عصر تراکنش ۶۴؛ مینا والی، مدیرمسئول ماهنامه عصر تراکنش / این روزها برای ایرانیان به سبب حوادث ناگوار، روزهای سوگ و عزاداری است. دلمان به درد آمده از حجم خونهایی که مظلومانه ریخته شده است، اما برای کسی که صاحب کسبوکار است و پاسخگوی سرمایههای انسانی، نشستن یک گوشه و دست از کار کشیدن معنایی ندارد. یک صاحب کسبوکار در قبال افراد زیادی احساس مسئولیت میکند. در تمام جبههها باید بجنگد و همزمان چندین بار را به دوش بکشد؛ بار غمانگیز حوادث را، ناامیدی سرمایههای انسانیاش را و بدتر از آن نمکی که تصمیمگیران بر زخمش میپاشند.
همهمان این روزها از تصمیمات عجیبوغریبی که در مجموعه حاکمیت برای کسبوکارها گرفته میشود، در عجبیم؛ البته برای کهنهکاران احتمالاً موضوع جدیدی نباشد. از آن حیرتانگیزتر اظهارنظرهای گهرباری است که گاهی درباره شرایط دشوار کسبوکارها از زبان اهالی هیئتدولت و معاونان آنها برون میتراود. یکی میگوید اینترنت قطع نیست و آن یکی میگوید مقصر خود کسبوکارها هستند. نامشان مسئول است، اما هیچکدام مسئولیتی بر گردن نمیگیرند.
گمان میکنم این آقایان اعتقادات و شیوه نگاهشان به مسئله را با تعدیل بسیار زیاد بر زبان میآورند و اگر بخواهند صادقانه و بدون خودسانسوری دست به تصمیم و اظهارنظر بزنند، اوضاع خیلی بدتر هم خواهد شد. عمیقاً معتقدم این عدم درک به شکاف بزرگی که میان تصمیمگیران در بخش حاکمیت و فعالان کسبوکاری وجود دارد، برمیگردد.
منشاء بخش مهمی از مشکلاتی که رگولاتور و بهطور کلی دولت برای کسبوکارها به وجود میآورد، تصمیمگیرانی هستند که درک صحیحی از کسبوکار ندارند. چطور میتوانیم از کسی که حداقل چند سالی کسبوکاری را مدیریت نکرده، دغدغه از دست دادن سرمایه انسانی، نگرانی از وصول بهموقع مطالبات و تسویه بدهی نداشته و با تأمین اجتماعی و اداره دارایی سروکله نزده، انتظار درک درستی از چالشهای کسبوکارها و در نتیجه تصمیمگیری صحیح داشته باشیم؟ این فرد صلاحیت نشستن بر صندلیای را که سرنوشت کسبوکارهای زیادی در گرو تحلیل و آیندهنگری صاحب جایگاه است، ندارد.
مدت کوتاهی در مجموعه دولتی کار کردهام و دغدغههای این قشر را به چشم خود دیدهام. از پایینترین سطح یک مجموعه دولتی تا بالاترین سطح مدیریتی آن دغدغههایی دارند که جنسش زمین تا آسمان با جنس دغدغه کسی که از بیتالمال ارتزاق نمیکند، متفاوت است. به همین علت احتمالاً فعالان کسبوکار هم نمیتوانند درک درستی از دغدغه دولتیها داشته باشند. البته اینجا تفاوتش این است که آنها کارشان گیر ما نیست و نیازی به درک ما ندارند؛ اما متأسفانه بهبود شرایط کسبوکار در کشور بهشدت به نوع نگاه دولتیها وابسته است.
دغدغه ما بقا و توسعه کسبوکارمان است و هر روز با عوامل متعدد درونسازمانی و برونسازمانی میجنگیم. برای یک شاغل در بخش دولتی نیز بقا و رشد فردی اهمیت زیادی دارد، ولی نوع تلاش برای این بقا با آنچه در کسبوکارها جریان دارد، بسیار متفاوت است.
متأسفانه ما با قشری مواجهیم که حرف ما را نمیفهمند و متقابلاً ما نیز درکی از خواسته آنها نداریم. این عدم درک متقابل نتیجه همجنسنبودن دو طرف معادله است. ما بهعنوان کسبوکار دغدغههایی داریم که یک مدیر دولتی آن دغدغهها را ندارد و آن مدیر دغدغههایی دارد که برای ما عجیبوغریب است. ما از دو دنیای کاملاً متفاوتیم و متأسفانه تا زمانی که مدیران تصمیمگیر برای کسبوکارها از جنس مدیران بخش خصوصی نباشند، نمیتوانیم امیدی به کاهش اصطکاکها داشته باشیم. نمونه این اصطکاک را در همین چند ماه اخیر بارها و بارها شاهد بودیم و هر بار در اوج ناباوری اظهارنظرهایی از زبان مردانی در هیئت دولت یا معاونان آنها شنیدیم که گویی در این کشور و در میان این مردم زندگی نمیکنند.
تکرار بارها و بارهای این اظهارنظرها هیچچیز را تغییر نمیدهد و قصد ندارم در اینباره زیادهگویی کنم، فقط به بهبود شرایط برای مردم ایران عزیز و در کنار آن بهبود شرایط کسبوکارهایی که در بدترین روزهای خود گرفتار شدهاند و چارهای جز امیدواری و ادامه مسیر ندارند، فکر میکنم. شاید به عمر ما قد داد و ما هم شاهد تحول در جنس تصمیمگیران و درک متقابل میان آنها و فعالان کسبوکاری بودیم.