عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

دولت مقتدر در غیاب مردم

قاجاریه به روایت اسکناس

عصر تراکنش ۶۳ / قاجارها بدنام هستند. نام‌شان که بر زبان‌ها جاری می‌شود، معمولاً صفات مذمومی چون ناکارآمدی، فساد، بی‌مبالاتی، تنبلی، زورگویی بی‌حساب‌وکتاب، دزدی، دغل‌کاری، چاپلوسی، تملق، خیانت‌پیشگی، وطن‌فروشی و… به ذهن متبادر می‌شود. همه از شهوت‌رانی و بی‌لیاقتی و تن‌پروری شاهان قاجار قصه‌ها شنیده‌اند. علت اصلی روشن است. تاریخ‌نگاری مدرن ایران در دوران حکومتی شکل گرفت که از مرده‌ریگ قجرها سربرآورده بود  و خود را در تقابل و تعارض با آنها تعریف می‌کرد.

پهلوی و مورخانش باید هم قاجارها را می‌کوفتند و کوچک و حقیر بازنمایی می‌کردند. تأثیر این تاریخ‌نگاری سوگیرانه تابه‌امروز هم باقی مانده، به‌خصوص که نظام سیاسی بعدی، اصولاً دچار ضعف شدید تاریخ‌نگاری است و روایت‌هایش از گذشته از سوی جامعه چندان جدی گرفته نمی‌شود؛ بگذریم که در تصویرپردازی از قاجار شدیداً تحت تأثیر کلیشه‌های تاریخ‌نگاری پهلوی است.


روایت‌های کژتاب


پهلوی‌ها در یادآوری نام آقامحمدخان قاجار، بنیان‌گذار قجرها، معمولاً اصرار داشتند که بر نقص جسمانی او تأکید شود. هنوز هم همه اصرار دارند که حتماً «آقا» را «آغا» بنویسند، به نشانه‌ تحقیر و تصغیر. همزمان در سفاک‌بودن و خشونت بی‌حدوحصر او در آغاز کار تأکید می‌ورزند، انگار همه‌ سلسله‌های دیگر با سلام‌وصلوات به قدرت رسیده‌اند. فراموش می‌کنند که برجسته‌نمایی خشونت، گذشته از آنکه یکی از ویژگی‌های تاریخ‌نگاری سنتی است، روشی برای ارعاب و وحشت‌افکنی هم هست؛ سیاستی برای بر سر جای نشاندن هر گونه مخالفتی. نمی‌دانند یا یادشان می‌رود که همین سردار باهوش و زیرک، ایران تکه‌پاره‌شده را از وضعیت آشفته‌ای که در قرن پرآشوب هجدهم داشت، نجات داد، کشور را متحد کرد، نظم و امنیت را -تا سرحد امکان آن روزها- در همه جا برقرار کرد و هوشمندانه تهران را به‌عنوان پایتخت برگزید.

در همین روایت‌های کژتاب و سوگیرانه، وقتی به فتحعلی‌شاه می‌رسند، اولین مطلبی که می‌گویند، زنان بسیار و حرمسراهای اوست و از شکست‌های ناگزیر ایران در برابر روس‌ها به‌عنوان نشانه‌ای بر بی‌لیاقتی دولت مرکزی یاد می‌کنند، انگارنه‌انگار که فتحعلی‌شاه در بسیاری از جنگ‌ها رأساً حضور داشته و اصولاً این میل جامعه و به‌خصوص مذهبیون بوده که بر تنور جنگ می‌دمیده است. در طول سی و اندی سال حکومت او، اساس و پایه دولتی باثبات در منطقه مضطرب و ویران خاورمیانه ریخته شد.

ترکمانچای و گلستان، قراردادهای ننگینی بودند، اما باید دید در چه شرایطی به امضا رسیدند و اگر به توافق نمی‌رسیدند و خام‌دستانه و بدون توجه به امکانات، بر سیاست جنگ با قدرتی جوان، مهاجم و زیاده‌خواه چون روسیه پافشاری می‌کردند، چه فجایعی رخ می‌داد. آنها نادیده می‌گیرند که غیر از نهاد دربار و روحانیت، اساس بسیاری از نهادهای دیگر در ایران نوین در دوره فتحعلی‌شاه پایه‌گذاری شد.


