کتاب شاعران زمان جنگ چه درس‌هایی برای مدیران ایرانی دارد؟

درس‌هایی از سوریه

عصر تراکنش ۹۸؛ رضا قربانی، مدیرعامل کارخانه نوآوری راه‌کار / چند سالی است که واژه‌ی «بحران» از تیتر خبرها بیرون آمده و وارد زندگی روزمره‌ی ما شده است. حالا بحران دیگر فقط مفهومی در تحلیل‌های اقتصادی یا نشست‌های مدیریتی نیست؛ واقعیتی است که در آن زندگی می‌کنیم. هر مدیر ایرانی امروز، وسط نوعی میدان جنگ است؛ جنگی بدون گلوله و انفجار، اما پر از تصمیم‌های سخت، بی‌اعتمادی، بی‌ثباتی و مسئولیت‌هایی که گاهی نفس‌گیر می‌شوند.

در همین روزها بود که کتابی خواندم که تکانم داد: شاعران زمان جنگ؛ درس‌هایی از منطقه‌ی جنگی نوشته‌ی لوئی الرومانی (Louai Al Roumani). عنوانش شاعرانه است، اما محتوایش نه. الرومانی مدیر ارشد برنامه‌ریزی و مالی بزرگ‌ترین بانک خصوصی سوریه در دوران جنگ داخلی بود؛ در روزهایی که صدای انفجار در خیابان می‌پیچید و کارمندانش با اضطراب سر کار می‌آمدند. در همان شرایط باید تصمیم‌هایی می‌گرفت که زندگی هزاران خانواده به آنها وابسته بود.

کتاب «شاعران زمان جنگ» (Lessons from a Warzone) نوشته‌ی لوئی الرومانی با ترجمه‌ی امیر تقوی

آنچه این کتاب را متفاوت می‌کند، روایت مدیری است که در دل جنگ از خود می‌پرسد: چطور می‌شود وقتی همه‌چیز در حال فروپاشی است، امید را زنده نگه داشت و سازمان را سرپا نگه داشت؟ برای من، این کتاب یادآور چند حقیقت ساده اما عمیق است؛ حقیقت‌هایی که ما مدیران ایرانی، در شرایط امروز کشور، بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز داریم.

۱. اعتماد؛ ستون پنهان بقا

الرومانی می‌نویسد بانکداری از ونیز قرن شانزدهم تا امروز بر ستون اعتماد استوار بوده است. در سخت‌ترین دوران، مردم پول‌شان را فقط جایی می‌گذارند که به آن ایمان دارند. او فهمید اگر اعتماد مردم از بین برود، هیچ ترازنامه‌ای نمی‌تواند جبرانش کند.

در ایران امروز هم همین است؛ در کسب‌وکار، رسانه یا بانک، اگر اعتماد از بین برود، دیگر عدد و گزارش و کمپین فایده‌ای ندارد. اعتماد، بزرگ‌ترین سرمایه است.

۲. انضباط در دل هرج‌ومرج

در کتاب می‌خوانیم که حتی وقتی گلوله در خیابان می‌افتاد، کارکنان بانک رأس ساعت سر کار می‌آمدند. الرومانی می‌گوید: «اگر انضباط را در بحران از دست بدهی، دیگر چیزی برایت نمی‌ماند.» جمله‌ای ساده، اما عمیق.

مدیران ایرانی در فضای پرنوسان اقتصادی و سیاسی، هر روز با همین چالش روبه‌رو هستند: چطور تمرکز و نظم را در زمانی حفظ کنیم که هیچ‌چیز پایدار نیست؟ شاید پاسخ در همان انضباط روزمره باشد؛ در ادامه دادن، حتی وقتی جهان دوروبرمان از حرکت ایستاده است.

۳. رهبری انسانی

در اوج بحران، الرومانی تصمیم گرفت به‌جای فکر کردن به بقا به هر قیمت، به آدم‌ها فکر کند. از کارمندانش خواست هر روز فقط یک نفر را امیدوار کنند. همین کار ساده، انرژی تازه‌ای به سازمان داد.

در ایران، ما هم گاهی چنان درگیر نمودارها، اعداد و جلسات می‌شویم که یادمان می‌رود سازمان، مجموعه‌ای از انسان‌هاست؛ انسان‌هایی که امید می‌خواهند و معنا. مدیری که این را فراموش کند، دیر یا زود سازمانش را از دست می‌دهد.

۴. درک فرهنگ سازمانی

در بخشی از کتاب آمده که در اوج بحران، پیشنهادی مطرح شد تا پیش‌پرداخت حقوق کارمندان قطع شود؛ تصمیمی که از نظر مالی درست بود، اما از نظر فرهنگی فاجعه‌بار. الرومانی می‌نویسد: «در بحران، حسابدار نمی‌تواند به‌تنهایی تصمیم بگیرد؛ باید روح سازمان را هم درک کند.»

این جمله را باید با طلا نوشت. چون ما هم بارها دیده‌ایم تصمیم‌هایی که روی کاغذ درست‌اند، اما در عمل روح سازمان را می‌کشند. مدیر، فقط مدیر عددها نیست؛ باید زبان فرهنگ و احساس را هم بلد باشد.

وقتی کتاب را می‌خواندم، مدام به خودمان فکر می‌کردم؛ به مدیران ایرانی که در سال‌های اخیر زیر فشار تحریم، تورم و محدودیت، هر روز میان تصمیم‌های سخت گرفتارند. شاید ما هم در نوعی «منطقه‌ی جنگی اقتصادی» زندگی می‌کنیم؛ جنگی بی‌صدا، اما واقعی. اما مثل تجربه‌ی الرمانی، اگر در دل این آشوب، فرهنگ اعتماد، انضباط و امید را حفظ کنیم، می‌توانیم سازمان‌هایی بسازیم که از بحران قوی‌تر بیرون بیایند.

شاعران زمان جنگ فقط درباره‌ی جنگ نیست؛ درباره‌ی مدیریت در تاریکی است. درباره‌ی کسانی است که یاد گرفته‌اند وقتی قطعیتی وجود ندارد، تصمیم بگیرند؛ وقتی منابع نیست، خلاق باشند؛ وقتی امیدی نیست، امید بسازند.

به‌زودی این کتاب به فارسی منتشر می‌شود و فکر می‌کنم برای مدیران و فعالان اقتصادی ایرانی، خواندنش نه فقط آموزنده، بلکه ضروری است. چون ما، مثل نویسنده، در میانه‌ی میدان جنگ ایستاده‌ایم.

این کتاب به ما یادآوری می‌کند که حتی در سخت‌ترین روزها، هنوز می‌شود انسانی ماند، امیدوار بود و ساخت. شاید همین، بزرگ‌ترین درس هر شاعر زمان جنگ باشد.

نمایش لینک کوتاه
کپی لینک کوتاه: https://asretarakonesh.ir/bb39 کپی شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *