عصر تراکنش ۶۳ / معدود مردمانی در جهان وجود دارند که به اندازه مکزیکیها از خودکاوی و تحلیل خویشتن لذت ببرند. ریشه این مسئله به شکستهای فوتبال این کشور بازمیگردد که به منبع بیپایانی برای دروننگری ملی تبدیل شده است. در نیمقرن گذشته، عدم موفقیت تیم فوتبال مکزیک به ترومای جمعی بدل شده و در واقع از سطح فوتبال فراتر رفته و تا حد ناکامی تاریخی صعود کرده است. به عبارت دیگر، مکزیکیها عدم موفقیت در فوتبال را نه پدیدهای ورزشی، بلکه به مثابه شکست جمعی و ناکامی تاریخی معنا میکنند. این تروما پیامدهای متعددی در سطح فردی و ملی داشته، اما تاکنون نهتنها درمان نشده، بلکه در ناخودآگاه جمعی و فرهنگ ملی مکزیکیها رسوب کرده است.
ترومای جمعی
مکزیکیها اسمش را نفرین سیاه گذاشتهاند؛ باخت بیپایان در مرحله حذفی. شباهت برخی از این شکستها ترسناک است؛ جام جهانی ۲۰۱۸ از گروه F به همراه سوئد بالا آمد و در مرحله حذفی دو بر صفر به برزیل باخت، جام جهانی ۲۰۱۴ به همراه برزیل از گروه Eبالا آمد و در مرحله حذفی دو بر یک به هلند باخت، جام جهانی ۲۰۱۰ به همراه اروگوئه از گروه E بالا آمد و در مرحله حذفی سه بر یک به آرژانتین باخت، جام جهانی ۲۰۰۶ به همراه پرتغال از گروه D بالا آمد و در مرحله حذفی دو بر یک به آرژانتین باخت، جام جهانی ۲۰۰۲ به همراه ایتالیا از گروه G بالا آمد و در مرحله حذفی دو بر صفر به آمریکا باخت و… .
«ما مثل همیشه بازی کردیم و مثل همیشه باختیم»؛ یکی از جملاتی است که پس از این شکستهای بیپایان ابداع شد. برای اکثر مکزیکیها، آنچه در این ۹۰ دقیقه در زمین اتفاق میافتاد، چیزی بیش از بازیسازی و تاکتیکهای ۱۱ مرد و مربیشان است. در واقع، ما با تصویری از مسائل اصلی قومی-روانی مکزیک مواجهیم. به باور آنها گویی بازوهای نامرئی وجود دارند که روح ملی آنها را زمانی که در آستانه شکوه و عظمت قرار گرفتهاند، عقب نگه میدارد. مکزیکیها نام «سائولا» را بر این پدیده گذاشتهاند. در گذشتههای دور، وقتی مرد سرخپوست مدتها نمیتوانست شکار کند، رئیس قبیله معتقد بود که او به بیماری سائولا (یا بدشانسی) گرفتار شده است. در نتیجه و برای اینکه بدشانسی او به سایرین سرایت نکند، باید قبیله را ترک کرده به بلندای کوهی میرفت و در آنجا انتظار مرگ را میکشید.
تاریخچه پزوی مکزیک
پزوی مکزیکی، واحد رسمی پول کشور مکزیک است. هر پزو به ۱۰۰ سنتاوو تقسیم میشود. پزو و دلار مدرن هر دو از ارزهایی هستند که منشاء مشترک آنان در قرون ۱۵ تا ۱۹ میلادی از دلار اسپانیایی میآید و همچنان از علامت «$» استفاده میکنند. پزوی مکزیک پانزدهمین ارز پرمعامله در جهان، سومین ارز پرمعامله قاره آمریکا (پس از دلار آمریکا و دلار کانادا) و پرمعاملهترین ارز آمریکای لاتین است.
این نام اولینبار در اشاره به Pesos Oro (وزن طلا) یا Pesos Plata (وزن نقره) استفاده شد. کلمه اسپانیایی پزو به معنای وزن است. سایر کشورهایی که از پزو استفاده میکنند، آرژانتین، شیلی، کلمبیا، کوبا، جمهوری دومینیکن، فیلیپین و اروگوئه هستند.
