عصر تراکنش ۶۳ / همانطور که «ژان پل سارتر» میگوید: «در فوتبال، همهچیز با حضور تیم مقابل پیچیده میشود.» در مورد وضعیت یوگسلاوی در پایان دهه ۱۹۸۰، فوتبال واقعاً بسیار پیچیده بود. در آن دوره، استادیومهای فوتبال در سراسر کشور به محل درگیریهای ملیگرایانه، بهویژه بین هواداران فوتبال صربستان و کرواسی تبدیل شدند. یوگسلاوی، در آن مقطع، با بحرانهای عمیق داخلی، اقتصادی و همچنین سیاسی مواجه بود، در حالی که تنشهای قومیتی بین کشورهای تشکیلدهنده، کشور را به سوی وضعیتی اجتنابناپذیر سوق میداد.
جنگ در ماکسیمیر آغاز نشد
همهچیز در بازی باشگاهی بین دینامو زاگرب و ستاره سرخ بلگراد در ۱۳ می ۱۹۹۰ به اوج خود رسید. محل برگزاری ورزشگاه ماکسیمیر در زاگرب بود و شورشها حتی قبل از شروع مسابقه آغاز شد. آن بازی هرگز تمام نشد و حتی شروع آن هم یک معجزه بود. در ادامه، شورشها زنجیرهای از وقایع را به وجود آورد که بهشدت بر بحران جاری در یوگسلاوی در سطح سیاسی و همچنین نمادین تأثیر گذاشت.
مسابقه بین دینامو زاگرب و ستاره سرخ دو هفته پس از آن برگزار شد که اتحادیه دموکراتیک کرواسی به رهبری «فرانیو توجمان» در اولین انتخابات پارلمانی آزاد در کرواسی پیروز شد. برنامه فوق ناسیونالیستی اتحاد دموکراتیک کرواسی، مکمل برنامه جانشینان حزب کمونیست تحت رهبری «اسلوبودان میلوشویچ»، امیدی برای راهحل مسالمتآمیز بحران یوگسلاوی ایجاد نکرد.
شورشهای استادیوم ماکسیمیر روند فروپاشی را تسریع کرد. فوتبال – به لطف عبارت «جنگ در ماکسیمیر آغاز شد» که بلافاصله پس از مسابقه ابداع شد و بهشدت مورد بهرهبرداری قرار گرفت – به یک عامل نمادین اجتنابناپذیر در توضیح این موضوع تبدیل شد.
پیامدهای این پیوند نامیمون بین فوتبال و ملیگرایی فقط نمادین نبود. در می ۱۹۹۱، ستاره سرخ بلگراد با قهرمانی در جام باشگاههای اروپا به بزرگترین موفقیت تاریخ فوتبال یوگسلاوی دست یافت. این موفقیت خارقالعاده تنها بهعنوان یک پیروزی بزرگ ورزشی تلقی نمیشد، بلکه به منزله دستاورد کل ملت صرب بهشمار میرفت.
رژیم صربستان و ایدئولوگهای آن از این موفقیت بهعنوان راهی برای برافروختن شعلههای ناسیونالیسم قومی استفاده کردند که سراسر کشور را فراگرفته بود. در همان زمان و بهویژه پس از شورشهای ماکسیمیر، افراطیترین بخشهای گروه هواداران ستاره سرخ تحت تأثیر «ژلیکو راژناتویچ» (ملقب به آرکان)، جنایتکار بدنام قرار گرفتند که بعدها توسط دادگاه لاهه متهم به نسلکشی شد.
تحت فرماندهی آرکان، تیم داوطلبان صربستان تشکیل شد که اکثریت آنها از هواداران ستاره سرخ بودند، در حالی که تعداد زیادی از گروههای هوادار فوتبال کرواسی به یگانهای ارتش کرواسی پیوستند. همانطور که ایوان شولوویچ انسانشناس صربستانی میگوید: «در سالهای قبل از جنگ، هواداران فوتبال یوگسلاوی سابق، برخی تمرینات نظامی اولیه را در استادیومها برگزار میکردند. آنها در طرفهالعینی پرچمها و بنرها را با بمب و تفنگ و نارنجک عوض کردند.»
