینک» به معنی «نگهبان») چسبیده بود، دو طرف او ایستاده بودند. به دادگاه گفت که هیچ رابطه رسمیای با تودکس نداشته است. گفت: «فقط برای چای خوردن با برادر و خواهرم به دفتر شرکت میرفتم». توضیح داد که تودکس با قرارداد ثانویهای شرکتش را برای خدمات تبلیغاتی استخدام کرده بود: «برادرم از من خواست حساب شخصیام را که استفادهای از آن نمیکردم به او بدهم، پس اجازه دادم از آن استفاده کند». با گفتن این حرف که برادرش به او گفته است که برای فروش شرکتش به آلبانی میرود، ادعای فاروق را تایید کرد.
سراپ بدون نگاه کردن به برادرش ایستاد و توضیح داد که او فقط حسابدار بوده؛ وظیفهاش ارسال اسناد به یک شرکت حسابداری بوده است. سراپ هم مانند گوون، اطلاعات حساب صرافی کریپتو و حساب بانکیاش را به درخواست فاروق به او داده بود. سراپ گفت: «فکر نمیکردم از آن حساب استفاده کند. نمیتوانم بگویم که برادرم آن حسابهای جعلی را به نام من باز کرده است. سرقت هویت امر رایجی است؛ ممکن است هر کسی این کار را کرده باشد». درحالیکه سراپ با صدای لرزان و دورگه حرف میزد، قاضی ارشد خودکارش را در دستش میچرخاند. سراپ گفت: «از مشکلات جسمانی و روانی رنج میبرم. از لحاظ فیزیکی بسیار خسته و فرسوده شدهام». وقتی از نفس افتاد و حرف زدن برایش دشوار شد، قاضی او را از جایگاه مرخص کرد.
برادر و خواهر و کارمندان سابق اوزر به دادگاه درباره درخواست اوزر برای دسترسی به مجموعهای از حسابهای دیگر گفتند که اوزر از طریق آنها میتوانست شخصاً معاملاتی را انجام دهد. از نگاه دادستانها (و احتمالاً بسیاری از افراد دیگری که گوش میکردند) این حرفها خیلی شبیه شواهد پولشویی بودند.
وقتی قاضی ناظر نام اوزر را صدا زد، ارارسلان برای شهادت به نیابت از او ایستاد؛ وکالتنامه دستنویسی در دست داشت و ادعا میکرد نماینده این مدیرعامل مفقود است. قاضی ادعای او را رد کرد و گفت این سند نامعتبر است.
یکی از وکیلهای مالباختگان ایستاد و با داد و فریاد گفت ارارسلان باید از دادگاه بیرون انداخته شود. ارارسلان هم فریاد زد. دادگاه شبیه سیرک شد. قاضیها و وکیلها، مالباختگان و متهمان همه رگباری از تهمتها و اتهامها را بهسمت یکدیگر روانه میکردند. یکی از وکیلهای متهمان سر قاضی فریاد زد که «باید بدانید کریپتو چطور کار میکند. برای اینکه محاکمه منصفانهای داشته باشیم، باید درک کنید کریپتو چطور کار میکند».
آخر شبی در اوت ۲۰۲۲، چند روز پیش از اینکه متهمان در استانبول حکمهایشان را دریافت کنند، روشن شد که اوزر زنده است. پلیس آلبانی مدتی بود که یک بیامو X5 را تعقیب میکرد که حدس میزد متعلق به اوزر است و رد این ماشین را تا ویلای دوطبقه شیکی به سبک آرتدکو گرفته بود که در تپههای ولوره، شهر گردشگری مجللی در جایی ملقب به ریویرای آلبانی قرار داشت.
درست بیرون راه ورودی کنار زدند و منتظر ماندند. ساعت ۲:۳۰ بامداد، دو نفر خانه را ترک کردند و سوار بیامو شدند و شروع به خروج از راه ورودی خانه کردند. پلیس ماشین را متوقف و دو مرد جوان را بازداشت کرد و جوخه پلیسی با جلیقههای ضدگلوله و کلاههای صورتپوش به ویلا یورش برد. در تصاویر ویدئویی این یورش اوزر غافلگیرشده را با شلوارک قرمز و بدون پیراهن میبینیم. دستپاچه دور اتاق میچرخد. افسر پلیسی اوزر را میگیرد. به این مدیرعامل جوان که حالا پولوشرت سفیدی پوشیده دستبند زده میشود. او را از چند پله به پایین هدایت میکنند، بهسمت ون سفید بدون علامتی میبرند و از آنجا به جایی دیگر منتقلش میکنند.
اوزر در اداره پلیس در تیرانا به پلیس میگوید که «در خیابانهای محلههای فقیرنشین مخفی شده بوده است». بعد میگوید با اتوبوس جابهجا میشده است. «چون خودم در محلهای فقیرنشین در ترکیه بزرگ شدهام، میدانم چطور با افراد فقیر سروکله بزنم. با پرسیدن از افراد در خیابانها بهدنبال جایی برای اجاره گشتم». همچنین میگوید با ۱۰.۰۰۰ دلار پول نقدی که با خود به این کشور آورده بود و پولی که گهگاهی برای او ارسال میشد و همینطور درآمد کمی از معاملات کریپتو زندگی میکرده است. اعتراف میکند که قصد داشته در نهایت به یونان فرار کند.
در مدت بررسی درخواست تجدید نظر اوزر در حکم استردادش به ترکیه، حدود یک سال در زندانی در آلبانی بود. برای من نوشت: «تلاش میکنیم به دادگاه توضیح دهیم که اگر مسترد شوم، هیچ شانسی برای محاکمه منصفانه نخواهم داشت». محاکمه را «تراژیکمیک» میخواند. درخواست تجدید نظرش موفق نبود. در ژوئن ۲۰۲۳ به دادگاه عالی استانبول آمد. موهای سرش تراشیده شده بود؛ هنوز ریش کمپشتی داشت. بنیانگذار فناوری سرزنده سابق حالا حکم حبسی را پیشروی خود میدید که میتوانست ۴۳ هزار سال باشد.
وقتی در نهایت در پیشگاه دادگاه ایستاد، قاضیها به او اجازه دادند داستانش را تعریف کند. با استفاده از این شانس، ارائهای مملو از تصاویر و گرافیکها را به نمایش گذاشت که بیشباهت به یک مجموعه اسلاید ارائه نبود. بعد شروع به خواندن از روی یک تکگویی ۶۰صفحهای کرد، درحالیکه وکیلش با راهنمایی او اسلایدها را عوض میکرد.
با درماندگی و همچنین خلوصی در صدایش گفت: «من کلاه هیچکس را برنداشتم، به خارج پول قاچاق نکردم، سازمان مجرمانهای تشکیل ندادم و مدیریت نکردم. شرکت راهاندازی کردم». اذعان کرد که افراد آسیب دیدهاند. بعد تلاش کرد نشان دهد که دادستانها (و رسانهها) بهسادگی و اشتباه ناکامی کسبوکار را به جرم تبدیل کردهاند.
فهرستی از آن مشکلات مورد ادعا را ردیف کرد: هک شدن، خرید و فروش سراسیمه دوجکوین بعد از اعلام خبر اعمال ممنوعیت شدید بانک مرکزی در مورد کریپتو که مانند بمبی اتمی عمل کرد و منابع مالی تودکس را خالی کرد. گفت: «روزی که بلیتم را برای رفتن به آلبانی خریدم، دیگر نمیتوانستیم به بیشتر درخواستهای برداشت دوجکوین پاسخ بدهیم».
