هیچکس ما را کشف نکرد
امیرمسعود اسکوییلر از مسیر زندگی حرفهایاش سختیهای نسل او و ۳۷ سال مدیرعاملی «ایرانرایانه» میگوید
عصر تراکنش ۶۱ / امیرمسعود اسکوییلر ۳۷ سال است که مدیرعاملی شرکت ایرانرایانه را بر عهده دارد؛ فردی که نامش با نام این شرکت گره خورده و خودش میگوید هر کاری که انجام میدهد، به اسم ایرانرایانه و هر کاری که ایرانرایانه انجام میدهد، به اسم او تمام میشود. در قیاس با تاریخچه صنعت نرمافزار در کشور، ۳۷ سال سابقهای طولانی برای یک شرکت در این حوزه محسوب میشود؛ شرکتی که در این مدت فعالیتهای صادرات نرمافزاری زیادی انجام داده و بالا و پایینهای زیادی را دیده؛ با این حال ایرانرایانه به نسبت سابقه طولانی که دارد، خیلی بزرگ نشده است؛ موضوعی که اسکوییلر بر این عقیده است که شرکتهای بزرگ، از ابتدا بزرگ به وجود میآیند و اینطور نیست که ابتدا کوچک باشند، بعد متوسط و سپس بزرگ شوند. در واقع او بر این دیدگاه است که راه برای رشد شرکتهای کوچک بسته نیست، ولی بسیار تنگ است.
امیرمسعود اسکوییلر متولد ۱۳۴۰ در تهران است و وقتی درباره زندگیاش صحبت میکند، ابتدا و قبل از هر چیز به ایرانرایانه میپردازد؛ شرکتی که از سال ۱۳۶۴ در حوزه نرمافزار فعال است. او همیشه درسخواندن را دوست داشته و این موضوع را بهخوبی میتوان در مسیر تحصیلی که طی کرده، مشاهده کرد. او دارای مدرک کارشناسی مخابرات از دانشگاه شریف، MBA دانشگاه شریف و DBA دانشگاه تربیتمدرس است و علاوه بر اینها دارای مدرک دیپلم از هنرستان کمالالملک نیز هست. همچنین نجاری را نزد یک استاد انگلیسیزبان و به روایتی بینالمللی یاد گرفته است. در گفتوگویی که با امیرمسعود اسکوییلر، مدیرعامل ایرانرایانه داشتیم، او از مسیری که طی این سالها پیموده، میگوید. از ایرانرایانه که بیشترین سالهای عمرش را در آن گذرانده شروع میکند و به فعالیتهای دیگرش نیز میپردازد.
واژه و سیاق
«ایرانرایانه» یک شرکت فعال در زمینه تولید نرمافزار است که از سال ۱۳۶۴ شروع به فعالیت کرد. امیرمسعود اسکوییلر که ۳۷ سال است مدیرعاملی این شرکت را بر عهده دارد، درباره شکلگیری این شرکت میگوید: «پنج نفر فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی شریف بودیم که بعضیها هنوز فارغالتحصیل نشده بودیم، ولی عجله داشتیم و میخواستیم سریع شرکتداری کنیم. در آن زمان شرکتهای نرمافزاری دیگری هم در کشور فعالیت میکردند، ولی فقط شرکتهای نرمافزاری بسیار بزرگ مثل دفتر IBM در ایران و شرکتهایی که روی مینفریمها و کامپیوترهای بزرگ کار میکردند، بودند. همه جوانان ایدههایی در ذهن دارند که میخواهند آن را به تحقق برسانند. بهعنوان یک دانشجو میخواستیم یک شرکت بزنیم تا به ایدههای خود جامه عمل بپوشانیم. یکی از اولین نرمافزارهایی که تولید کردیم «واژه» نام داشت که یک برنامه واژهپرداز به حساب میآمد. اکنون که برنامه Word وجود دارد، حتی به این فکر نمیکنید که ورد زمانی وجود نداشته است. آن موقع ورد نبود و ما یک برنامه واژهپرداز درست کردیم. آن موقع همه از سیستمعامل داس استفاده میکردند. تا قبل از ویندوز، سیستمعامل داس استفاده میشد که اصلاً گرافیکی نبود، همهچیز را با متن مینوشتیم و برنامههای واژهپرداز هم فقط امکان تنظیم سایز و فونت را داشتند، در حالی که بعداً با آمدن ویندوز، ورد و نرمافزارهای مشابه، انواع فونت و امکانات ویرایش در اختیار گرفت.»
