عصر تراکنش ۹۵ / زندگی، شبیه سفری دریایی است که گاهی نسیمهای آرام، مسیرمان را هموار میکنند و گاهی موجهای بلند، جهت حرکت را دگرگون میسازند. در این نوسانهای پرهیجان است که افقهای تازهای نمایان و زیباییهای پنهان در دل مسیر، آشکار میشوند. گاه چنان در رسیدن به مقصد غرق میشویم که فراموش میکنیم از تماشای مسیر لذت ببریم؛ اما درست در همان لحظه که گمان میکنیم راهی باقی نمانده، نشانهای از نور در دوردست چشممان را روشن میکند. این داستان، برای بسیاری از ما آشناست؛ اما شاید بیش از هرکس، در زندگی و مسیر حرفهای مصطفی ثابتی به بهترین شکل دیده میشود؛ مدیری که در تمام مسیر زندگیاش، هیچگاه دست از تلاش، یادگیری، خلاقیت و نوآوری برنداشته است و اگر در این مسیر با چالشهایی مواجه شده هیچگاه اتفاقات این مسیر باعث نشدهاند که از حرکت باز بماند، بلکه جرقههایی شدهاند برای انفجارهایی از جنس رشد و فرصت، درست در زمانی که انتظارش را نداشته است.
حرفهای که او امروز در آن ایستاده، سرشار از روایتهایی کوچک و بزرگ است؛ از دل صنعت بانکداری کشور گذشته و به فناوری اطلاعات و نوآوری در فینتک گره خورده است. ثابتی که اکنون مدیرعاملی هلدینگ بانک گردشگری را بر عهده دارد، بر این باور است که مهمترین ویژگی یک مدیر موفق، استمرار در یادگیری و ایفای نقشی مؤثر در هدایت تیم و ذینفعان سازمان است. در ادامه، روایتی از زندگی شخصی و حرفهای او را میخوانید.
خاصیت داشتن یک پدر ارتشی
اگر دههشصتی باشید، بهویژه متولد سالهای ابتدایی آن، بعید است که خاطرات کودکیتان با جنگ ایران و عراق گره نخورده باشد. مصطفی ثابتی نیز از این قاعده مستثنی نیست. او که در واپسین روزهای سال ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمده، میگوید: «مادرم خانهدار و پدرم افسر نیروی هوایی بود. بهخاطر شغل پدرم، خیلی زود به دزفول منتقل شدیم. از حدود سهسالگی به بعد، تصاویری از بمبارانهای جنگ و فضای نظامی پایگاه دزفول در ذهنم مانده. پدرم متخصص پدافند، رادار و جنگ الکترونیک بود و مدام در منابع انگلیسی به دنبال راهی بود تا سامانههای راداری را در شرایط جنگی سرپا نگه دارد. من در همان دوران از پدرم بسیار آموختم.»
ثابتی دوران دبستان را در دزفول گذراند و پس از آن، به دلیل تغییر محل خدمت پدر، راهی پایگاه هوایی همدان شد. او درباره دوره راهنماییاش میگوید: «برای مقطع اول راهنمایی، تنها مدرسه نمونه دولتی کل استان همدان در شهر ملایر بود. در آزمون ورودی آن قبول شدم و چون مدرسه شبانهروزی بود، از خانواده جدا شدم. تجربهای بهیادماندنی، شبیه یک دانشجو، شنبه تا پنجشنبه در خوابگاه ملایر بودم و آخر هفتهها به خانه برمیگشتم.»
دوران دبیرستان و نقش اولین کامیپوتر در ایدههای آینده
پس از بازنشستگی پدر و با از راه رسیدن دوره دبیرستان، خانواده ثابتی به تهران بازمیگردند. ثابتی دبیرستان را در مدرسه شهید باهنر میدان بهارستان میگذراند؛ مدرسهای معتبر که پیش از انقلاب به نام دبیرستان دانشگاه ملی شناخته میشد: «آنجا بود که برای اولینبار با درس کامپیوتر آشنا شدم. در سال دوم دبیرستان، یک دستگاه ۴۸۶ DX4 خریدم و وارد دنیای کامپیوتر شدم. آن زمان ویندوز ۳.۱ و DOS را یاد گرفتم و همانجا بود که مسیر آیندهام شکل گرفت. برای کنکور فقط رشته کامپیوتر را انتخاب کردم. با اینکه ماههای اول جدی درس خواندم، در ماههای پایانی بهخاطر خستگی افت کردم و رتبهام ۳۵۰۰ شد. تنها انتخابم کامپیوتر تهران بود که قبول نشدم. همکلاسیهایم با رتبهی بالاتر، همان سال در رشتههایی مثل کشاورزی پذیرفته شدند اما من به خاطر علاقهام به رشته کامپیوتر تصمیم گرفتم یک سال دیگر برای کنکور بخوانم.»
