عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

مشکل شرکت‌ها در جذب سرمایه‌گذار خصوصی چیست؟

عدم وجود نگاه اقتصادی در اکثر پروژه‌ها و شرکت‌های اقتصاد دیجیتال و فین‌تک کشور

عصر تراکنش ۸۹؛ امید ترابی، مدیرعامل شرکت سرمایه‌گذاری خصوصی نوا / سال‌ها است که کار من توسعه کسب‌وکار و تلاش برای ایجاد خطوط کسب‌وکاری جدید مبتنی بر فناوری و رویکردهای جدید به فناوری بوده است. اما از سال گذشته با رویکردی متفاوت به پروژه‌ها و شرکت‌های حوزه فناوری (حتی آنها که خود در ایجادشان نقش داشته‌ام) نگاه می‌کنم. از سال گذشته که با تأسیس شرکت سرمایه‌گذاری خصوصی نوا در تلاشم تا شرکت‌های قابل‌سرمایه‌گذاری حوزه اقتصاد دیجیتال و فین‌تک را شناسایی کنم، تازه متوجه شده‌ام که بسیاری از پروژه‌ها و شرکت‌های اقتصاد دیجیتال با نگاهی «اقتصادی» توسعه نیافته‌اند. برای توضیح این تفاوت در نگاه، ابتدا باید توضیح دهم که یک شرکت Private Equity یا سرمایه‌گذاری خصوصی از چه زاویه و به چه شکلی به سرمایه‌گذاری نگاه می‌کند. اگر بخواهم به‌صورت خلاصه و  در سه، چهار گزاره نگاه یک شرکت سرمایه‌گذاری خصوصی را شرح دهم، باید بگویم:

۱. شرکت سرمایه‌گذاری خصوصی با نگاه «خروج از سرمایه‌گذاری» به هر پروژه نگاه می‌کند. یعنی اینکه در پروژه یا شرکتی سرمایه‌گذاری می‌کند که بتواند در یک افق معلوم (۵ تا ۷ ساله در دنیا) و قطعاً کوتاه‌مدت‌تر در ایران از این سرمایه‌گذاری به‌صورت موفق خارج شود. این خروج می‌تواند با فروش سهم شرکت، ورود به بورس و… تحقق یابد؛ اما نکته مهم این است که تا راهی برای خروج از ابتدا برای پروژه طراحی نکند، وارد این سرمایه‌گذاری نمی‌شود.

۲. سرمایه‌گذاری خصوصی یا PE، یک صندوق جسورانه یا  VC نیست و معمولاً در گام‌های اولیه و زمانی که یک طرح هنوز تبدیل به شرکت و کسب‌وکار نشده و اصطلاحاً Venture است، وارد نمی‌شود. معمولاً زمانی وارد یک سرمایه‌گذاری می‌شود که چند سالی از عمر شرکت آغاز شده باشد، صورت مالی و گذشته عملکرد و… مدیران و شرکت بر اساس اعداد و ارقام قابل‌استناد و شناسایی باشد.

۳. قسمت عمده منابع مالی سرمایه‌گذار خصوصی از سایر سرمایه‌گذاران محدود یا Limited Partnerها تأمین می‌شود؛ لذا شرکت سرمایه‌گذار خصوصی باید بتواند طرحی را تهیه کند که توسط سرمایه‌گذاران محدود و معمولاً بدون انگیزه‌های کسب‌وکاری و صرفاً با انگیزه‌های مالی و فایننسی توجیه شده و مناسب باشد.

۴. و بالطبع بازده چنین سرمایه‌گذاری به‌خصوص با در نظر گرفتن ریسک‌های آن باید نسبت به سایر ابزارهای سرمایه‌گذاری موجود در بازار بالاتر و متناسب باشد.