این نرمافزار که به گفته اسکوییلر در زمان خودش بسیار پیشرو بود و مشابه نداشت، در حوالی سال ۱۳۶۵ یا ۱۳۶۶ به بازار آمد، ولی بعد از مدتی به این دلیل شکست خورد که آن را بهصورت غیرقانونی تکثیر و منتشر کردند. او در اینباره میگوید: «هنوز بعضی آگهیها را نگه داشتهام که شرکتهای رایانهای تبلیغ میکردند؛ «فروش کامپیوتر با نسخه رایگان نرمافزار واژه». این اتفاق باعث شد ما دیگر نرمافزار را بهروز نکنیم. آن رابط کاربری گرافیکی همچنان مورد توجه بود تا وقتی که یک مؤسسه حسابرسی بهعنوان نماینده شرکت «کوپِرز» از ما خواست یک نرمافزار حسابداری را با همان رابط کاربری زیبا بنویسیم. با استفاده از اینترفیس گرافیکی پیشین، نرمافزار حسابداری «سیاق» را نوشتیم. طراحی مالی این نرمافزار را مؤسسه آگاهان و همکاران انجام داد و ما امور مؤسسه را مکانیزه کردیم. آن نرمافزار، هم از لحاظ بصری و هم کارایی مورد توجه قرار گرفت. بعداً آن نسخه تحت داس را به نسخه ویندوز تبدیل کردیم. امتیاز آن نرمافزار به شرکت «آگاهان و همکاران» واگذار شد و خبر ندارم که بعد از آن چه اتفاقی برایش افتاد، ولی میدانم که در آن زمان بسیار پیشرو بود.»
بعد از شکلگیری «واژه»، نرمافزار در بازار تکثیر و فروخته میشود. آن موقع وضعیت کپیرایت در کشور مشخص نبود. اسکوییلر میگوید هرچه گذشت قوانین جدیدی شکل گرفت و شرایط بهتر شد، ولی هنوز هم جای کار زیادی در این زمینه داریم. «یک بار نرمافزار «سیاق» ما را در یک سازمان بزرگ مورد کپی و استفاده قرار دادند. بعداً یک سازمان دیگر هم از آنها کپی نرمافزار را گرفت و مورد استفاده قرار داد. ما به دادگاه شکایت کردیم و ۱۳ یا ۱۴ سال این شکایت طول کشید و کلی وقت گذاشتیم و هزینه کردیم تا نهایتاً رأی محکومیت آنها را گرفتیم، ولی هم خیلی دیر شد و هم صدمه زیادی خوردیم. اصولاً مقابله با سازمانهای دولتی کار راحتی نیست؛ بخش خصوصی نسبت به سازمانهای دولتی ضعیفتر است. مدام آن سازمان اعتراض میگذاشت و دوباره تجدیدنظر میشد و به همین خاطر این فرایند بسیار زمانبر شد.»
ایرانرایانه صادرات نرمافزار نیز انجام میداد. اسکوییلر درباره شروع این فعالیتشان میگوید: «زمانی که واژه تولید شد، از خارج از کشور با ما تماس میگرفتند و میگفتند که از این نرمافزار استفاده میکنند و شروع صادرات نرمافزار ما از این نقطه شروع شد. مشتریان خارجی این احساس را در ما ایجاد کردند که هر نرمافزاری مینویسیم باید برای مشتریان خارج از کشور هم کاربرد داشته باشد. آن موقع واژهپرداز فارسی در هیچ جا وجود نداشت. یک نرمافزار Filer هم داشتیم که تحت ویندوز کار اتوماسیون اداری را انجام میداد. همان موقع فناوری وب هم به میان آمد و همه از آن حرف میزدند. ما فایلر را در سال ۱۳۶۹ تحت وب بردیم. همچنین یکی از آشنایان ما در استرالیا ایجاد یک سیستم تجارت الکترونیکی را به ما پیشنهاد داد. آنها یک شرکت بزرگ داشتند که به بورس رفته بود و زمانی که اسناد بورس را پر میکردند، گفته بودند که نرمافزار تجارت الکترونیکی تحت وب دارند و میتوانند فروش اینترنتی انجام دهند. همین زمان بهدنبال ایجاد یک سیستم ایکامرس بودند. آن آشنا با ما تماس گرفت و برای همکاری به ایران آمد و برایشان یک سیستم ایکامرس درست کردیم. این هم نوعی صادرات نرمافزار محسوب میشد که حس خوبی را در ما به وجود میآورد. آن زمان هنوز تحریم نبودیم و مشکل انتقال ارز نداشتیم.»
شکلگیری ثنارای
در سال ۱۳۷۰ سازمان برنامهوبودجه کشور به بازدید از شرکت ایرانرایانه میرود و بعد از بررسی، به خاطر موفقیت در صادرات نرمافزار، مبلغ یک میلیون تومان جایزه به شرکت ایرانرایانه میدهد. او درباره این اتفاق صحبت میکند و میگوید: «در سال ۱۳۶۹ جایزه صادراتی برای ما تشویق مؤثری بود. بعد از مدتی یک شرکت در دوبی ایجاد کردیم تا کار صادرات را جدیتر انجام دهیم. البته بهمرور آن شرکت بیش از آنکه صادرات نرمافزار انجام دهد به سمت فعالیتهای دیگر رفت. آنجا همه بازرگان بودند و کسی بهدنبال نرمافزار نمیگشت؛ پس برای ما گرفتن سفارشهای بازرگانی راحتتر از سفارشهای نرمافزاری بود. بدین ترتیب «شرکت ثنارای» به وجود آمد که یک کنسرسیوم شامل ۵۰ شرکت نرمافزاری ایرانی بود؛ هر کدام از آنها مبلغی آوردند و شرکت تحقیق و توسعه صادرات نرمافزار را با عنوان «ثنارای» شکل دادند. این شرکت زیرساختهای نرمافزاری را توسعه میداد تا کار صادرات و فروش را برای همه آسان کند.»