یک آزمون استخدامی و ورود به صنعت بانکی
سرنوشت اما برنامه دیگری برای ثابتی داشت. یک دوست به او خبر میدهد که مؤسسهای مالی آزمون استخدامی برگزار میکند: «با آن مؤسسه مالی آشنایی نداشتم و فقط بهخاطر همراهی با دوستم ثبتنام کردم. در این امتحان رتبه اول را کسب کردم که باعث شد در یک مؤسسه مالی پذیرفته شوم که بعدها به بانک تبدیل شد. اینطور بود که سال ۱۳۸۰، با مدرک دیپلم وارد شبکه بانکی شدم و کار را از پشت باجه، بهعنوان تحویلدار آغاز کردم.»
کامپیوتر؛ شوقی که راه را باز کرد
در همین روزها، علاقه ثابتی به کامپیوتر و کنجکاوی به سیستمهای شعبه در زمانهای غیراداری، به شکل مثبتی او را در مسیر جدید جلو میبرد و مصطفی را بهلحاظ شغلی در موقعیت رؤیایی دوران نوجوانیاش قرار میدهد؛ شغلی در قلب واحد فناوری اطلاعات یک مؤسسه مالی که آن زمان هنوز با نام دایره کامپیوتر شناخته میشد.
ثابتی توضیح میدهد: «از همان ابتدا به کامپیوتر علاقه داشتم. حدود دو سه ماهی را بهعنوان کارمند در شعبه سپری کردم. کارهای بانکیام را در زمان کاری انجام میدادم و بعد از ساعت کاری، وقتم آزاد بود. بعد از ساعت کاری با سیستمهای شعبه کار میکردم. نرمافزار بانک تحت DOS بود و روی آن کنجکاوی میکردم. حتی بازی نصب کرده بودم! مسئولان دایره کامپیوتر متوجه شدند نیرویی تازهنفس دارد شبکه داخلی را دستکاری میکند. همین شد که بعد از پنج یا شش ماه کار در شعبه، به دایره کامپیوتر سرپرستی غرب تهران منتقل شدم. واقعیت این است که آن اتفاق، شاید جذابترین لحظه زندگیام تا آن زمان بود. چون من همیشه آرزو داشتم در رشته کامپیوتر تحصیل و در همین زمینه هم کار کنم و حالا ظرف مدت دو سه ماه، خودم را وسط تیمی از پنج شش مهندس کامپیوتر میدیدم که مسئولیت رسیدگی به بیش از پنجاه شعبه موسسه را بر عهده داشتند.
همهچیز را در عمل یاد گرفتم؛ از اسمبل کامپیوتر تا نصب ویندوز و برنامهنویسی با فاکسپرو. در همان زمان، دوره بانکداری را در سازمان مدیریت صنعتی آغاز کردم و در کنکور هم در مقطع فوقدیپلم نرمافزار کامپیوتر در تهران قبول شدم. دانشگاه برایم بسیار معنادار بود، چون چیزهایی که سر کلاس میشنیدم، مصداق عملیشان را در فضای کار میدیدم.» ثابتی از همان آغاز، یادگیری و تجربه را همزمان با هم پیش برد؛ تجربهای که نقطه آغاز یک مسیر حرفهای متفاوت و ماندگار برایش شد.
علاقه از کار تفریح میسازد
ثابتی به این اصل باور دارد که اگر به کاری علاقهمند باشی، نیازی به تفریح جداگانه نداری. او میگوید: «هر کسی باید دنبال رشتهای برود که واقعاً دوستش دارد. برای من اینطور بود. وقتی کاری را انجام میدهی که عاشقش هستی، دیگر برایت کار نیست، خستهات نمیکند؛ آن کار برایت میشود علاقه، میشود تفریح. مثلاً با اینکه روزها در بانک مشغول بودم و واقعاً کارمان سنگین بود، اما برای رفع خستگی پروژه شخصیام را هم جلو میبردم و برنامهنویسی میکردم. همزمان چند کار را پیش میبردم؛ روزها در بخش فناوری اطلاعات مؤسسه مالی بودم، عصرها در دانشگاه نرمافزار میخواندم و آخرهفتهها در سازمان مدیریت صنعتی در کلاس بانکداری حاضر میشدم. علاوه بر این، با چند نفر از دوستانم شرکت کوچکی راه انداخته بودیم و در حوزه کامپیوتر کار میکردیم؛ از آموزش و فروش سیستم گرفته تا تولید نرمافزارهای آموزشی و مالتی مدیا.»