از این رو، از اواخر دهه ۱۹۸۰، ورزشگاهها در سراسر یوگسلاوی سابق بهعنوان پیشاهنگی برای فوران آتی خشونتهای قومی عمل کردند. تغییر مجازی از خشونت آیینی به جنگ واقعی و خونین، به ویژگی غالب کشورهای این منطقه بدل شد. هنگامی که تهاجم آیینی از استادیوم به سایر فضاهای اجتماعی سرایت کرد، خشونت از نظر اجتماعی و سیاسی مشروعیت یافت.
پس از سقوط رژیم میلوشویچ در اکتبر ۲۰۰۰، دولت جدید صربستان سیاستی کاملاً متفاوت از گذشته را رواج داد و رسماً خود را از پروژههای ملیگرایانه سابق دور کرد. با این حال، این تغییرات رادیکال، از سیاست روزمره گرفته تا فوتبال، چندان با واقعیت مطابقت نداشت.
در واقع برعکس این اتفاق افتاد. هواداران افراطی فوتبال بهدلیل نقش افسانهای خود در سرنگونی میلوشویچ و رژیم او، بیش از پیش قدرتمند شده بودند. طبق این افسانه، مبارزه واقعی علیه رژیم میلوشویچ در ورزشگاه ستاره سرخ پس از شورشهای گسترده و درگیری با پلیس آغاز شد.
«میهنپرستان واقعی» اکنون در مقام «قهرمانان انقلابی» ظاهر شده بودند و مشروعیت و اقتدار خود را در مورد بسیاری از مسائل سیاسی با تأکید ویژه بر موضوعات مرتبط با مسئله بهاصطلاح «منافع ملی» تقویت کردند.
در نتیجه، دولت جدید صربستان همچنان با گروههای هوادار بهعنوان یک موضوع سیاسی برخورد میکند. در واقع، قومگرایی، سیاست و تاریخ نه از فوتبال این کشو رخت برمیبندد و نه حتی تضعیف میشود. تعداد قابل توجهی از حوادث دو دهه گذشته با شعارهای سیاسی مانند «کوزوو متعلق به صربستان است»، حمایت آشکار از کسانی که متهم به جنایات جنگی هستند، مانند «راتکو ملادیچ» یا «رادوان کاراجیچ» و فورانهای آشکار نفرت قومی، از جمله بنرهایی با شعار «سرنیزه، سیم، سربرنیتسا»، این مسئله را به اثبات رسانده است.
این روایتها همچنان در گفتمان فوتبال صربستان وجود دارند. یک مثال خوب عبارتی است که رئیس سابق باشگاه فوتبال ستاره سرخ بیان کرد: «هوادار ستاره سرخ بودن یعنی صرببودن! آنها سعی کردند برخی باشگاههای یوگسلاوی را بهعنوان یک برند صرب به ما تحمیل کنند، اما موفق نشدند، زیرا حمله به ستاره سرخ یعنی حمله به صربستان و همه میدانیم سرنوشت کسانی که به صربستان حمله کردند، چه شد!»
هیچ مماشاتی در کار نیست. هیچکس نمیتواند گفتمان «صرببودن» را تضعیف کند. تصمیم «آدم لیاجیچ»، بازیکن مسلمان تیم ملی صربستان برای نخواندن سرود ملی باعث شد «سینیشا میهایلوویچ»، سرمربی صربستان این بازیکن را از حضور در ترکیب محروم کند. میهایلوویچ با اشاره به اینکه «تیم ملی دین و آیین ما محسوب میشود»، سازوکاری شناختهشده را تداوم بخشید که در آن هویت قومی و مذهبی معادل شهروندی تلقی میشود.
تاریخچه دینار صربستان
دینار صربستان، واحد رسمی پول کشور صربستان است. هر دینار به ۱۰۰ پارا تقسیم میشود. دینار اولین بار در قرون وسطی در صربستان مورد استفاده قرار گرفت.
پس از تسخیر صربستان توسط عثمانیها، ارزهای خارجی گوناگون تا اواسط قرن نوزدهم مورد استفاده قرار گرفت. پس از تشکیل رسمی شاهزادهنشین صربستان (۱۸۱۷)، سکههای خارجی بسیاری در گردش بود. در نهایت، شاهزاده «میلوش اوبرنوویچ» تصمیم گرفت با تعیین نرخهای مبادله بر اساس غلات (صربستان گروش، فرانسوی و انگلیسی پیاستر، ترکی قروش) بهعنوان پول محاسباتی، نظمی ایجاد کند.
