عصر تراکنش
رسانه مدیران فناوری‌های مالی ایران

فعال صنفی در کسوت کنشگر مرزی

در شرایط انسداد و به نظر فروبسته، چطور می‌توان در میدان‌های محدود تغییر به وجود آورد و به سمت توسعه رفت؟

زمان مطالعه: 5 دقیقه

عصر تراکنش ۷۴؛ رضا قربانی، بنیان‌گذار کارخانه نوآوری رسانه راه‌کار / چند وقت پیش، به دعوت دوستان بزرگوار و فرزانه‌ام در کانون کارآفرینی استان تهران در محل اتاق بازرگانی تهران درباره موضوع مهمی صحبت کردم؛ رسانه و کارآفرینی. رسانه می‌تواند بر کارآفرینی تأثیر بگذارد و همچنین می‌تواند از کارآفرینی تأثیر بپذیرد. تأثیر رسانه از کارآفرینی هم در محتوایی است که تولید و منتشر می‌کند و هم در ساختار و سازمان خود رسانه‌ است. به عبارتی می‌توانیم کارآفرینی را سوژه رسانه بدانیم یا رسانه را سوژه کارآفرینی.

از سویی دیگر تصور می‌کنم بررسی مطالعات جهانی در شرایط محدودیت‌های داخلی و خارجی کمک می‌کنند تا حدودی از بیماری درخودماندگی رها شویم؛ درخودماندگی که ما را به سوی تکرار برده است و روزمرگی. روزمرگی آسیب مزمن توسعه است. در شرایطی که نیاز به نوآوری برای برون‌رفت از چالش‌ها وجود دارد، در صورت تکرار روش‌های گذشته به همان نتایج پیشین می‌رسیم.

در صحبت‌هایم در آن جمع به کتاب‌های خانم «لوسی کونگ» در زمینه مدیریت استراتژیک رسانه، کتاب نظریه‌های ارتباط جمعی «دنیس مک‌کوائیل»، کتاب تاریخ کسب‌وکار در دانشگاه آکسفورد، پژوهشی در رویترز و آکسفورد درباره رسانه‌ها، آخرین شماره و تصویر روی جلد هفته‌نامه تایم در معرفی ۱۰۰ فرد تأثیرگذار هوش مصنوعی جهان و هفت نقطه تماس «راه‌کار» اشاره کردم. گزارش آن رویداد منتشر شده و در وب‌سایت کارنگ قابل دسترس است و همین‌طور فیلم‌های آن رویداد.

در این یادداشت می‌خواهم از کنه مطلبی که آن روز گفتم، وام بگیرم. چگونه می‌توانیم از ابزارهای موجود برای برون‌رفت از وضعیت فعلی و حرکت به سمت وضعیت مطلوب استفاده کنیم؟

قاعدتاً عبور از چاه و چاله‌های گذشته با افراط و تفریط ممکن نیست. ممکن است برخی عجله داشته باشند و بخواهند مسیر صدساله را یک‌ساله طی کنند. شرایط امروز ایران دلایل طرفداران نگاه بی‌حوصله و عجول را تقویت می‌‌کند. به‌عنوان نمونه فسادهایی که در فضای اقتصادی کشور رخ می‌دهد و کسانی که مانند یک شهاب‌سنگ ظاهر می‌شوند و به همان سرعت هم گم‌و‌گور، از مهم‌ترین عوامل ترویج این نگاه هستند؛ کسانی که به باور عمومی یک‌شبه بار خودشان را می‌بندند، از مهم‌ترین دلایلی هستند که جامعه صبر خود برای تولید و مولد بودن را از دست می‌دهد.