یک ارتباط و آغاز پروژهای سازنده و لذتبخش
در خاطرات ثابتی اولین پروژه حرفهای که انجام داده است، جایگاه خاصی دارد؛ جایی که درک او از سختافزار و نرمافزار در صنعت بانکی عمیقتر شد و از تعامل با متخصصان آن دوره، چیزهای زیادی آموخت. او میگوید: «مؤسسه بانکی ما (که آن زمان هنوز قرضالحسنه بود) یکی از نخستین مشتریان شرکت توسن بود. پیش از ما، بانک سامان با توسن همکاری کرده بود؛ توسن کربنکینگ «نگین» را برای بانک سامان طراحی کرده بود. اما دومین پروژه جدیاش برای ما بود. بانک سامان آن زمان فقط ۹ شعبه داشت، اما ما در آن زمان بیش از ۵۰۰ شعبه داشتیم. این یعنی ورود به پروژهای بسیار گستردهتر. اولین مدیرم در واحد کامپیوتر آقای ابراهیم محمدی بود که بعدها مدیرعامل شرکت تفاس شد و در کنار ایشان من بسیار آموختم.
ما ارتباط نزدیکی با تیم توسعه توسن داشتیم. چون سبد محصولات و تسهیلات ما بسیار متنوع بود، نیازمند سفارشیسازی جدی سیستم بودیم. به همین خاطر، دائماً در جلسات تحلیل و بعد استقرار حضور داشتیم. من از همان مراحل اولیه در پروژه مشارکت داشتم؛ نه فقط بهعنوان کاربر نهایی، بلکه بهشکل کاملاً فنی. اطلاعات پایه را آماده میکردیم، محصولات را طراحی میکردیم و وقتی نسخه تولیدشده نرمافزار به ما میرسید، خودمان آن را در شعب استقرار میدادیم. از آموزش کاربران تا آمادهسازی سرورها و کلاینتها در شعبه و آمادهسازی اطلاعات قبلی برای کانورت.»

این تجربه برای ثابتی بسیار آموزنده بود. چون هم با کار فنی درگیر بود، هم مسئول برگزاری دورههای آموزشی برای کارکنان شعب: «از طرف دیگر، وظیفه داشتیم شعب قدیمی را برای مهاجرت به سیستم جدید آماده کنیم. در واقع، چند پروژه بهصورت موازی و در حوزههای مختلف پیش میرفت. این تجربه به من آموخت که پروژههای بزرگی مثل کربنکینگ نهتنها یک موضوع فنی، بلکه نیازمند تغییرات چندجانبه در همه بخشهای سازمان و در واقع یک پروژه تغییر و تحول سازمانی است.»
در بانک فضا برای کار جدید و نوآوری مهیا بود
رشد صنعت فینتک ایران همواره مدیون سازمانها و شرکتهایی بوده که بستری برای نوآوری و خلاقیت فراهم کردهاند. از نگاه ثابتی، بانکی که او در آن زمان در آن مشغول به فعالیت بود نیز از جنس همین سازمانهاست؛ جایی که او تلاش میکرد با امکانات محدود آن روزها، گامی در مسیر نوآوری بردارد. ثابتی میگوید: «بانک همیشه یک ویژگی خاص داشت: فضای باز برای نوآوری. هیچوقت در برابر ایدهی تازه یا ابتکار جدید مانعی وجود نداشت. اواخر سال ۱۳۸۳ یا اوایل سال ۱۳۸۴، صحبتهایی درباره استقلال استان البرز مطرح شد و من در ۲۳سالگی بهعنوان مدیر فناوری اطلاعات این استان منصوب شدم. در ابتدا فقط هفت شعبه در کرج، شهریار و اطراف تحت پوشش سرپرستی البرز بود؛ شعبههایی قدیمی که هنوز به سیستم جدید منتقل نشده بودند.
روز اول، تنها بودم. هیچچیز آماده نبود. خودم نیرو جذب کردم؛ بچههایی که تازه از دانشگاه آمده بودند. وقتی چهار سال بعد آنجا را ترک کردم، همکاری که روز اول استخدام کرده بودم، جای من مدیر شد. در استان البرز با هفت شعبه شروع کردیم و در انتهای مأموریت من در البرز ۱۷ شعبه داشتیم و طی این مدت تمامی سامانههای بانکی و فرایندهای شعب بهروز شده بود. در همین حین، فوقدیپلمم را تمام کردم و در مقطع کارشناسی مهندسی فناوری اطلاعات، در دانشگاه پیام نور تهران پذیرفته شدم.»
حضور در معاونت فناوری اطلاعات
با افزایش تجربه، مسیر ثابتی به معاونت مرکزی فناوری اطلاعات منتهی شد: «در سالهای پایانی حضورم در سرپرستی استان البرز، حدود سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹، تصمیم بر آن شد که نرمافزار قدیمی بهطور کامل از شعب جمعآوری شده و سیستم جدید جایگزین شود. با توجه به تجربیاتم در البرز، همکاریام با معاونت فناوری اطلاعات آغاز شد. علاوه بر البرز برای کانورت اطلاعات حدود ۶۰ شعبه در فارس و ۴۰ شعبه در خوزستان، در کنار مسوولیت اصلیام در کرج، به این استانها سفر کردم. بعد از چهار سال در کرج، تقاضای انتقال به تهران را دادم و به معاونت فناوری اطلاعات بانک منتقل شدم. در این مقطع، مؤسسه ما در حال تبدیل شدن به بانک بود.
یکی از چالشهای مهم، آمادهسازی اطلاعات بانک برای انطباق با قوانین رگولاتوری بانک مرکزی بود. پروژهای که از شعبه تا تمامی ارکان بالادستی را در بر میگرفت. در کنار آن پشتیبانی نرمافزاری از ۵۵۰ شعبه بانک شامل آموزش و استقرار سامانههای جدید و پشتیبانی کاربران موضوع مهمی بود که درگیر آن بودم. نتیجه این چالش پیادهسازی ITIL در بانک بود که همکاری مستقیم در این پروژه تجربیات فراوانی برای من داشت. بعد از این پروژه علاوه بر بانک در شرکتهایی مثل فولاد مبارکه اصفهان و شرکت ملی نفت بهعنوان مشاور ITIL همکاری داشتم.»
همزمان با این فعالیتها، ثابتی بهدلیل نقشی که در پشتیبانی کربنکینگ ایفا میکرد، درگیر طراحی محصولات بانکی جدید نیز شد و این مسئله منجر به همکاری در پروژه طراحی و استقرار اولین سیستم BPMS بانکی با همکاری توسن شد که بعدتر در بانکهای دیگر هم به کار گرفته شد.
ترکیب تحصیل و تجربه، فرمول موفقیت
تحصیل همزمان با کار، شاید برای برخی دانشجویان بهانهای برای عقبافتادگی درسی باشد اما ثابتی این ترکیب را یک امتیاز میداند: «کار و تحصیل همزمان برای من بسیار مفید بود. هرچه در دانشگاه میخواندم، در محیط کار تجربه میکردم و همین باعث درک عمیقتر مطالب میشد. این همافزایی، مسیر موفقیت من را هموار کرد.»
ثابتی در ادامه مسیر حرفهای، تحصیلات خود را نیز پی گرفت: «حدود سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات دانشگاه آزاد تحصیل کردم. سپس در دوره DBA دانشگاه تهران شرکت کردم. رشتهای که میخواندم، دقیقاً با مسئولیتهایم در مرکز نوآوری بانک همراستا بود؛ ترکیبی از فناوری اطلاعات، مدیریت و بازاریابی. در کنار تحصیل، شبکه ارتباطی قویای برای خودم ایجاد کردم.»
شرکت در هکاتون و ورود به اکوسیستم نوآوری
در همان سالها که تب استارتاپی در کشور رو به گسترش بود، ثابتی هم بیتفاوت از کنار این موج عبور نکرد و بهتدریج به این فضا علاقهمند و به آن وارد شد. او دراینباره میگوید: «سالهای ۱۳۹۱ و ۱۳۹۲ بود که رشد و شروع فعالیت استارتاپها رونق گرفت. من هنوز در بانک انصار مشغول به کار بودم اما به دلیل علاقه به این حوزه ضمن مطالعه روندها در برخی رویدادها حضور داشتم و تحولات این فضا را دنبال میکردم. در سال ۱۳۹۴، شرکت توسن برای نخستینبار هکاتونی در دانشگاه امیرکبیر برگزار کرد. چند نفر از دوستانم که دانشجوی دانشگاههای شریف و امیرکبیر بودند قصد شرکت در هکاتون را داشتند و از من خواستند با توجه به شناخت از محصولات بانکی آنها را همراهی کنم. ایده تیم ما طراحی یک پلتفرم اینترنتبانک «مالتیبانک» بود؛ ایدهای نو در آن زمان که امکان مشاهده همزمان موجودی حساب در چند بانک و انتقال وجه بین آنها را بدون نیاز به ورود جداگانه فراهم میکرد.
محصول ما در این هکاتون سوم شد و این نقطه ورود رسمی من به دنیای فینتک بود. در ادامه این ایده به دلیل محدودیتهای دریافت سرویس از بانکها دنبال نشد، اما نقطه مهمی در مسیر حرفهای من بود. به نظر میرسید با روشهای قبلی نمیتوان محصولات بانکی را توسعه داد و در کنار آقای نراقیان، معاون بازاریابی و توسعه کسبوکار وقت، بانک انصار شکل گرفت که رویکرد ما در آنجا توسعه محصولات مبتنی بر داده و نوآورانه در بانک بود. تیمی از افراد مستعد داخل بانک و تعدادی از مشاوران بیرونی را تشکیل دادیم و سعی کردیم با راهاندازی واحد سرویسدیزاین، نوع نگاه به توسعه محصول در بانک را متحول کنیم. در کنار آن به همراه دوست عزیزم مهندس نوری که واقعاً فرد مستعد و توانمندی بود و متأسفانه در زمان کرونا از بین ما رفت و دکتر مصطفی امینی که در آن زمان مشاور ما در بانک انصار بود، کارگروه تحول دیجیتال در بانک را شکل دادیم.»