به گفته اسکوییلر ثنارای خیلی خوب کار میکرد، ولی این اشکال را داشت که به دولت وابسته بود: «سازمان صنایع نوین وزارت صنایع از ثنارای بهعنوان یک شرکت خصوصی حمایت میکرد و به همین دلیل هنگامی که حمایتها قطع شد، شرکت نتوانست ادامه دهد. آن قطعشدن هم به شکل ناگواری بود و بخشی از مطالبات شرکت را پرداخت نکردند و به همین دلیل شرکت مجبور شد ساختمان خود را بفروشد تا بدهیهایش و حقوق کارمندان را بدهد. من از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ در هیئتمدیره ثنارای بودم و دو سال آخر هم ریاست هیئتمدیره را بر عهده گرفتم. سه، چهار سال بعد از خروج من، ثنارای تعطیل شد.»
ثنارای آنها را بیشتر به صادرات نرمافزار تشویق میکرد: «در نروژ یک رابط داشتیم که میخواست برای کیوسکهایی که روزنامه و مجله و فلشمموری و کارت حافظه میفروختند، سیستم مجتمع مکانیزه بسازد تا حسابوکتاب و فروش آنها خودکار شود و ضمناً بتوانند کارت تلفن را بهراحتی بفروشند و صورتحساب ارائه دهند. بدین ترتیب یک کسبوکار تجارت الکترونیکی جدید در حوزه کیوسکها راه افتاد و نتیجه خوبی گرفتیم. یک باشگاه ورزشی در کانادا هم از ما خواست یک سیستم مدیریت مشتریان برایشان بنویسیم. آن کار هم از طریق یک رابط ایرانی به انجام رسید. تمام این کارها توسط ایرانرایانه انجام شد. در این ۳۷ سال، من و ایرانرایانه با هم یکی شدهایم؛ هر کاری که من انجام میدهم به اسم ایرانرایانه است و هر کاری که ایرانرایانه میکند به اسم من تمام میشود. هر کاری که در زمینه نرمافزار انجام میدادیم با اسم ایرانرایانه بود و تمام محصولاتمان به ایرانرایانه تعلق داشت. ارتباط من و ایرانرایانه به همین دلیل زیاد است. من از ابتدای شکلگیری این مجموعه مدیرعامل بودهام.»
شروع فعالیت در عمان
در سال ۲۰۱۳ نیز یک شرکت به نام «الامیر» در عمان توسط ایرانرایانه به ثبت میرسد که صادرات نرمافزار این شرکت را تسهیل کند. اسکوییلر در اینباره میگوید: «آن موقع دوبی و امارات با ایرانیها رابطه خوبی نداشتند و عمان برایمان یک جایگزین مناسب به حساب میآمد. مردم آنجا گرم و صمیمی هستند. مردم عمان احساس صمیمیت و نزدیکی با ایرانیها دارند و بهنوعی از آنها حساب هم میبرند، ولی محدودیتهایی هم دارند. وزارت دربار عمان به نام «دیوان» خوانده میشود که چند بخش دارد. یک بار برای فروش محصول خودمان به یکی از بخشهای آن وزارتخانه رفتیم. آنها گلایه میکردند که «ما با عربستان خیلی مشکل داریم. خیلی کارهایی که میخواهیم بکنیم، عربستان مانع میشود». عمان سعی میکند با همه دوست باشد و حتی در بعضی جاها میانجیگری کند. دفتر ما در عمان فرازونشیبهای فراوان داشت و کارهایی انجام داد، ولی نهایتاً در زمان کرونا متوقف شد، چون هزینههای خودش را درنمیآورد، اما اکنون برای راهاندازی مجدد آن دفتر تلاش میکنیم.»
ایرانرایانه از طریق شرکت «ایریانا بوم» که قبلاً «آریانا بوم» نام داشت، در وزارت عدلیه افغانستان هم کارهای قابل توجهی انجام داده است؛ از جمله سیستم اتوماسیون اداری و دبیرخانه وزارت عدلیه را ایرانرایانه انجام داد: «ما سیستمهایی نصب کردیم تا کل وزارت عدلیه مکانیزه شود. متأسفانه به این دلیل که طالبان وزارتخانه را منفجر کرد، سیستمها از بین رفت و عدهای هم کشته شدند. ما هم برای راهاندازی مجدد آن سیستمها نرفتیم.»