در طول بیشتر قرن بیستم، پزوی مکزیک یکی از ارزهای باثبات در آمریکای لاتین بود؛ زیرا اقتصاد این کشور دورههایی از تورم فوقالعاده رایج در سایر کشورهای منطقه را تجربه نکرد. با این حال، پس از بحران نفتی اواخر دهه ۱۹۷۰، مکزیک در سال ۱۹۸۲ بدهی خارجی خود را نپرداخت و در نتیجه دچار معضل فرار سرمایه و بهدنبال آن چندین سال تورم و کاهش ارزش پول ملی شد. رشد شتابان کاهش ارزش پزو تا اوایل دهه ۱۹۹۰ ادامه داشت و تنها در اوایل دهه ۱۹۹۰ بود که روی نرخ برابری ۱:۳۰۰۰ تثبیت شد. این مهم، دستاورد استراتژی اقتصادی دولت به نام «ثبات و رشد اقتصادی» بود که در زمان رئیسجمهور «کارلوس سالیناس» به اجرا درآمد.
با این همه، با افزایش شدید دلار از ۳.۴ به ۷.۲ پزو پس از بحران پزوی مکزیک در دسامبر ۱۹۹۴، پزوی جدید مکزیک به کاهش ارزش خود در برابر دلار آمریکا ادامه داد. در اول ژانویه ۱۹۹۳، بانک مکزیک واحد پولی جدیدی با عنوان پزوی جدید معرفی کرد. یک پزوی جدید یا ۱.۰۰ دلار معادل ۱۰۰۰ پزوی منسوخشده بود. در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ میلادی، پزوی مکزیک با تورم بسیار بالایی مواجه بود، بهطوری که در سالهای ۱۹۹۰ بانک مرکزی مکزیک مجبور به چاپ اسکناسهای ۱۰۰.۰۰۰پزویی شده بود (این اسکناس بالاترین مبلغ اسکناسی مکزیک بود)؛ به همین خاطر دولت تصمیم گرفت تا دست به حذفکردن سه صفر از واحد پول بزند.
اسکناس ۲۰۰ پزویی و بازتاب مکزیک
احتمالاً در بین اسکناسهای موجود در مکزیک؛ ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰، ۵۰۰، ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ پزویی، هیچکدام به اندازه اسکناس ۲۰۰ پزویی بازتاب تمامعیار این کشور نباشد. این اسکناس ترکیبی است از عناصر تاریخی-ملی که انگار بهطور مداوم راه طیشده توسط این کشور؛ از روزگار اساطیری تا استعمار، استقلال، توسعه و تا اکنون را روایت میکند.
روی اسکناس پرتره «خوزه ماریا تکلو مورلوس ای پاون» و «میگل ایدالگو کوستییا»، دو تن از قهرمانان استقلال مکزیک دیده میشود. «میگل ایدالگو کوستییا» یا بهاختصار «دون میگل ایدالگو»، کشیش کاتولیک و رهبر جنگ استقلال مکزیک بود که از او بهعنوان پدر ملت یاد میشود.
ایدالگو در شهر دولورس بهعنوان کشیش خدمت میکرد. پس از ورودش به آنجا از خاک غنی که پیدا کرده بود، شوکه شد. او سعی کرد با نشاندادن نحوه کاشت زیتون و انگور به فقرا کمک کند، اما کشت این محصولات در مکزیک توسط مقامات استعماری برای جلوگیری از رقابت با واردات از اسپانیا منع شده بود. در ۱۶ سپتامبر ۱۸۱۰، ایدالگو به طبقه فوقانی کلیسای خود رفت و ناقوس کلیسا را برای آغاز جنگ استقلال مکزیک به صدا درآورد.
این واقعه تاریخی بهعنوان «بانگ دولورس» یا «غریو استقلال» شناخته میشود. دون میگل ایدالگو در سراسر مکزیک راهپیمایی کرد و ارتشی متشکل از ۹۰ هزار کشاورز فقیر و غیرنظامیان مکزیکی را گرد آورد. سربازان ایدالگو فاقد آموزش و مسلح بودند. این نیروها در نبرد پل کالدرون از ارتش قدرتمند اسپانیا شکست خوردند. پس از نبرد، ایدالگو و نیروهای باقیماندهاش به شمال گریختند، اما ایدالگو مورد خیانت قرار گرفت، اسیر و اعدام شد.