تأسیس مرکز نوآوری
به گفته ثابتی، برای دمیدن یک روح تازه به بانک انصار تصمیم گرفتند سازوکار ورود به حوزه نوآوری را در بانک فراهم کنند. در آن زمان، تنها بانک پاسارگاد و معدودی از بانکهای خصوصی قدمهایی در این حوزه برداشته بودند: «برای طراحی مرکز نوآوری، باید همهچیز را از صفر میساختم؛ فلسفه وجودی، مدل کسبوکار، ساختار تیم و دریافت مصوبه هیئتمدیره. حدود شش ماه تلاش مداوم داشتیم و در نهایت، در اوایل سال ۱۳۹۵ موفق شدم پیشنهادم مبتنی بر ایجاد مرکز نوآوری را در هیئتمدیره بانک مصوب کنم. توسن شریک تجاری و تامینکننده اصلی سرویسهای کربنکینگ در بانک بود و در این سال دومین هکاتون توسن با همکاری و مشارکت جدی ما برگزار شد.
من اینبار در نقش منتور حاضر بودم. در این رویداد ایدههای خوبی شکل گرفت و ورودی اولین سیکل نوآوری در بانک بود. اولین سرمایهگذاری بانک روی یک استارتاپ توسط مرکز نوآوری بانک که تحت عنوان مرکز فینتک شناخته میشد صورت گرفت. این موضوع در واقع شامل طراحی، پذیرش و استقرار فرایندهای نوآوری و سرمایهگذاری و همچنین ایجاد فضای کار اشتراکی در بانک بود که با همکاری تیم خوبی که در مرکز فینتک ایجاد کرده بودم، به نتیجه نشست. طرحهای بلندپروازانهای برای توسعه بانکداری دیجیتال نیز در همکاری با اکوسیستم طراحی کرده بودیم که موضوع ادغام بانکها این برنامهها را متوقف کرد.»
فاصله موقتی از صنعت بانکی و راهاندازی استارتاپ در اتریش
طبق صحبتهای ثابتی، در اوایل سال ۱۳۹۸ اعلام شد که بانک انصار باید ادغام شود. این خبر برای آنها که برای ادامه مسیر برنامه داشتند خبر خوبی نبود: «مدیرعامل و هیئتمدیره تغییر کردند، ولی باز هم تلاش کردیم طرح نوآورانهای برای استفاده از پتانسیلهای بانکها پس از ادغام تهیه کنیم که منجر به توسعه نوآوری و کاهش اثرات منفی ادغام میشد. اما طرح در هیئتمدیره جدید که برنامه ادغام داشت پذیرفته نشد. من آدم منتظر ماندن نبودم. دیدم شرایط سازمان با آرمانها و روحیات من برای توسعه همراستا نیست. به همین خاطر بعد از ۱۸ سال استعفا دادم و از بانک خارج شدم.»
ثابتی که در تمام این سالها در کنار پروژههای بانکی، بهعنوان مشاور در پروژههای بیرونی نیز فعال بود، در یکی از رویدادهای آنلاین با تیمی استارتاپی که از دانشجویان کشورهای آذربایجان، ترکیه، ژاپن و اتریش تشکیل شده بود آشنا شد: «سال ۱۳۹۸، پیش از مطرح شدن موضوع ادغام، با این تیم آشنا شدم. ایدهای برای راهاندازی استارتاپی در یکی از کشورهای اروپایی داشتیم. با خروج از بانک برای همراهی با تیم و راهاندازی این استارتاپ به اتریش رفتم و همزمان هم در یک بیزینس اسکول در وین در رشته کسبوکار دادهمحور مشغول به تحصیل شدم.»
ثابتی مهرماه ۱۳۹۸ به وین رسید و در کنار تحصیل، چند پروژه مشاورهای ریموت هم در ایران پیش میبرد: «استارتاپ ما قرار بود پلتفرمی باشد برای دانشجویان و گردشگران که خدمات فرد به فرد ارائه دهند. وین پر از دانشجو و توریست است و محیط مناسبی برای راهاندازی این استارتاپ بود. اما چالشی جدید نه برای من، بلکه برای همه دنیا رخ داد: شیوع کرونا. در عرض یک ماه تا ۴۵ روز، همهچیز در وین تعطیل شد.»
