عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

دسترسی سریع‌تر به پول خوب است، اما برای چه کاری؟

بازخوانی زندگی با حضور لندتک‌ها

عصر تراکنش ۸۳؛ کمیل رودی، مدیر آکادمی هوش مالی / وقتی در نیمه قرن نوزدهم واژه فناوری وارد فرهنگ واژگان شد، نشان از اضافه شدن چیزی به زندگی مردم داشت: شناخت چگونگی انجام کار. تا آن زمان علم و دانش به معنای توانایی انجام یک کار نبود. آهنگرها، آهنگر بودند و دانشمندها، دانشمند. هیچ‌گاه آهنگر، عالم یا اهل علم به حساب نمی‌آمد. از فناوری به بعد است که آهنگری هم علم می‌شود و صنعتگران و کشاورزان هم در زمره اهل دانش قرار می‌گیرند. کارآمدترین شیوه‌های علمی صنعتگری و کشاورزی، با استفاده از ابزار در اختیار انسان قرار می‌گیرد تا زندگی بهتر را تجربه کند. این ابزار در یک دوره تاریخی سخت و صنعتی بود و در دوران امروز نرم و اطلاعاتی است. فناوری ساکت نیست. بودنش، فراخوانی به استفاده از آن است. زندگی بهتر، آوای الهام‌بخش فناوری است. فناوری در این باره دروغ نمی‌گوید. با فناوری کارها ساده‌تر و سریع‌تر انجام می‌شود. در نتیجه همواره از بشر می‌خواهد که بیشتر و بیشتر از آن برای انجام کارها استفاده کند.

این پایان داستان نیست، زیرا فناوری درباره درستی آن کارها ساکت است. انقلاب صنعتی و عطش جوامع برای صنعتی شدن را در نظر بگیرید. ابزارهای زندگی فراوانی از انواع خودروها برای راحتی و سادگی در رفت‌وآمد تا حتی گوشت‌کوب برقی در اختیار انسان است، اما هم‌زمان فاجعه‌های زیست‌محیطی، انباشت زباله‌ها، آلودگی هوا، خاک و آب و نیز آلودگی صوتی نیز پدید آمده است؛ اموری که اصل زندگی انسان را تهدید می‌کنند. درنتیجه، ما به آگاهی عمومی برای میزان استفاده از فناوری نیاز پیدا کردیم.

برای مثال، تا چه میزان از ابزارهای برقی در منزل استفاده کنیم؟ چه ساعاتی از شبانه‌روز از این ابزارها استفاده کنیم؟ همچنین، لازم شد که بدانیم گرچه استفاده از خودروی شخصی ساده‌تر یا راحت‌تر است، درست‌تر آن است که از حمل‌ونقل عمومی استفاده کنیم. گاه شخصی با انتخاب سبک زندگی کمینه (مینیمال) یا پسماند صفر در جهان به رسالت آگاهی‌بخشی خود عمل می‌کند و گاه سمن‌ها با فعالیت‌های اجتماعی، دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی با قوانین و مقررات و بخش خصوصی با رعایت قوانین و/یا با انجام مسئولیت اجتماعی در این حوزه دست به اقدام می‌زنند تا از آسیب‌های رشد و توسعه فناوری صنعتی بکاهند.

انقلاب اطلاعات و ارتباطات و تشنگی جوامع برای پیوستن به دنیای مجازی را در نظر آورید. ابزارهای فراوانی از انواع برنامه‌های کاربردی در تمامی حوزه‌های زندگی از عبادت تا ورزش، از دانش تا روابط، از بازی و سرگرمی تا مالی و اقتصادی در اختیار انسان است، اما هم‌زمان اعتیاد به بازی یا شبکه اجتماعی، احساس تنهایی در خرواری از ارتباطات، تنش و اضطراب از حضور در جریان اطلاعات و اخبار، کلاهبرداری‌های پیچیده، احساس زیان و کمبود نیز وجود دارد.

اینجا نیز آگاهی‌بخشی عمومی به میدان می‌آید. از بخش دولتی و خصوصی و مردمی، همه، می‌خواهند بدانیم استفاده بیشتر و بیشتر از این فرایند ساده و سریع ارتباط، به زندگی بهتر منجر نمی‌شود. هر وقت و به هر میزان و به هر شیوه‌ای که بخواهیم می‌شود از فناوری اطلاعات بهره برد، اما عقل جمعی می‌خواهد بدانیم کی، کجا، به چه میزان استفاده از آن به ما در زندگی بهتر کمک می‌کند یا نمی‌کند. توسعه فناوری اطلاعاتی و ارتباطاتی زمانی زندگی بهتری می‌سازد که هم‌زمان، رشد آگاهی در استفاده از آن نیز روی دهد.

فناوری‌های مالی (فین‌تک‌ها) نیز از این جریان مستثنا نیست. دسترسی ساده و سریع به خدمات و محصولات مالی تجربه یک زندگی جدید و بهتر است، اما اگر مصرف‌کننده آگاه باشد؛ وگرنه، صرفاً یک زندگی جدید، نه بهتر را تجربه می‌کند. برای مثال بازار سرمایه و دسترسی و ورود مردم را به آن در سال‌های اخیر در نظر بگیرید. آیا افزایش شمول مالی در بازار سرمایه به زندگی بهتر مردم کمک کرد؟ ورود ناآگاهانه مردم به بورس، چیزی جز از دست رفتن اعتماد، پول و خرابی بازار را به بار نیاورد. افزایش شمول مالی اگر با افزایش سواد مالی همراه نباشد، خسارت و زیان مالی زیادی برای عرضه‌کننده، مصرف‌کننده و تنظیم‌گر بازار خواهد داشت.

