عصر تراکنش ۶۳؛ محسن آزموده، روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ / اسکناس این روزها ارجوقرب سابق را ندارد. روزگار پستمدرن است و همهچیز مجازی و اینترنتی و الکترونیکی شده. دیگر کسی پول کاغذی را دوست ندارد؛ جز قدیمیها که بلد نیستند با اپلیکیشن اینترنتی و خودپردازها و «پوز»ها کار کنند. گذشت زمانی که آدم پولدار کسی بود که جیبش از اسکناسهای درشت باد کرده بود و نماد ثروتمندی، کیف سامسونتی پر از دستههای اسکناس تلقی میشد؛ روزگاری که پولشمردن یکی از مهارتهای کسانی بود که زیاد با پول سروکار داشتند و آنها که نمیتوانستند یک دسته صدتایی هزاری را تند و سریع و دقیق بشمارند، دستوپاچلفتی تلقی میشدند.
حالا اسکناسداشتن و اسکناس ردوبدلکردن، بهویژه در جامعه ما که پولش روزبهروز ارزشی نزولی مییابد، چندان افتخار تلقی نمیشود. حتی نانواییها و تاکسیها که مبالغ دریافتیشان نسبت به دیگران کمتر است، ترجیح میدهند اسکناس نگیرند و ندهند. میگویند اسکناس کثیف و آلوده است، هزاران بار دستبهدست شده و معلوم نیست از چاپخانه بانک مرکزی، تا جیب ما چه مسیری را طی کرده است. خلاصه کاربرد روزمره اسکناس در حال منسوخشدن است و دیگر کسی به این تکهکاغذهای پرنقشونگار علاقهای ندارد.
اسکناس در روزهای اولی هم که داشت جای سکه را میگرفت، وضعیت بیثبات کنونی را داشت. مردمی که برای اولینبار با این اوراق بهادار مواجه شدند، با خودشان فکر کردند، سکه نقره یا طلا یا حتی برنج، فینفسه ارزشمند است، اما چرا باید به ارزندگی این تکهکاغذها اعتماد کرد؟! نخستین اسکناسها مثل حالا اینقدر پیچیده و پرزرقوبرق و با ریزهکاری نبود و کپیکردن آنها آسان بود. بسیاری فکر میکردند، نکند تقلبی باشد! چرا باید کالا و خدماتم را در قبال چند ورق پاره عرضه کنم؟ نظامهای جامع و واحد مالی و بانکی نیز هنوز مثل حالا این اندازه پیشرفته و رایج نشده بود.
اما با توسعه علمی و صنعتی، گسترش ارتباطات تجاری، پیشرفت سرمایهداری و افزایش بیسابقه مبادلات مالی و اقتصادی دیگر نمیشد مثل قدیم سکه ضرب کرد و سکه ردوبدل کرد. خیلی زود، دولت-ملتهای مدرن، بهعنوان مهمترین بازیگران عرصه سیاست نظارت خود را بر عرصه اقتصادی با انحصاریکردن چاپ و انتشار اسکناسهای معتبر در قلمروهای سیاسی اعمال کردند.
در نتیجه اسکناس جایگزین سکه شد و سکههای رایج، بهعنوان پول خرد، تنها در مبادلات بسیار کوچک دستبهدست شدند. اما آیا سکهها، بهویژه سکههای قدیمی بهطور کلی بیارزش شدند؟ قطعاً خیر. بسیاری از آنها، مخصوصاً آنها که دیگر ضرب نمیشدند، غیر از ارزش مادیشان بهدلیل فلز بهکاررفته در ساختشان، ارزش کلکسیونی پیدا کردند. برخی نیز به موزهها راه یافتند و همزمان تخصص یا مهارتی پدید آمد تحت عنوان سکهشناسی که به مطالعه انواع و اقسام سکهها و ویژگیهای آنها میپرداخت.
سکهشناسی بیش از هر چیز ذیل باستانشناسی تعریف شده و در ابتدا برای شناخت دورههای تاریخی بسیار قدیمی کاربرد داشت. یک علت اهمیت سکه برای دورههای مذکور، فقدان منابع مکتوب تاریخی از آن روزگاران است. اما در دهههای اخیر، با اهمیتیافتن منابع مادی و غیرمکتوب، سکهشناسی در تحقیقات تاریخی مربوط به دورههای جدیدتر هم اهمیت یافت.
سکهها از جنبههای فراوانی برای شناخت ویژگیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دورههای مذکور اهمیت دارند و میتوانند بسیاری از کلیشههای شکلگرفته یا باورهای مرسوم را با چالش مواجه کنند، برای مثال تورج دریایی، استاد تاریخ ایران باستان و متخصص عصر ساسانیان، در تحقیقاتش با تکیه بر سکههای عصر ساسانی بسیاری از باورهای شکلگرفته در مورد این دوره را مورد نقد قرار داده است.