بازگشت به ایران در دوران کرونا و ورود به حوزه پراپتک
با آغاز همهگیری کرونا و شرایط قرنطینه، ثابتی ناچار شد ایده کسبوکار تازهاش را متوقف کند و در سریعترین زمان ممکن به ایران بازگردد. او میگوید: «با وقوع کرونا، دور از خانواده بودم و این موضوع نگرانکننده بود. بالاخره روز ۲۸ اسفندماه ۱۳۹۸ توانستم به ایران برگردم؛ در شرایطی که اغلب پروازها لغو شده بود. پرواز مستقیم من به تهران کنسل شد و مجبور شدم از طریق مسکو برگردم؛ ۱۵ ساعت در فرودگاه مسکو و چالشهای قرنطینه و شرایط کرونا تا بالاخره وارد ایران شدم. در زمان بازگشت، کشور تقریباً در تعطیلی کامل به سر میبرد. در اتریش هم دانشگاهها تعطیل شدند و پس از مدتی، کلاسها بهتدریج بهصورت آنلاین برگزار شد. یکی از شرکتهایی که از سال قبل در قالب مشاور با آن همکاری داشتم، هلدینگ ساختمانی تالی بود. این تیم به دنبال ایجاد تحول در صنعت ساختمان بود و به نظرم دوران کرونا زمان خوبی برای شروع بود. در بهار ۱۳۹۹، شرکت تالی پارسه در حوزه دیجیتالسازی صنعت ساختمان با سرمایهگذاری مشترک من و شرکت تالی تأسیس شد.»
موضوع اصلی در صنعت ساختمان در آن زمان ادامه فروش و تأمین مالی پروژه با وجود محدودیتهای کرونا بود. برای دستیابی به این هدف تجربه دیجیتال مشتری به صورت دقیق طراحی شد و مبتنی بر آن یک پلتفرم فروش و پیشفروش پروژههای ساختمانی طراحی و تولید شد. ثابتی میگوید: «تمام فرایند معرفی پروژه، بازدید و انعقاد قرارداد پیشفروش و مدیریت جریان مالی روی این پلتفرم عملیاتی شده بود. این پلتفرم عملکرد خوبی در این دوران داشت و تقریباً فروش و تأمین مالی یک پروژه ۳۰۰واحدی با استفاده از آن انجام شد. یکپارچگی با سیستم پرداخت و VR نقطه قوت این پلتفرم بود. پروژه بعدی توسعه یک پلتفرم توکنایز پروژهها مبتنی بر بلاکچین بود که از نظر زیرساختی اولین و کاملترین پروژه توکنایز املاک مبتنی بر بلاکچین در بخش خصوصی بود. چالش توسعه بازار این پلتفرم موضوع رگولاتوری و نبود قانون مشخص در این حوزه بود که ریسک توسعه پلتفرم را برای سرمایهگذار سنتی افزایش میداد.»
بازگشت به صنعت بانکداری
پس از مدتی فاصله از صنعت بانکداری، ثابتی بار دیگر به این حوزه بازگشت؛ این بار در نقش مشاور. او میگوید: «از اوایل سال ۱۴۰۰، دوستانی که در بانکهای مختلف مشغول بودند، از من درخواست کردند در حوزه نوآوری و تحول دیجیتال به آنها کمک کنم. از اینجا بود که مجدد به صنعت بانکداری برگشتم و در پروژههای تحول دیجیتال بانک دی و بانک سینا و پس از آن بانک کشاورزی فعالیتهای خود را ادامه دادم. در بانک دی بهینهسازی فرایندهای عملیاتی معاونت فناوری اطلاعات در دستور کار قرار گرفت و در ادامه توسعه بانکداری دیجیتال در بانک. این پروژهها با تغییرات مدیریتی در بانک متوقف شد. در بانک سینا نیز برنامهریزی برای تشکیل هلدینگ فناوری اطلاعات و پیادهسازی پروژههای تحول دیجیتال در دستور کار بود. شکلگیری تیم بانکداری دیجیتال و تجارت الکترونیکی و توسعه سرویسهای دیجیتال در مدت زمان همکاری با بانک سینا صورت گرفت.»
حضور در هیئتمدیره آسانپرداخت
این فعالیتها توجه بانک کشاورزی را جلب کرد و مصطفی امینی، مدیرعامل وقت شرکت گسترش فناوریهای نوین بانک کشاورزی، از ثابتی دعوت کرد تا بهعنوان مشاور بانکداری دیجیتال کنار او باشد: «در آن مقطع، متوجه شدیم شرکت آسانپرداخت که بانک کشاورزی سهامدارش بود، ظرفیت فوقالعادهای برای نوآوری دارد. بهعنوان نماینده بانک، عضو هیئتمدیره آپ شدم. یکی از اقدامات ما، فعالکردن کمیته نوآوری و سرمایهگذاری بود. با در اختیار داشتن بیش از ۴۰میلیون نصب و ۲۲میلیون کاربر فعال، فرصت ویژهای برای همکاری با استارتاپها فراهم شد. مدلی از سرمایهگذاری و مشارکت غیرنقدی تعریف شد که در آن، بهجای سرمایه نقدی، از شبکه مشتریان آپ و ظرفیتهای پلتفرم برای رشد استارتاپها استفاده میشد.