پس از خروج آخرین سربازان عثمانی در سال ۱۸۶۷، صربستان با معضل تعدد ارزهای در گردش مواجه شد؛ بنابراین شاهزاده «میهایلو اوبرنوویچ» دستور داد که یک پول ملی منتشر شود. در نتیجه اولین سکههای برنزی در سال ۱۸۶۸ معرفی شدند، پس از آن نقره در سال ۱۸۷۵ و طلا در سال ۱۸۷۹. اولین اسکناس نیز در سال ۱۸۷۶ منتشر شد.
اسکناس ۲۰ دیناری و بازتاب صربستان
احتمالاً در بین اسکناسهای مختلف دینار ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰، ۵۰۰، ۱۰۰۰، ۲۰۰۰ و ۵۰۰۰، هیچکدام بهتر و بیشتر از اسکناس ۲۰دیناری بازتاب ناخودآگاه جمعی و روح ملی صربها نباشد.
تصویر تمامی اسکناسها به شخصیتهای تأثیرگذار ملی اختصاص یافته که هر کدام بهنوعی در تأسیس صربستان نقش داشتهاند. برای نمونه، میتوان به «ووک کاراویچ»، ادیب و زبانشناس؛ «اسلوبودان یووانویچ»، سیاستمدار و حقوقدان و «استفان موکرانیک»، شاعر و موسیقیدان اشاره کرد. اما در این میان، «پتر دوم پتروویچ نگوش» جایگاهی مهمتر و رفیعتر دارد. پتر دوم پتروویچ نگوش که معمولاً با نام نگوش شناخته میشود، شاهزاده اسقف (ولادیکا) مونتهنگرو، شاعر و فیلسوف بود که آثارش از مهمترین آثار در ادبیات مونتهنگرو و صربستان محسوب میشود.
نگوش حاکمی جاهطلب و زیرک بود؛ تا آنجا که از او با عنوان ماکیاول صربستان یاد میشود. او پدر سیاسی و فرهنگی صربستان به حساب میآید. برای صربها، اشعار نگوش بسیار مهم بود، زیرا از مضامین اشعار او میشد برای خصم و دشمنی با کوزووییها، بوسنیاییها، کرواتها و ترکها استفاده کرد.
تأثیر نگوش به موازات تأثیر شکسپیر در دنیای انگلیسیزبان است و تأثرات زیادی بر زبان و ادبیات صربی گذاشته است. تصویر نگوش را اغلب میتوان در ادارات، بیمارستانها، موزهها و حتی در خانههای مردم مونتهنگرو و صربستان مشاهده کرد. آثار نگوش، منبع هویت جمعی برای صربها، مونتهنگروها و یوگسلاویها بوده است. آثار نگوش از برنامههای درسی مدارس در بوسنی و هرزگوین حذف شده تا با توجه به ماهیت تفرقهانگیز برخی آثار او، به تنشهای قومی دامن نزند.
استادیوم محل تنشهای قومی
مانند بسیاری از کشورهای اروپای غربی در طول دهه ۱۹۸۰، یوگسلاوی مشکلات جدی در رابطه با هولیگانیسم و خشونت فوتبال داشت. زمانی که «مارگارت تاچر» در بریتانیا به سرکوب بهاصطلاح «بازی محلههای فقیرنشین در استادیومهای زاغهنشین که تماشاگرانش مردمان زاغهنشین هستند» میپرداخت، ریشههای خشونت مربوط به فوتبال در یوگسلاوی ماهیت دیگری داشت. گروههای هواداری تازهتأسیس که بیشتر در آن دهه ایجاد شده بودند، خیلی زود تمرکز خود را از رقابت معمولی فوتبال به مسائل ملی تغییر دادند. در ادامه شعارهای مرتبط با نفرت قومی در ورزشگاهها طنینانداز شد و چیزی نگذشت که استادیومها به مکانی برای گسترش لفاظیها و شعارهای ملیگرایانه بدل شدند.
جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید