عصر تراکنش ۹۰؛ احسان قاضیزاده، مدیرعامل بیتمکس / سالهای اولیه ورود فناوری بلاکچین و رمزارزها به کشور شور و هیجان زیادی بین علاقهمندان فناوری ایجاد شده بود. در هر محفل و رویدادی که قدم میگذاشتید صحبت از این بود که قرار است بلاکچین و رمزارزها دنیای فناوری را متحول کنند و حتی برخی پا را فراتر از آن میگذاشتند که قرار است دنیای ما انسانها را نیز دگرگون کنند! چه همایشها و رویدادهایی در کشور برگزار شد که در آنها قرار بود صنعت بانکداری، صنعت بیمه، توزیع حاملهای انرژی، زنجیره تأمین و دهها صنعت دیگر با ورود بلاکچین و رمزارز دگرگون شوند و ایران را در زمره کشورهای پیشرو این فناوری قرار دهند.
در این میان، مانند سنت همیشگی کشورهای جهان سوم که بخش خصوصی باید هزینه نوآوری را بپردازد، این بار نیز عدهای از جوانان متخصص و خوشذوق شروع به پیادهسازی پلتفرمهایی مبتنی بر اقتصاد رمزارز و بلاکچین کردند؛ پلتفرمهای تبادل رمزارز، درگاههای پرداخت رمزارزی، سرویسهای ثبت اطلاعات بر بستر بلاکچین، دستگاههای خودپرداز بیتکوین (BTM) و چند سرویس دیگر.
در این مسیر تقریباً همه فعالان بهتدریج دریافتند که ماهیت رمزارزها و دینامیک حاکم بر آن بسیار متفاوت از هر چیزی است که تاکنون دیدهاند. هرچه جلوتر رفتیم کاربرد رمزارز و بلاکچین نهفقط در ایران، بلکه در دنیا فرم و قوام بیشتری به خود گرفت و از رؤیاپردازیهای روز اول به واقعیتنگری رسید. در این میانه مدلهای زیادی از کسبوکارهای مبتنی بر این حوزه به حیات خود ادامه ندادند و بخش کوچکی از آنها توانستند پابرجا بمانند که از این بخش کوچک بیشترین سهم را صنعت استخراج و تبادل از آن خود کرد. البته شاید این روزها حتی دیگر باید با احتیاط از کلمه «صنعت» استفاده کنیم؛ جاییکه سرنوشت این دو بخش را در سال ۱۴۰۳ در حال نظاره هستیم.
برای نسلی که در دهه چهارم زندگی خود شاهد تحریمها، محدودیتهای بینالمللی و عدم دسترسی به شبکه بانکی و بازارهای مالی بینالمللی در طی سالیان متمادی و از دست رفتن ارزش پول ملی کشور بهصورت روزمره بود، رمزارزها سه ارمغان به همراه داشت: اول اتصال ایرانیان به بازارهای مالی بینالمللی سادهتر از هر زمان دیگر، دوم سرمایهگذاری سریع و آسان برای حفظ ارزش اندوختههای خود و خلق ثروت، و در نهایت تسهیل پرداختهای خرد بینالمللی که باعث رونق کسبوکارهای کوچک شد. برای این دسته از افراد، رمزارزها هدیه و نعمت الهی و پنجرهای برای تنفس در اقتصاد دیجیتال بود.
در سمت دیگر ماجرا، نهادهای ذیربطی مانند بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، سازمان بورس و چند نهاد اقتصادی و امنیتی دیگر، نگاه دیگری به موضوع داشتند و مجدد مطابق رویههای قبلی، با نگاه بدبینانه و حتی امنیتی، از خود تصویری غریب و گاه دلهرهآور در ذهن بخش خصوصی ایجاد کردند که تاکنون این تصویر همچنان پابرجاست. با وجود این، در ابتدای آذرماه ۱۴۰۳ ناگهان شاهد انتشار سندی از طرف بانک مرکزی در خصوص رمزارزها بودیم. بعد از سالها بانک مرکزی یک سند رسمی در فضای رمزارزها منتشر کرد و با خود موجی از بیم و امید به همراه آورد.
ابعاد مثبت سند اخیر، به رسمیت شناختن رمزارزها بهصورت تلویحی، تعریف دو موجودیت به نام کارگزاری و همچنین نهاد امین حوزه تبادل است و در طرف مبهم آن ابهام در تعریف «رمزپول» و احتمال بسط دادن آن به تمام کلاس رمزداراییها وجود دارد، اما به نظر میرسد طرف تاریکتری هم وجود داشته است و آن به رسمیت نشناختن بخش خصوصی است که شاهد این ادعا، مسدودی یکشبه تمام درگاههای کسبوکارهای تبادل رمزارزی است، آن هم به فاصله کمتر از ۱۰ روز از انتشار سند بانک مرکزی!
شاید رؤیای هاب فناوری بلاکچین و رمزارزها در منطقه در حال تبدیل شدن به کابوس نابودی آخرین کسبوکارهای بخش تبادل کشور است. اگر خوشبین باشیم همه این تضادها را باید در ماهیت چندوجهی رمزداراییها جستوجو کنیم که این همه فهم و قرائت متفاوت و حتی متضاد نسبت به آن در کشور وجود دارد و شاید زمان نیاز باشد که این فیل در تاریکی را همگان بهصورت یک موجودیت واحد تلقی کنند. به امید آن روز.