دشوارشدن صادرات نرمافزار
صادرات نرمافزار یک روند پیوسته است که در ایرانرایانه همچنان استمرار دارد، اما به مرور زمان انجام آن دشوار و دشوارتر شده است. طبق صحبتهای اسکوییلر، اکنون نیز با توجه به اختلاف قابل توجه قیمت ریال نسبت به ارزهای خارجی، صادرات نرمافزار توجیه دارد، ولی تا وقتی ثبات وجود نداشته باشد و نرخ ارز ثابت نباشد، فعالیتهای صادراتی دشوار است: «من یک سال قبل از کووید به یک نمایشگاه در هندوستان دعوت شدم. نمایشگاهی که در بنگلور هندوستان برگزار شد، فقط مربوط به نرمافزار بود. شرکتهای نرمافزاری زیادی را در آنجا دیدیم، اصلاً هم تجملات نداشتند، غرفههای ساده و کاربردی که با انرژی و حرارت محصولات خود را عرضه و معرفی میکردند. در آن زمان میتوانستیم با هزینه ۱۰۰۰ دلار، شخصی را به استخدام درآوریم که بهصورت حضوری یا از راه دور در کشور هند برای ما کار کند. آن زمان برای ما مبلغ ۱۰۰۰ دلار توجیه زیادی داشت و به کارشناسان خودمان همین حقوق را میدادیم، ولی هرچه گذشت، ارزش پول ما نسبت به سایر نقاط دنیا فاصله گرفت. اگر میخواستیم یک فرد یا گروه هندی را بیاوریم که نیروها را آموزش دهند و استانداردهای جدید را منتقل کنند، فرصت خوبی بود، منتها بهمرور سخت و سختتر شد و هزینهها خیلی بالا رفت. تحریم و مهاجرت نیروی انسانی هم بهمرور به مشکلات ما دامن زد. اکنون اگر در عمان یک پروژه بگیریم، اصلاً اعتماد نداریم که نیرویی که به پروژه میآوریم تا آخر پروژه با ما بماند؛ بهخصوص در مورد پروژههای بزرگ، هر آن ممکن است آن شخص ویزای کانادا یا استرالیا یا آلمان بگیرد و برود. پذیرش مسئولیتهای بینالمللی برای ما ریسکهای زیادی دارد. در عین حال در حال حاضر گروههای زیادی در تلاش برای صادرات نرمافزار هستند و این را میتوان به فال نیک گرفت.»
متمرکز بر اتوماسیون اداری و تحول دیجیتال
فعالیت اصلی ایرانرایانه در زمینه اتوماسیون اداری است. در حال حاضر این شرکت یک نرمافزار به نام میروفایلر دارد که بیش از ۵۰۰ سازمان متوسط و بزرگ برای اتوماسیون اداری، آرشیو و گردش مکاتبات خود از آن استفاده میکنند. میروفایلر یک محصول استراتژیک برای این شرکت به حساب میآید که مدام بهروزرسانی میشود. ایرانرایانه با تمام دشواریها و چالشهایی که در زمینه صادرات نرمافزار وجود دارد، صادرات هم انجام میدهد. اسکوییلر درباره فعالیتهای این شرکت میگوید: «یک محصول صادراتی جدید هم به وجود آوردهایم. وقتی در عمان میخواستیم محصول خود را به سازمانهای دولتی بفروشیم، گفتند Record Management Authority عمان یک مجوز دارد که اگر آن مجوز را بگیریم، میتوانیم محصول خود را به سازمانهای دولتی بفروشیم. آن مجوز، پیشنیازهای مفصل و زیادی داشت و ما که همیشه در ایران و در نظامهای بسته کار کرده بودیم، برای تأمین الزامات عمان مجبور به ایجاد یک محصول جدید شدیم. البته این اتفاق را قبلاً هم تجربه کرده بودیم و دفعه اول نبود. بعد از دریافت آن گواهینامه توانستیم به سازمانهای دولتی عمان و حتی کشورهای اطراف آنجا فروش داشته باشیم. آن محصول استراتژیک، هم قابل عرضه به داخل و هم خارج از کشور است. ما بسیاری از محصولاتمان را بارها از نو نوشتهایم تا با تغییرات فناوری و امکانات جدید همراه شود. بهعنوان مثال فایلر ابتدا تحت داس بود، بعد تحت ویندوز شد، سپس فایلر وب را بالا آوردیم، پس از آن فایلر پرو، بعد فایلر پلاس و نهایتاً میروفایلر را راهاندازی کردیم. محصول جدید ما به نام «دیانا» عرضه میشود و فایلر تغییر نام میدهد.»
فعالیت دیگر ایرانرایانه در زمینه تحول دیجیتال در سازمانهاست. اسکوییلر که در دانشگاه تربیت مدرس دوره DBA گذرانده، میگوید: «در آن دوره یک گروه از افراد بسیار باتجربه و مطلع با من همکلاس بودند و به همین دلیل دوستان خیلی خوبی پیدا کردم که میتوانیم با هم پروژههای قابل توجهی انجام دهیم. موضوع مباحث DBA ما بانکداری دیجیتال بود و بهجز من، همه شرکتکنندگان بانکدار بودند. از شرکتکنندگان آن دوره، چند گروه جانبی شکل گرفت که یکی از آنها «گروه ساحر» بود. «گروه ساحر» موضوع هویت دیجیتال را دنبال میکرد که یکی از ارکان تحول دیجیتال بهشمار میرفت. ما یک پروژه را برای بانک صنعت و معدن و یکی هم برای دبیرخانه شورای عالی فضای مجازی انجام دادیم که هر دو در زمینه تحول دیجیتال و هویت دیجیتال بود. از همان تیم، یک گروه دیگر به نام MSBC شکل گرفت که قصد دارد در خاورمیانه و شمال آفریقا به تولید و نشر دانش بپردازد؛ یعنی بهعنوان یک سازمان مردمنهاد عمل کند. تابهحال ۱۲ گفتوگوی زنده را برگزار و به شکل پادکست منتشر کردهایم. این فعالیتها برای اطلاعرسانی و آموزش بودند تا سهمی از دانستههای خود را منتقل کنیم. تمام این فعالیتها در کنار کارهای ایرانرایانه انجام میشود.»