بانک شاهنشاهی و انحصار پول


این قصه‌پردازی‌ها از ناصرالدین‌شاه و نیم‌قرن حکومت پرفرازونشیبش به‌سادگی می‌گذرند و قتل او توسط میرزارضای کرمانی را نتیجه قتل امیرکبیر می‌دانند. آنها به تلاش‌های مداوم و با افت‌وخیز اصلاحات در این نیم‌سده توجهی نمی‌کنند و تعمداً فراموش می‌کنند که بنیاد تجدد و مشروطه ایرانی، در روزگار ناصری پی‌ریزی شد. اسکناس‌های دوره ناصری نمادی از این تجدد است. با تأسیس بانک شاهنشاهی با موافقت ناصرالدین‌شاه توسط رویتر انگلیسی، نخستین اسکناس‌هایی که به نمونه امروزی شباهت داشت، در سال ۱۲۶۹ شمسی در خارج از کشور چاپ و در ایران منتشر شد.

نفس تأسیس بانک و استقرار نظام‌های سامان‌یافته پولی اهمیت بسیاری داشت. تا پیش از آن، در دادوستدها معمولاً سکه مبادله می‌شد و صرافی‌های پراکنده، کار نقل‌وانتقال امور مالی و اعتبارات را بر عهده داشتند. برخی تجارتخانه‌های معتبر سندی امضاشده و معتبر به نام بیجک را به کار می‌بردند و شماری از بازرگانان از اسکناس‌های خارجی مثل اسکناس‌های روشی و عثمانی در شمال و اسکناس‌های هندی در جنوب کشور استفاده می‌کردند.

با تأسیس بانک شاهنشاهی، نه‌فقط چاپ اسکناس به‌عنوان پول رسمی کشور انحصاری شد، بلکه بانکداری جدید ایران نیز تأسیس شد. البته استفاده از اسکناس در بدو امر با مقاومت روبه‌رو بود و حتی در سال‌های آغازین جنگ جهانی، یعنی ربع‌قرن بعد از چاپ اسکناس‌های جدید، بسیاری تمایل داشتند اسکناس‌های خود را با سکه‌های نقره معاوضه کنند، زیرا اسکناس را کاغذی بی‌اعتبار و بدون پشتوانه تلقی می‌کردند.

اما با وجود همه مخالفت‌هایی که معمولاً با مظاهر جدید صورت می‌گیرد، به‌تدریج اسکناس چند تومانی، به‌عنوان پول کاغذی دارای ارزش و اعتبار به رسمیت شناخته شد و در مبادلات اقتصادی به کار می‌رفت. این اسکناس‌ها، به‌عنوان وجه رایج مملکت، دقیقاً همان کارکردی را داشته و دارند که سکه‌ها در دوره‌های پیش از آن؛ یعنی نشانه و سندی آشکار برای تحقق مفهوم دولت به معنای دقیق وبری آن، یا نهادی مدعی اعمال زور مشروع در قلمرو معین. همان‌طور که در گذشته سکه‌ها و طرح و نقشه‌ها و نوشته‌های پشت و روی آنها، نشان‌دهنده حضور یک قدرت سیاسی رسمی و انحصاری در قلمرو مشخص بود، حالا شکل و شمایل اسکناس در کنار کارکرد رایج و روزمره همان کارایی را دارد.


اسکناس‌ها و  غیاب مردم


روی این اسکناس‌ها، به خط ثلث و به تقلید از خط رسمی امپراتوری عثمانی، در بالا با قلم مشکی نوشته شده بانک شاهنشاهی ایران و زیر آن به همین خط، اما درشت‌تر، مبلغ پول به‌حروف درج شده، مثلاً یک تومان، دو تومان، سه تومان یا… تا هزار تومان. البته روی این قلم مشکی ارزش اسکناس، به رنگی دیگر و با اعداد هم نوشته شده، همچنان که در چهار طرف پشت و روی اسکناس، ارزش آن به‌صورت عددی درج شده است. بالای اسکناس، کلمه «طهران» نوشته شده و در پشت آن که به زبان انگلیسی است، آمده: «PAYABLE AT TEHRAN ONLY». احتمالاً نشانه آنکه دادوستد اسکناس تنها در پایتخت صورت می‌گیرد و هنوز در سایر نقاط کشور رواج نیافته است. این امر از سویی شاهدی بر مقاومت جامعه در برابر دولت است و از سوی دیگر توان محدود و اندک دولت برای متقاعد و مجبورکردن جامعه در خارج از مرزهای پایتخت را نشان می‌دهد.