برای مثال آگاهی مردم از دو نکته در این باره می‌توانست از بسیاری زیان‌ها جلوگیری کند: اول، باید پول کنار خود (پس‌انداز) را وارد جریان سرمایه‌گذاری کنند. دوم، باید بدانند که سازکار سرمایه‌گذاری در بورس برای عموم مردم، صندوق‌های سرمایه‌گذاری و سبد است؛ نه اینکه از کار و زندگی بگذری و معامله‌گر شوی! سخن در عدم افزایش شمول مالی و توسعه فناوری‌های مالی به‌عنوان ابزار اصلی آن نیست. توسعه فناوری‌های مالی کار درستی است. سخن در آگاهی از به‌کارگیری فناوری مالی است؛ همان دانش، نگرش و مهارتی که افراد را در شناسایی موقعیت خود، انتخاب و به‌کارگیری یک محصول یا خدمت مالی یاری می‌دهد و به آن «سواد مالی» می‌گوییم.

فناوری‌های وام‌دهی (لندتک) را در نظر بگیرید. دسترسی سریع‌تر و ساده‌تر به پول خوب است، اما برای چه کسی؟ در چه موقعیتی؟ با چه شرایطی؟ به چه میزان؟ برای چه کاری؟ دسترسی آسان به دریافت پول، در کنار کم‌سوادی یا بی‌سوادی مالی فقط وضعیت مالی زندگی فرد را ناپایدارتر و رنج‌آورتر می‌کند. برای نمونه، یک قاعده در سواد مالی می‌گوید نباید برای هزینه‌های مصرفی قرض گرفت. هر وام‌گیرنده‌ای نه از یک نهاد مالی که از آینده خود پول قرض می‌کند.

درنتیجه، در آینده با مسائل مالی بیشتری روبه‌رو خواهد شد، زیرا اگر امروز با درآمد کامل، ناتوان از پرداخت هزینه‌های خود باشیم، چگونه می‌خواهیم در آینده با درآمد کمتر هزینه‌های آن روزها را تأمین کنیم. درواقع، ما بخشی از درآمد خود را از پیش خورده‌ایم و اکنون زمان بازپرداخت تعهدات مالی رسیده است. به بیان دیگر، به شرطی می‌توان پول را از آینده به حال آورد که در حال مصرف نشود و خود را به آینده برساند؛ مانند خرید کالای بادوام یا سرمایه‌ای.

در مشاوره مالی بارها با این موضوع مواجه شده‌ام که پول دریافتی از محل قرض، وام، تسهیلات، اعتبار در همان موقع خرج شده و فقط یک تعهد مالی باقی مانده که فرد از انجام آن ناتوان است. چون خرج، حال انسان را خوب می‌کند، می‌تواند به «اعتیاد به وام» منتهی شود؛ پدیده‌ای در امور مالی که در آن فرد به‌سادگی و بدون ملاحظه – و حالا سریع‌تر و ساده‌تر – از قرض و قرض روی قرض برای گذران زندگی استفاده می‌کند. شدت استفاده از اعتبار در دنیای مدرن به‌حدی است که معمولاً درس اول برنامه‌ریزی مالی شخصی، خلاصی از کارت‌های اعتباری و تعهدات مالی است؛ حتی انجمنی به نام انجمن بدهکاران گمنام (مشابه انجمن الکلی‌های گمنام) وجود دارد که به افراد کمک می‌کند از بدهی و اعتیاد به آن رها شوند.

جدا از آینده‌خواری، مشکل عمده زندگی بدهکاران این است که هزینه مالی بدهی خود را در نظر نمی‌گیرند. در سواد مالی به شرطی ایجاد تعهد مالی درست است که هزینه مالی آن، کمتر از بازدهی آن باشد تا وضعیت مالی بهتری در آینده تجربه شود؛ وگرنه وضعیت زندگی بدتر می‌شود. ابعاد روانی و قانونی ناتوانی در بازپرداخت بدهی مانند تنش و اضطراب و توقیف اموال یا کاهش رتبه اعتباری و محدودیت در استفاده از خدمات مالی را نباید نادیده گرفت.

این دو نمونه از قواعد مدیریت اعتبار و بدهی در سواد مالی است که قبول و رعایت آن نیازمند آگاهی‌ داشتن از مفاهیم اقتصادی و مالی است. برای مثال، در هر دو این نمونه‌ها تورم ذهن تصمیم‌گیر را در تحلیل ارزش واقعی کالا و نیز بازدهی اعتبار به اشتباه می‌اندازد و او را به سمت بدهکاری نامناسب می‌برد. یکی از مسیرهای اصلی توانمندی مالی، رهایی از بدهی برای گذران زندگی و استفاده اهرمی از آن است. آموزش و ترویج چنین قواعدی ضرورت اجتناب‌ناپذیر در توسعه فناوری‌های وام‌دهی است. هدف فناوری، زندگی بهتر است و این هدف فقط برای باسوادان مالی دست‌یافتنی است!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.