وقتی دریچه‌هایی به اشتباه باز می‌شود و نشان می‌دهد که راه‌های دور زدن و سریع‌تر رسیدن نیز وجود دارد، چرا فردی باید سختی کارآفرینی و تولید و خلق ارزش را به جان بخرد؟ اگر محدودیت‌های ذهنی، اخلاقی و وجدانی یک نفر نباشد، چه چیزی مانع می‌شود که فردی روش سریع و آسان به سرمنزل مقصود رسیدن را انتخاب نکند؟ همین نگاه به‌مرور در ذهنیت جامعه نفوذ کرده و عده‌ای تلاش می‌کنند سریع و آسان به هدف برسند و از باقی نیز انتظار دارند کارهایشان را این‌گونه انجام دهند. این مدل ذهنی زمینه‌ساز جامعه‌ای است که می‌خواهد سریع به نتیجه برسد و زمان و فرصتی برای فکر کردن، برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، گفت‌وگو و تعامل ندارد. جامعه‌ای که گرگ‌ها در آن برنده هستند.

از آن سو رفتار دیگری را هم شاهدیم؛ در مقابل کسانی هستند که حوصله ندارند و همین الان می‌خواهند همه‌چیز آن‌گونه شود که آنها تصور می‌کنند درست است، بنابراین خیل عظیم افرادی را می‌بینیم که دچار مارپیچ سکوت شده‌اند و به کنج عزلت خود خزیده‌اند. بعضی  حاشیه‌نشینی می‌کنند و در روندهای روز خود را درگیر نمی‌کنند و کسانی هم مهاجرت را انتخاب می‌کنند؛ کسانی که تلاش می‌کنند به‌عنوان آخرین تلاش، ارتباط‌شان را با ایران و ایرانی قطع کنند. رفتار این افراد یادآور فرهنگ ایرانی در قرون هفتم و هشتم هجری شمسی است؛

زمانی که مغول‌ها به ایران حمله کردند، شاهد شکل‌گیری نسلی از متفکران بودیم که به زبان اشارت صحبت می‌کردند، نه صراحت. این رفتار در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده و امروز طرفداران بسیاری دارد. اگر فرهنگ ارتباطی ایرانی‌ها را بررسی کنیم تا همین امروز می‌توانیم مصداق‌های زیادی بیابیم که توصیه به سکوت می‌کنند. متأسفانه روی دیگر سکوت شب‌نامه است. کسانی که سکوت می‌کنند و حرف‌شان را نمی‌زنند، آنچه را می‌خواهند بدانند، از طریق شب‌نامه‌ها پی می‌گیرند و احتمالاً حرف‌هایشان را هم از طریق همان کانال‌ها منتقل می‌کنند؛ بدون امضا، بدون تاریخ.

در این میان بعضی به این سخن استناد می‌کنند: «به گوینده مطلب توجه نکنید و به آنچه می‌گوید بنگرید»، اما در جهان جدید به گوینده هم باید توجه کرد. در سال‌های گذشته و با رشد رسانه‌ها و کانال‌های ارتباطی اولین درس در سواد رسانه‌ای این بوده که ببینید یک حرف را چه کسی می‌زند؛ گاهی حرف درست از زبان فرد نادرست بیرون می‌آید؛ این توصیه به وارستگی، مانند سم می‌ماند.

اتفاقاً امروز آنچه جامعه را فسرده کرده، همین حرف‌های درستی است که از زبان‌های نادرست بیرون می‌آید. طبیعی است که بهترین روش فریب در شرایط امروز زدن ۸۰ درصد حرف مورد قبول و صحیح و چیدن ۲۰ درصد حرف‌های دروغ و اشتباه در بین آنهاست. کسی که هویت مشخص ندارد و در چهارچوب جغرافیایی مشخصی فعالیتی نمی‌کند و به قول «نسیم نیکولاس طالب» دستی در بازی ندارد، چیزی بیشتر از یک نویز نیست. امروز جامعه ایرانی یک جامعه نویزی شده است. به جای اینکه بتوانیم پیام‌ها را از مسیرهای حرفه‌ای و رسمی دنبال کنیم از کانال‌های غیررسمی آن را پیگیری می‌کنیم.