خوزه ماریا تکلو مورلوس ای پاون نیز کشیش کاتولیک بود و پس از اعدام میگل ایدالگو در سال ۱۸۱۱ به دست اسپانیاییها در طول جنگ استقلال مکزیک، رهبری این قیام را در دست گرفت. مورلوس خیلی زود نشان داد که یک استراتژیست بااستعداد است و به یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی انقلابی جنگ بدل شد. در ۹ ماه اول خدمت خود، موفق به کسب ۲۲ پیروزی شد و ارتش سلطنتی اسپانیایی را شدیداً تضعیف کرد. مدت کوتاهی پس از آنکه مورلوس دور چهارم مبارزه خود را آغاز کرد، در تسمالاکا شکست خورد. او زندانی شد و در سال ۱۸۱۵ در شهر اکاتپک اعدام شد. پس از مرگ او، «ویسنته گوئررو»، ستوان او جنگ استقلال را ادامه داد تا سرانجام در سال ۱۸۲۱ جنگ استقلال مکزیک با استقلال این کشور از اسپانیا به پیروزی رسید.
«اکتاویو پاز» به طعنه میگوید که تاریخ را در همهجا فاتحان نوشتهاند و در مکزیک خائنان. جنگ استقلال مکزیک کماکان مهمترین رویداد تاریخی این کشور است و فرازوفرودهای آن در ناخودآگاه جمعی مکزیکیها ثبت شده است.
پشت این اسکناس، منظرهای از «ذخیرهگاه زیستکره ال پیناکات و گران دیزرتو دِ آلتار» به چشم میخورد که عقابی طلایی بر بلندای آن پرواز میکند. بلافاصله نخستین چیزی که به ذهن متبادر میشود، شهر افسانهای الدورادو یا «شهر گمشده طلا» است که قرنها اسپانیاییها آن را واقعی میپنداشتند و در جستوجوی آن بودند. بر اساس افسانهها، تنها راهنما برای یافتن این شهر، دیدن عقاب طلایی است. مردمان آمریکای لاتین، بهویژه مکزیکیها، همچنان معتقدند این شهر وجود دارد و حتی عدهای از افراد خاص و برگزیده هر سال به آنجا میروند.
با وجود این، خود این زیستکره نیز میتواند به اندازه الدورادو پربرکت باشد، چراکه در این منطقه استثنایی بیش از ۵۴۰ گونه گیاهی، ۴۰ گونه پستاندار، ۲۰۰ گونه پرنده، ۴۰ گونه خزنده، دوزیستان و ماهیان آب شیرین وجود دارد.
چشمانداز جدید
متفکران و نخبگان جدید مکزیک، بهدنبال تبلیغ این ایده هستند که «شاید ما بهعنوان یک مردم باید کمتر در مورد کاستیهای موجود در هویت ملی خود تأمل کنیم و متوجه شویم که شکستها ممکن است علت مشکلات ما (سیاست بد، سوءمدیریت اقتصادی، فساد و غیره) نباشد، بلکه نتیجه آنها باشد». در نهایت، فوتبال نسبت به بسیاری از مسائل کلان، از اهمیت کمتری برخوردار است (چنانچه «خورخه والدانو»، اسطوره آرژانتینی، یک بار گفت: «مهمترین در میان کماهمیتترین چیزهاست»)، اما پیوند فوتبال به ناخودآگاه جمعی باعث میشود که چندین نسل دچار سرخوردگی و احساس عجز شوند.
اما سؤال اساسی این است که ریشه این تحلیل به کجا بازمیگردد؟ شواهد گویای آن است که این تحلیل نه در میان مردم عادی، بلکه توسط نسلهایی از روشنفکران مکزیکی که سعی کردهاند کلید توسعهنیافتگی این کشور را در درون روانشناسی قومی بیابند، پروبال داده شده است. بهویژه، «ساموئل راموس»، فیلسوف؛ «روگلیو دیاز گوئررو»، روانشناس و «اکتاویو پاز»، شاعر و نویسنده برنده جایزه نوبل که مشهورترین اثرش، هزارتوی تنهایی، اساساً مقالهای مفصل درباره هویت مکزیکی است.
جهت مشاهده فایل باکیفیت تصویر زیر، اینجا را کلیک کنید
[…] استعمار تا توسعه / مکزیک به روایت اسکناس ۲۰۰ […]