شرکت ایرانرایانه به نسبت سابقه طولانی که دارد، چندان بزرگ نشده، ولی طبق گفتههای اسکوییلر در حد متوسط قابل قبولی است: «من به این نتیجه رسیدهام که شرکتهای بزرگ، از ابتدا بزرگ به وجود میآیند. اینطور نیست که ابتدا کوچک باشند، بعد متوسط و سپس بزرگ شوند. شرکتهای بزرگ را سازمانها به وجود میآورند یا لااقل سازمانها از آنها پشتیبانی میکنند. گاهی یک بانک یک شرکت بزرگ را میسازد. خیلی کم و نادر هستند شرکتهایی که ابتدا کوچک باشند و بعد متوسط و بزرگ شوند. راه برای رشد شرکتهای کوچک بسته نیست، ولی خیلی تنگ است. این شرایط، هم خوب است و هم بد. شاید به نظر برسد مسیر درست این است که شرکت کوچک قرار نیست بعداً متوسط و بزرگ شود.»
از مخابرات تا کامپیوتر
شروع فعالیت جدی و حرفهای اسکوییلر با ایرانرایانه بوده و قبل از آن دوران دانشجویی خود را میگذرانده است. رشته کارشناسی او مخابرات بود، ولی عملاً از رشته تحصیلی خود استفاده نکرد و به سمت کامپیوتر آمد. او درباره دوران کارشناسی خود میگوید: «آن زمان دوره جنگ ایران و عراق بود و همه به خدمت سربازی میرفتند. من علاقهمند نبودم برای سربازی و جنگ بروم؛ پس سعی کردم تحصیلات خود را ادامه دهم. نهایتاً به این دلیل که تنها اولاد ذکور بودم، معاف از رزم شدم و در دوره سربازی من، جنگ به اتمام رسید. آن زمان یک کتاب رفرنس درسی اثر «کارلسون» به نام «سیستمهای مخابراتی» وجود داشت که در دوره سربازی آن را به کمک یکی از دوستان، آقای حشمتالله صباغی، ترجمه کردم. آن کتاب هنوز هم در دانشگاهها تدریس میشود.»
اسکوییلر درباره دوره کارشناسی ارشد و سربازی خود نیز میگوید: «کنکور کارشناسی ارشد مخابرات را دادم و بعد از آن برای انتخاب چهار نفر مصاحبه کردند، ولی این فرایند پذیرش به قدری طول کشید که مجبور شدم به سربازی بروم چون دفترچه گرفته بودم و میبایست بهموقع به سربازی میرفتم. بعد از اینکه دوره آموزشی رزمی را در تهران گذراندم، برای آموزش رسته به تبریز رفتم. همین زمان در روزنامه اطلاع دادند که این چهار نفر بیایند و برای کارشناسی ارشد ثبتنام کنند. من هم خوشحال رفتم پیش فرمانده که «من قبول شدهام، من دیگر مشمول نیستم، معافیت تحصیلی دارم، باید بروم». فرمانده گفت «درس به چه دردت میخوره؟ همین جا بمون کارت رو بکن». بهزور از او دو روز مرخصی گرفتم و به تهران آمدم تا ثبتنام را انجام دهم. روز اول ثبتنام کردم. بین آن چهار نفر، من نفر سوم بودم. روز دوم مدیر آموزش بقیه را بیرون کرد و به من گفت «یک نامه برای ما فرستادهاند که باید نفرات سوم و چهارم را حذف کنیم و دو نفر دیگر را به جایشان به دانشگاه بفرستیم». او قدری با من همدردی کرد و البته حرفهایی زد که خوشم نیامد. او گفت «یک چوب را که خراطی میکنند، آن تکه که در وسط میماند به خوبی همان تکهای است که تراشیده میشود و فرو میریزد. شما هم به خوبی بقیه هستی، پس غصه نخور که وارد دانشگاه نمیشوی»؛ بدین ترتیب من دوباره به پادگان برگشتم و سربازی خود را به اتمام رساندم. به نظرم رسید دو نفر از نیروی دولتی را به جای ما به رشته کارشناسی ارشد مخابرات فرستادند؛ از همان جا ترجیح دادم که هیچوقت با دولت کار نکنم. مخابرات تمام کارهایش دولتی بود، پس تصمیم گرفتم برای خودم کار خصوصی انجام بدهم.»