اوزر در بازگویی ماجرا به این جمعبندی رسید که شرکتش بیش از منابع مالی موجود در کیف پولش میارزید، پس فقط یک راه چاره پیشروی خودش میدید که فروش شرکت بود. گفت شروع به پیدا کردن خریدار برای شرکت در استانبول، ایتالیا و منطقه بالکان کرد. در نهایت با چند خریدار بالقوه در آلبانی قرار گذاشت. نام آن خریداران را اعلام نکرد. ویدئویی خبری را به دادگاه نشان داد که عنوانش بسیار فراگیر شد؛ اینکه با ۲ میلیارد دلار پول فرار کرده و سر ۴۰۰.۰۰۰ نفر کلاه گذاشته است. گفت: «بهمحض اینکه این خبر پخش شد، هر دو سرمایهگذار منصرف شدند. هیچ راه دیگری برای جبران زیانهای کریپتوکارنسیهای سرقتی نداشتم». اشاره کرد که کیفرخواست خسارتها را نزدیک به ۴۳ میلیون دلار برآورد کرده و تعداد شاکیان رسمی هم در مجموع ۲.۰۲۷ نفر است.
بعد پیچشی شکسپیری در شهادتش اتفاق افتاد. با اعتمادبهنفس کامل گفت: «این کار با هدف کشتن من یا به کشتن دادن من انجام شد. اینکه به جهان اعلام کنید مردی ۲۷ ساله با ۲ میلیارد دلار در جیبش در کشوری با نرخ جرم و جنایت بالا مثل آلبانی تنهاست، (چه هدفی میتواند داشته باشد؟)» این شایعات به همراه اعلان قرمز اینترپل و چهرهاش روی پوسترهای تحت تعقیب در آلبانی ترس از دست دادن زندگی را به جانش انداخت. گفت در نتیجه چادری خریده و با تاکسی به ساحل جنوبی آلبانی رفته است. امیدوار بوده مدتی تنها در چادر زندگی کند تا این کابوس را پشت سر بگذارد. به حاضران گفت: «به زمان نیاز داشتم تا واقعیت آشکار شود».
به دادگاه گفت ریشش را تا زیر گردنش بلند کرده و سرش را تراشیده بود. گفت وقتی از کیفرخواست دادستان آگاه شده (که برادر و خواهرش به کلاهبرداری متهم شدهاند، تا یک ماه دیگر محاکمه خواهند شد و بدون اوزر به احتمال زیاد در مورد سقوط تودکس مقصر شناخته میشوند و تا آخر عمر به زندان میافتند)، ایدهای عجیب به ذهنش رسیده است؛ اینکه اگر همه شاکیان پولشان را پس بگیرند، آیا اصلا جرمی اتفاق افتاده است؟ به قاضیها گفت کیف پول سرد تودکس را واقعا همراه خودش داشت، اما ادعا کرد که یادش نمیآید دقیقا چقدر پول در آن بوده است. از ارارسلان میخواهد به او کمک کند پول حدود ۲.۰۰۰ خواهانی را پس بدهد که زیان دیده بودند.
پول بخشی از شاکیان را هم پرداخت کردند. وقتی فراری بود، در مجموع حدود ۱۸۵ میلیون لیره (در آن زمان ۱۰ میلیون دلار) به بیش از ۱.۰۰۰ شاکی پرداخت کرد. اوزر میگفت وقتی کیف پول سرد خالی شد، آن را به دریای یونان انداخت.
وقتی به استفادهاش از حسابهای دیگران برای معاملات کریپتو رسید (کاری که یکی از محورهای اصلی پرونده بود)، لحنش سرکش و کمی متکبرانه شد. گفت: «بنیانگذاران استارتاپ همه مسئولیتها را میپذیرند چرا که ماهیت استارتاپ همین را میطلبد». تأکید کرد که بنیانگذاران هیچ اختیاری در شرکت و هیچ دسترسیای به این حسابها نداشتند. «هیچ بیقانونی یا کار خارج از قاعدهای رخ نداده است. بهعلاوه من نه اولین، نه آخرین و نه تنها کسی هستم که در بازار کریپتوکارنسی آربیتراژ میکند».