این تجربه برایم بسیار ارزشمند بود؛ چون هم تلاشی هدفمند برای نزدیککردن بانک و آپ و استفاده از پتانسیلهای مشترک بود و هم تجربه همکاری نزدیک با تیمی حرفهای در بانکداری و پرداخت را برایم فراهم کرد. ثبات مدیریتی در سطح کلان در کنار داشتن استراتژی مشخص بانک در حوزه تحول دیجیتال و نوآوری میتواند رمز موفقیت بانکها و دستیابی به اهداف تعیینشده بانک باشد. نتیجه ثبات و یا تغییرات مداوم در خروجی و نحوه عملکرد بانکهای کشور بهوضوح دیده میشود.»
ورود به بانک گردشگری
در ادامه این مسیر کاری، سرانجام مسیر ثابتی با بانک گردشگری تلاقی میکند. ثابتی درباره شروع آشنایی خود با این بانک میگوید: «اواخر سال ۱۴۰۱، دکتر فهمی در بانک گردشگری از من دعوت کرد تا بهعنوان مشاور حوزه فناوری اطلاعات و تحول دیجیتال این بانک فعالیت کنم و از سال ۱۴۰۲، فعالیت جدیتری به عنوان عضو هیئتمدیره شرکت توسعه فناوری اطلاعات گردشگری داشتم.»

از مهرماه ۱۴۰۳ نیز او بهعنوان مدیرعامل TIT منصوب شد: «بانک گردشگری مجموعهای چابک و خصوصی است که پتانسیل ساخت یک اکوسیستم اقتصاد دیجیتال موفق را دارد. اما برای تحقق آن، تدوین استراتژی دقیق و تیمسازی حرفهای ضروری است. ما در این مدت تلاش کردیم استراتژی متناسب با ظرفیتهای واقعی گروه را تدوین کنیم. خوشبختانه با تغییرات مثبت در هیئتمدیره هلدینگ، تیمی متشکل از افراد باسابقه و متخصص شکل گرفت. باور دارم اگر کارها را علمی و دقیق، با تکیه بر متدهای معتبر بینالمللی پیش ببریم، موفق خواهیم شد. از ابتدای سال ۱۴۰۴ نیز با همین رویکرد، اجرای استراتژی تدوینشده را در شرکتهای زیرمجموعه آغاز کردهایم. استراتژی ما در هلدینگ توسعه فناوری اطلاعات گردشگری ایران مبتنی بر مدل دوسوتوان تدوین شده تا هم نیازمندیهای بانک و گروه مالی در حوزه فناوری اطلاعات تامین شود و هم با مشارکت اکوسیستم نوآوری ساختار اقتصاد دیجیتال گروه مالی شکل گرفته و به بلوغ برسد. اکنون علاوه بر تلاش برای بهبود وضعیت محصولات و شرکتها در حال توسعه چند واحد کسبوکاری جدید (SBU) هستیم و برنامه داریم این مسیر را مرحلهبهمرحله پیش ببریم.»
تدریس، راهکاری برای بهروزرسانی دانش و انتقال تجربه
ثابتی علاوه بر فعالیتهای حرفهای در سازمانهای مختلف در سالهای کاری خود همواره به تدریس در حوزههای مختلف مشغول بوده است. از برگزاری دورههای آموزشی سازمانی در بانکها و سازمانهایی که با آنها همکاری داشته تا تدریس در دورههای MBA و DBA در ماهان و سازمان مدیریت صنعتی: «تدریس آوردههای مشترکی برای هر دو طرف استاد و دانشجو دارد. وقتی در حوزه فناوری تدریس میکنید نیاز دارید هر روز دانستههای خود را بروز کنید. از سوی دیگر روشی برای انتقال تجربه عملی ناشی از همکاری در سازمانها و پروژههای مختلف است.»