اما جالب توجه‌ترین بخش اسکناس‌های قجری، تصاویر روی آن است. سمت راست روی این اسکناس‌ها، در قابی بیضی، محصور در نقش‌های ایرانی-اسلامی، تصویر سه‌رخ ناصرالدین‌شاه، مقتدرترین شاه قاجار درج شده؛ در دوران اوج قدرتش، مصمم و جدی، با تاجی بر سر و سینه‌ای ستبر در لباس شاهنشاهی که با نگاهی نافذ و سیبیل‌های مرتب اما از بناگوش دررفته و روبه‌بالا، به افق می‌نگرد.

سمت دیگر، به‌قرینه نشان شیر و خورشید به چشم می‌خورد؛ شیر نری ایستاده روی سه دست و پا و شمشیر به دست راست که به تماشاچی می‌نگرد و خورشیدی از پشت کمرش در حال طلوع است. این نشان که تلفیقی از سنت‌های کهن ایران، عرب، ترک و مغول است، در طول تاریخ مهم‌ترین نشان هویت ایرانی با انواع و اقسام فرهنگ‌ها و قومیت‌ها تلقی می‌شود و حضور آن بر اسکناس‌های قجری، نشان از هوشمندی طراحان دارد. کمی بالاتر از این نشان، تاج کیانی مصور شده که نشانه‌ای از تفوق و برتری شاه بر این هویت است. پشت اسکناس که به زبان انگلیسی است، تنها در وسط تصویر شیر و خورشید به چشم می‌خورد، البته همچنان تحت کنف تاج شاهنشاهی!

اسکناس‌های شرح داده‌شده، با تفاوت‌هایی تا سال‌های آغازین حکومت پهلوی اول، وجه رایج مملکت بودند؛ اوراق بهاداری که نشان حضور یک دولت مرکزی مقتدر و روبه‌جلو را داشتند. در آنها نشانگانی از مردم و ملت نبود، فقط اسم بانک «شاهنشاهی» بود؛ بر خلاف دوره پهلوی که این بانک ملی بود که اسکناس چاپ می‌کرد. مردم کماکان رعیت بودند و هنوز جنبش مشروطه و تلاش برای شهروند شدن اتباع دولت، به ثمر ننشسته بود. در اسکناس‌های قجری، نشانه و نمادی از دین و دیانت هم به چشم نمی‌خورد، جز همان طرح‌های ایرانی-اسلامی زمینه؛ یعنی حکومتی سکولار بر مردمان حکمرانی می‌کند. البته تاج کیانی بر فراز شیر و خورشید، یعنی شاهنشاهی مقدر است و از سوی خداوند بر شاه عرضه شده است.


شاه شهیدِ نوستالژیک


قاجاریه به گواه همین اسکناس‌ها، یک دولت اقتدارگرای مسلط بود که می‌خواست زمینه‌های نوجویی و نوخواهی را، ولو در سطح دیوانسالاری و اداره‌ کشور ایجاد کند. همین هم شد، بعد از ناصرالدین‌شاه و با به قدرت رسیدن شاهی نسبتاً ضعیف و بیمار همچون مظفرالدین‌شاه، جنبش مشروطه‌خواهی در ایران پیروز شد و حتی محمدعلی‌شاه مستبد و خشن هم نتوانست از پیشروی زمان جلوگیری کند.

سال‌ها بعد از مرگ ناصرالدین‌شاه، همچنان مردم به یاد روزگار خوش‌ثبات «شاه شهید» قصه‌سرایی می‌کردند. این یادآوری نیک از گذشته، اگرچه خصلت عمومی آدمیزاد نوستالژیک است، اما از یک واقعیت هم پرده برمی‌دارد؛ نه در میان مورخان که دست‌کم بین مردم، ناصرالدین‌شاه، حاکمی عادل (عدالت در مفهوم سنتی یعنی حافظ نظم [ولو استبدادی] موجود) بود. بی‌دلیل نبود که در پی آشوب پس از مشروطه، بار دیگر همه به‌دنبال شاهی قَدَرقدرت چون او می‌گشتند و تا سال‌ها پس از برقراری نظم نو، همچنان اسکناس‌هایی منقش به تصویر او در جیب مردمان بود.

جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.