بنابراین رادیکال‌ها و تندروها فرصت حضور و بروز یافته‌اند و از آن سو فرهنگ سکوت زمینه‌ساز رشد شب‌نامه‌ها شده است. این شب‌نامه‌ها در هر زمان از هر ابزاری که بتوانند استفاده می‌کنند و اتفاقاً به‌شدت نوآوری‌دوست و فناوری‌خواه هم هستند. در چنین شرایطی چگونه می‌توان زندگی کرد؟ چگونه می‌توان کار کرد؟ چگونه می‌توان فعالیت اقتصادی انجام داد؟ چگونه می‌توان صحبت از توسعه کرد و نوآوری برای برون‌رفت از وضعیت آچمز فعلی به چه کار می‌آید؟

برای پاسخ‌ به این پرسش‌ها به نظریه‌ای ایرانی نیاز داریم، به بررسی سیر تاریخی ایران و دانستن ابعاد درست نقطه‌ای که در آن ایستاده‌ایم، نیاز داریم. پاسخ را افراد زیادی از زاویه دید خود داده‌اند و تصور می‌کنم هیچ پاسخ حتمی وجود ندارد و دینامیک پرسش‌ها حکم می‌کند به‌صورت پیوسته به‌دنبال پاسخ باشیم. مدام باید آزمون‌و‌خطا کنیم و برای چالش‌های خرد و کلان ایران امروز راه‌حل‌های دست‌ساخته بشری را به بوته نقد و آزمون بگذاریم.

در این میان یکی از کارهای قابل توجه پژوهش‌هایی است که دکتر مقصود فراستخواه انجام داده و در کتاب «کنشگری مرزی» آن را صورت‌بندی کرده است. او در این کار پژوهشی در پاسخ به سؤال برون‌رفت از بحران‌های ناشی از توسعه و برای توسعه در جامعه ایرانی راهکار را در افرادی می‌یابد که نام «کنشگر مرزی» بر آنها گذاشته است، کسانی که بین دیوان دولت و ایوان جامعه در رفت‌و‌آمد هستند، کسانی که تلاش می‌کنند زمینه تفاهم و گفت‌وگو را فراهم کنند، کسانی که بر خلاف تندروها و برخلاف کندروها سعی می‌کنند از زاویه دید دولت و مردم به مسائل نگاه کنند؛ کاری متناقض و در بسیاری موارد ناممکن و حتی در مواردی پرشمار با فرجامی بد.

اما فراستخواه در بررسی تاریخی خود نشان می‌دهد که آنچه امروز از نهادهای مدنی و مصداق‌های توسعه در کشور داریم، حاصل تلاش‌های گاهی نافرجام کنشگران مرزی در ایران بوده است. یکی از کنشگران مرزی در کار پژوهشی او حسین امین‌الضرب، بنیا‌ن‌گذار اتاق بازرگانی است. اتاق بازرگانی سابقه ۱۴۰ساله دارد و در این مسیر بالا و پایین‌های بسیاری را پشت سر گذاشته و امروز جزء نهادهایی است که در شرایط سخت به کار توسعه می‌آید.

در شرایط فعلی که تند حرف زدن، تهمت، فحاشی، پرخاشگرانه به این و آن حمله‌کردن و برچسب‌زدن، کاری آسان با نتایجی سریع و فوری است و از آن سو سکوت‌کردن و در سایه‌ها راه‌رفتن رفتاری توصیه‌شده و البته بدون کوچک‌ترین تأثیرگذاری؛ ما به کسانی نیاز داریم که قبول می‌کنند در میان میدان باشند. میدان‌های زیادی داریم و هر کسی همان‌جایی را که هست، می‌تواند به میدان خودش تبدیل کند و برای توسعه و بهبود آن میدان بجنگد. میدان کسی می‌تواند خانواده‌اش باشد، میدان برای فردی دیگر محله، برای یکی کسب‌وکارش و برای دیگری صنعت و برای برخی شهر، استان و کشور. میدان هر کسی به اندازه توان ذهنی و آمادگی او برای تأثیرگذاری است.

امروز باید برای هر کسی که به میدان می‌آید، کلاه از سر برداشت و تلاش کنیم در مسیر یادگیری از گذشته، آینده را بسازیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

زمان مطالعه: 5 دقیقه

حامیان عصر تراکنش