او همیشه درسخواندن را دوست داشته و بر این عقیده است که آدم همواره باید در حال یادگیری باشد؛ به همین خاطر بعد از ۲۵ سال از دوران کارشناسی ارشد، دوباره به دانشگاه شریف میرود و امتحان MBA میدهد: «MBA خواندم و بعد هم در دانشگاه تربیت مدرس دوره DBA را گذراندم.»
انقلاب فرهنگی و شروع دوران جدید
دوره کارشناسی اسکوییلر با انقلاب فرهنگی نیز همزمان میشود؛ دورهای که درهای جدیدی را به روی اسکوییلر میگشاید و باعث میشود او بهجز مخابرات، حوزهها و رشتههای دیگری را نیز دنبال کند: «انقلاب فرهنگی، دانشگاهها را حدود سه سال تعطیل کرد و اینطور نبود که به ما بگویند «بروید و سه سال بعد بیایید»، هر ترم میرفتیم و میگفتند «ترم بعد بیایید» و ترم بعد هم میرفتیم و میگفتند «ترم بعد بیایید». بدین ترتیب، وقت ما تکهتکه شد و دائم منتظر بودیم که دانشگاه را باز کنند و سر کلاس بنشینیم. اصلاً نمیتوانستیم برنامه بلندمدت بریزیم. خیلیها در این مدت از دانشگاه رفتند، ولی کسانی که ماندند، مجبور شدند به کارهای مختلف مشغول باشند؛ بعضیها در شرکتها یا کسبوکارهای دوست و آشنایان مشغول شدند و عدهای هم در مدارس درس میدادند. من هم کارهای مختلفی انجام میدادم، ورزشهای مختلف میکردم و ضمناً به هنرستان کمالالملک رفتم تا علاقه خود را در زمینه نقاشی دنبال کنم. در سال ۱۳۶۱ دوستان خیلی خوبی پیدا کردم که مهندس نبودند، اغلب هنرمند بودند. این ارتباط، ذهن من را باز کرد و در زندگی از آن ارتباطها بهره زیادی بردم. یک آقای خیلی دوستداشتنی به نام سعیدعلی برومند، استاد ما بود که هنوز هم دوست هستیم و هنوز هم استاد من بهشمار میرود. او فقط درس نقاشی به ما نمیداد؛ درس زندگی میداد و هنوز هم یک آدم خاص به حساب میآید. من خیلی به او مدیون هستم و برایش احترام قائلم. این دوره، یک وجه جدید به ابعاد شخصیتی من اضافه کرد که باعث شد به زندگی از دیدگاه جدیدی نگاه کنم. حتی تا قبل از کووید، هر روز یکشنبهها با گروه دوستان در منزل ما جمع میشدیم و نقاشی میکردیم. از آن زمان یک جریان جدید به زندگی من اضافه شد، عرض زندگیام زیادتر شد. من یک دیپلم از هنرستان کمالالملک دارم و نقاشی را در دوره تعطیلی دانشگاه دنبال کردم و تاکنون ادامه دادهام.»
اسکوییلر بعد از گذراندن دوره کارشناسی مخابرات دانشگاه شریف و بعد هم MBA دانشگاه شریف و سپس DBA، دورههای آموزشی دیگری را نیز میگذراند؛ دوره مدیریت صادرات را در وزارت بازرگانی در دانشگاه شریف خوانده که قبل از MBA برگزار شد. در سال ۲۰۰۰ هم دورهای را در بلغارستان شرکت کرد: «آن زمان میگفتند با رسیدن به سال ۲۰۰۰ تمام سیستمهایی که از تاریخ دورقمی استفاده میکردند، به هم میریزند. وقتی به سال ۲۰۰۱ میرسیدیم، تاریخ تمام سیستمها به هم میخورد و به تاریخ قدیم برمیگشتند. برای رفع این مشکل، هم سیستمهای کنترل از راه دور، هم سیستمهای سختافزاری، هم چیپستها و… میبایست بهروز میشدند. ما برای شناسایی و رفع این مشکلات یک دوره را گذراندیم که دوره خوبی بود. یکسری کلاسهای نقاشی هنرستان هم داشتیم. دو دوره زبانهای آلمانی و فرانسه را نیز گذراندم. همیشه به یادگیری علاقه داشتم. حتی در زمان تعطیلی دانشگاه، یک دوره هم شاگرد نجاری شدم. یک استاد به نام «شکرچیان» داشتم که جزء معاودین عراقی بود. در اوایل انقلاب، عدهای از ایرانیها را از عراق عودت دادند و بیرون کردند. به آنها «معاودین» یا «عودت دادهشدگان» گفته میشد. بسیاری از آنها هنوز هم در ایران هستند. این استاد شکرچیان مرد بسیار شریفی بود؛ البته فارسی نمیدانست و عربی حرف میزد و قدری هم انگلیسی میدانست. به همین دلیل در آن کارگاه ارتباط خوبی با او برقرار کردم. او یک کارخانهدار و سرمایهدار بود، ولی همه چیزش را از او گرفتند و بیرونش کردند. به او ظلم زیادی شده بود. او در انگلیس درس نجاری خوانده بود و به ما هم درس میداد. آموزشهای نجاری او در سطح خیلی بالایی بود و برای من یک توفیق عالی محسوب میشد. تعطیلی دانشگاه چیز خوبی نبود، میتوانستیم وقتمان را به بطالت بگذرانیم، ولی توفیقی شد که دنیاهای جدیدی پیش رویمان قرار گیرد. بعداً کارشناس رسمی دادگستری شدم.»
