عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

وارثان خوبی برای اقتصاد خوارزمی نبوده‌ایم

عصر تراکنش ۸۲؛ شاهین نورصالحی، پژوهشگر آسمان آبی / اگر شما هم در عصر یک روز بهاری با این پرسش بنیادی دست‌وپنجه نرم می‌کردید که چگونه مردمان قرن نهم میلادی ساکن در فلات ایران نتوانستند از دو کتاب محمد خوارزمی درباره جبر و ریاضیات محافظت کنند و اگر ترجمه لاتین همان دو کتاب در قرن دوازدهم میلادی در اروپا عرضه نمی‌شد، شاید سطح عمومی دانش در دنیا حداقل دو قرن عقب‌تر از سطح پیشرفته امروزی بود، می‌توانیم به یک درک بنیادی قابل قبول از دلایل عقب‌ماندگی اقتصاد کشور نسبت به سایر اقتصادهای پیشرفته برسیم. نکته اینجاست که هرچند تمدن ما برای اولین‌بار مبتکر الگوریتم بوده است، اما هرگز امانتدار خوبی برای آن نبوده و بخش بزرگی از دلیل عقب‌ماندگی‌های ما ریشه در اعتقاد نداشتن به همین روش تفکر الگوریتمی در تعریف و حل مسائل گوناگون دارد.

از 2500 سال قبل از میلاد مسیح که نخستین نشانه‌ها از مبانی حساب در تمدن بابل به دست آمده، نوع بشر درحقیقت از مسیر زندگی بر مبنای «شاید» گذر کرده و وارد دوران توسعه بر مبنای «برنامه‌ریزی» شده است، ولی تمدن بشری همچنان می‌بایست قرن‌ها منتظر ظهور محمد خوارزمی می‌ماند تا پس از او، عامل «بهینه شدن» (یا همان بهره‌وری امروزی) در قالب مفهوم نوین «جبر» با مفاهیم مقدماتی «حساب» ترکیب شود و زیرساخت الگوریتم‌های پیشرفته را شکل دهد. درنتیجه بشریت برای نخستین‌بار در عصر خوارزمی (قرن دوازدهم میلادی) متوجه شد ماهیت هر چیزی را می‌تواند با استفاده از الگوریتم‌ها تعریف، تصحیح و مقایسه کند.

به عبارت دیگر آنچه در ترکیب جبر با حساب رخ می‌دهد باعث رسیدن به هدف می‌شود، زیرا به‌طور مثال شما نمی‌توانید ابتدا وارد خانه شوید و سپس با کلید قفل در خانه را باز کنید (به دلیل تخریب خانه، خروجی این الگوریتم پوچ (Null) است)، بلکه همواره باید ابتدا با کلید، قفل در خانه را باز کنید و سپس وارد خانه شوید. بنابراین مدل‌سازی اهمیت سلسله‌مراتب و اولویت‌ها در محاسبات، جنبه نبوغ‌آمیز معرفی جبر است.

دانش جبر در پاسخ به نحوه تعریف اولویت‌ها بحث «شیء» یا همان متغیر X خودمان را معرفی می‌کند و به این ترتیب راه‌حل الگوریتمی «ورود به خانه» به صورت «ابتدا با X، قفل در خانه را باز کنید و سپس وارد خانه شوید» بازنویسی می‌شود و همین راهکار به ظاهر ساده زیربنای اقتصاد پیشرفته‌ای را شکل می‌دهد که صرفاً به دلیل مشروعیت قائل شدن برای مفهوم «مجهول – چیزی که مورد جهل قرار گرفته است» در روابط و قوانین، امکان نوآوری و بهینه کردن انواع الگوریتم را امکان‌پذیر کرده و مبنای برتری برخی تمدن‌ها است.

واقعاً باید از خودمان بپرسیم، چرا مردمان سرزمینی که همیشه با یک کلید مشخص در خانه‌هایشان را باز کرده‌اند، نباید توسط مردمان تمدن‌هایی که یاد گرفته‌اند با X می‌توانند در هر خانه‌ای را باز کنند (به شرطی که X را پیدا کرده باشند)، غارت شوند؟ تمدنی که در خانه‌هایش با X باز و بسته می‌شود حتی در بسته نگه داشتن در خانه‌هایش به روی غریبه‌ها هم بهتر عمل می‌کند، چون یاد گرفته‌اند درها از طریق نمایش یک مهر یا پرچم یا کلید و البته RFID و حتی توسط سنسورهای بیومتریک قابل بازگشایی‌اند و محدودیتی هم در ابداع روش‌های نوین دیگر برای خود متصور نیستند. وقتی چنین جامعه‌ای فقط برای یک الگوریتم باز کردن در خانه انواع زنجیره تأمین پویا را توسعه می‌دهد و شغل ایجاد می‌کند، قدرت صنعتی می‌یابد و درنتیجه زیرساخت اقتصادی را به وجود می‌آورد که بابت هر صورت‌مسئله‌ای با انواع مجهول X و Y و Z و… یک پاسخ بهینه پیدا می‌کند.

و چه کسی در این حقیقت تلخ تردید دارد که ما آن تمدن شکل‌گرفته بر مبنای مجهول X نیستیم و تنها چیزی که یاد گرفته‌ایم تعیین رقم مطلق درآمدی حاصل از فروش نفت خام و دریافت مالیات در بودجه سالانه است. بنابراین در کشوری که از مطلق‌ها ساخته‌ایم، حتی می‌توان به هر خانه‌ای وارد شد، سپس با کلید در آن را باز کرد! باور ندارید؟ به‌طور مثال ما این توانایی را داریم که از کسب‌وکارهای نوپا که به هیچ درآمدی هم نرسیده‌اند، انواع مالیات، بیمه و جریمه‌های مربوطه را دریافت کنیم و چه اهمیتی دارد که خروجی آن پوچ باشد، در حالی که در اقتصادهایی که بر مبنای مجهول‌ها ساخته شده‌اند، شما با تأسیس یک S-Company امکان ریسک کردن در محدوده مالیات قابل پرداخت سالانه شخصی خود به دولت را دارید و تا وقتی تبدیل به یک کسب‌وکار نشده‌اید، دریافت مالیات از شما موضوع قابل پیگیری در اقتصاد نیست، زیرا شما در حال امکان‌سنجی و توسعه یک گزینه جدید به جای گزینه‌های قبلی موجود در X رشد اقتصادی هستید.

به همین دلیل نگارنده این مقاله اساساً کوچک‌ترین امیدی به درک اهمیت سرفصلی به نام Financial Technology  توسط رگولاتور پولی و بانکی ندارد. درواقع همان‌طور که پیش‌تر در سایر رفتارهای کشور مطلق‌ها مشاهده کردیم، همین که یک Financial Institution در جایی باشد کافی است تا امور مالی مردم سروسامان یابد.

لذا باید رفت… به کجا؟ به جایی که پر از مطلق‌ها نیست! به جایی که مردمانش آموخته‌اند برای انجام امور مالی خود باید به یک Financial X مراجعه کنند که بهینه‌ترین شکل از خدمات مالی را برای شرایط خاص آنها ارائه دهد. باید به جایی رفت که با تعریف مجهول‌های فراوان در اقتصاد خود، همه مطلق‌های اقتصادی ما را خواهد بلعید. در این میان، شاید ما هم روزی به اصل خود بازگشتیم و پیروان مکاتب اقتصاد کمونیستی، اقتصاد لیبرالیستی و… را با مکتب اقتصاد خوارزمی که وارث آن هستیم، آشنا کردیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.