حالا اگر با چنین عینکی به اکثر شرکت‌های فعال حوزه اقتصاد دیجیتال نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که عملاً ایرادات بزرگی در مدل کسب‌وکار، در نظر نگرفتن ریسک‌های فضای کلی اقتصاد، ریسک‌های رگولاتوری و… در آنها دیده می‌شود. به طور مثال پروژه‌ها یا شرکت‌های کوچکی هستند که از خلأ سکوت یا کندی رگولاتور برای خود نیش مارکتی فراهم آورده‌اند که اصولاً چیز بدی نیست؛ اما عدم توجه به این مسئله که چنین شرکتی را نمی‌شود اسکیل و بزرگ کرد، چرا که بزرگ‌شدن آن قطعاً به ایجاد حساسیت در فضای عمومی جامعه و رگولاتور منجر می‌شود، یکی از ایرادات اساسی اکثر شرکت‌های فین‌تکی است. به طور خاص اکثر پرداخت‌یارها، لندتک‌ها و… از این جمله‌اند و به نظر می‌رسد موفق‌ترین‌هایشان به لحاظ اقتصادی آنهایی بودند که سکوت کرده و به دنبال بزرگ ‌نشدن بودند.

یک مثال غیراقتصادی دیگر می‌تواند هجوم اپلیکیشن‌های خرید آنلاین طلا در یک سال گذشته باشد. اینکه کارمزد بازار سنتی خریدوفروش طلای آب‌شده حدود ۷ درصد بود، باعث ایجاد یک آربیتراژ بالا و هجوم انواع اپلیکیشن‌ها به این حوزه بود؛ اما همین هجوم و رقابت ساختگی، باعث کاهش کارمزد این اپلیکیشن‌ها به حدود نیم درصد و هم حساسیت انواع رگولاتورها نسبت به آنها شد. کما اینکه جدا از فشارهای رگولاتور می‌توان چنین ارزیابی کرد که کسب‌وکار طلا با در نظر گرفتن تمام ریسک‌هایش با کارمزد نیم درصد دیگر اساساً سودده نیست و توجیه اقتصادی ندارد.

اما جدا از مباحث بالا مشکل بزرگ‌تر اکثر شرکت‌های اقتصاد دیجیتال برای جذب سرمایه‌گذار از جنس سرمایه‌گذار خصوصی (سرمایه‌گذار با پلن خروج)، عدم توجه به ساختار شرکا و نحوه چینش مراحل ابتدایی شرکت است. اکثر شرکت‌های کوچک فعال فین‌تک عملاً جهت دسترسی به بازار، منابع مالی و… مجبور شده‌اند در مراحل اولیه تأسیس شرکت با مجموعه‌های بزرگی مانند بانک‌ها، هلدینگ‌های فناوری و… شراکت کنند که این شراکت جدا از درصد سهم و آورده واقعی که برای شرکت داشته یا نداشته است، تقریباً این شرکت‌ها را برای هرگونه سرمایه‌گذاری جدید قفل می‌کند.

عملاً مجموعه‌های بزرگ باپتانسیل، علاقه‌مندی به شراکت با رقبای خود ندارند، ریسک‌ها و تعارض منافع زیادی در این گونه شرکت‌ها و شراکت‌ها می‌بینند و حتی در صورت ورود به چنین شرکت‌هایی عملاً مشکلات تصمیم‌گیری با تعدد شرکای بزرگ به‌صورت نمایی افزایش می‌یابد. در نهایت مجموعه‌های حتی موفقی را می‌بینیم که یک بنیان‌گذار بسیار فعال و موفق با مجموعه یا مجموعه‌هایی بزرگ شریک شده و شرکت موفقی را هم ایجاد کرده اما برایش بهره و بازده مناسبی نداشته است. نه می‌تواند از شرکت خارج شود، نه می‌تواند شریک جدیدی بگیرد و نه آن شریک بزرگ ورود جدیدی به آن شرکت دارد. در چنین مواردی تقریباً تنها راه ورود به بورس است که آن هم عملاً در بازار فعلی سخت و ناکارآست.

خلاصه آنکه شاید نسبت به اکثر کسب‌وکارها و شرکت‌ها بدبین شده باشم، اما این بدبینی نه از جنس ارزش فعالیت و تلاش پدیدآورندگان آن کسب‌وکار، بلکه با یک عینک جدید و از جنس بازده و بهره اقتصادی مناسب از تلاشی است که با سختی و خلاقیت در زمانی طولانی متحمل شده‌اند و متأسفانه شاید باید گفت که ای‌کاش بسیاری از این کارها از ابتدا شکل نگیرد!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.