فعالیت در زیمنس
اسکوییلر بعد از اتمام سربازی به مدت یک سال و خردهای کارمند شرکت زیمنس بود. شرکت زیمنس او را برای گذراندن یک دوره به آلمان فرستاد و چند ماه نیز در آنجا ماند و زبان آلمانی نیز خواند، اما خودش میگوید که هیچوقت به ماندن فکر نکرده است: «آن دوره به هیچکس ویزا نمیدادند، ولی من چون کارمند زیمنس بودم، ویزا گرفتم و به آمریکا رفتم. در این مدت هیچوقت تمایل نداشتم که آنجا زندگی کنم. ما به دلایل اجتماعی و سیاسی چیزهای زیادی را که در کشور خودمان داریم، نمیبینیم؛ به محض اینکه از یک چیز آزرده میشویم، میگوییم باید از کشور رفت، ولی وقتی میرویم، درمییابیم چیزهای دیگری را از دست دادهایم که خیلی باارزش هستند. خانهای که اکنون داخلش زندگی میکنم همسن خودم است. من در این خانه پدری به دنیا آمدم و بعد هم که پدر و مادر از دنیا رفتند، همان جا ماندم. در عمرم هیچوقت اسبابکشی نکردهام. من به این خانه و محله وابستگی دارم. همهچیز عوض شده، ولی من جای دیگری نرفتهام. ایرانرایانه هم همینطور است. هیچوقت نخواستم عوضش کنم؛ هرچه هست، به فکر درستکردنش میافتم، ولی به فکر عوضکردن نه. کسانی که از کشور میروند، بعضی چیزها را جا میگذارند. دوستان من به خارج میروند، بچههایشان بزرگ میشوند، سر کار میروند، همه چیزشان مرتب است، ولی باز هم ته دلشان میگویند وقتی بازنشسته شوند، به ایران میآیند؛ انگار یک چیز را در اینجا جا گذاشتهاند. مهاجرت برای من راحت است، ولی فکر نمیکنم آن چیزی از آب دربیاید که من دلم میخواهد. بعضیها شاید بتوانند مشکلات مهاجرت را تحمل کنند، ولی من نه. من کلاً روحیه مهاجر ندارم، مهاجرت روحیه جنگنده میخواهد.»
فعالیتهای صنفی
اسکوییلر فعالیتهای صنفی زیادی نیز انجام میدهد. به گفته او، ثنارای یک فعالیت صنفی به حساب میآمد که همزمان با «انجمن شرکتهای انفورماتیک» تشکیل شد. آن انجمن بعدها با نام «سازمان نظام صنفی رایانهای» فعالیت کرد: «بیشترین کار صنفی ما در ثنارای بود. یک کارگروه اتوماسیون اداری هم با کمک فعالان این حوزه به وجود آوردیم که بعداً زیرمجموعه گروه نرمافزار قرار گرفت. بعداً کمیسیون صادرات نرمافزار ایجاد شد و در آنجا فعالیت میکردم. بعد از مدتی هم بهعنوان عضو هیئتمدیره کاندیدا و انتخاب شدم و اکنون یک سال و نیم است که در هیئتمدیره نصر تهران فعالیت میکنم. من عضو شورای راهبری سازمان نظام صنفی رایانهای تهران هم هستم. در سال ۱۳۸۳ کارشناس رسمی دادگستری در رشته کامپیوتر شدم و از همان سال، کارهای کارشناسی انجام میدهم و چند دوره داوری نیز گذراندهام. دوستان به من لطف داشتند و خواستند در شورای داوری نصر نیز کمکشان کنم.»
