چه کسی آدرس را اشتباهی داد؟
آیا بزرگترین بمب خبری سال ۱۴۰۳ صنعت فناوریهای مالی ایران، یعنی بسته شدن درگاه پرداخت رمزارزیها، یک رفتار قهری و سلبی است؟ یا یک مهرهچینی پنهان برای یک سهمخواهی؟
عصر تراکنش ۹۰؛ مینا حاجی، سردبیر عصر تراکنش / اگر بخواهم دیماه ۱۴۰۳ را تنها در سه عبارت توصیف کنم، آن سه عبارت «بانک مرکزی»، «صرافیهای رمزارزی» و «مسدودی» است. در این یک ماه به چشم خود دیدیم که چه رفتارهای محدودکنندهای شد، با اکوسیستمی که بیهیاهو شکل گرفت، رشد کرد و عضو مهمی از اکوسیستم فینتک کشور شد. اکوسیستمی که درست در زمان و در سالهایی شکل گرفت و رشد کرد که اکوسیستم اقتصاد دیجیتال کشور دچار رخوت و سکون شده بود. هنوز هم فکر میکنم اقدام بانک مرکزی در جهت مسدودی درگاههای پرداخت صرافیهای رمزارزی عجیب بود؛ آن هم درست بعد از انتشار سند «چارچوب سیاستگذاری در حوزه رمزارزها» و درست کمتر از دو ماه بعد از صحبتهایی که رئیسکل بانک مرکزی و دیگر مقامات در یازدهمین همایش بانکداری نوین و نظامهای پرداخت کردند؛ صحبتهایی که نور امیدی در دلها ایجاد کرد و نشان داد که فراتر از تصورات فعالان فکر میکنند. اما این نورِ امید خیلی زود خاموش شد.
هرچند که این متناقض رفتارکردن بانک مرکزی برای اولین بار نیست و در سال ۱۳۹۸ هم ما شاهد اطلاعیه عجیب و غیرمنتظرهای از بانک مرکزی در خصوص رمزارزها بودیم؛ آن هم درست بعد از برگزاری هشتمین همایش بانکداری الکترونیکی و نظامهای پرداخت که آن را با عنوان انقلاب بلاکچین برگزار کرده بود و درست شب قبل از این رویداد، پیشنویس سیاستنامه بانک مرکزی در خصوص رمزارزها را بهمنظور جمعآوری نظرات کارشناسان این حوزه ارائه کرد.
الان که کمی بیشتر فکر میکنم، به این موضوع پی میبرم که بانک مرکزی هر بار در رویداد بانکداری نوین و نظامهای پرداخت که میتوان آن را بزرگترین رویداد و گردهمایی صنعت مالی کشور نامید، با ژست حمایت و گرفتن عکسهای یادگاریاش، حمایتهایی حتی در حد حرف هم که شده از اکوسیستم کرده و درست بعد از برگزاری آن، رویکردهایش را ۳۶۰ درجه تغییر داده است.
در نتیجه، شاید بتوان اینطور برداشت کرد که بانک مرکزی با آگاهی از فعالیت کسبوکارهای داخلی و پیشرفتهایی که در حوزه رمزارز در کشور شده، اقدام به توقف کرده است. گویی همچنان تفکرات سنتی بر تفکرات مدرن و دیجیتال در این نهاد حاکم است و همین تفکر باعث میشود که هر از چند گاهی شاهد استراتژیهای تکراری و ناکارآمدی از سوی بانک مرکزی باشیم که نتیجه آن چیزی جز خفه کردن فعالیتهای داخلی و باز کردن عرصه برای مهاجرت نخبههایمان، فراگیرشدن فعالیتهای زیرزمینی و البته فراگیرشدن نمونههای خارجی نیست.
اگر رگولاتورهایمان نگاهی به رویکردهای قبلیشان در مواردی مانند ماهوارهها، شبکههای اجتماعی، پیامرسانها و… بیندازند، کاملاً واضح و مشخص است که ادامه این رفتار، چیزی جز از چاله به چاه افتادن نیست.
نمیخواهم تمامقد از کسبوکارهای فعال در حوزه رمزارز در کشور حمایت کنم، بلکه میخواهم یک بار دیگر برای بار هزارم هم که شده، این حرف را به گوش رگولاتورها و تصمیمگیرندگانمان برسانم که اگر امیدها از بین برود، کشور از بین میرود. نگذاریم کشورمان از این وضعیت بحرانی که در حوزه نیروهای انسانی دارد، بحرانیتر شود. متأسفانه رویکرد محدودکننده و قهری در نهادهای رگولاتور در فضای فناوریهای مالی ایران بزرگترین خیانت در حق جوانان این کشور است؛ خیانت در حق تمام کسانی که برخلاف تمام انگیزههایی که برای رفتن داشتهاند، ماندهاند؛ چون فکر میکنند میتوان ساخت.
فناوری هم راه خودش را پیدا میکند، چه با مسدودی و چه با همراهی. در این مسیر رمزارزها هم از این قاعده مستثنی نیستند؛ چراکه آنها نیز بخشی از آیندهای هستند که چه بخواهیم و چه نخواهیم با آن مواجه خواهیم شد؛ اما چه بهتر است که این مسیر با همراهی حداکثری رگولاتورها و نهادهای تصمیمگیر باشد و حرفهای فعالان، بازیگران و کارشناسان را برای دغدغههایی که دارند، بشنوند.
در نتیجه، وقتی به دیماه نگاه میکنم، نمیتوانم چیزی جز ناامیدی از این همه بیتدبیری با خود بردارم. شاید تنها چیزی که اکوسیستم رمزارز کشور به آن نیاز دارد، یک همراهی مسالمتآمیز باشد. همراهیای که میتوانست با یک گفتمان درست، یک بازی برد-برد برای کسبوکارها و دولت و حاکمیت ایجاد کند. ولی چه شد که بهیکباره بانک مرکزی زد زیر میز؟ سناریو کمی برایتان آشنا نیست؟ فروردینماه ۱۳۹۱ و داستان لورفتن اطلاعات ۳میلیون کارت بانکی! آیا بانک مرکزی با زدن زیر میز و ایجاد شرایط بحرانی برای اکوسیستم رمزارز ایران به دنبال ایجاد یک فرصت کسبوکاری جدید مثل شتاب و شاپرک برای خودش است؟
کمی توهم توطئهوار است؛ ولی امیدوارم در حال تکرار سناریوی شکلگیری شاپرک نباشیم. مخصوصاً که بهیکباره سروکله بیتبانک با بابک زنجانی پیدا شد و بهیکباره تمام توجهها و نگاهها به سمت بابک زنجانی چرخید و شایعاتی مبنی بر اینکه شاپرک احتمالی در این فضا احتمالاً همین بیتبانک باشد! اما اگر بابک زنجانی آدرس اشتباهی ماجرا باشد چی؟ چه کسی میخواهد ما توجهمان به بابک زنجانی و بیتبانک باشد؟ چه کسی در یک سال گذشته بهیکباره هیچ صدایی نداشته و سعی کرده از دیدهها دور باشد؟ چه کسی با چیدن تکههای پازل در این بازی، در حال چیدن بازی خودش است؟ کمی عقبتر بایستید و یک بار دیگر مهرهها را برای خودتان بچینید و پاراگراف آخر این یادداشت را یک بار دیگر با دقت بخوانید. شاید همه ما در حال رفتن به آدرس اشتباهی هستیم.