اسکناس در مقایسه با سکه بارها اطلاعات بیشتری در اختیار مورخ میگذارد. جزئیات و ریزهکاریهای آن بهمراتب بیشتر است و دسترسی ما به آنها فراوانتر. رواج اسکناس در مبادلات مالی و اقتصادی جهان جدید از اواخر سده هجدهم و اوایل قرن نوزدهم آغاز شد، اگرچه پیش از آن نیز در برخی تمدنها همچون چین و ایران، نمونههایی مشابه پول کاغذی کاربرد داشته است. این فاصله زمانی نزدیک موجب میشود که اکثر اسکناسهای کشورهای مختلف در دو سده اخیر، در دسترس باشند و بتوان آنها را بازبینی کرد، ضمن آنکه ما بهخوبی در مورد شرایط چاپ و نشر این اسکناسها، پدیدآورندگان آنها و ارزش اقتصادی و سایر مسائلشان آگاهی داریم.
برای نمونه نخستین اسکناسها در ایران در عصر ناصرالدینشاه قاجار توسط بانک شاهنشاهی چاپ شد. بانک شاهنشاهی که امتیاز تأسیس آن توسط «بارون رویتر» انگلیسی از ناصرالدینشاه اخذ شد، اولین بانک مدرن در ایران بود. با یک جستوجوی ساده اینترنتی میتوان بیشتر این اسکناسها را در فضای مجازی دید و سیر تحولی آنها را بررسی کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است سؤال شود اگر همهچیز را در مورد دوران خلق اسکناسهای جدید میدانیم، دیگر چه فایدهای دارد که آنها را بررسی کنیم؟ واقعیت این است که بر خلاف دورههای قدیم، در روزگار جدید، مخصوصاً بعد از اختراع ماشین چاپ، ما در اغلب کشورهای متمدن و پیشرفته، در بررسیهای تاریخی با کمبود منابع مواجه نیستیم، بلکه تکثر منابع را سراغ داریم، هم منابع مکتوب مثل کتابهای تاریخی دستاول و اسناد مالی و اداری و آثار ادبی و علمی و مکتوبات و نامهنگاریها و…، هم منابع غیرمکتوب مثل سکهها و اسکناسها و ابنیه تاریخی و دستاوردهای فناورانه و اختراعات و… . در این وضعیت، تاریخنگار ناگزیر است روایت خود را بر مجموعه کثیری از دادهها و اسناد استوار کند و صرفاً به روایتهای رسمی و مشهورات تاریخی بسنده نکند. برای این کار اسکناسها یکی از بهترین و گویاترین اسناد تاریخی هستند.
اسکناس صرفاً اطلاعات اقتصادی و ارزش پولی یک دوره تاریخی را بیان نمیکند، بسیاری اطلاعات ارزشمند دیگر را هم در خود دارد، مثل آگاهیهای سیاسی درباره دولتی که حق انحصار چاپ اسکناس را داشته و مهمتر از آن ایدئولوژی و عقاید سیاسی و ترجیحات فکری آن دولت. به عبارت دقیقتر، یک اسکناس، نمادی کوچک و گویا از وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی یک جامعه است. با نگاه به آن میتوانیم نوع نگاه زیباییشناختی مردمان آن عصر را دریابیم. اسکناسها در کنار سایر منابع تاریخی، تصویری دقیقتر و درستتر از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور و نسبت دولت و جامعه در آن را به ما نشان میدهند. جنس و فناوری بهکاررفته در آنها و میزان ظرافت و جزئیاتشان، سطح پیشرفتگی و توسعه اقتصادی و علمی در یک جامعه را آشکار میسازد.
امروز شاید دیگر کسی به اسکناس ۲۰۰ریالی دهه ۶۰ به لحاظ اقتصادی هیچ وقعی نگذارد. همان که روی آن تصویر مسجد جامع یزد و پشتش تصویری از جهادگران سازندگی نقش شده است. واقعیت این است که این اسکناس هنوز برای کلکسیونرها و موزهداران نیز جذابیتی ندارد، اما همین یک برگه کوچک ناچیز، برای یک مورخ، گویای تاریخ پرفرازونشیب سیاسی و اجتماعی جامعهای است که انقلاب سیاسی تمامعیاری را پشت سر گذاشته و در جنگ به سر میبرد.
رمزگشایی از تکتک عناصر نوشتاری و بصری این برگه کوچک، برای یک متخصص تاریخ، روایت دههای پرافتوخیز است؛ روزگاری که همبستگی اجتماعی بسیار زیاد بود، گفتمان مذهبی شیعی با قرائتی سیاسی و ایدئولوژیک بر کشور حکمفرمایی میکرد، کشور درگیر جنگ بود، مردم به فکر سازندگی و خودکفایی و استقلال بودند و فکر برابری و برادری بهسادگی تحققپذیر مینمود. ارزش اقتصادی این اسکناس در دهه بعد، تا حدی افت کرد که دیگر کسی به عناصر شعاری بصری روی آن توجهی نکرد و حالا هم که کاملاً از چرخه اقتصادی حذف شده است. آیا این بدان معناست که شعارها و باورها هم تمام شده؟
[…] زبان ناطق روزگاران / محسن آزموده، روزنامهنگار و پژوهش… […]