موانع، بنبست نیست
مدیرعامل ایرانرایانه از مسیری که در زندگی شخصی و شغلی پشت سر گذاشته، احساس رضایت دارد و میگوید اگر یک بار دیگر بخواهد زندگی کند، باز هم همین مسیر را خواهد رفت: «همه میگویند که اگر دوباره به دنیا بیایند، کارهای دیگری انجام میدهند، ولی من باز هم همین راه را خواهم آمد. استاد نقاشی ما میگفت «اگر انرژی و انگیزه لازم را داشته باشید که یک طبیعت بیجان را چند بار نقاشی کنید، هر بار چیزهای جدیدی یاد میگیرید، در حالی که خیلیها بعد از بار اول انگیزه بار دوم را ندارند. اما در دفعات بعد آشناتر هستید و کار را بهتر انجام میدهید». من برای آزمایشکردن این ایده، یک کار را دو بار نقاشی کردم. بهطور باورنکردنی، هر دو نقاشی بسیار شبیه به هم شدند. اگر ما دوباره در همین شرایط به دنیا بیاییم، باز هم همانطور زندگی میکنیم و تصمیمات مشابه میگیریم. با هر تصمیمی که انسان میگیرد، یک درجه آزادی خود را از دست میدهد. هر تصمیمی ما را قدری محدودتر میکند. کمشدن درجه آزادی الزاماً بد نیست؛ چون ما را به تمرکز میرساند تا بهصورت متمرکز روی یک زمینه مشخص کار کنیم. وقتی میخواهید به دانشگاه بروید، بخشی از تصمیمات دست خودتان است و بخشی خارج از اختیار! زمانی که من کنکور دادم، به خاطر علاقه به نقاشی، دلم میخواست رشته معماری بخوانم، ولی وقتی رتبهام آمد، به من گفتند که در هر رشتهای بخواهم میتوانم قبول شوم. دیدم همه بچهها دارند به دانشگاه شریف میروند که مهندسی بخوانند. از مدرسه البرز ۵۰ نفر در دانشگاه شریف قبول شدند. اینجا من هم میبایست تصمیم میگرفتم. میخواستم با دوستانم همراه شوم؛ پس من هم انتخاب کردم که به رشته برق و مخابرات دانشگاه شریف بروم. تصمیم آن ۵۰ نفر در تصمیم من هم اثر گذاشت. اگر دوباره هم زندگی کنم، در شرایط مشابه همان تصمیم را میگیرم. من به طور کل از زندگیام راضی هستم و اگر دوباره زندگی کنم، همین مسیر را پیش خواهم آمد.»
هر انسانی در زندگی شخصی و شغلی در بعضی مقاطع به بنبست میخورد. به نظر اسکوییلر بنبستها در ذهن انسان هستند و این ذهن ماست که مانع از انجام فعالیتی میشود. او در اینباره میگوید: «ما از پس بعضی کارها برمیآییم و از پس بعضیها برنمیآییم. بسته به اینکه چقدر انگیزه و انرژی داشته باشیم، ممکن است کارهای سخت را هم با سعی و تلاش به انجام برسانیم. هرجا نتوانیم کاری را انجام دهیم، دنبال راههای جایگزین میگردیم، هر جا به یک پنجره بسته میرسیم، ممکن است پشت سرمان درهای باز را ببینیم. گاهی با یک تغییر مسیر، موفق به عبور میشویم. بنبست در ذهن خودمان است. بنبست یعنی جایی که متوقف شوید و دست روی دست بگذارید، بنبست یعنی جایی که بنشینید و گریه کنید. زندگی اینطور نیست، همیشه راهی وجود دارد. ما هم سختی زیاد کشیدیم، خیلی زمان برد تا به سوددهی رسیدیم. هیچکس ما را کشف نکرد. همیشه دنبال این بودیم که یکی ما را کشف کند و زیر پروبالمان را بگیرد، ولی همیشه مجبور بودیم خودمان کارها را پیش ببریم. طول کشید، ولی متوقف نشدیم، ادامه دادیم، دلسرد نشدیم، خسته نشدیم. من هیچوقت موانع را بنبست تلقی نمیکنم.»
صداقت و عشق به کار
اسکوییلر بر این عقیده است که انسان میتواند همیشه صداقت را بهعنوان یک سیاست به کار ببرد و در اینباره خاطرهای از دوران دبیرستان خود میگوید: «یک معلم زبان انگلیسی در البرز داشتیم به نام آقای گودرزنیا که سالها در آمریکا زندگی کرده بود. او خیلی چیزها به ما یاد داد و چهرهای وزین و دوستداشتنی و محترم داشت، منش و مرامش روی همه اثر میگذاشت. او یک بار در کلاس دستش را بلند کرد و گفت «Honesty is the best policy.» من این جمله را همیشه در مسیر زندگی و کسبوکار در ذهنم تکرار کردم و به اهمیتش پی بردم: «صداقت بهترین سیاست است». انسان میتواند همیشه صداقت را بهعنوان یک سیاست به کار ببرد. سیاست یعنی اینکه منافع خود را تشخیص دهیم و صلاح خود را در نظر بگیریم، اگر بدون فکر کردن به هیچچیز دیگر، صداقت را پیشه کنیم، از خیلی موانع عبور میکنیم و به مشکل نمیخوریم. شنیدهاید که «دروغگو کمحافظه است». کسی که صداقت داشته باشد، نیاز به حافظه ندارد، بدون حافظه هم همیشه حرف حق و حرف راست میزند و مشکلاتش حل میشود.»
او میگوید وقتی کاری را با عشق و علاقه انجام میدهید، سریعتر از آنچه تصورش را میکنید، پیش میرود؛ مثل تصویری که در آینه میبینید، هر گام که شما به طرفش برمیدارید، او هم یک گام به طرفتان میآید: «کاری که با عشق و علاقه انجام میدهیم، دوبرابر نتیجه مورد انتظار را میدهد؛ ناگهان خیلی از راهها باز و مشکلات حل میشود و اتفاقات خوب میافتد.»
آقای اسکوئیلر بدون اغراق یک اسوه ارزشمند برای کشور ما هستند. نمونه اخلاق و مرام هستند. خداوند پشت و پناهشون و امیدوارم همواره موفق و سلامت باشند.