هدف حکم بسیار شدید دادگاه فقط مجازات جرم نبود، جلب توجه به دههها شکستهای تاسفآور هم بود.
در اواخر نطقش بهنظر میرسید درماندگیاش به تلخی و گستاخی تبدیل شده است. به قاضیها نگاه کرد و گفت: «مسخره است که فکر کنیم آیکیوی فردی که چنین نقشه فرار احمقانهای را طراحی کرده» همسطح با خلافکار نابغهای است که ظاهرا توانسته چهار سال رگولاتورهای مالی ترکیه را فریب دهد. اوزر گفت: «آنقدر باهوش هستم که هر نهادی را در جهان رهبری کنم». بعد از ارارسلان خواست تصویری کارتونی را به نمایش بگذارد که دادگاه را تمسخر میکرد. قاضی ارشد که بهوضوح آزرده شده بود، به اوزر دستور داد تصویر را بردارد.
حکم دادگاه بیسروصدا در پنجشنبه مطبوعی در سپتامبر ۲۰۲۳ در دادگاهی تقریباً خالی اعلام شد. اوزر ایستاد و موقرانه بیتهایی از یک ترانه محلی ترکی خواند «پایان جاده دیده میشود».
قاضی ارشد به گوون، سراپ و اوزر حکم یکسانی داد: ۱۱ هزار و ۱۹۶ سال حبس بهدلیل تشکیل و مدیریت سازمانی مجرمانه و پولشویی داراییها. بیشتر متهمان دیگر آزاد شدند. طولانیترین حکم حبس در تاریخ ترکیه بود که یک ماه پیش از صدمین سالگرد تأسیس جمهوری ترکیه صادر میشد.
فاروق فاتح اوزر نماد جرایم کریپتویی شد، اما در عین حال به جلوهای تصادفی از یک دوران اقتصادی خاص و کارهایی تبدیل شد که افراد برای فرار از آن حاضرند انجام دهند. اوزر برای نظام ترکیه، چندان دشمن محسوب نمیشد و بیشتر محصول ناخواسته سیاستهای اقتصادی معیوب بود. با این نگاه، هدف حکم بسیار شدید دادگاه فقط مجازات جرم نبود، جلب توجه به دههها شکستهای تاسفآور هم بود، شکستهایی که روزی برای کل کشور کاملا روشن شدند که اوزر ناپدید شد.
پس شاید جای تعجب نداشته باشد که ترکیه همچنان مامنی برای کریپتوکارنسیهاست. سال بعد از سقوط تودکس، تورم در این کشور به ۸۵.۵ درصد رسید که بیشترین رقم در ۲۴ سال گذشته بود. قیمت کالاها تقریباً دو برابر شد؛ درصد ترکهایی که بیتکوین، اتر و سایر ارزها را داشتند هم دو برابر شد. از لحاظ حجم معاملات، ترکیه بعد از ایالات متحده، بریتانیا و هند در جایگاه چهارم جهان قرار دارد. مردم ترکیه بعد از دههها تماشای کاهش ارزش پولشان و آسیب دیدن کسبوکارها و پساندازهایشان، بهآسانی از این رویا نمیگذرند. وزیر دارایی این کشور چند وقت پیش گفت دولت در حال کار برای نهایی کردن رگولیشنهای جدید برای کریپتوست «تا این حوزه را امنتر و ریسکهای احتمالی را حذف کند». پس هرچند اوزر جنگیدن با نظامی اقتدارگرا را انتخاب کرد و شکست خورد (حال به این دلیل که خیلی زیاد به بشارت غیرمتمرکزسازی باور داشت، بچهای سادهلوح بود، شیادی بدبین بود یا ترکیبی از هر سه)، شعلههای آتش انقلاب اقتصادیای که به دمیدن در آن کمک کرده بود به این زودیها خاموش نخواهد شد.