تعادل میان زندگی و کار؛ واقعیتی سخت
ثابتی در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و حاصل این زندگی دختری است که در سال ۱۳۸۸ به دنیا آمده و حالا حدود ۱۶سال دارد. او در پاسخ به این سؤال که چگونه بین زندگی شخصی و شغلیاش تعادل برقرار کرده، با صراحت میگوید: «واقعیت تلخی در این ماجرا وجود دارد. وقتی بخواهی زندگی حرفهای عمیق، پرتلاطم و پرمسئولیتی داشته باشی، ایجاد تعادل کار سادهای نیست. شاید این حرف محبوبی نباشد، اما به نظرم تعادل کامل معمولاً شکل نمیگیرد و کفه ترازو بیشتر به سمت کار متمایل است. در تمام این سالها، بیشترین سهم را در مسیر من خانوادهام داشتهاند؛ آنها بودند که با صبوری و درک بالا، این فشارها را تحمل و من را همراهی کردند. در این سالها بارها تغییراتی در فضای کاری من رخ داد، هر تغییری نیازمند بهروزرسانی دانستهها و تلاش مضاعف بود که منجر به بر هم خوردن تعادل کار و زندگی بود اما خوشبختانه خانواده من همیشه همراه و حمایتگر بودند؛ و کمک کردند تا بتوانم این مسیر را با انگیزه ادامه دهم.»
مدیریت یعنی یادگیری، تیمسازی و تعامل با ذینفعان
وقتی از ثابتی میپرسیم اگر بخواهد چند توصیهی مدیریتی به مدیران جوان داشته باشد، چه میگوید، اینطور پاسخ میدهد: «اول از همه، موفقیت در مدیریت بدون ترکیب درست دانش نظری و تجربه عملی ممکن نیست. باید بلد باشید مفاهیم تئوریک را به نسخهای اجرایی و بومیشده برای شرایط سازمان تبدیل کنید. دوم، یادگیری هیچوقت تمام نمیشود. هر جلسه، هر چالش، هر پروژه جدید، فرصتی برای یادگیری است. باید ذهنی باز داشته باشیم و هر تجربهای را به بهانهای برای بهترشدن تبدیل کنیم. سوم، مهمترین سرمایه یک مدیر، تیمی است که میسازد. تیمسازی یک مهارت کلیدی است. من در طول این سالها با آدمهای زیادی کار کردهام، اما تعداد معدودی بودهاند که دقیق، منظم و علمی کار کردهاند و سبک کاری مشترکی داشتهایم و توانستهام رابطهای مستمر و باکیفیت با آنها حفظ کنم. مهم است که چطور با این افراد تعامل کنیم تا حاضر باشند دوباره با ما همکاری کنند.»
ثابتی میگوید مدیریت ذینفعان شاید مهمترین مهارتی باشد که یک مدیر به آن نیاز دارد. او توضیح میدهد که حتی اگر بهترین برنامهها، تیمها و فناوریها را هم داشته باشید، اگر نتوانید ذینفعان را با خودتان همراه کنید (از سهامداران و مدیران ارشد گرفته تا کارکنان، مشتریان و شرکای بیرونی) تلاشها به نتیجه نمیرسد: «من این موضوع را وقتی یاد گرفتم که باید فناوری جدیدی را به شعب بانک میبردم و هم کارکنان را آموزش میدادم و هم مشتریان را. بعدتر، در راهاندازی مرکز نوآوری بانک انصار، با ذینفعان متعددی درگیر بودم؛ در شرکت خودم با شرکای متفاوت در صنعت ساختمان و در نقش مشاور در سازمانها در ارتباط با ذینفعان با سطوح مختلف هرگاه رابطه درستی با آنها برقرار شد، نتایج بهتری به دست آمد.»
در ایران هنوز میتوان ساخت
مصطفی ثابتی مهاجرت را رد نمیکند، اما آن را نسخهای برای همه هم نمیداند. او در این باره میگوید: «راستش من هم یک بار برای مهاجرت اقدام کردم، اما به نظرم نمیتوان گفت مهاجرت خوب است یا بد؛ هر کسی باید خودش تصمیم بگیرد. به نظرم دیدن دنیا، کار کردن با تیمهای بینالمللی و آشنایی با فرهنگهای سازمانهای بینالمللی مختلف بسیار ارزشمند است و به ما کمک میکند بدانیم در کجای جهان ایستادهایم. اما درعینحال، در ایران همچنان فرصتهای خوبی وجود دارد. نه اینکه به بازارهای بینالمللی فکر نکنم، چرا که در حوزه فناوری، نمیشود بدون ارتباط با بیرون خلق ارزش کرد، اما نادیده گرفتن فرصتهای ایران هم درست نیست.
با وجود همه چالشها، هنوز در ایران فرصت ساختن هست. از سوی دیگر، جامعه ایرانی خارج از کشور از دید من سرمایه بزرگی است. بسیاری از آنها در بهترین دانشگاهها تحصیل کرده و در سازمانهای پیشرو فعالیت میکنند. اگر شرایط کشور بهبود یابد، میتوانیم شاهد موج مهاجرت معکوس باشیم. آنوقت است که سرمایه انسانی تربیتشده در فضای بینالمللی، میتواند تحولات بزرگی را در کشور رقم بزند. این ترکیب، یعنی تجربه جهانی و تعهد محلی، شاید همان چیزی باشد که کشور ما امروز بیش از همیشه به آن نیاز دارد.»