عصر تراکنش ۹۹؛ مینا حاجی، سردبیر ماهنامه عصر تراکنش / در اوج تابستان امسال بود که هر روز رأس ساعت مشخصی برق میرفت؛ گاهی بیشتر از دو ساعت، روزهایی که انگار همهچیز از حرکت میایستاد؛ کولر، یخچال، کارخانهها، زندگی. حالا که در میانهی پاییز هستیم، اینبار نوبت آب است. شبها شیر را باز میکنی و صدای خشکی میآید، نه جریان. نمیدانم این قطعیها تا کجا ادامه پیدا میکند، اما هر بار که بیبرقی یا بیآبی را تجربه میکنم، یک کلمه در ذهنم میچرخد: «زیرساخت!»
همان زیرساختی که در کشور همیشه و در هر موضوعی فراموش میشود، چون «فعلاً کار میکند»؛ تا روزی که دیگر کار نکند! بحران آب و برق امروز را شاید ملموستر حس کنیم، اما زیر پوست اقتصاد ایران، بحران زیرساخت سالهاست در حال گسترش است. همانطور که شبکهی برق فرسوده و شبکهی آبرسانی پوسیده است، در اکوسیستم اقتصاد دیجیتال کشور نیز با پدیدهی فرسودگی و ناکافیبودن زیرساختها در ابعاد گوناگونی روبهرو هستیم.
در مورد برق، سوخت فسیلی داریم، نیروگاه داریم، اما شبکهای فرسوده و ناهماهنگ نیز داریم؛ زیرساختهای استخراج، توزیع و نگهداری برق ناکارآمدند و نتیجه روشن است: خاموشی. در مورد آب هم همین الگو تکرار میشود. منابع داریم، اما نه مدیریت هوشمند مصرف، نه شبکهی انتقال مقاوم و نه زیرساخت بازچرخانی. اینها فقط بحران انرژی نیستند، بلکه آینهای از ضعف ساختاری ما در حکمرانی منابعاند. همین الگو را میتوان در اقتصاد کشور هم دید؛ در حوزهای که شاید بحرانش هنوز مثل آب و برق محسوس نشده، اما نشانههایش سالهاست پیداست. پولی که باید در زنجیرهی تولید جریان یابد، در گلوگاهها گیر میکند؛ بنگاهها برای نقدینگی به بانکها پناه میبرند، بانکها با کمبود منابع روبهرو میشوند و در نهایت سرمایه در گردش در جایی خارج از چرخهی تولید منجمد میشود.
ایران و چالشهای توسعه تأمین مالی زنجیره تأمین
در جهان، برای حل این مشکل، «تأمین مالی زنجیره تأمین (SCF)» شکل گرفته است؛ مدلی از راهکارها و فرایندهای فناورانه که با بهینهسازی جریان نقدینگی و سرمایه در گردش میان خریداران، تأمینکنندگان و نهادهای مالی، به نفع تمامی اعضای زنجیره عمل میکند. اما در ایران، این مفهوم هنوز در حد چند پروژهی محدود باقی مانده است و یکی از مهمترین موانع توسعهی آن، باز هم «زیرساخت» است. اینبار، نبود زیرساخت دادهای یکپارچه، فقدان شفافیت در گردش مالی بنگاهها و نبود اتصال واقعی میان بانکها، پلتفرمهای فناوری و تولیدکنندگان، باعث شده SCF در ایران آنطور که باید توسعه پیدا نکند.
مدیران این حوزه معتقدند بخش بزرگی از زیرساختهای بانکی کشور هنوز بر پایهی اعتبارسنجی سنتی و داراییمحور طراحی شده، درحالیکه SCF بر داده، جریان و ارتباط زنده میان بازیگران تکیه دارد. بنابراین، پیادهسازی مؤثر SCF در کشور نیازمند پلتفرمهای فناورانهی قوی و امن است که بتوانند جریان اطلاعات را میان بانکها، خریداران و تأمینکنندگان بهصورت یکپارچه مدیریت کنند. اینجاست که سرمایهگذاری در این حوزه و تدوین استانداردهای لازم، امری حیاتی است.
به طور کلی نیز موانع توسعهی SCF را میتوان در سه سطح خلاصه کرد: زیرساختی، نهادی و فرهنگی. از منظر زیرساختی، هنوز بستری برای تبادل داده میان بانکها و بنگاهها وجود ندارد. در سطح نهادی، نبود چهارچوبهای قانونی مشخص برای ارزیابی و پذیرش مطالبات در زنجیره، بانکها را محتاط و ریسکگریز کرده است. و در سطح فرهنگی، بسیاری از فعالان اقتصادی هنوز شناخت دقیقی از این ابزار ندارند.
درس بزرگ بحران آب و برق برای نظام مالی کشور
در گفتوگوهایی که با فعالان این حوزه داشتیم، آنها به نکتهای کلیدی اشاره کردند: «مقررات در این حوزه باید توانمندساز باشند، نه محدودکننده.» جملهای که شاید باید با حروف درشت در دفتر سیاستگذاران و تصمیمگیران این حوزه نوشته شود.
در نهایت، در شرایطی که نرخ تأمین مالی بالاست و نقدینگی در گردش نیست، SCF میتواند قفلهای زنجیرهی تولید را باز کند؛ فرصتی استثنایی برای اقتصاد کشور. شاید باید از بحران آب و برق درس بگیریم که تأخیر در سرمایهگذاری زیرساختی، روزی به خاموشی منجر میشود. اگر امروز برای ساخت زیرساخت مالی پایدار اقدام نکنیم، فردا ممکن است کارخانهها نه بهخاطر نبود برق، بلکه بهخاطر نبود نقدینگی از کار بیفتند.